تقدم و تأخر جار و مجرور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: تقدم، تأخر، رجل، جار و مجرور.
پرسش: سبب
تقدیم جار و مجرور بر «رجل» در
سورۀ یس :«
وَجَاءَ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی.. » و سبب
تأخیر آن از «رجل» در
سورۀ قصص چیست؟
پاسخ: اینکه چرا کلمه و یا جملهای در آیهای مقدم شده و همان، در آیه دیگر مؤخر شده است، در برخی
تفاسیر و کتابهای
علوم قرآنی به آن پرداخته شده و در علت آن چنین گفتهاند: چون بافت آیه بهتنهایی در جایی تقدیم را اقتضا میکند، ولی در جای دیگر تأخیر را میطلبد؛ لذا همین دو آیۀ مورد بحث را نیز بهعنوان نمونه ذکر کردهاند که «رجل» در آیۀ شریفه ـ از سوره یس ـ به جهت این است که بافت آیه دربارۀ توصیف اصحاب شهر (انطاکیه) به زیادهروی در نافرمانی از فرستادههای خداوند آمده است، و از مردی خبر میدهد که به پیام آن فرستادهها
ایمان آورده و قومش را به پیروی از آنان نصیحت میکند؛ یعنی آنچه در این آیه اهمیت داشته، همان کار این مرد بوده که نصیحت
کافران است و باید هرکسی به آن اهتمام داشته باشد، اما تقدیم «رجل» (فاعل) بر
جار و مجرور در سورۀ قصص، مطابق با اصل تقدیم فاعل بر جار و مجرور است؛ چون بافت آیه در انتشار خبر کشته شدن است و این مرد در این
داستان خصوصیت داشته و تأکید بر خود «رجل» بهعنوان «رجل واحد» بوده است. پس، در آن آیهای که «رجل» مقدم شده، تأکید اصلی بر خود «رجل» بوده است؛ اما در آن آیهای که مقدم نشده، تأکید و اهتمام بر کار و
عمل فرد است.
در سورههای «یس» و «قصص» دو آیه وجود دارد که از جهت الفاظ به هم شباهت دارند، در این فرصت هرکدام از این آیات، جداگانه بررسی میشوند:
«
وَ جَاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعَی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِین »؛
و مردی (با
ایمان ) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرارسید، گفت: «ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید!
خداوند در آیۀ شریفه، میفرماید: مردی (با ایمان) از نقطه دوردست شهر با
سرعت و شتاب بهسراغ گروه
کافران آمد و گفت: ای قوم من! از فرستادگان خدا پیروی کنید.
«رجل» در این آیه، فاعل برای «جاء» است و نام این مرد را غالب مفسران «حبیب نجار» ذکر کردهاند. او از کسانی بود که در برخوردهای نخستین با رسولان پروردگار به حقانیت دعوت آنها و عمق تعلیماتشان پی برد و مؤمنی ثابتقدم و مصمم از کار درآمد؛ هنگامیکه به او خبر رسید که در قلب شهر مردم بر این
پیامبران الهی شوریدهاند و شاید قصد
شهید کردن آنها را دارند، سکوت را مجاز ندانست و چنانکه از کلمه «یَسْعَی» برمیآید با سرعت و شتاب خود را از دورترین نقطۀ شهر وارد مرکز شهر شد و آنچه در توان داشت در دفاع از
حق فروگذار نکرد. تعبیر به «رجل» بهصورت ناشناخته، شاید اشاره به این نکته است که او یک فرد عادی بود،
قدرت و شوکتی نداشت و در مسیر خود تک و تنها بود؛ درعین
حال نور و حرارت ایمان آنچنان او را روشن و گرم ساخته بود که از دورترین نقطۀ شهر وارد معرکه شد و به نصیحت کافران پرداخت تا مؤمنان عصر
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در آغاز
اسلام که عده قلیلی بیش نبودند، از آن مرد سرمشق بگیرند و بدانند حتی یک نفر
مؤمن تنها نیز دارای مسئولیت است و
سکوت برای او در دفاع از حق جایز نیست.
با این بیان، روشن میشود که تأخر «رجل» (بهعنوان فاعل) و تقدم جار و مجرور به جهت این بوده که اهتمام و عنایت روی شخص خاصی نبوده؛ چراکه این مسئولیت همگان است؛ زیرا هرکسی باید
ایمان به پیامبر و فرستادۀ خدا در زمان خود داشته باشد و در
دفاع از او تلاش و کوشش نماید؛ بلکه اهتمام، به آمدن مردی از دورترین نقطۀ شهر برای دفاع از حق و نصیحت کافران است.
«
وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدینَةِ یَسْعی قالَ یا مُوسی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ »؛
مردی با سرعت از دورترین نقطۀ شهر (مرکز فرعونیان) آمد و گفت: «ای موسی! این جمعیت برای کشتن تو به
مشورت نشستهاند فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توأم!».
«رجل» در این آیه شریفه نیز فاعل برای «جاء» است که ظاهراً همان کسی بود که بعداً بهعنوان «
مؤمن آلفرعون» معروف شد و نامش «حزقیل» بود و از خویشاوندان نزدیک فرعون محسوب میشد و آنچنان با آنها رابطه داشت که در اینگونه جلسات شرکت میکرد. او از وضع جنایات
فرعون رنج میبرد. هنگامیکه احساس کرد پیامبر زمان او
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـدر خطر است، با سرعت خود را به او رسانید و موسی ـ علیهالسلام ـ را از چنگال خطر نجات داد که نهتنها در این ماجرا که در ماجراهای دیگر نیز تکیهگاهی برای موسی ـ علیهالسلام ـ بود.
در این آیه، «رجل» بر جار و مجرور مقدم شده است، و جمله «
مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ » قید است برای «جاء»؛ بعید نیست نکته این تقدیم این باشد که عنایت و اهتمام به آمدن «حزقیل» و خبر دادنش به موسی ـ علیهالسلام ـ بوده است.
به بیان دیگر، این مرد در این داستان خصوصیت داشته و تأکید بر خود «رجل» بهعنوان «رجل واحد» بوده است.
اینکه چرا کلمه و یا جملهای در آیهای مقدم شده و همان، در آیه دیگر مؤخر شده است،
در کتابهای
علوم قرآنی به آن پرداخته شده و در علت آن چنین گفتهاند: چون بافت آیه بهتنهایی در جایی تقدیم را اقتضا میکند، ولی در جای دیگر تأخیر را میطلبد. لذا همین دو آیۀ مورد بحث را نیز بهعنوان نمونه ذکر کردهاند که «رجل» در آیۀ شریفه ـ از
سوره یس ـ به جهت این است که بافت آیه دربارۀ توصیف گروهی از مردم به زیادهروی در نافرمانی از فرستادههای خداوند آمده است و از مردی خبر میدهد که به پیام آن فرستادهها ایمان آورده و قومش را به پیروی از آنان
نصیحت میکند؛ یعنی آنچه در این آیه اهمیت داشته، همان کار این مرد بوده که نصیحت
کافران است و باید هرکسی به آن اهتمام داشته باشد، اما تقدیم «رجل» (فاعل) بر جار و مجرور در
سورۀ قصص ، مطابق با اصل تقدیم
فاعل بر جار و مجرور است؛ چون بافت آیه در انتشار خبر کشته شدن است.
خلاصه اینکه در سورۀ یس که جار و مجرور مقدم شده و «رجل» مؤخر، تأکید و اهتمام بر کار و عمل فرد از روی
ایمان است؛ ولی در سورۀ قصص که «رجل» مقدم شده و جار و مجرور مؤخر، تأکید اصلی بر خود «رجل» بوده است.
پایگاه اسلام کوئیست.