• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تعارض بین وحدت عددی و روایت امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:وحدت عددی، برهان فرجه، برهان تمانع.
پرسش:به نظر می‌رسد برهان فرجه و آیه«لوکان فیهما الهة الا الله لفسدتا » در صدد اثبات وحدت عددی خداوندند. این مطلب با جمله امام علی (علیه السلام) در نهج البلاعة که فرموده‌اند خداوند واحد بلا عدد است چگونه قابل جمع است؟ لطفاً مفصل و با ذکر منبع توضیح بفرمائید.
پاسخ:



مسئله توحید یکی از محوری‌ترین مباحث در کلام و اعتقادات بوده و در عرفان نیز بحث «توحید وجودی» اساس عرفان نظری محسوب می‌شود.
معرفت انسانی در مواجهه با این مسئله مراتب مختلفی را شامل می‌شود همچنانکه درک خداوند هم برای هر گروهی از علما و حکما و عرفا حدی خاص را شامل شده است.
توحید در ظاهر امر، یک کلمه است؛کلمه لا اله الا الله، اما درک آن برای همگان یکسان نیست. توحید برای متکلمین یک عقیده است که باید بدان عقیده داشت و سپس به لوازم پذیرش آن متعهد شد یعنی به فرامین این خدای واحد گوش سپرد.
اما برای عارفان، توحیدِ وجودی یک واقعه و حقیقت عرفانی است و معنای آن این نیست که خداوند در گوشه‌ای از عالم و جدای از عالم بطور یگانه حضور دارد. بلکه خدا حقیقت وجود است و وجود حقیقی هم یکی بیش نیست. عارف به شهود این وحدت نائل می‌شود و خود هم بعد از فنا باقی به این حقیقت می‌شود و آن را نه به عنوان یک عقیده ذهنی بلکه تمام حقیقت می‌داند که خود حقیقی او نیز تجلی همان حقیقت است. از این روی می‌بینیم که در روایات شیعه از امام به رکن توحید تعبیر شده است:
« نَحْنُ أَرْکَانُ تَوْحِیدِهِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ سَرِّهِ » ، مائیم ارکان توحید خداوند و جایگاه سر او.
همچنانکه درجه‌ای پائین‌تر از همین مطلب در مورد برخی عرفا نیز گفته شده است: «...کوهی بود از عظمت و مقام شامخ توحید!»
[۳] این مطلب را امام خمینی (رحمة الله علیه) در مورد آیت الحق و العرفان سید علی آقای قاضی فرموده اند.
.
یعنی ائمه هیاکل نور حقیقت وجودند و به اوج مقام توحید و وحدت وجود و شهود رسیده اند. از این دیدگاه حقیقت توحید و توحید حقیقی و شهودی و عرفانی یک ایده ذهنی نیست بلکه حقیقتی است که در ورای ذهن تحقق دارد و راز و سرّ درک حقیقت آن هم فراتر رفتن از ذهن و توهم است همچنانکه مولای موحدین علی (علیه السلام) توحید و راه رسیدن به آن را در یک کلمه گذشتن از توهم معرفی می‌کنند:«التوحید ان لا تتوهم»
[۴] آمدی، غرر الحکم، ص ۸۲، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ش. دیلمی، اعلام الدین، ج۱،ص ۳۳، موسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۸ق.
.
و در کلام تابناک دیگری می‌فرمایند:«احد لا بتاویل عدد » .
و این گونه با مقایسه این دو کلام می‌بینیم که عدد اندیشی خاصیت ذاتی ذهن است پس اگر خدا در ورای ذهن است بنابراین توحید او هم در ورای عدد خواهد بود و یگانگی او هم نمی‌تواند ذهنی و عددی باشد.
حال آنکه توحید عددی خود یک ایده و فکر و توهم است که حتی در دقیق‌ترین معانی هم ساخته ذهن است نه حقیقتی حضوری و وجودی ومی بینیم که حتی برداشت ذهن از بی‌نهایت و بی‌حد هم نمی‌تواند غیر عددی باشد.
بنابراین علم به توحید، هرچند که اولین واجب در شریعت می‌باشد ولی نزد ارباب معرفت آخرین درجه است
[۶] المجلی، ابن ابی جمهور، نقل از:غلامرضا رشیدیان، کیهان اندیشه ـ شماره ۶۷- ۷۲، سال ۷۵.
. به همین خاطر گفته‌اند: همه مقامات و احوال نسبت به توحید، مانند راهی است که توحید مقصد اعلی و غایت آن است و برای انسان مقامی بالاتر از آن نیست
[۷] المجلی، ابن ابی جمهور، نقل از:غلامرضا رشیدیان، کیهان اندیشه ـ شماره ۶۷- ۷۲، سال ۷۵.
.
با این اوصاف این حقیقت دینی و عرفانی که از لحاظ بیان و گفتار و بحث و مناظره و تفکرات فلسفی و... شایع‌ترین مباحث است. طبیعی است که در مقام بیان در آیات قرآن و کلمات معصومین در سطح واحدی ارائه نشده باشد بلکه در این بیانات حتما میزان درک مخاطب و بهره‌ای که از این حقیقت می‌تواند نصیب او شود لحاظ شده است.
توحید وجودی اکثراً در قالب اشارات بیان شده و کمتر مورد بحث و مناظره قرار گرفته چرا که اساسا حقایق عرفانی متعلق به اهل سرّ بوده است در عین حال کم نیستند بیاناتی که از ائمه در باب این درجه از توحید( وحدت حقه حقیقیه) نقل شده است.
ولی توحید ظاهری که در مقام بحث و مناظره با منکرین مطرح شده غیر از مقام تبیین حقیقت نهائی توحید است. از این روی می‌بینیم که در کلمات معصومین و قرآن، نوع استدلال برای توحید خدا- از باب مماشات با مخاطب- در ظاهر به وحدت عددی تمایل دارد (هرچند گوینده کلام از توهم وحدت عددی در مورد خداوند بدور است). بلکه وقتی از باب ضرورت لازم باشد که توحید در مقام مخاطبه ذهنی بیان شود چاره ای نیست جز اینکه خواه ناخواه تصوری ذهنی را دامن زند و ذهن هم خواه ناخواه در مورد یگانگی فقط یگانگی عددی را درک می کند.
از طرفی اثبات توحید در مقام شریعت و در صدر اسلام از واجبات بوده و می‌دانیم که اکثریت مخاطبین (نه همه مخاطبین) مشرکین بودند و مخاطبینی بودند که در صدد دریافت حقیقت عرفانی توحید نبودند بلکه اصل مدعا را هدف رد و انکار خود قرار داده بودند و به خدایان متعدد معتقد بودند. با این حال قیدهای فراوانی که در سخنان معصومین به این عقیده کلامی اضافه شده است مانع از این است که بتوان وحدت عددی را همان حقیقت توحید دانست. بنابراین این تعارض ناشی از اصل و حقیقت امر نیست بلکه مربوط به مقام بیان و خطاب است.


همچنانکه گذشت، بیانات و استدلال‌های قرآن و روایات در مقام خطاب، به اقتضاء درک مخاطبین بیان شده همچنان که در استدلال های مختلف در مورد ذات خداوند هم این فهم عرفی رعایت شده است تا اصل توحید بطور قطعی اثبات شود ولی حقیقت و لوازم آن در مراحل بعدی قابل وصول است و بلکه حقیقت توحید در نهایت مصون از دریافت ذهنی است.
ولی نکته اساسی این است که هیچ یک از استدلال‌هایی که در قرآن و روایات مطرح شده نظیر برهان تمانع و برهان فرجه و غیره در مقابله با روایاتی که نفی وحدت عددی می‌کنند جنبه انکار ندارد.
اثبات مرتبه‌ای از حقیقت در مقام مخاطبه و نفی الاهه‌های کثیر تنها به معنای رد کثرت است اما در مورد نوع این وحدت نمی‌توان از همین استدلال‌ها قضاوت نمود. بلکه بعد از اثباتِ کلامیِ توحید در مورد نوع این وحدت باید به روایات دیگری مراجعه کرد که در آنها مخاطبینِ کلام، قابلیت دریافت این نوع وحدت را داشته‌اند یا سخن در مقام حمد و مناجات و دعا و ... ذکر شده که مخاطب خود خداوند است نه مشرکان و منکران و کافران . همچنانکه مطالب نهج البلاغه در باب رد وحدت عددی هم اکثراً در مقام حمد و ثنای خداوند بوده (نه مناظره) و می‌دانیم که آیات و روایاتی هم که شامل استدلال‌هایی است که در آنها در ظاهر شائبه وحدت عددی به چشم می‌خورد همگی در مواجهه با ذهن عرفی منکرین بیان شده است.
این دو مقام بحث هیچ منافاتی باهم ندارد بلکه در دو مقام از معرفت بیان شده که هر کدام جایگاه خود را داشته و باهم قابل مقایسه نیستنند.
نکته مهم‌تر اینکه اهل کلام که به ظاهر به وحدت عددی گرایش داشته‌اند (و هنوز هم دارند) نمی‌توانند به بهانه تکفیر وحدت وجود و غیره منکر «نفی وحدت عددی» از ساحت خداوند باشند. چرا که در مقام حقیقت، معرفت وجودی و عرفانی،حاکم بر معرفت ماهوی و عرفی است و نه بالعکس.


۱. سوره انبیاء/۲۱، آیه۲۲.    
۲. مجلسی؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۱۲، موسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق.    
۳. این مطلب را امام خمینی (رحمة الله علیه) در مورد آیت الحق و العرفان سید علی آقای قاضی فرموده اند.
۴. آمدی، غرر الحکم، ص ۸۲، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶ش. دیلمی، اعلام الدین، ج۱،ص ۳۳، موسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۸ق.
۵. تحف العقول، ص۶۳.    
۶. المجلی، ابن ابی جمهور، نقل از:غلامرضا رشیدیان، کیهان اندیشه ـ شماره ۶۷- ۷۲، سال ۷۵.
۷. المجلی، ابن ابی جمهور، نقل از:غلامرضا رشیدیان، کیهان اندیشه ـ شماره ۶۷- ۷۲، سال ۷۵.



پایگاه اسلام کوئست    






جعبه ابزار