آیه غار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: آیه غار، ابوبکر، تقوا، فضیلت ابوبکر.
پرسش: با توجه به اینکه
قرآن میفرماید: خدا با متقین است، آیا آیه «
لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا» دلالت بر تقوای ابوبکر ندارد؟
پاسخ: از طرف علمای اهل سنت ادعا شده است که برخی از عبارات آیه شریفه ۴۰
سوره توبه که معروف به آیه غار است، دلالت بر فضیلت ابوبکر دارند. اما با دقت در این آیه و سنجش آن با آیات مشابه، و نیز اقوال برخی مفسران اهل سنت، چنین به دست میآید که این آیه ـ بهویژه با توجه به اختصاص ادامه عبارات آیه به شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآله ـ دلالتی بر کسب فضیلت یا جایگاه خاص
ابوبکر ـ تنها به مجرد همراهی با پیامبر ـ ندارد.
آیه ۴۰ سوره مبارکه توبه، که معروف به «آیه غار» است، جریان حضور پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و شخص دیگری را در غار ثور، هنگام خروج از مکه و هجرت به مدینه، بیان میکند: «
إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلی وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»؛ «اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد (و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند؛ درحالیکه دومین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت) در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: غم مخور، خدا با ماست! در این موقع، خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمیکردید، او را تقویت نمود و گفتار (و هدف) کافران را پایین قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آیین او)، بالا (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است!».
علمای
اهل سنت خواستهاند با استفاده از این آیه، فضائلی بسیار ویژه را برای ابوبکر اثبات کنند. چند عبارت در این
آیه وجود دارد که شاید بتوان با تمسک به آنها به دنبال اثبات فضیلتی برای شخص همراه پیامبر بود. اکنون به بررسی این عبارتها خواهیم پرداخت:
فخر رازی با استناد به این فقره از آیه میگوید: منظور از «ثانی اثنین»، ابوبکر است و خدا ابوبکر را دومی پیامبر قرار داده و این همراهی، بیانگر جایگاه خاص ابوبکر نسبت به پیامبر است.
پاسخ چنین استدلالی آن است که؛
با توجه مختصری به سیاق آیه معلوم میشود که منظور از «ثانی اثنین»، پیامبر است نه ابوبکر. واضح بودن این مطلب آنقدر زیاد است که حتی اشخاصی همچون ابن تیمیه نیز به این مطلب اشاره کردهاند.
دیگر علمای اهل سنت نیز این موضوع را پذیرفتهاند.
بر این اساس نمیتوان با توجه به این بخش، ابوبکر را دارای مقام دوم بعد از
پیامبر صلیاللهعلیهوآله دانست.
«فَإِنَّ مِثْلَ هَذَا التَّعْبِیرِ لَا یعْتَبَرُ فِیهِ الْأَوَّلِیةُ وَلَا الْأَوْلَوِیةُ؛ لِأَنَّ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهَا ثَانٍ لِلْآخَرِ، وَمِثْلُهُ:ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ، وَرَابِعُ أَرْبَعَةٍ لَا مَعْنَی لَهُ إِلَّا أَنَّهُ وَاحِدٌ مِنْ ثَلَاثَةٍ أَوْ أَرْبَعَةٍ بِهِ تَمَّ هَذَا الْعَدَدُ. عَلَی أَنَّ التَّرْتِیبَ فِیهِ إِنَّمَا یکُونُ بِالزَّمَانِ أَوِ الْمَکَانِ، وَهُوَ لَا یدُلُّ عَلَی تَفْضِیلِ الْأَوَّلِ عَلَی الثَّانِی، وَلَا الثَّالِثِ أَوِ الرَّابِعِ عَلَی مَنْ قَبْلَهُ».
اگر بپذیریم که منظور از «ثانی اثنین» ابوبکر است؛ باز فضیلتی برای او اثبات نمیشود؛ زیرا تنها معنایی که از این عبارت فهمیده میشود این است که آنها دو نفر بودهاند و هیچگونه برتری و فضیلتی از آن به دست نمیآید.
استدلال به این بخش از
سوره آنقدر ضعیف است که شیخ مفید کسی را که قائل به این
سخن باشد، از دایره افرادی که با نگاهی عقلی به گفتوگو میپردازند، بیرون میداند.
برخی از اهل سنت با استناد به این عبارت که خداوند ابوبکر را صاحب، یعنی مصاحب و همنشین پیامبر نامیده، قائل به
کمال فضیلت برای ابوبکر شدهاند.
اما با مراجعه به آیات متعدد قرآن، چنین به دست میآید که:
این واژه هیچ بار مثبتی ندارد و از ثابت کردن هرگونه فضیلت عاجز است.
خداوند در دو آیه مختلف، خطاب به مشرکان، پیامبر را صاحب آنها خوانده است.
اگر این کلمه بار مثبتی داشت، خداوند از پیامبر بهعنوان صاحب مشرکان یاد نمیکرد.
به عبارت دیگر، کلمه «صاحب» به معنای همنشین و همسفر به معنای مطلق آن است، اعم از اینکه این همنشین و همسفر،
انسان خوبی باشد یا انسان بدی. لذا در
سوره کهف آیه ۳۷ («
قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذی خَلَقَکَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلاً»: دوست (با
ایمان) وی ـ درحالیکه با او گفتوگو میکرد ـ گفت: «آیا به خدایی که تو را از خاک، و سپس از
نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملی قرار داد، کافر شدی؟!)،
کافری را بهعنوان صاحب و مصاحب انسان مؤمنی معرفی کرده است.
همچنین در اینباره میتوان به داستان
حضرت یوسف علیهالسلام اشاره کرد که قرآن از دو مردی که همزندانی حضرت
یوسف بودند، با عنوان دو صاحب حضرت یوسف نام برده است.
در این بخش، پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به ابوبکر میفرماید: «ناراحت نباش که خدا با ماست».
فخر رازی میگوید: شکی نیست که این همراهی به معنای حفظ، یاری و حراست و کمک کردن است
و این همراهی، یک همراهی ویژهای است و متفاوت با همراهی او با همه مخلوقات است.
برای روشن شدن اینکه این عبارت دلالت بر فضیلت ابوبکر دارد یا نه، باید عبارت را بهصورت کامل مد نظر قرار داد؛ یعنی معنای بخش دوم عبارت، مبتنی بر این است که بخش اول آن را چهطور معنا کنیم. عبارت کامل به این شکل است: «لا تحزن ان الله معَنا»؛ یعنی ناراحت نباش که خدا با ماست. علت حزن و ناراحتی ابوبکر در تعیین معنای «معَنا» اثر مستقیم دارد.
برای ناراحتی ابوبکر دو علت بیان شده است:
ناراحتی او به خاطر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بوده نه خودش. این معنا از دیدگاههای علمای سنی و برخی روایاتی که نقل کردهاند فهمیده میشود؛ بغوی میگوید: «حزن ابوبکر به خاطر ترسش نبوده، بلکه از سر ترحم و شفقت نسبت به پیامبر و نگرانیش نسبت به امت او بوده. او نگران بوده که اگر پیامبر کشته شود امتش هلاک میشوند».
طبق این
تفسیر، فضیلتی برای ابوبکر اثبات نمیشود؛ زیرا او نگران پیامبر و امتش بوده و پیامبر نیز او را دلداری داده و فرموده: نگران کشته شدن من و هلاکت امتم نباش؛ زیرا خدا با ما (یعنی پیامبر و امتش) است. حداکثر این است که ابوبکر هم به عنوان یکی از افراد امت، داخل در این معناست که موجب کسب هیچ فضیلت ویژهای برای او نسبت به دیگر افراد امت نمیشود. البته براساس این تفسیر، نگرانی ایشان راجع به پیامبر و امت اسلامی قابل
تقدیر است.
ناراحتی او به خاطر
ترس از جان خودش بود. در این صورت هرچند که عبارت «معَنا» فقط شامل پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و ابوبکر میشود، ولی بااینحال باز دلالتی بر فضیلت ابوبکر ندارد؛ زیرا:
اولاً: شامل شدن این عنایت برای ابوبکر به طفیلی وجود مبارک پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بود.
ثانیاً: ممکن است «لا تحزن»، خطاب عتاب گونهای باشد؛ مانند اینکه کسی کار ناپسندی انجام میدهد و به او گفته شود از این کارت دست بردار که خدا در کنار ماست و ما را میبیند.
اضافه بر مطالب بالا، با توجه به اتفاقات بعدی به نقل از
صحیح بخاری، ابوبکر در مسیر رفتن به
مدینه زمانی که سراقة بن مالک، یکی از مشرکان مکه خود را به نزدیکی آنها رساند، باز هم ترسید و پیامبر به او دلداری داد و فرمود: «ناراحت نباش»، چنین به دست میآید که این سخن پیامبر و این همراهی خدا برای او اثر مثبت نداشته و تغییری در او ایجاد نکرده است. خصوصاً با توجه به جمله بعدی آیه که میفرماید: «خدا آرامشش را بر پیامبر نازل کرد»، چنین به دست میآید که ابوبکر از همراهی خاص و ویژه الهی محروم بوده و نزول
آرامش و سکینه الهی شامل او نشد.
نهایتاً اگر بپذیریم که این بخش از آیه دلالت بر همراهی خدا با ابوبکر دارد، باز میگوییم: تا زمانی که انسان در مدار احسان و
تقوا باشد، خدا با اوست؛ ولی اگر از مدار حق خارج شد، لطف خدا از او برداشته میشود.
خدا در
قرآن به مسلمانان درباره
مرتد شدن و بازگشت به قبل از
اسلام خود، هشدار داده که این
تهدید، مؤید امکان این مطلب است.
درباره این بخش از آیه نیز برخی از علمای اهل سنت گفتهاند: چون پیامبر نیاز به نزول آرامش نداشته و این ابوبکر بود که ترسیده بود، آن کسی که خدا آرامش را بر او نازل کرده، ابوبکر بود و این برای
ابوبکر فضیلت مهمی است.
در جواب باید گفت: دلایل متعددی وجود دارد که نشان میدهد خدا سکینه و آرامش را بر پیامبرش نازل کرده نه بر کسی دیگر. این دلایل عبارتاند از:
همه عبارتهای قبلی و بعدی، همه ضمیرها به پیامبر برمیگردد. لذا برگرداندن ضمیر این قسمت میانی
آیه به شخص دیگری، خلاف ظاهر است و بدون وجود دلیلی محکم نمیتوانیم آن را برخلاف ظاهر آیه به کسی دیگر ارجاع بدهیم.
خدا در این آیه مسلمانان را توبیخ کرده و میفرماید: اگر شما به او یاری نرسانید خودم او را کمک خواهم کرد همانطور که قبلاً در مسیر مدینه و در
غار او را یاری کردم. در واقع خدا درصدد بیان این نکته است که من او را بدون کمک هیچ کسی یاری کردم. حال اینکه در بین آیه بخواهد گفته شود که خدا آرامشش را بر ابوبکر نازل کرده، با سیاق آیه سازگاری ندارد.
اینکه پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیازی به نزول سکینه و آرامش ندارد، سخن باطلی است؛ زیرا با آیات دیگر قرآن سازگاری ندارد. در قرآن آمده که خدا سکینه و آرامشش را بر پیامبر و
مؤمنان نازل کرد؛
لذا در این آیه نیز باید گفت: خدا آرامشش را بر پیامبر نازل کرد. در نتیجه، این آیه شریفه هیچ فضیلتی را برای ابوبکر ثابت نمیکند؛ زیرا برخلاف موارد دیگر که سکینه الهی بر پیامبر و همراهانش نازل شده، در این مورد فقط بر پیامبر نازل شده و ابوبکر از این موهبت الهی بینصیب مانده است.
همچنین از این آیات فهمیده میشود که مورد نزول سکینه بر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و مؤمنان، حزن و ناراحتی نیست؛ بلکه مربوط به زمانی است که
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در شرایط سخت و پیچیده قرار میگرفته است.
اینکه تعدادی از مفسران اهل سنت مانند مراغی،
ابن کثیر
و طنطاوی
تصریح کردهاند که این بخش از آیه نیز درباره پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است نه ابوبکر.
پایگاه اسلام کوئست.