اسرائیلیات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اسرائیلیات.
پرسش: اسرائیلیات چیست؟ آیا این روایات معتبر هستند؟
پاسخ: دانشمندان اسلامی، واژهی «
اسرائیلیات» را بر تمام
عقاید غیر اسلامی ـ بهویژه آن دسته از عقاید و افسانههایی که
یهود و
نصارا از قرن اول هجری وارد
دین اسلام کردهاند ـ اطلاق نمودهاند. این کلمه در ظاهر اشاره به روایتهایی دارد که از یهودیان وارد شده است؛ اما در واقع این اصطلاح هم یهودیان و هم غیر یهودیانی که
مسلمان نیستند را دربر میگیرد و تنها از باب اینکه بیشتر این گفتارها و روایات از یهودیان میباشد؛ لذا به اسرائیلیات معروف شده است.
«اسرائیلیات» را میتوان در روایات با موضوعات اینچنینی جستوجو کرد: روایات تاریخی که اغلب برای تکمیل اطلاعات مجملی بهکار میرود که در
کتاب وحیانی راجع به شخصیتهای
کتاب مقدس ـ بهویژه
پیامبران ـ بیان شده است. روایات آموزندهی اخلاقی که بیشتر در قالب
تاریخ بنیاسرائیل قرار میگیرد. افسانههای مربوط به عقاید و رسوم باستانی که بدون دلیل، آشکارا از منابع یهودی گرفته شده است.
تعریفهای مختلف از واژه «اسرائیلیات» وجود دارد که البته اختلاف محتوایی میان آنان، مقدار قابل توجهی نیست:
اسرائیلیات، روایاتی است که از بنیاسرائیل در روایات اسلامی وارد شدهاند؛ یعنی
تاریخ اخبار و قصههایی که از طریق یهود داخل
اسلام شده و غالباً خُرافی،
دروغ و بیبنیان است.
دانشمندان اسلامی، واژه «اسرائیلیات» را بر تمام عقاید غیر اسلامی ـ بهویژه آن دسته از عقاید و افسانههایی که یهود و نصارا از قرن اول هجری وارد دین اسلام کردهاند ـ اطلاق نمودهاند.
اسرائیلیات، اصطلاحی است که محققان اسلامی بر داستانها و اخبار یهودی و نصرانی که در
جامعه اسلامی نفوذ کرده است، اطلاق میکنند؛ البته پس از روی آوردن گروهی از یهود و نصارا یا تظاهر آنان به
دین اسلام.
تعاریف موجود، تنها در حد توضیح این اصطلاح بوده و جامع و مانع نیستند. البته اصل و اساس این کلمه را بهخوبی نمایان کردهاند.
کلمه «إسرائیلیات» اگرچه در ظاهر بر داستانهایی که از منابع یهودی
روایت و نقل شدهاند دلالت دارد، اما علمای
تفسیر و
حدیث این کلمه را بر بیش از این معنا توسعه دادهاند. این کلمه در اصطلاح
علما بر هر آنچه که به تفسیر،
حدیث و تاریخ از اسطورههای قدیمی که در اصل روایتشان به یک منبع یهودی، مسیحی یا غیر این دو منسوب باشند؛ دلالت دارد. بلکه حتی برخی از
مفسران و محدثان معتقدند اسرائیلیات شامل آن دسته از گفتارهایی نیز میشود که دشمنان اسلام از
یهود و غیر یهود در تفسیر و حدیث وارد کردهاند که هیچ منبع و دلیلی از منابع قدیمی بر آن نیست.
این کلمه در ظاهر اشاره به روایتهایی دارد که از یهودیان وارد شده است؛ زیرا «اسرائیل» لقب
حضرت یعقوب ـ علیهالسلام ـ پدر
حضرت یوسف ـ علیهالسلام ـ بوده؛ لذا به یهودیان، «بنیاسرائیل» گفته میشود؛ اما در واقع این اصطلاح، هم یهودیان و هم غیر یهودیانی که مسلمان نیستند را دربر میگیرد و تنها از باب اینکه بیشتر این گفتارها و روایات از یهودیان میباشد، به اسرائیلیات معروف شده است.
در علت اینکه چرا روایات یهودی بیشتر از
ادیان دیگر وارد اسلام شده، بحث مجزایی بوده که در این مختصر، مجالی برای آن نیست؛ اما بهصورت مختصر میتوان گفت: مسیحیان جز برخی مفاهیم اساسی دینی، تنها در موضوعاتی چون
داستان حضرت مریم ـ سلاماللهعلیها ـ و
حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ و نیز داستان اصحاب کهف، مطالبی جاذب برای مسلمانان داشتهاند و طبیعی است که محافل و تعالیم آنان در بسیاری از مسائل، برای پرسشگران مسلمان کششی نداشته است. از آنجا که یهودیان بر پایه کتب عهد عتیق و دیگر منابع دینی خود، درباره بسیاری از قصههای مطرح شده در
قرآن کریم و حدیث نبوی، سابقه ذهنی و آشنایی تفصیلی داشتهاند و افزون بر آن، ارتباط جمعیتهای یهودی ساکن در شبه جزیره با اعراب
مسلمان شده، ارتباطی نزدیک بوده است، این تأثیرپذیری، درباره یهود بیشتر مصداق داشته است. ادیان و گروههای دیگر نیز
قدرت و مجال چندانی در ورود به بحثهای تفسیری و روایی نداشتند و تنها در علومی (چون
فلسفه،
طب و...) میان مسلمانان جایی پیدا کردهاند که ارتباطی بین آنها و بحث ما وجود ندارد.
آغاز روایات اسرائیلی را میتوان از همان سالهای نخستین دانست. البته گسترش آن در دوران تابعان بوده است. در این دوران بسیاری از اسرائیلیات وارد تفسیر شد؛ زیرا در آن زمان تعداد زیادی از اهل
کتاب اسلام آوردند؛ ولی ذهن آنان همچنان از داستانها و افسانههای پیشینیان درباره پیدایش
خلقت، اسرار
آفرینش، آغاز
حیات موجودات، اخبار امتهای گذشته، سرگذشت پیامبران و قصهها و افسانههای بسیاری که در
تورات و دیگر کتابها آمده است، انباشته بود. عامه مردم اشتیاق داشتند تا جزئیات آنچه را در
قرآن بهگونه سربسته مطرح شده است را بشنوند؛ خصوصاً اموری که به سرگذشت یهود و نصارا مربوط میشد و در کتب عهدین از آن یاد شده بود؛ ازاینرو مسلمانان به داستانهای اینان گوش فرا میدادند؛ در نتیجه تعداد زیادی از این اسرائیلیات را بدون پروا و بیهیچ بررسی، در
تفاسیر گنجاندند.
«اسرائیلیات» را میتوان شامل سهگونه روایات دانست:
۱. روایات تاریخی که اغلب برای تکمیل اطلاعات مجملی بهکار میرود که در
قرآن راجع به شخصیتهای کتاب
مقدس ـ بهویژه پیامبران ـ بیان شده است؛
۲. روایات آموزنده اخلاقی که بیشتر در قالب
تاریخ بنیاسرائیل قرار میگیرد؛
۳. افسانههای مربوط به
عقاید و رسوم باستانی که بدون دلیل، آشکارا از منابع یهودی گرفته شده است.
در بررسی موضوعاتِ روایاتی که نمونههای
اسرائیلیات تلقی میشوند، باید اشاره کرد که در مقام توضیح و
تفسیر برخی آیات و اشارات قرآنی، یا شرح برخی
احادیث، معمولترین شیوه، پرداختن به داستانی از امتهای گذشته بوده است. در این موارد نام شخصیتهای داستان گاه با تعریب نامهای عبری و گاه با جایگزین کردن نامهای اصلی با نامهای مأنوستر، تغییر مییافته است. از نظر پرداخت محتوایی
داستان، تغییراتی در جزئیات و دستیابی به بافتی هماهنگتر با
فرهنگ اسلامی امری معمول بوده است؛ در همین راستا، بسیاری از داستانهای پرداختیافته در محیط جدید، برخی عناصر و بخشهای مطابق با تعالیم اسلامی و ناموافق با تعالیم
یهود را نیز دربرداشته و گاه داستانی از امم پیشین، با داستانی قرآنی به همین شیوه پیوند داده شده است. در بررسی نمونهها، نخست باید به داستان شعیب نبی ـ علیهالسلام ـ اشاره کرد. در
قرآن کریم جز پیامبری شعیب در میان قوم مدین، سخنی دیگر دیده نمیشود
و برخی مفسران در پی گسترش دادن این داستان، به تطبیق
شعیب با شخصیتی مشابه در عهد عتیق، یعنی یترون پدر زن
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ
روی آوردهاند و....»،
البته اسرائیلیات دانستن این موارد به معنای رد کردن اینها نیست؛ بلکه اسرائیلیات حکم دیگری دارند که در ذیل ذکر خواهد شد.
آیات و روایاتی که در مورد پذیرش یا عدم پذیرش گفتار غیر مسلمانان وجود دارد، بسیار متفاوت بوده و در برخی از آنها
حکم به جواز قبول و در برخی نهی از این عمل به دست میآید:
«
سَلْ بَنی إِسْرائیلَ کَمْ آتَیناهُمْ مِنْ آیةٍ بَینَةٍ وَ مَنْ یبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ»؛ «از
بنیاسرائیل بپرس: چه بسیار نشانههای روشن به آنان عطا کردیم و هرکس نعمتِ (
هدایت) خدا را پس از آنکه به او رسید، تبدیل (به
کفر) کند، (بداند) که یقیناً خدا سخت کیفر است».
در این
آیه ـ جدای از بحث مستقیم آیه ـ
خداوند با استعمال فعل امر دستور میدهد تا از بنیاسرائیل وقایع را سؤال کند. در این گفتار میتوان پذیرش حرف بنیاسرائیل را استفاده کرد. البته عمومیت این بیان، مورد قبول نیست و باید با توجه به آیاتی که بعداً خواهد آمد، معنا شود.
«
وَ لَقَدْ آتَینا مُوسی تِسْعَ آیاتٍ بَیناتٍ فَسْئَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ إِذْ جاءَهُمْ»؛ «از بنیاسرائیل بپرس، که چون موسی نزد آنان آمد، به او نُه نشانه آشکار داده بودیم و
فرعون به او گفت: ای موسی! پندارم که تو را
جادو کرده باشند»،
«
فَإِنْ کُنْتَ فی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیکَ فَسْئَلِ الَّذینَ یقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جاءَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرینَ»؛ «اگر در آنچه بر تو نازل کردهایم تردید داری، از
اهل کتاب که همیشه کتابهای آسمانی را میخوانند بپرس. سوگند میخورم که از ناحیه پروردگارت
حق بر تو نازل شده؛ بنابراین دیگر جا ندارد که از دو دلان باشی».
از فحوای این آیات نیز اعتبار گفتار بنیاسرائیل استنباط میشود.
اما اینها یک سویِ آیات قرآنی و ادله جواز بودهاند.
آیات دیگری نیز وجود دارند که خلاف این معانی از آنها استنباط میشود:
«
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یعْلَمُون»؛ «آیا طمع دارید که اینان به شما
ایمان آورند، با اینکه طائفهای از ایشان
کلام خدا را میشنیدند و سپس با
علم بدان و با اینکه آن را میشناختند تحریفش میکردند».
«
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا»؛ «هر آینه مییابی یهود و مشرکین را دشمنترین مردم نسبت به کسانی که ایمان آوردند».
این آیات نیز عدم
اعتماد به یهودیان را بهروشنی نشان داده و دشمنی آنها با پیروان اسلام را نشان میدهد که البته این نیز عمومیت نداشته و باید با توجه به آیات دیگر معنا شود.
و آیاتی دیگر که استنباطهایی مختلف از آنها به دست میآید.
روایات ـ به خصوص روایات
اهل سنت ـ به مانند سیاق آیات، متفاوت بوده و دیگر نیازی به ذکر همه آنها نیست. در اینجا تنها روایتی از
امام صادق ـ علیهالسلام ـ که به نوعی میان دو دیدگاه را جمع میکند، اشاره میکنیم:
عبد الأعلی بن اعین به امام صادق ـ علیهالسلام ـ گفت: فدایت گردم، مردم از رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نقل میکنند که آن حضرت فرمود: مانعی ندارد که از بنیاسرائیل حدیث نقل کنی. امام فرمود: «آری»، راوی پرسید: پس اشکالی ندارد که آنچه را از بنیاسرائیل میشنویم نقل کنیم؟ امام فرمود: «آیا نشنیدی که پیامبر فرموده است: در دروغگویی آدمی همین بس که هرچه را میشنود روایت کند». راوی پرسید: پس جریان چیست؟ امام فرمود: «از سرگذشت بنیاسرائیل هرچه در قرآن آمده است، نقل کن که نظیر آن در این امت وجود دارد و در نقل آن مانعی نیست».
به نظر میرسد این آیات و روایات برخلاف ظاهرشان، هیچ تناقض و تنافی ندارند؛ بلکه بهصورت کامل میتوان میان اینها را جمع کرد که در بخش بعد بدان میپردازیم.
اسرائیلیات را به اعتبارهای مختلف میتوان دستهبندی کرد. یکی از این تقسیمات، تقسیم براساس
صدق و
کذب آنها میباشد:
روایاتی که صحت و درستی آنها معلوم است و شواهدی بر صدق آنها وجود دارد؛ مانند: «کعب الاحبار: در آنچه که خداوند به موسی
وحی کرده، آمده است: ای موسی، کسی که پدر و مادرش یا یکی از این دو، برای او
استغفار کنند، گناهانش را میبخشم».
روایاتی که کذب و نادرستی آنها به جهت شواهدی که وجود دارد، معلوم است.
روایاتی که نه دلیلی بر درستی و نه دلیلی بر کذب آنها در دست نیست.
براساس این تقسیم بهراحتی میتوان
حکم آنها را نیز دریافت.
۱. یقیناً پذیرش قسم اول نهتنها هیچ مشکلی ایجاد نمیکند، بلکه وجود ادله و قرائن، ما را ملزم به پذیرش آنها میکند؛
۲. به همین ترتیب رد و انکار قسم دوم نیز کاملاً عقلانی و مورد تأیید میباشد؛
۳. اما در مقابل قسم سوم، باید جانب
احتیاط را مقدم داشت و اگر ضرورتی ایجاد نکرد، از پذیرش یا رد آن پرهیز کنیم.
اسرائیلیات در منابع اسلامی بهقدری زیاد میباشد که کتابهایی مختلف در این زمینه به بحث پرداختهاند و تلاش کردهاند اسرائیلیات در داستانهای مختلف را مورد بررسی قرار دهند.
توجه به تفصیلات امم پیشین درباره آنچه در
قرآن کریم و
حدیث نبوی وارد شده بود، در دوره تابعان با اهمیتی ویژه تلقی میشد و هنگام بررسی تاریخی، نام چند تن از مشاهیر تابعان که برخی از آنان دارای اصلی یهودی بوده و برخی تنها از منابع یهودی بهره گرفته بودهاند، بهطور شاخص به چشم میخورد؛ شخصیتهایی که در جوانب گوناگون شکلگیری اسرائیلیات ـ خواه وارد ساختن روایات از منابع بیگانه و خواه پردازش آنها ـ نقش مؤثری را ایفا کردهاند.
متفکر و جامعهشناس
اسلام ـ ابن خلدون ـ در این باره مینویسد: «برخی از پیروان
تورات ... که چون اسلام آوردند، بر همان
فرهنگ و معلوماتی که داشتند... باقی بودند؛ مانند اخبار آغاز
خلقت و آنچه مربوط به پیشگوییها بود و این گروه، عبارت بودند از: کعب الأحبار، وهب بن منبّه و عبداللّه بن سلام».
در این میان، شخصیت ابواسحاق کعب بن ماتع حمیری، ملقب به کعب الأحبار بسیار حائز اهمیت است؛ وی از بزرگان
یهود یمن بود که در زمان
خلافت ابوبکر به
مدینه آمد و به
دین اسلام گروید. کعب که در محافل یهودیان حمیر، از مرتبهای شاخص برخوردار، و از محتوای کتب یهود آگاه بود؛ پس از اسلام آوردن، در برخی محافل مسلمانان نیز پاسخگوی پرسشهای کنجکاوان بود.
در این میان، تعلق خاطر
خلیفه دوم
عمر ـ و بهویژه
معاویه ـ به داستانهای کعب، تأثیر شایانی بر هموار کردن راه برای تداول روایات او در میان مسلمانان داشت، تا آنجا که گاه به تفسیر آیاتی از قرآن کریم نیز میپرداخت.
علاوه بر کعب الاحبار، دیگرانی نیز بودهاند که اسرائیلیات از آنها سرچشمه گرفته و نام برخی از آنها نیز در تاریخ ثبت شده است که در بالا نام برخی از آنها ذکر شد.
پایگاه اسلام کوئست.