حسود بودن انسان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حسود، حسادت، طبیعت انسان، شخصیت انسان، سلامت روانی، انحراف شخصیت.
پرسش: چرا انسان حسود است؟
پاسخ:
روشن شدن پاسخ این سؤال، در گرو حل برخی پرسشهای پایهایتر است که بدون به دست آوردن یک موضع مشخص در قبال آن پرسشها، پاسخ سؤال نیز روشن نخواهد شد.
۱. اولین پرسش این است که: چه تفاوتی میان طبیعت انسان و شخصیت انسان وجود دارد؟
دانشمندان میان طبیعت
انسان و
شخصیت او تفاوتهایی فراوانی را بیان کردهاند که از دقت در ویژگیها و تعریف هر کدام روشن میشود.
طبیعت انسانی که در اصطلاح
قرآن به
فطرت تعبیر گردیده است، عبارت است از مجموعه دانشها، گرایشها و تواناییهای انسان که واجد سه خصوصیتاند: الف. فراحیوانی؛ ب. غیر اکتسابی؛ ج. زوالناپذیر. همه انسانها در این سه مورد شریکاند، اختصاص به گروه، فرد یا طبقهای خاص ندارد.
اما شخصیت انسانی هر فرد، مخصوص به خودش است. در واقع این شخصیتهایند که گوناگوناند نه سرشت و ذات انسانها. روانشناسان در تعریف شخصیت گفتهاند: در شخصیت، کل صفات، خصوصیات و کیفیات فرد است که در او جنبه دائمی داشته و او را از سایرین ممتاز میسازد و سبب میشود که فرد با محیط خود ارتباط برقرار کند.
شخصیت انسان ـ برخلاف طبیعت انسانی ـ اکتسابی بوده و معلول عوامل متعددی چون،
وراثت، محیط،
خانواده، جغرافیا،
فرهنگ و ... است و به تدریج شکل میگیرد و تا حد زیادی
اراده انسان، در جهتدهی به آن نقش دارد.
تفاوت دیگر شخصیت آن است که برخلاف
طبیعت که از همان آوان حیات آدمی، تقریباً به صورت عمومی، از فعلیت برخوردار است، شخصیت و عناصر تشکیلدهنده آن در آغاز، در انسانها تنها به صورت بالقّوه موجود است. شخصیت انسان میتواند در جهتی قرار گیرد که طبیعت انسانی یا عناصری از آن را تقویت و شکوفا سازد و هم میتواند در جهت رانده شدن آن عناصر به سوی کمون و نهفتگی قرار گیرد؛ اما چون طبیعت زوالناپذیر است، هیچگاه به صورت کامل نابود نمیگردد.
۲. سؤال دیگری در پاسخ سؤال، نقش حیاتی دارد و آن اینکه:
الف. آیا طبیعت انسان ذاتاً شریر و پست است یا ذاتاً خوب و نیک است، یا نه خوب است و نه زشت؛ بلکه کاملاً خنثی است؟
ب. چه وضعیتی از شخصیت انسانی، وضعیت معیار، مطلوب و بهنجار است و کدام حالتها، نابهنجار و نامطلوب است و
انحراف تلقی میگردد؟
این دو پرسش را در کنار هم آوردیم؛ چون کاملاً به یکدیگر مربوط هستند. اگر باور ما این باشد که طبیعت انسان نه نیک است و نه بد، بلکه کاملاً خنثی است، معیار مطلوب در شخصیت انسان، دیگر هماهنگی با
ذات و سرشت انسان نخواهد بود؛ اما اگر طبیعت را ذاتاً نیک بدانیم، هماهنگی با سرشت انسانی معیار خوبی برای ارزیابی شخصیت او است.
در پاسخ سؤال نخست، انسانشناسان غربی به سه نظر کاملاً متفاوت گراییدهاند: عدهای سرشت انسان را ذاتاً پست، اهریمنی و شریر میدانند، دسته دیگر پسندیده و نیک به حساب میآورند. درحالیکه دسته سوم آن را کاملاً خنثی و بیطرف قلمداد کردهاند.
اما از دیدگاه انسانشناسی اسلامی، سرشت انسان کاملاً بیجهت و لوح سفید نیست و در آن عناصری از خوبی و نیکی وجود دارد که فطرت الهی
توحید، گرایشهای فطری چون خداجویی و زیباییطلبی و ... را میتوان از آن جمله برشمرد.
اما نکته بسیار مهم این است که حد آن عناصر به اندازهای نیست که قدرت انتخاب را از انسان سلب کند و او را مانند حیوانات به صورت فطری و غریزی به سوی نیکی و خوبی بکشاند.از سوی دیگر، این عناصر کاملاً در حد یک توانایی هم نیستند؛ بلکه بهرهای از فعلیت هم دارند. بهترین تعبیر شاید باز هم از آنِ
قرآن باشد که فرمود: «
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا • فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»
طبیعت انسان تمام امکانات لازم برای انتخاب و گرایش به نیکی و بدی را در خودش دارد؛ اما علاوه بر این تواناییها با تمام ابزار لازم برای شکوفا شدنش، فطرت توحید در او از حد توانایی بیشتر موجود است و به سر حد وجود بالفعل رسیده است و این از رحمتهای الهی است.
بنابراین هماهنگی با فطرت توحیدی معیاری است که میتوان براساس آن شخصیت انسانی را سنجید؛ اما روانشناسان تجربی برای اینکه معین سازند، کدام حالت از روان انسان، حالت بهنجار است و شخصیت بهنجار چگونه شخصیتی است؟ به علم آمار
توسل جستهاند و نوسانات منفی و مثبت حالات روانی را بررسی نموده، حد متوسط آن را حالت هنجاری قلمداد کردهاند.
روانشناسان اسلامی با بهرهگیری از منابع وحیانی، معیار فوق را نپسندیده بر این باورند که: «از دیدگاه اسلامی
انسان که خود آگاهانه با تمام هستی ارتباط زنده و پویا و تکامل دارد، انسان است که از لحاظ روانی سالم است. عالیترین الگوی انسانهای سالم، انبیای الهی هستند».
۳. با توجه به مطالب پیشین به جواب سؤال فوق میرسیم و آن اینکه چرا انسان حسود است؟
اگر بخواهیم با توجه به مباحث گذشته در باب سرشت انسان و شخصیت انسان، به این سؤال از دیدگاه
روانشناسی پاسخ دهیم، جواب این است که حسادت یک بیماری روانی و انحراف از حد اعتدال روانی است. نام این بیماری را اختلال شخصیت یا پارانوتید میگذارند. در اصطلاح دین نیز، مرض
قلب نامیده میشود.
ملااحمد نراقی از بزرگان
اخلاق اسلامی میگوید: «مخفی نماند که حسد، اشدّ امراض نفسانیه و دشوارترین همه و بدترین رذایل و خبیثترین آنها است».
علمای اخلاق برای علاج این مرض و کشاندن نفس آدمی به سرحد بهنجاری و اعتدال روحی، راههای را پیشنهاد کردهاند که در کتب
اخلاق موجود میباشد. برخی از روایاتی که در این باب آمده است، دقیقاً بر علایم این بیماری که از سوی روانشناسان معرفی شده، منطبق است.
مثلاً امیرالمؤمنین فرمود: «
الحسود لایسود؛
شخص حسود آرام و آسایشی نخواهد داشت».
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «
اقل الناس لذّة الحسود؛ حسود کمترین لذت را از زندگیاش میبرد».
یا
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: «
الحسود مغموم؛
حسود همیشه اندوهناک است».
اگر خواسته باشیم به صورت صریح به سؤال شما پاسخ بدهیم، باید بگوییم که طبیعت انسان جز در مسئله توحید که تا اندازهای جهتدار است و به سوی توحید یک گرایش فطری دارد، نسبت به بقیه عوامل حفظ، استعدادها و تواناییهای لازم را دارد.
بنابراین نه حسود است و نه غیر حسود، میتواند به سوی
حسادت گرایش پیدا کند و میتواند به سوی نقطه مقابلش سوق داده شود، کاملاً وابسته به این است که «شخصیت» او چگونه شکل گیرد.
اگر از سلامت روانی به معنای روانشناختی و اخلاقی کلمه برخوردار باشد، حسود نیست. شاهدش این است که
انبیا به عنوان سالمترین افراد از نظر روانی، هرگز حالت حسادت را نداشتند و افرادی که در محیط سالم پرورش پیدا میکنند و از اعتدال روانی کافی برخوردار هستند، حسادت نمیورزند.
حسادت در وجود افرادی ریشه میدواند که در معرض انحراف شخصیت قرار میگیرند یا مطابق تعبیر اسلامی هنجارهای اخلاقی را کاملاً رعایت نمیکنند؛ در نتیجه از نظر شخصیتی یا شاکله انسانی بیمار و مریض میشوند. عوامل دخیل در این انحراف شخصیتی بسیار متنوع و پیچیده است، عواملی چون وراثت، تربیت خانوادگی، وضعیت اجتماعی، فضای فرهنگی جامعه، به ویژه با توجه به وسایل و ابزارهایی که ارتباطات را سرعت بخشیده؛ هیج جامعهای نمیتواند، در برابر ناهنجاریهای اخلاقی و روانی جوامع دیگر کاملاً مصون باشد.
اگر بخواهیم وارد بحث عوامل اختلال شخصیتی یا از منظر
اخلاق اسلامی، عوامل ریشهیابی صفات رذیله در نفس آدمی شویم، مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. فرجام سخن اینکه به جای اینکه بپرسیم چرا انسان حسود است، باید بپرسیم چرا انسان حسود میشود؟ و به دنبال پاسخ سؤال بگردیم که حساسیت چیست وعوامل به وجود آمدن آن در انسان چه چیزهایی است؟
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «حسود بودن انسان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۱/۱۶.