• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حدوث قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حدوث قرآن، حادث و قدیم، حادث.

پرسش: پیشینه تاریخی بحث از حدوث و قدم قرآن چیست؟ درباره مسئله حدوث قرآن توضیح دهید؟



گروهی از متکلمانِ صدر اسلام، بر آن بودند که چون قرآن بسیار مکرم و معظم است، و باید آن را به غایت تجلیل کرد؛ و هر چه در این زمینه مبالغه شود، مطابق سلیقه عامه مردم، بهتر است؛ از جمله اگر بگوییم: قرآن قدیم است مانند خداوند، به ذهن آنان ملایم تر است، تا آن که بگوییم: حادث است؛ چنان‌که اگر درباره پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بگوییم: اولین مخلوق است، بیش‌تر تعظیم کرده‌ایم، تا این که بگوییم: حادث است. لاجَرَم کلام قدیم را عوام پسندیدند، و معتزله از قبول آن سرباز زدند، و به فسق و بدعت متهم گشتند؛ و بسیاری به جرم اعتقاد به خلق قرآن، (حدوث) شکنجه دیدند، و بسیاری مطرود شدند، و بعضی کشته گشتند.
پس از آن که علما نظر کردند و آن را باطل و غیر معقول یافتند، و نتوانستند مخالفت سلف کنند، برای توجیه سخن باطل اسلاف، به تکلّف افتادند که کلام، عبارت از الفاظ متدرج الحصول نیست که امری است حادث، بلکه معنایی است الهی و نفسانی و معنوی و از صفات خداوند، مانند علم و قدرت. و تا خدا بود، قرآن هم از صفات او بود و کلام آن است و این الفاظ، تعبیری است از آن کلام و کلام نفسانی، معنایی است غیر صفات دیگر خداوند؛ از قبیلِ حیات، قدرت، اراده و... و غیر علم، به مدلول لفظ و غیر تخیل الفاظ.


خداوند متعال، دارای صفاتی از قبیل علم، قدرت، اراده، حیات، رازقیت، خالقیت و تکلم است؛ لیکن صفت متکلم بودن خداوند، اولین صفتی بوده است که در بین مسلمانان مورد بحث و گفتوگو واقع شده، و باعث تقسیم مسلمانان به دو فرقه اشعری و غیر اشعری (شامل عدلیه و معتزله) شده است، و به جهت قدمت همین بحث، علم اصول دین را علم کلام نیز نامیده‌اند.
در باره زمان آغاز این مجادلات، اطلاع چندانی در دست نیست؛ اما طرح این نوع تأملات، پس از آشنایی مسلمانان با عقاید اقوام دیگر و نیز پختگی و نضوج‌ اندیشه‌های دینی در جهان اسلام بوده است.
[۱] فصل نامه کلام اسلامی، ش ۵۳، ص۱۱۶.
در بررسی زمینه‌ها و سرچشمه‌های طرح این‌اندیشه، از اختلاط مسلمانان با پیروان سایر مذاهب در پی فتوحات اسلامی و به طور خاص اعتقادات یهودیان
[۳] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۶۵.
و مسیحیان
[۵] بخاری، محمد بن ابراهیم، خلق افعال العباد، ص۲۱.
[۶] طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۹۸.
یاد شده است. برخی نیز ریشه این‌اندیشه را در مکاتب فلسفی یونان کاویده‌اند.
[۸] شمس‌الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۴۱.
[۹] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۶۶ - ۴۹۵.
اعتقاد به مخلوق نبودن قرآن، احتمالاً تحت تأثیر آموزه تجسّد در مسیحیت با مقارنت میان «کلمة اللّه» و «کلام الهی» و بنا بر این تصور که هر پدیده آسمانی و برآمده از لوح محفوظ لزوماً قدیم و نامخلوق نیز هست، از میانه دوم قرن اوّل در میان برخی صحابه و تابعان مطرح شد
[۱۰] فلسفه علم کلام، ص۶۸.
[۱۱] فلسفه علم کلام، ۲۵۴ - ۲۶۸.
و از آغاز قرن دوم به مسئله‌ای کلامی و جنجال برانگیز بدل گشت. معتزلیان و پاره‌ای دیگر از اصحاب علم کلام در برابر این دیدگاه (که از نظر آنان عقیده‌ای غیر معقول و مخالف با توحید شمرده می‌شد)، دیدگاه حدوث قرآن را مطرح کردند.
[۱۲] طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۹۵ - ۱۹۶.
[۱۳] طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ۱۹۸.
نظریه مزبور با نفی قدمت قرآن، اعتقاد به فوق بشری بودن آن را در معرض تهدید قرار داده، به گونه‌ای متن مقدس را متنی تاریخی، به‌سان دیگر متن‌ها جلوه می‌داد و در مقابل، باور به قدم قرآن نیز شائبه شرک از طریق اعتقاد به بیش از یک موجود ازلی را پدید می‌آورد.
[۱۴] الحاشیة علی الکشاف، ص۵ - ۸.
[۱۵] سلطان، منیر، اعجاز القرآن بین المعتزلة و الاشاعرة، ص۲۵ - ۳۰.
[۱۶] سلطان، منیر، اعجاز القرآن بین المعتزلة و الاشاعرة، ص۲۱۰ - ۲۱۳.


۲.۱ - اولین مدعیان مخلوق بودن قرآن

درباره این که نخستین بار، این بحث را چه کسی مطرح کرد، در نوشته‌های تاریخی، اختلاف نظر وجود دارد. منابع تاریخی معمولاً از جعد بن درهم
[۱۷] آملی، حسن زاده، سرح العیون، ص۲۹۳.
(که سال‌های آخر حکومت هشام بن عبد الملک (م ۱۲۵ق) به سبب اعتقاداتش به دست عبد الله قسری اعدام شد)
[۱۸] آملی، حسن زاده، سرح العیون، ص۲۹۳.
و از جهم بن صفوان
[۲۰] تاریخ العباسیین، ص۵۵۹ - ۵۶۰.
(که در سال ۱۲۸قمری به سبب شرکت در قیام حارث بن سریج در خراسان کشته شد)
[۲۱] الاعلام، ج۲، ص۱۴۱.
و نیز از غیلان بن یونس عدوی دمشقی
[۲۲] تاریخ العباسیین، ص۵۵۹ - ۵۶۰.
(که پدرش از موالی عثمان بن عفان بود)، به عنوان نخستین مدّعیان مخلوق بودن قرآن نام می‌برند. طالوت زندیق نیز نخستین کسی شمرده شده که در باب خلق قرآن، کتاب نوشت.
[۲۳] آملی، حسن زاده، سرح العیون، ص۲۹۳.


۲.۲ - نزاع بین فرق اسلامی

مسئله حدوث و قدم قرآن، زمینه‌ساز وقوع نزاع شدید و دیرپایی میان فرق اسلامی شد که در کتب تاریخ به «مِحْنَة القرآن» مشهور است. گرایش مامون عباسی به دیدگاه حدوث قرآن و اعلام آن در سال ۲۱۲ قمری، سبب تقویت معتزلیان شد و از این طریق، مخالفان سنّتی آنان (که به اهل حدیث معروف بودند) زیر فشار سنگین سیاسی و دینی قرار گرفتند.
[۲۴] جرجی زیدان، تاریخ تمدّن اسلامی، ج۳، ص۱۵۶.
معتزلیان توانستند مأمون را قانع کنند که عقیده به قدم قرآن، همانند اعتقاد مسیحیان درباره حضرت مسیح (علیه‌السّلام) است.
[۲۵] بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص۴۴۸.
[۲۶] سبحانی، جعفر، محاضرات فی الهیات، ص۱۲۴.
مامون، ابتدا با بحث و مناظره به ترویج باورهای معتزله پرداخت؛ اما از آن جا که اهل حدیث بر عقیده خود پافشاری می‌کردند، آرام آرام، قوّه قهریه گام به عرصه نهاد و فشارها و آزارها بر منکران خلق قرآن افزایش یافت. مامون، سپس در سال ۲۱۸ قمری در دستورالعملی تمامی مردم را به پذیرش حدوث قرآن وادار کرد. او ابتدا نامه‌ای به اسحاق بن ابراهیم، والی بغداد نوشت و پس از تبیین آیاتی که بر حدوث قرآن دلالت دارد، عزل تمامی قضات معتقد به قدم قرآن را خواستار شد و از اسحاق بن ابراهیم خواست تا قضات را از میان معتقدان به حدوث قرآن برگزیند و شهادت معتقدان به قدم قرآن را نیز نپذیرد. دستورالعمل مامون با مخالفت گروهی از بزرگان سیاسی و فرهنگی و اداری رو به رو شد؛ ولی احضار آنان به دربار و مشاهده خشم خلیفه، به مخالفت آنان پایان داد. با این همه، احمد بن حنبل و بشر بن ولید و تنی چند از بزرگان بغداد به مخالفت با خواسته‌های مامون برخاستند.
مامون در واکنش به این مخالفت‌ها، مجازات شدیدتری برای مخالفان در نظر گرفت و دستور داد که همه علما را در خصوص باور به حدوث قرآن بیازمایند و از فعالیت علمای معتقد به قدم قرآن جلوگیری کنند.
[۲۷] یعقوبی، احمد ابن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۶۷ - ۴۶۸.
[۲۸] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۱۹۶ - ۲۰۹.
[۲۹] ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۲۳۲.
[۳۰] ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۶۷ - ۴۶۸.



در اصل اتصاف خداوند متعال به صفت تکلم که از صفات جمالیه اوست، هیچ کس از مسلمین تردیدی ندارد. این مسئله از ضروریات دین اسلام است و قرآن و سنت بر این امر دلالت دارد؛ و خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: (و کلّم اللّه موسی تکلیماً)؛ «خداوند متعال با حضرت موسی سخن گفت» اما کلام الهی، آیا همین الفاظ مرکب از حروف است که حادث می‌شود، و به وجود می‌آید؟ یا معنای امری است نفسانی و معنوی که جزء صفات خداوند است، و همیشه با خداوند بوده، و به اصطلاح قدیم است؟ اشاعره قائل‌اند به این که کلام الهی امری معنوی و نفسانی است؛ و غیر اشاعره آن را مرکب از حروف می‌دانند.


برای قدیم و حادث، دو معنا بیان کردند که در ادامه می‌آوریم.

۴.۱ - قدمت و حدوث در علم کلام

قدیم در اصطلاح اهل معقول و کلام و فلسفه که عبارت است از موجودی که پیش از او موجود دیگری نباشد؛ یا پیش از وجود، معدوم نبوده است؛ و حادث خلاف این مسئله است.

۴.۲ - قدیم و حادث در عرف مردم

قدیم و حادث در عرف مردم عبارت است از آن چه که زمان بسیار بر او گذشته باشد، بیش از موجود دیگر؛ و حادث آن که زمان کمتر بر او گذشته باشد.
[۳۲] شعرانی، ابو الحسن، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۵۱.

محل بحث از قدمت و حدوث قرآن، معنای اول است. و باید دانست که تمام موجودات یا حادث‌اند یا قدیم؛ و این دو صفت در یک موجود جمع نمی‌شود، و هر دو نیز از یک موجود، نفی و سلب نمی‌شود؛ یعنی نمی‌توان گفت هم حادث است و هم قدیم؛ و نمی‌توان گفت نه حادث است، نه قدیم.


از بیانات اشعری معلوم شد که اثبات قدمت قرآن بستگی به اثبات کلام نفسی برای خداوند متعال دارد؛ و حدوث آن بستگی به عدم اثبات کلام نفسی؛ بنابر این، باید ادله اثبات کلام نفسی را بررسی کنیم. به ناچار ابتدا به تعریف کلام و سپس بررسی ادله می‌پردازیم.

۵.۱ - تعریف کلام

علامه حلّی در تعریف کلام می‌فرماید: «فحد الکلام: هو ما انتظم من الحروف المسموعه؛ کلام آن است که از حروفِ شنیده شده، تشکیل گردد.»
و خواجه نصیرالدین طوسی می‌فرماید: «و لا یعقل غیره»؛ کلامی غیر از کلام لفظی، قابل تعقل نمی‌باشد.

۵.۲ - ادله اشاعره در تعريف كلام

اشاعره گویند: کلام، این الفاظ مرکبه از حروف نمی‌باشد، و ایجاد کننده صوت را متکلم نمی‌گویند. و بعضی به قول اخطل (شاعر نصرانی) تمسک کرده‌اند که گفته:
ان الکلام لفی الفواد و انما جعل اللسان علی الفواد دلیلا

۵.۳ - ردّ ادله اشاعره

اولا: کلام در عرفِ عُقلا عبارت است از حروف و اصوات مرکبه که مفهم معانی مقصوده باشند؛ یعنی الفاظی که دلالت بر مقصود نمایند.
ثانیاً: اگر کلام، غیر از این الفاظِ مرکبه از حروف باشد، این الفاظ و حروف مسموع، تعبیری از آن کلام معنوی و نفسی باشد، و آن کلام نفسی و معنوی و الهی، صفتی از صفات خداوند مانند عالم و قادر و... بوده و قدیم باشد، و قائم به ذات الهی، اشکال معروف بر زائد و قدیم دانستن سایر صفات ثبوتیه وارد می‌شود که عبارت باشد، از لزوم تعدد قدما و مرکب بودن خداوند متعال از ذات و صفات و احتیاج داشتن ذات به صفات.
اما تمسک به قول شاعر: اولا، از کجا بدانیم که اخطل (جاهل نصرانی) کلام نفسانی (مقصود) اشاعره را قصد نموده باشد؟ شاید مراد او از آن چه در دل است، معنا است؛ یعنی کلام در حقیقت همان معنای کلام است که در این صورت، ما هم قبول داریم؛ ولی آن دیگری کلام نفسی مقصود اشاعره نمی‌باشد که امری است بسیط و قائم به ذات الهی و قدیم؛ در حالی معنای کلام لفظی مانند خود کلام لفظی، دارای اقسام از قبیل نامفهوم انشا است و انشا نیز شامل امر و نهی و... است.
به هر حال، اگر مراد از کلام نفسی، علم حق تعالی که به آن کلام (معنا) تعلق گرفته است، باشد؛ این برگشت به صفت عالم می‌کند. و اگر مراد قدرت خداوند بر ایجاد آن معانی در محل و موقع خود است، مرجعش به صفت قادر است. و حال آن که اشاعره می‌گویند: کلام نفسی غیر از علم و قدرت است، و معنای قابل فهم دیگری هم برای کلام نفسی متصور نمی‌باشد، تا بگوییم: مراد اشاعره آن است. و به فرموده خواجه نصیر الدین «و عمومیه قدرته تدل علی ثبوت الکلام و النفسانی غیر معقول». یعنی قدرت مطلقه خداوند، دلالت بر ثبوت صفت تکلم (کلام) برای خداوند می‌کند، و کلام نفسی هم غیر معقول است؛ بنابراین، کلام الهی هم مانند کلام عقلا، مرکب از حروف و اصوات است؛ و خدای تعالی گرچه آلت تنفس و حلقوم و لب و دندان و آلت تقطیع حروف را ندارد، اما قدرت دارد این اصوات را در جایی ایجاد کند؛ چنان که ایجاد کلام در کوه طور و درخت برای حضرت موسی نمود.


بنابراین، تکلم الهی، فعلی از افعال الهی و صفتی است حادث و قائم به جسمی که خداوند، کلام را در آن جسم ایجاد می‌فرماید. قرآن نیز که کلام الهی است، امری حادث است نه قدیم.
و دلیل بر حدوث صفت تکلم این که تکلم، فعلی از افعال الهی است و افعال خداوند همه مسبوق به عدم است؛ مثل خلقت، روزی دادن، میراندن، بچه دادن به کسی. و به طور کلی، تمام صفات فعلیه، اموری حادث‌اند؛ به خلاف صفات ذاتیه خداوند مثل علم و قدرت و... که عین ذات‌اند و غیر حادث. اما در مورد این که ایجاد کننده صوت را متکلم نمی‌گویند، بطلانش واضح است و مورد نقض دارد؛ زیرا به ایجاد کننده اشیا، صفت خالق بودن اطلاق می‌شود.


۱. فصل نامه کلام اسلامی، ش ۵۳، ص۱۱۶.
۲. احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال لأحمد روایة ابنه عبد الله، ج۱، ص۶۹.    
۳. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۶۵.
۴. کثیری، محمد، السلفیة بین اهل السنّة و الامامیة، ص۴۹.    
۵. بخاری، محمد بن ابراهیم، خلق افعال العباد، ص۲۱.
۶. طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۹۸.
۷. خویی، ابو القاسم، البیان، ص۴۰۵.    
۸. شمس‌الدین ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۳۴۱.
۹. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۴۶۶ - ۴۹۵.
۱۰. فلسفه علم کلام، ص۶۸.
۱۱. فلسفه علم کلام، ۲۵۴ - ۲۶۸.
۱۲. طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۹۵ - ۱۹۶.
۱۳. طبری، ابن جریر، تاریخ الطبری، ۱۹۸.
۱۴. الحاشیة علی الکشاف، ص۵ - ۸.
۱۵. سلطان، منیر، اعجاز القرآن بین المعتزلة و الاشاعرة، ص۲۵ - ۳۰.
۱۶. سلطان، منیر، اعجاز القرآن بین المعتزلة و الاشاعرة، ص۲۱۰ - ۲۱۳.
۱۷. آملی، حسن زاده، سرح العیون، ص۲۹۳.
۱۸. آملی، حسن زاده، سرح العیون، ص۲۹۳.
۱۹. احمد بن حنبل، العلل ومعرفة الرجال لأحمد روایة ابنه عبد الله، ج۱، ص۶۸.    
۲۰. تاریخ العباسیین، ص۵۵۹ - ۵۶۰.
۲۱. الاعلام، ج۲، ص۱۴۱.
۲۲. تاریخ العباسیین، ص۵۵۹ - ۵۶۰.
۲۳. آملی، حسن زاده، سرح العیون، ص۲۹۳.
۲۴. جرجی زیدان، تاریخ تمدّن اسلامی، ج۳، ص۱۵۶.
۲۵. بحوث فی الملل و النحل، ج۳، ص۴۴۸.
۲۶. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الهیات، ص۱۲۴.
۲۷. یعقوبی، احمد ابن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۶۷ - ۴۶۸.
۲۸. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۱۹۶ - ۲۰۹.
۲۹. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۲۳۲.
۳۰. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۴۶۷ - ۴۶۸.
۳۱. نساء(۴) آیه ۱۰۳.    
۳۲. شعرانی، ابو الحسن، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۵۱.
۳۳. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۲۲۳.    
۳۴. علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۲۲۳.    



۱. البیان فی تفسیر القرآن، سید ابوالقاسم خوئی، ص۴۳۱ - ۴۴۰.
۲. ترجمه ملل و نحل شهرستانی، ج۱، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴.
۳. کلم الطیب در تقریر عقاید اسلام، عبدالحسین طیب، ص۶۲ ـ ۶۵.
۴. آموزش فلسفه، محمد تقی مصباح یزدی، ج۲، ص۳۸۹.


سایت اندیشه قم.    
سایت‌ حدیث‌نت، برگرفته از مقاله «حدوث قرآن» تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۶.    






جعبه ابزار