خواجه نصیرالدین طوسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: خواجه نصیرالدین طوسی، اهل سنت، مکتب تشیع، شیعه، قلاع اسماعیلیه، مغول.
پرسش: خواجه نصیر طوسی که بود؟ نظر علمای
اهل سنت (مانند ابن تیمیه و ابن قیّم) درباره او چیست؟
پاسخ: خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷ – ۶۷۲ق) از بزرگترین علمای شیعی است که در علوم مختلفی صاحبنظر بود. او خدمات شایانی جهت حفظ اساس
اسلام و نیز پیشبرد مکتب
تشیع انجام داده است. خواجه طوسی در علومی (مانند
اخلاق،
ریاضیات،
هندسه،
مثلثات،
فلسفه،
کلام و
نجوم) دارای تألیفات است. محقق طوسی، در ابتدای حمله مغول جهت حفظ جان خود به قلاع اسماعیلیه پناه برد؛ اما در نهایت برای حفظ جان مردم و نیز پاسداشت از ذخایر فرهنگی
مسلمانان، با مغولان همکاری کرد. شاید
شیعه بودن خواجه، دلیلی بود که با بهانههایی مانند همکاری با مغول، مورد
انتقاد شدید افرادی چون ابن تیمیه و ابن قیم قرار گیرد.
یکی از
ستارگان درخشان
علم و دانش در
فرهنگ ایرانزمین در عهد مغول،
محمد بن
محمد بن
حسن مشهور به محقق و خواجه نصیر طوسی است که در سال ۵۹۷ ق
در
جهرود قم
یا در
طوس متولد شد.
برخی اصلیت خواجه نصیر را از
ساوه دانستهاند که اجدادش از آنجا به طوس نقل مکان کرده و خواجه در طوس متولد شده است.
پدرش
محمد بن
حسن از فقهای
امامیه و
محدثان طوس بود
و خواجه تحت
تربیت چنین پدر دانشمندی پرورش یافته است.
اصحاب رجال تردیدی ندارند که خواجه نصیر
شیعه بود. در آثار موجود او چندین رساله است که شیعه امامی بودن او را محرز میسازد،
از آن جمله «
رسالة الامامة (تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل)» است که تلخیص و تحلیل انتقادی کتاب «م
حصل افکار المتقدمین و المتاخرین»
فخر رازی میباشد.
خواجه نصیر در آغاز
کودکی،
قرآن مجید، اقسام علوم ادبی (از قبیل
صرف و نحو و
اشتقاق و مبانی علل و
لغت) و مقدمات
منطق و
حکمت و
علوم عقلی را فرا گرفت و
احادیث نبوی و آثار بزرگان
دین را آموخت و در نزد پدر به تحصیل
علم فقه و
اصول و حدیث پرداخت. در این دوران به تحصیل علوم
ریاضی نیز رو آورد.
از جمله اساتید وی
معینالدین سالم بن بدران مصری،
شیخ ابوالسعادات اصفهانی و
قطبالدین مصری هستند.
او بعد از وفات پدرش در
نیشابور اقامت گزید.
و نزد بسیاری از
فقها و حکمای عصر خویش بهره برد و به رتبه علمی والایی دست یافت.
محقق طوسی دارای کتابها و رسالههای بسیاری در موضوعات گوناگون است. او در
کلام شیعی، حکمت و فلسفه و ریاضیات از درخشانترین چهرههای اسلامی بود.
برخی تألیفاتشان، عبارتاند از:
«
آداب المتعلمین»: رسالهای درباره آداب
تعلیم طلاب و محصلان و مراتب اخلاقی آنهاست که به فارسی ترجمه شده است.
«
اخلاق ناصری»: این کتاب از مهمترین رسالههای حکمت عملی در دوره اسلامی است که تلفیقی از دیدگاه فلسفی و علمی یونانی و دیدگاه اسلامی بوده و به
انسان،
خانواده و جامعه میپردازد.
«
اوصاف الاشراف»: در آن، اخلاق اهل سیر و سلوک و قواعد ایشان را به خواهش
خواجه شمس الدین جوینی شرح و توضیح داده است.
«ت
جرید الاعتقاد»: این کتاب از کتابهای مهم کلامی است که در
تبیین عقاید امامیه نگاشته شده است.
«اساس الاقتباس»: غرض مؤلف از تألیف این
کتاب ارزشمند، ارائه اثری تحقیقی و جامع در علم منطق بود که هم آموختههای او را از دیگران در برگیرد و هم بر آرا و اندیشههای شخصی او در این
علم مشتمل باشد.
«
شرح الاشارات و التنبیهات»: یکی از ارزشمندترین شرحهای کتاب اشارات بوعلی سیناست که به
زبان عربی نگاشته شده است.
محقق طوسی، در مقدمه کتاب، غرض خود را از تألیف چنین شرحی، پاسخ به درخواست بعضی از دوستانش میداند که با دیدن شرح
فخر رازی بر اشارات، متوجه گردیدهاند که در واقع جرح است نه شرح؛ لذا از خواجه نصیر خواستهاند تا با شرح و توضیح مقاصد شیخالرئیس، از
ارزش و منزلت کتاب اشارات
دفاع نماید.
«
تحریر اقلیدس» یا «تحریر اصول هندسه»: این کتاب درباره هندسه مسطحه، حساب و خواص اعداد و هندسه فضایی بحث میکند.
علمای بزرگی از محضر خواجه نصیر بهرهها بردند؛ از جمله:
۱.
علامه حلی؛
۲.
قطبالدین شیرازی؛
۳. سید
عبدالکریم بن ا
احمد بن
طاووس حلی؛
۴.
عبدالرزاق بن الفوطی.
در مدت اقامت خواجه در
طوس بهواسطه پیچیدن آوازه
علم و فضایل او، اسماعیلیه
قهستان خواجه را پیش خود بردند و خواجه در خدمت محتشم قهستان یعنی
ناصرالدین عبدالرحیم بن ابیمنصور که مردی فضلدوست و طالب ترجمه کتب حکمتی و اخلاقی از
عربی به فارسی بود رفت و مورد احترام قرار گرفت و به تألیف
کتاب پرداخت که از آن جمله کتاب مشهور «اخلاق ناصری» است.
سپس به
قلعه الموت رفت. درباره دلیل رفتن خواجه به قلعه «الموت» نظریات متفاوتی وجود دارد؛ برخی نوشتهاند در حمله
هولاکوخان به
ایران که ابتدا از
خراسان و
نیشابور شروع شد، اوضاع بسیار آشفته بود و عده زیادی از مردم به دنبال یافتن پناهگاه امن به قلاع اسماعیلی که در مقابل لشکر مغول مقاومت کرده بود، پناه آوردند.
برخی نیز گفتهاند: خواجه نصیر نامهای به ابن علقمی وزیر شیعی عباسیان نوشت تا به آنجا رفته و با کمک او به
تبلیغ شیعه بپردازند؛ اما وزیر که زمینه را مساعد نمیدید، پاسخ نامه او را نداد و با توجه به اینکه
خراسان در معرض خطر حمله مغول بود و خواجه در آنجا امنیت نداشت، مجبور شد برای حفظ جانش به
دعوت ناصرالدین لبیک گفته و به قلعه الموت برود.
در این زمان که هولاکوخان از طرف خان مغول برای سرکوب اسماعیلیان راهی ایران شده بود، ناصرالدین فرمانروای قلعه قهستان بهراحتی
تسلیم شد و وقتی هولاکوخان
فضل و
کمال خواجه را شنید، او را ملازم خویش گردانید. خواجه نصیر از آن روزگار به بعد همواره در خدمت هولاکو بود و به سبب اعتقادی که هولاکو به احکام نجومی وی داشت، انفاس خواجه در او تأثیری عظیم داشت.
درباره نسبت دادن اتهام سقوط عباسیان به خواجه نصیر دو دیدگاه وجود دارد:
اگرچه برخی نویسندگان سنی
مذهب (مانند
ابن تیمیه و شاگردش
ابن قیّم و معدودی از مستشرقین) سقوط
دولت عباسی به دست مغول را متوجه خواجه نصیر دانستهاند و بعضی
شیعیان نیز در تحلیلی احساسی و در جهت
مدح خواجـه این نظر را پذیرفتهاند، ولی نویسندگان معاصر یا نزدیک به عصر خواجه (نظیر
حمدالله مستوفی) اشارهای به این مطلب نکردهاند
و اصولاً چنین چیزی از شأن
عالم متعهدی چون نصیرالدین طوسی بعید است و هیچگاه مغول
کافر بر
مسلمان ـ اگرچه که
سنی باشد ـ ترجیحی نخواهد داشت.
به نظر میرسد امر دیگری که موجب شده این اتهام به خواجه نسبت داده شود، نقل بعضی منابع تاریخی در مورد تصمیم هولاکو به قتل خلیفه عباسی و
تردید و نگرانی او با وجود شایعه زوالناپذیری
حکومت عباسیان و حدوث بلایای طبیعی در صورت صدمه به خلیفه میباشد.
آوردهاند که هولاکو از خواجه نصیر چگونگی و
حقیقت این مسئله را میپرسد و خواجه در پاسخ با اشاره به این مطلب که بسیاری از بزرگان
دین ـ و حتی خلفای عباسی ـ تاکنون کشته شدهاند، ولی اتفاقی نیفتاده، این شایعه را رد کند. در نتیجه هولاکو تصمیم خود مبنی بر
قتل خلیفه و انقراض دولت عباسیان را عملی میسازد.
البته باید گفت طبیعی است که دانشمندی چون محقق طوسی به هیچ وجه طرفدار شایعات و
خرافات نبوده و براساس
صداقت و
علم راستینش گواهی داده است و مصلحتی هم نمیدیده تا به
دروغِ مصلحتی تن بدهد؛ چراکه ممکن بود جانش نیز در خطر افتد؛ چنانکه
حسامالدین منجم از نزدیکان خود هولاکو به دلیل درست نبودن پیشگوییاش کشته شد.
بنابراین چنین اتهامی را نمیتوان به خواجه نصیر نسبت داد.
در این مورد تنها میتوان گفت این از الطاف الهی بود که باعث شد تا هنگام سقوط عباسیان دانشمندی مانند خواجه نصیر در آنجا باشد و با هوش معنوی و استعدادهای خدادادیاش به
دفاع از آثار و
فرهنگ اسلام و
شیعه پرداخته و زمینه را برای
مسلمان شدن مغولان و سرانجام
تشیع سلاطینی چون
محمد خدابنده توسط
علامه حلی فراهم کند.
فعالیتها و خدمات محقق طوسی، عبارتاند از:
خواجه نصیر که خود بهخوبی از خشونتهای حملات مغول آگاه بود و آوازه آن را در
خراسان شنیده و در قلاع اسماعیلی به
چشم دیده بود، دریافت که مقابله با چنین لشکر خونریزی ممکن نیست؛ ازاینرو اولین قدم راه نجات را تنها در
تسلیم و همراهی کردن با آنها دید و پیوسته مردم و سلاطین را سفارش به این امر نموده و بدین وسیله سعی در کاهش تلفات و تخریبها داشت؛ چنانکه در حمله هولاکو به قلمرو اسماعیلیان، رکنالدین خورشاه، آخرین حاکم آنجا به پیشنهاد خواجه و به همراه او تسلیم شدند
و در مسیر فتح
بغداد نیز همواره با توصیه مردم به
آرامش و تسلیم، باعث نجات آنها از هلاکت میشد.
هوش سیاسی و
استعداد خاصی که خواجه داشت، باعث میشد از علوم مختلفی که در سینه داشت، بهترین استفاده را برده و در
قلب حکومت مغول نفوذ نماید؛ بهویژه در جایی که سلاطین مغول بسیار علاقهمند به پیشگویان و منجمان بودند، از علم نجومش در این راه بهترین بهره را گرفت؛ و همین امر باعث شده بود چنان در هولاکو نفوذ کند که بدون
اذن او سوار بر مرکب نشده و به مسافرت نرود و در هر جایی که خواجه صلاح بداند
اموال را خرج کند.
روشهای خاص نفوذ هوشمندانه خواجه نصیر در سلاطینی مانند هولاکو بود که توانست فرهنگ و
تمدن اسلامی را از
طوفان حمله مغول به
سلامت عبور داده و مغولانی را که کمر به نابودی
اسلام بسته بودند، به حامیان و مروجان دین تبدیل نماید.
حفظ کتب اسلامی و منابع شیعی با تأسیس کتابخانه: از جمله اقدامات مهم خواجه نصیر در جهت حفظ فرهنگ
اسلام و
تشیع، جمعآوری کتابها از کتابخانههایی (مانند بغداد،
شام و ...) بود که در جریان حمله مغول تخریب شده بودند و انتقال همه آثار به کتابخانهای که در کنار
رصدخانه مراغه ساخته بود. به این صورت خواجه توانست بسیاری از منابع ارزمند
شیعه را در آنجا حفظ کرده و از دسترسی تاراج مغول دور نگه دارد. تعداد کتابهای این کتابخانه عظیم را بالغ بر چهارصد هزار جلد برشمردهاند.
توسعه مکتب تشیع با تقویت علوم شیعه: شاید بتوان عمده خدمات خواجه را خدمات علمی او به
جهان اسلام دانست که بیشتر دوران حیاتش را به آن اختصاص داده بود. حتی زمانی که به عنوان وزیر هولاکو مطرح شده و ظاهراً به جمع سیاستمداران پیوست، چندان در امور سیاسی دخالت نکرده و همه وقتش را صرف ترویج
علم و
معرفت و رواج شیعه و تحکیم پایههای آن نمود.
خدمات علمی خواجه در رشتههای مختلف علوم (مانند
علم کلام،
فلسفه،
عرفان،
اخلاق و
تربیت) است که در آثار و تألیفات او بهروشنی دیده میشود.
سرانجام خواجه نصیرالدین طوسی (رحمةاللهعلیه) در سال ۶۷۲ هـ.ق در بغداد رحلت نمود و در شهر
کاظمین مدفون گردید.
تهمت و
دشنام به خواجه نصیر از سوی برخی
اهل سنت:
با آنکه خواجه نقش مهمی در حفظ
مسلمانان و ذخایر اسلامی داشت، اما احتمالاً به دلیل همکاری با مغول و از آن مهمتر شیعه بودن، آماج انتقاداتی از سوی مخالفانش قرار گرفت و افرادی چون ابن تیمیه، ابن قیّم و سبکی به او تهمتهایی زده و سخنان ناروایی گفتهاند.
ابن تیمیه رسالهای در ردّ نصیریه ـ که فرقهای از
غلات شیعه و از پیروان «
محمد بن نصیر نُمَیری» هستند ـ نوشته، میگوید: «...قوم
مغول وارد بلاد اسلام شدند و خلیفه را کشتند و این کار جز به یاری و معاونت این گروه صورت نگرفت؛ زیرا مرجع و مقتدای آنها نصیرالدین طوسی بود که در
الموت وزارت ملاحده را داشت و او بود که هولاکو را به کشتن خلیفه اسلام واداشت ... ظاهر
مذهب این گروه رفض و باطنش
کفر صریح است».
ابن عماد در
شذرات الذهب از «اغاثه اللهفان من مکاید الشیطان»
ابن قیم جوزیه نقل میکند: «چون نوبت به یاور
شرک و کفر، و وزیر
ملحد ملاحده (اسماعیلیه) نصیر طوسی رسید که اکنون وزارت هولاکو را یافته بود، خویش را از پیروی
رسول اکرم و پیروان دین او کنار کشید و آنان را عرضه تیغ گردانید تا از ملحدان اسماعیلی خلاص گشت. او بود که خلیفه و
قضات و محدثان را به قتل رسانید و فیلسوفان را زنده گذاشت که برادران او بودند، و منجمان و طبیعتشناسان و جادوگران را گرامی داشت و اوقاف و مدارس و
مساجد را بست و رواتب آنها را
فسخ کرد و مخصوص خود و یارانش ساخت. در کتابهای خود
معاد را
باطل شمرد، و صفات پروردگار را از
علم و
قدرت و سمع و بصر و
حیات و جز آنها
انکار کرد ... و خواست تا اشارات
امام ملحدان
ابن سینا را جای
قرآن قرار دهد ... و سرانجام
سحر آموخت و
ساحر گشت و بتان را
عبادت میکرد».
سبکی میگوید: «به هولاکو گفتند: اگر خون این خلیفه ریخته شود،
جهان به شیون و زاری برخیزند و سبب خرابی دیار تو شود، چه پسرعموی رسول اکرم و
خلیفه خدا در
زمین است. پس
شیطان مبین نصیرالدین طوسی حکیم برخاست و گفت: او را به نحوی میتوان کشت که خونش بر زمین ریخته نشود و این نصیرالدین، سختترین مردم بر مسلمانان بود. پس به
اشارت او خلیفه را در نمد پیچیدند و لگدمالش کردند تا جان داد!».
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «خواجه نصیرالدین طوسی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۰.