خضر و قتل جوان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حضرت خضر ،
قتل ، والدین،
کفر ، ارتداد،
حضرت موسی ،
حکمت ،
صبر ،
امتحان ، مرتدد فطری.
پرسش: در گفتوگوی حضرت خضر ـ علیهالسلام ـ و حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ (که در آیه ۷۴ سوره کهف بیان شده) از نقطه نظر عاطفی، کشته شدن بچه توسط حضرت خضر علیه السلام چه توجیهی دارد؟ آیا باید این حادثه را یک اتفاق خاص قلمداد کرد که به
اذن الهی صورت گرفته است؟
پاسخ: از مجموع آیات و روایات استفاده میشود که کشته شدن جوان تازه به بلوغ رسیده (غلام)، حادثهای اتفاقی یا عملی که از میل نفسانی و یا غضب نشأت گرفته باشد، نبوده است.
قرآن کریم ، از حضرت
خضر ـ علیهالسلام ـ بهعنوان بندهای از بندگان خود که مشمول
رحمت و
علم خاص الاهی، نام میبرد.
کشته شدن جوان، فواید و نتایج فراوانی را همراه داشت که برخی از آنها عبارتند از: محفوظ ماندن
ایمان پدر و مادر او، جلوگیری از ناراحتیهایی که پدر و مادر جوان بهخاطر احساسات و عواطف خانوادگی دچار آن میشدند، سربلند بیرون آمدن از امتحان و قضا و قدر الاهی، رسیدن به خیری (دختر) که با کشته شدن جوان تحقق پذیرفت، آگاهی حضرت موسی از اسرار و
علوم غیبی و حقایق باطنیع اجرای حدود الاهی به دست حضرت خضر ـ علیهالسلام ـ و جلوگیری از سنگین شدن پرونده سیاه
اعمال جوان بهخاطر کارهایی که در آینده مرتکب آن میشد (از جمله گمراه نمودن پدر و مادر و اذیت آنان).
پیش از پاسخ به سؤال مذکور توجه به این نکته ضروری خواهد بود که از جمله صفات کمالیه الاهی، صفت حکمت (حکیم) میباشد و این صفت در ساحت تکوین و تشریع بروز و ظهور پیدا میکند، گرچه ممکن است تمام انسانها از آن مطلع نباشند و افراد اندکی بر گوشهای از اسرار و راز و رمز هستی آگاهی یابند؛ از جمله کسانی که مشمول این رحمت و عنایت خاص و این تعلیم الهی و لدنّی گردیده است، حضرت خضر علیه السلام است که علاوه بر دریافت رحمت و
علم الاهی و توفیق رسانیدن گوشهای از این
اسرار به حضرت موسی علیهالسلام، مأمور اجرای
حکم الاهی گردیده است.
در خصوص کشته شدن نوجوان به دست حضرت خضر علیهالسلام، قبل از بیان برخی حکمتها و نکاتی که از مجموع آیات و روایات و ... به دست میآید، توجه به مطلب زیر میتواند بهعنوان پاسخ کوتاهی به برخی پرسشها باشد و آن اینکه:
هرچند واژه "غلام" دارای معانی مختلفی (مانند نوکر، کودک و بچه، مرد کامل، تازه به بلوغ رسیده و ...) میباشد، لکن معنای تازه به بلوغ رسیده و کسی که موهای پشت لب بالای او تازه روییده، در (آیههای ۷۴ و ۸۰
سوره کهف ) معنای مناسبی به نظر میرسد؛ بهگونهای که با تعدادی از آیات و روایات سازگاری دارد؛
ازاینرو میتوان گفت: کسی که به دست حضرت خضر ـ علیهالسلام ـ کشته شد، جوانی تازه بالغ بود، نه بچه و طفل!
اینک با توجه به این نکته به بررسی حکمت این
حادثه میپردازیم:
کشته شدن جوان به دنبال یک گفتوگو و مشاجره و درگیری و به وجود آمدن حالت عصبانیت و
غضب و یا رسیدن به امیال نفسانی صورت نپذیرفته؛ بلکه امری کاملاً آگاهانه و از روی
عمد و قصد بوده است و حضرت خضر ـ علیهالسلام ـ در انجام این
عمل هیچ تردیدی به دل راه نداده و براساس
علم الاهی و باطنی خود عمل نموده است.
در نتیجه، این حادثه، حادثهای نیست که از روی اتفاق انجام پذیرفته باشد و اصولاً براساس معارف قرآنی و کلمات نورانی امامان معصوم ـ علیهمالسلام ـ و نگرش فلسفی، اتفاق در
عالم وجود ندارد. انجام این قتل به دست بندهای از بندگان خاص خداوند بود که مشمول رحمت و
علم ویژه آن ذات
مقدس قرار داشت؛ آنگونه که خود میفرماید: «
فَوَجدا عبداً من عبادنا آتیناه رحمة من عندنا و علمناه من لدنا علما»؛ تا بندهای از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود بدو دانشی آموخته بودیم."
ازاینروی حضرت خضر ـ علیهالسلام ـ یا براساس دستور و
حکم الاهی، مجری این فرمان بوده
و یا بهمنزله سببی از اسباب طبیعی و تکوینی تحقق اراده پروردگار عمل نموده است.
از آن سوی پدر و مادر این جوان، از مؤمنانی بودند که خداوند لطف و عنایت خاصی به آنها داشت و براساس علم ذاتی خویش از
فتنه و
کفر و انحرافی که در آینده با زنده ماندن فرزندشان گرفتار آن میشدند، آگاه بود؛ ازاینرو به حضرت خضر ـ علیهالسلام ـ دستور
قتل جوان را داد و با این عنایت خود، آنان را به جایگاه
کرامت خویش در
آخرت ، منتقل نمود.
براساس آنچه از روایات متعدد استفاده میشود، خداوند اراده فرمود که در برابر
ایمان و
صبر پدر و مادر آن جوان کشته شده، فرزند دختری به آنان عنایت فرماید که از نسل او هفتاد
پیامبر به
نبوت نایل آیند و این پاداشی است، نیکوتر و رحمتی است نزدیکتر و بیشتر.
جوان مذکور، جوانی
کافر (و یا مرتد فطری) بود که هیچ امیدی به تأثیر
نور هدایت الاهی در او وجود نداشت. او نهتنها با زنده ماندنش در
ظلمت و
فساد بیشتری فرو میرفت، بلکه در انحراف و اذیت دیگران ـ بهویژه پدر و مادر خویش ـ نیز فعالیت مینمود. پس کشته شدن او بهخاطر کفر و یا ارتدادی بود که مرتکب شده بود و نشانهای هم از روی آوردن به ایمان و راه راست و ترک کفر و ... در او وجود نداشت
و
حضرت خضر ـ علیهالسلام ـ با علم لدنّی خود از آن آگاه بود؛ هرچند که موسی ـ علیهالسلام ـ در ظاهر از چنین دانشی برخوردار نبود. (طرح مسئله ارتداد صرفاً بهعنوان یک نظر میتواند مورد توجه قرار گیرد.)
به دیگر سخن، کشته شدن جوان، فواید و نتایجی را به همراه داشت که از عملی حساب شده خبر میداد و حلقهای از حلقههای نظام دقیق و زیبای
عالم هستی و نشانهای از
حکمت و قدرت الاهی و رازی از رازهای پنهان و ناشناخته جهان
خلقت را هویدا میساخت؛ از جمله این فواید و اسرار، به موارد ذیل میتوان اشاره نمود:
پدر و مادر مؤمن آن جوان، از خطر انحراف و ناراحتیهایی که ممکن بود بهخاطر عواطف و احساسات خود نسبت به فرزند خویش گرفتار آن شوند، در امان ماندند.
آنها با
صبر و
رضا و تسلیمی که در برابر قضا و قدر الاهی و فرمان
خالق جهان از خود نشان دادند، از یک
امتحان بزرگ سربلند بیرون آمدند.
خداوند در راستای تحقق
اراده خویش و اعطای فرزند دختری که منشأ
برکات فراوانی بود، زندگی جوان کافر را که بهعنوان مانع حساب میشد، به دست حضرت خضر ـ علیهالسلام ـ پایان بخشید.
با تحقق این حادثه و آشنایی و همراهی حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ با بندهای از بندگان خداوند، دریچهای از علوم الاهی و رازی از رموز الاهی به روی آن مقام شریف گشوده شد و پرتوی از علوم و حقایق غیبی نورافشانی نمود و آن حضرت به اندازهای که اذن الاهی اجازه میداد، به رشد و
کمال نایل گردید.
قرآن کریم در این باره میفرماید:"موسی به او گفت: آیا با تو بیایم تا از آنچه به تو آموختهاند، به من کمالی بیاموزی؟"
با اجرای دستور الاهی و کشته شدن جوان، پرونده سیاه
اعمال او پایان یافت و از افزایش تبهکاری او که در آینده مرتکب آنها میشد، ممانعت به
عمل آمد و....
به دیگر سخن، کشته شدن جوان برای همه افرادی که بهنحوی با این حادثه در ارتباط بودند، ثمرات و آثار مفیدی داشت، هم برای جوان (مقتول)، هم برای پدر و مادر مقتول و هم برای حضرت
خضر ـ علیهالسلام ـ و نیز برای همراه او.
پایگاه اسلام کوئست.