آتش زدن قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: آتش زدن قرآن، عمر، عثمان، ابوبکر، جمعآوری قرآن، سوره توبه.
پرسش: آتش زدن قرآنها توسط عمر آیا واقعیت دارد؟ آیا ابوبکر
منافق بود و آیات سوره برائت قرآن در شأن او نازل شده است؟
پاسخ: آنچه در مورد آتش زدن قرآنها در
تاریخ مشهور است و بحثی جنجالبرانگیز با عنوان «حراق المصاحف» در اوراق نخستین کتب
علوم قرآنی و تاریخ قرآن بر جای گذاشته، در مورد عثمان میباشد که در اینجا بر این واقعه نظری میافکنیم.
پس از رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ عدهای از صحابیان به جمعآوری و مرتب ساختن سورههای
قرآن اقدام کردند و هر یک جداگانه مصحفی برای خود تهیه نمودند. بدین ترتیب اختلاف قرائتها و تعداد مصحفها رو به فزونی گذاشت.
حذیفة بن یمان در جریان بازگشت از
جنگ ارمنستان و آذربایجان و مشاهدة اختلاف مسلمانان در قرائت قرآن موضوع را با سعیدبن عاص در میان گذاشت که مردم حمص قرائت خود را بهتر میدانستند؛ همانگونه که مردم دمشق و کوفه و بصره نیز در مورد
قرائت خود بر همین عقیده بودند.
وی این موضوع را با مردم کوفه که اصحاب و طرفداران ابن مسعود بودند، در میان گذاشت که بین او و ابن مسعود درگیری لفظی به وجود آمد. حذیفه تصمیم گرفت موضوع را با عثمان در میان بگذارد و در ملاقات با عثمان از وی خواست که به این امر رسیدگی کند تا امت اسلامی در کتاب خود به بلای خانمانسوز اختلاف گرفتار نشوند. پس از هشدار حذیفه، عثمان با
مشورت و به دست آوردن نظر صحابیان برای به انجام رساندن این امر انجمن تشکیل داد.
این انجمن به جمعآوری مصاحف از مناطق گوناگون و مقابله آنها با یکدیگر و سرانجام نگارش مصحفی واحد پرداخت که نسخههایی از آن تکثیر و به شهرهای مکه، یمن، بحرین، بصره، شام و کوفه فرستاده شد و یک نسخه بهعنوان نسخه
امام در
مدینه نزد عثمان نگهداری میشد.
سپس عثمان دستور سوزاندن دیگر مصحفها را داد و مردم را ملزم به قرائت بر طبق این مصحفهای خاص کرد.
از آنجا که این کار عثمان مورد انتقاد قرار گرفت و حتی پس از
مرگ وی نیز ادامه یافت. عالمان اهل سنت بر آن شدند تا به توجیه این کار وی بپردازند که او با مشورت صحابیان دست به این کار زده است و [امام علی [|امام علی ـ علیهالسلام ـ]] نیز با تدوین و
جمعآوری قرآن و یکی کردن مصاحف موافق بود.
آنچه در منابع روایی
شیعه در این زمینه نقل شده حکایت از آن دارد که
حضرت علی علیهالسلام گرچه اصل یکسانسازی مصحفها را مورد تأیید قرار داده باشد، اما سوزاندن مصحفها نهتنها مورد تأیید آن حضرت قرار نگرفته، بلکه انتقاد و اعتراض شدید آن حضرت را به دنبال داشته است، به این صورت که در آن
روز حضرت خطاب به ابوذر میفرماید: «امروز در
عالم اسلام حادثهای بزرگ به وقوع پیوسته و
کتاب خدا اینگونه سوزانده شده و چنین رواست که خداوند متعال
آتش را بر کسانی که با کتاب او چنین برخورد کردهاند، مسلط سازد».
اگر مراد شما از «شأن» این باشد که آیا این آیات در فضیلت
ابوبکر نازل شده، باید از آیة چهلم
سوره برائت بحث نمود، که در مورد این آیه میتوان گفت: نقل قطعی دلالت بر این دارد که مراد از (صاحبه) در این آیه ابوبکر میباشد.
و اما داستان یار
غار و ماجرای مصاحبت ابوبکر با
پیامبر صلیاللهعلیهوآله در این سفر و اشارات سربستهای که در آیة فوق به این موضوع شده در میان مفسران شیعه و اهل تسنن بحثهای مختلفی برانگیخته است. بعضی راه افراط را پیموده و بعضی راه تفریط را رفتهاند.
فخر رازی در تفسیر خود
با تعصب خاصی کوشیده که دوازده فضیلت برای ابوبکر از آیه فوق استنباط کند.
بعضی دیگر نیز اصرار دارند که مذمتهای متعددی از این آیه برای ابوبکر استفاده میشود.
اما نخست باید دید که آیا کلمه صاحب دلیل بر فضیلت است؟
ظاهراً چنین نیست؛ زیرا از نظر لغت صاحب به معنی همنشین و همسفر بهطور مطلق اعم از اینکه بد یا خوب باشد است؛ چنانکه در آیه ۳۷ از
سوره کهف در داستان آن دو نفر که یکی با
ایمان و خداپرست و دیگری مشرک و بیایمان بود میخوانیم: «
قالَ لَهُ صاحِبُهُ».
البته اگر مصاحبت جسمی با
رسول الله یک افتخار هم باشد، افتخار اجتماعی است؛ ولی قرآن به صراحت برای فضیلت و شرافتمندی ملاک خاص
تقوا را مطرح میکند: «
إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللَّهِ».
عمده استفاده
اهل سنت از این آیه برای فضیلت ابوبکر از جملة «
فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ» است که میگویند مرجع ضمیر (علیه) ابوبکر است؛ یعنی خداوند سکینت و
آرامش خود را بر او نازل کرد؛ چون لفظ (لصاحبه) به ضمیر (علیه) نزدیکتر است و ضمیر با نزدیکترین مرجع بر میگردد. همچنین پیامبر که
ترس و اضطرابی نداشته که خداوند سکینتش را بر او نازل کند.
بطلان این قول روشن است؛ چون:
در آیة ۲۶ سورة برائت و فتح
خداوند میفرماید: «
أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ». که در این دو مورد میبینیم هرچند در مورد وقایع این دو آیه ترس و دلهره در مورد پیامبر معنا ندارد، ولی میفرماید: به او و
مؤمنین آرامش داده. از طرفی جملة «
فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ»تفریع بر جملة «
فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ» میباشد نه بر جملة «
یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ» که نزول سکینت متفرع بر وجود ترس باشد.
همه ضمیرهایی که قبل و بعد از این ضمیر (علیه) است، مانند (إِلاَّ تَنْصُرُوهُ، نَصَرَهُ، أَخْرَجَهُ، لِصاحِبِهِ، أَیَّدَهُ) همه به پیامبر برمیگردد. با این حال معنا ندارد که میان این همه ضمائر تنها ضمیر (علیه) به ابوبکر برگردد.
در پایان
سخن اشارتی کوتاه بر بخشی از
اعمال ابوبکر میکنیم تا شما خواننده گرامی با دقت نظر در این اعمال، از ناحق بودن ابوبکر با خبر شوید؛ چون
امام رضا علیهالسلام به نقل از پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میفرماید: ایمان؛ اعتقاد قلبی، اقرار به
زبان و
عمل به ارکان است.
درباره اعمال ابوبکر به موارد زیر اشاره میکنیم.
در ماجرای روز
سقیفه ابوبکر دست خود را گشود تا حاضران با وی بیعت کنند؛ درحالیکه میدانست پیامبر در زمان حیاتش جانشینی را به امام
علی علیهالسلام تفویض کرد.
ابوبکر هنگام وفات
وصیت کرد که بعد از او
عمر خلیفه باشد.
امام علی ـ علیهالسلام ـ میفرماید: درحالیکه او در زمان حیاتش
خلافت را اقاله میکرد (به زبان خود را از خلافت کنار میکشید و میگفت: مرا رها کنید که با وجود علی من کسی نیستم) پس از مرگش این منصب را برای دیگری (عمر) تهیه میدید و آن را مانند دو پستان
شتر میان خود تقسیم نمودند.
تخلف از پیوستن به سپاه اسامه با همه نصوص صریحی که از پیامبر مبنی بر وجود تسریع در رفتن به مقصد شنیدند و ترتیب اثری ندادند.
غصب فدک که پیامبر آن را به
فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بخشیده بود.
با وجود اینکه پیامبر فرمود: «ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک؛ یعنی ای
فاطمه خداوند
خشم میکند به خشم تو و خشنود میشود به خشنودی تو».
۱.
ترجمه المیزان (محمدتقی مصباح یزدی)، ج ۹، ذیل آیه ۴۰ برائت، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی.
۲. مکارم شیرازی،
تفسیر نمونه، ج ۷، ذیل آیه ۴۰ برائت، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهاردهم.
۲. شرفالدین عبدالحسین،
اجتهاد در مقابل نص، دفتر انتشارات اسلامی.
سایت اندیشه قم. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آتش زدن قرآن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۴.