اعتبار حدیث کساء در پایان مفاتیح الجنان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حدیث کساء،
مفاتیح الجنان.
پرسش: آیا متن حدیث کساء در آخر مفاتیح الجنان معتبر است؟
اصل حدیث کساء قطعی و غیر قابل تردید و بیانگر یکی از مهمترین ویژگیهای
اهل بیت پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله)، یعنی ویژگی طهارت و
عصمت آنهاست؛ لیکن در این اواخر، متنی به عنوان «حدیث کساء»، در میان شیعیان، شایع گردیده که پایه و اساسی ندارد. نخستین محدّث معروفی که بیاساس بودن این متن را اعلان کرده، مرحوم
محدّث قمی (صاحب مفاتیح الجنان) (رضواناللّهتعالیعلیه) است و شگفتانگیز، اینکه ایشان اجازه نمیداد کسی بر مفاتیح الجنان، نکتهای بیفزاید و به انجام دهنده اینکار،
نفرین فرستاده است؛
(ولی با این حال میبینیم که متن مذکور، بدان افزوده شده است! (چنین گوید این گنهکار روسیاه، عبّاس قمی: بعد از آنکه بِعَونِ اللّه تعالی کتاب مفاتیح الجنان را تالیف نمودم و در اقطار منتشر گشت، به خاطرم رسید که در طبع دوم آن، بر آن زیاد کنم دعای وداعی برای
ماه رمضان و
خطبه روز عید فطر و
زیارت جامعه ائمّة المؤمنین و دعای «اللّهمَّ انِّی زُرتُ هذَا الاْمامَ» (که در عقب زیارات خوانده میشود) و زیارات وداعی که هر یک از ائمّه (علیهمالسّلام) را به آن وداع کنند و رقعهای که برای حاجت مینویسند و دعایی که در
غیبت امام عصر (عجّلاللّهفرجه) باید خوانده شود و آداب زیارت به نیابت، به واسطه کثرت حاجت به اینها. لکن دیدم هر گاه این کار را کنم، فتح بابی شود برای تصرّف در کتاب مفاتیح و بسا شود بعضی از فضولان، بعد از این، در آن کتاب، بعضی از ادعیه دیگر بیفزایند یا از آن کم کنند و به اسم مفاتیح الجنان در میان مردم رواج دهند، چنانکه در مفتاح الجنان مشاهده میشود. لا جرم، کتاب را به همان حال خود گذاشتم و این هشت مطلب را بعد از تمام شدن مفاتیح، ملحق به آن نمودم و به لعنت خداوند قهّار و نفرین رسول خدا و ائمّه اطهار (علیهمالسّلام) واگذار و حواله نمودم کسی را که در مفاتیح، تصرّف کند.)
دلایل سست بودن این گزارش، فراوان است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
این متن در هیچ یک از کتب معتبر فریقین (
شیعه و
اهل سنّت) وجود ندارد، حتّی کتابهایی همچون
بحار الانوار که هدف آنها جمع آوری احادیث منسوب به
اهل بیت (علیهمالسّلام) بوده است.
مرحوم
محدّث قمی در کتاب
منتهی الآمال، پس از اینکه حدیث کساء را علَی الاُصول از احادیث
متواتر معرّفی میکند؛ امّا حدیث کساءی معروف را فقط مبتنی بر کتاب منتخب
طُرَیحی میداند و در باره آن مینویسد:
اما حدیث کساء که در زمان ما شایع است، به این کیفیت در کتب معتبره معروفه و اصول حدیث و مجامع مُتقنه محدّثان دیده نشده و میتوان گفت از خصایص کتاب منتخب (محقّق گرانقدر، حجّة الاسلام و المسلمین مرحوم
علی دوانی در ضمن شرح حال محدّث قمی در کتاب مفاخر اسلام چنین آورده است: پس از انتشار کتاب مفاتیح الجنان و استقبال مردم از آن و کمیاب شدن آن، مرحوم
شیخ عبّاس قمی اطّلاع مییابد که
شیخ ابراهیم کُتُبی، از کتاب فروشان نجف اشرف، دستاندر کار چاپ مفاتیح است تا از بازار گرم و پررونق آن بهره ببرد. به وی میگوید: «تو که میخواستی در نجف، مفاتیح را چاپ کنی، به من میگفتی تا عربی آن را بدهم چاپ کنی». شیخ ابراهیم میگوید: «دادهام میرزا احمد زنجانی کاتب بنویسد و گذشته است». قدری از آن را هم میدهد و ایشان میبیند.
محدّث قمی، سپس به لبنان و شهر بعلبک میرود تا تابستان را (که هوای نجف بسیار گرم بوده) به خاطر تنگی نفس در آن جا باشد. پس از بازگشت، میبیند کتاب، چاپ شده است و در آخر آن، از زبان وی نوشتهاند: «مطالبی را به کتاب افزودم و از جمله حدیث کساء را آوردم، و از اوّل تا آخر آن را هم دیدهام»، بعد هم نوشته است: «عبّاس بن محمّدرضا القمّی»!
حاج شیخ عبّاس، فوق العاده ناراحت میشود و سخت به شیخ ابراهیم (بانی چاپ) و میرزا احمد زنجانی (کاتب)، اعتراض میکند که: اینها چیست که از زبان من نوشته و چاپ کردهاید؟ کِی من به شما گفتهام از اوّل تا آخر آن را خواندهام؟ و چه حقّی داشتید؟...من که اینها را لازم نمیدانستم، متوجّه بودهام.مثلاً حدیث کساء را من در سندش تردید دارم و به همین جهت در مفاتیح نیاوردم. به میرزا احمد زنجانی کاتب هم میگوید: من این همه به تو کمک کردم، دادم
سفینة البحار را بنویسی و تو با این کتاب من چنین کردی؟... شیخ ابراهیم میگوید: گذشته است. ما خرجی کردهایم و کتاب، چاپ شده است)
است.
تا آنجا که ما میدانیم و همانطور که محدّث قمی اشاره کرده، نخستین کتابی که این متن را (البتّه بدون ذکر هیچ سندی) نقل کرده است، کتاب المنتخب طُرَیحی است
و این، بدان معناست که از صدر اسلام تا حدود هزار سال بعد، این متن، در منابع حدیثی دیده نشده است. «المنتخب فی المراثی و الخُطب، اثر
فخر الدین محمّد بن علی نجفی (م ۱۰۸۵ ق) معروف به
شیخ طریحی، متولّد نجف است. مرحوم
شیخ عبّاس قمی، در نقلی درباره این کتاب، آورده است: «شیخ طریحی... در کتاب منتخب، مسامحات بسیاری نموده که بر اهل بصیرت و اطّلاع، پوشیده نیست»
شگفت انگیز، اینکه این متن بیسند، در حاشیه نسخه خطّی کتاب
عوالم العلوم، با سند میشود (!) که شرح آن چنین است:
«رایت بخطّ الشیخ الجلیل السیّدهاشم، عن شیخه السیّد ماجد البحرانی، عن الحسن بن زین الدین الشهید الثانی، عن شیخه المقدّس الاردبیلی، عن شیخه علیّ بن عبد العالی الکرکی، عن الشیخ علی بن هلال الجزائری، عن الشیخ احمد بن فهد الحلّی، عن الشیخ علی بن الخازن الحائری، عن الشیخ ضیاء الدّین علی بن الشهید الاوّل، عن ابیه، عن فخر المحقّقین، عن شیخه العلّامة الحلّی، عن شیخه المحقّق
[
الحلّی
]
، عن شیخه ابن نما الحلّی، عن شیخه محمّد بن ادریس الحلّی، عن حمزة الطوسی صاحب ثاقب المناقب، عن الشیخ الجلیل محمّد ابن شهرآشوب، عن الطبَرسی صاحب الاحتجاج، عن شیخه الجلیل الحسن بن محمّد بن الحسن الطوسی، عن ابیه شیخ الطائفة
[
الطوسی
]
، عن شیخه المفید، عن شیخه ابن قولویه القمّی، عن شیخه الکلینی، عن علی بن ابراهیم
[
عن ابیه ابراهیم
]
بنهاشم، عن احمد بن محمّد بن ابی نصر البزنطی، عن قاسم بن یحیی الجلاء الکوفی، عن ابی بصیر، عن ابان بن تغلب البکری، عن جابر بن یزید الجعفی، عن جابر بن عبد اللّه الانصاری، عن فاطمة الزهراء بنت رسول اللّه (علیهالسّلام)، قال: سمعت فاطمة انّها قالت: دخل علیَّ ابی رسول اللّه....»
الف ـ تنها مستند سندِ یاد شده، گفته شیخ نور الدین
عبداللّه بحرانی (مؤلّف عوالم العلوم و از علمای قرن دوازدهم هجری) است که بر فرض ثبوت، میگوید: «به خطّ سیّدهاشم بحرانی دیدم...»؛ ولی صحّت تشخیص ایشان در این که آن خط، ضرورتا خطّ سیّدهاشم بحرانی بوده است، قابل اثبات نیست!
ب ـ سیّدهاشم بحرانی (او سیّدهاشم بن اسماعیل کتکانی بحرانی (م ۱۱۰۷ ق) است که در کتکان از نواحی بحرین به دنیا آمد. تراجم نویسان، شخصیت علمی و عملی او را ستودهاند. او از
شیخ حر عاملی اجازه نقل حدیث داشت. گفته شده: «او ۷۵ کتاب تالیف کرد؛ امّا نوشتههایش از غلو و سستی خالی نیست»
که این سند، منسوب به اوست، این حدیث را در کتابهای خود (
غایة المرام و
تفسیر البرهان) نیاورده است، با اینکه او در این کتابها به جمعآوری احادیث، همّت داشته است، نه ارزیابی و تصحیح آنها؛ بلکه آنچه او در این کتابها آورده، سنداً و متناً مخالف چیزی است که این خط به او نسبت میدهد.
ج ـ بسیاری از محدّثان بزرگ شیعه، همچون:
کلینی،
طوسی،
مفید،
طَبْرِسی و
ابن شهرآشوب (که در این سلسله سند آمدهاند)، در کتب خود، حدیث کساء را بهگونه دیگری آوردهاند که مخالف متن مورد بحث است.
د ـ متن مورد بحث، علاوه بر این که مخالف همه متنهای معتبر است، سستیهایی دارد که بر اهل درنگ و دقّت، پوشیده نیست.(گفتنی است که اخیراً برخی، برای اثبات اعتبار متن یاد شده، مطالبی نوشتهاند که سستی آنها نیز بر اهل فن پوشیده نیست.)
هـ ـ سلسله سندی که برای این متن در حاشیه عوالم ذکر شده، به قدری اشکال دارد که اگر کسی اطّلاعی از
علم رجال داشته باشد، نادرست بودن آن را آشکارا تشخیص میدهد. در این خصوص مطالب زیر، شایان توجّهان:
محقّق محترم کتاب عوالم العلوم، در پانوشت کتاب در باره سند مزبور مینویسد:
گفتهاند: سیّد ماجد بحرانی که در سند این روایت آمده، اگر پسر
هاشم بن علی باشد که شرح حال او را
صاحب الحدائق در کتاب
لؤلؤة البحرین و
شیخ حسین نوری در
خاتمة المستدرک آورده،
سیّدهاشم بحرانی، از او نمیتواند روایت کند چه برسد به این که او از مشایخ سیّدهاشم باشد، چرا که
سیّد ماجد در سال ۱۲۰۸ در گذشته، و سیّدهاشم در حدود سال ۱۱۰۷ و با این حساب، میان این دو، نزدیک هشتاد سال فاصله است. و اگر منظور سیّد ماجد بن محمّد بحرانی باشد که
شیخ حر عاملی در بخش دوم کتاب
امل الآمل از او یاد کرده و گفته که هم عصر او و شخصی دانشمند و جلیل القدر بوده، و در شیراز به امر قضاوت اشتغال داشته و سپس در اصفهان قاضی شده است، باید گفت: از این شخص در زمره مشایخ و اسانید اخبار، یادی نشده است؛ بلکه به دلیل فاصله زمانی این دو، و هم طبقه نبودن، ظاهرا وی از شیخ
حسن بن زین العابدین (پسر
شهید ثانی و مؤلف کتاب معالم) هم روایت نکرده است.
یکی از محقّقان
علم رجال، در دست نوشتی که از ایشان در اختیار است، نگاشته است:
یک. این حدیث به شکل مزبور، اوّلین مرتبه در حاشیه کتاب عوالم مرحوم سیّدهاشم بحرانی نقل شده است. این جانب تصویر نسخه خطّی آن را دیدم و همانگونه که مرحوم شهید
[
آیة اللّه محمّد علی
]
صدوقی نیز برای آقای
[
آیة اللّه جعفر
]
سبحانی نقل کرده است، به خطّ صاحب عوالم نیست و شخص مجهولی،
[
آن را
]
بدون امضا اضافه کرده؛ یعنی معلوم میشود بعدها توسّط دیگران به آن
[
نسخه
]
افزوده شده است.
دو. در سند این حدیث، «
قاسم بن یحیی الجلّاء» است که از چند جهت مورد خدشه است:
۱ ـ نام وی در کتب حدیثی و رجالی ذکر نشده است.
۲ ـ
احمد بن
محمّد بن ابینصر بزنطی، این حدیث را از او نقل میکند، در حالی که از وی به عنوان مشایخ بزنطی نام برده نشده است.
۳ ـ خود او، این حدیث را از
ابوبصیر و او هم از ابان بن تغلب نقل میکند که چنین نقلی در منابع حدیثی و رجالی مطلقا سابقه ندارد.
از مجموع قرائن فوق به دست میآید که سند فوق، پایه و اساسی ندارد و غیر قابل قبول است، اگر چه اصل واقعه
اصحاب کساء و نزول
آیه تطهیر در شان
اهل بیت (علیهمالسّلام) جزو مسلّمات است و شیعه و سنّی بِدان اتّفاق نظر دارند.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «اعتبار حدیث کساء در پایان مفاتیح الجنان» تاریخ بازیابی۱۳۹۸/۱۲/۵.