2
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ابوهریره، جعل حدیث، عمر.
پرسش: آیا
عمر، ابوهریره را به علت جعل
حدیث دروغین توبیخ کرد؟
پاسخ: بخاری، مسلم، ذهبی، امام ابوجعفر اسکافی، متقی هندی و دیگران نقل کردهاند که
خلیفه دوم
ابوهریره را بهخاطر روایات بیپایه و اساس زیادی که به
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نسبت میداد تازیانه زد و شدیداً او را تا پایان حکومت خود از نقل روایت منع کرد.
میتوان علل سوء ظن عمر به ابوهریره را در این عوامل جستوجو کرد: ۱. مجالست او با کعب الاحبار یهودی و نقل
روایت از او؛ ۲. نقل روایات بیپایه و اساس که غالباً موافق اسرائیلیات و بلکه جز
اسرائیلیات چیز دیگری نبود؛ ۳. نقل روایات مخالف با روایات منقول از صحابه؛ ۴. مخالفت اصحابی چون
علی ـ علیهالسلام ـ و ابوبکر با او.
در مورد زندگی ابوهریره قبل از اسلام اطلاعی در دست نیست مگر آنچه که خود او نقل کرده که از کوچکی با یک گربه کوچکی همبازی بوده و آدمی
یتیم و فقیری بوده که بهخاطر فرار از گرسنگی به مردم خدمت میکرده است.
دینوری در
کتاب «
المعارف» گفته او از
قبیله دوس در یمن بوده، یتیم زیست و تهیدست
مهاجرت کرده، در سی سالگی به مدینه آمد و بهخاطر تنگدستی راه صفه را که مهاجرین فقیر در آنجا جمع بودند، در پیش گرفت.
خود ابوهریره بهصراحت علت
ایمان آوردن به
اسلام و پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را سیری شکم و فرار از
فقر بیان کرده نه چیز دیگر.
خود او میگفته من همواره دنبال شکم بودهام تا جایی که بعضی از اصحاب از اینکه هرروز بهخاطر
غذا به خانه آنها میرفتهام از من فراری بودهاند، او جعفربن ابیطالب را بهخاطر مهمان نوازیهایی که از او میکرده بعد از رسول اکرم برتر از همهی اصحاب میدانسته و در مورد او جملات نغزی بیان کرده است.
ثعالبی در
کتاب ثمارالقلوب گفته ابوهریره با
معاویه غذا میخورد و پشت سر علی
نماز میخواند و خود در علت این کار میگفت: آش
معاویه چربتر و خوشمزهتر است؛ ولی
نماز پشت سر علی افضل است.
اما اینکه آیا خلیفه دوم، ابوهریره را بهخاطر جعل حدیث، تازیانه زد و او را از نقل حدیث برحذر داشت؟، باید گفت:
این مطلب مورد اتفاق است که ابوهریره با اینکه تنها یک سال و نه ماه با پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ همراه بود، ولی بیشتر از دیگر اصحاب از آن حضرت حدیث نقل کرده است.
ابنحزم، آماری از
احادیث او گرفته و نوشته است: «مسند بُقَیّبن مخلد، بهتنهایی ۵۳۷۴ حدیث از
ابوهریره نقل کرده و بخاری ۴۴۶ حدیث از او آورده است.
خود ابوهریره چنانکه بخاری از او روایت کرده، گفته است: هیچیک از اصحاب پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بهاندازه من از آن حضرت
حدیث نقل نکرده است؛ مگر عبداللهبن عمرو که او احادیث را مینوشت؛ ولی من نمینوشتم.»
کثرت
روایات ابیهریره، عمربن خطاب را بیمناک کرد تا اینکه او را به همین خاطر تازیانه زد و به او گفت: ای اباهریره! بسیار روایت نقل میکنی، میترسم بر رسول خدا
دروغ و افترا ببندی؛ سپس او را تهدید نمود که اگر
روایت از رسول خدا را کنار نگذارد او را به وطنش تبعید نماید.
به همین خاطر بیشترین روایات او به بعد از وفات عمر مربوط است؛ چون بعد از او دیگر از کسی نمیترسید.
خود او میگفته: من برای شما احادیثی نقل میکنم که اگر زمان عمر نقل میکردم، او مرا تازیانه میزد.
زهری از ابنسلمه نقل کرده که شنیدم ابوهریره میگفت: نمیتوانستیم بگوییم رسول خدا چنین گفت تا
عمر از دنیا رفت. آیا میتوانستیم این احادیث را برای شما نقل کنیم؛ درحالیکه عمر زنده بود؟! به خدا قسم اکنون از وعدههای تازیانه عمر بر پشتم میترسم.
ابوهریره برای توجیه این همه روایت خود از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ اصولی خاص داشته و میگفته: «تا زمانی که روایتی، حلالی را حرام و حرامی را
حلال نکند، در نسبت دادن روایت به پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ مشکلی نیست». و این اصل پنداری خود را با احادیثی که به پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نسبت میداده، شرعی جلوه داده است؛ از آن جمله حدیثی است که طبرانی از ابوهریره از رسول خدا نقل کرده است که: «تا زمانی حلالی را
حرام و حرامی را حلال نکردهاید و بهحق رسیدید، مشکلی در نسبت دادن آن به من نیست.» همچنین آورده است که از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شنیده است که میگفته: «هر که حدیثی را روایت کند که رضای خدا در آن است، پس من آن را گفتهام؛ هرچند آن را نگفته باشم.»
درحالیکه آنچه از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ ثابت است، این است که او فرموده: « هرکه از من حدیثی را نقل کند که من آن را نگفته باشم، جایگاه او در
آتش سوزان است.»
عمر چون زیادهروی ابوهریره را در نقل حدیث دید، تأکید کرده بود که همواره این حدیث را به او گوشزد کنند.
تدلیس این است که از کسی که او را ملاقات نمودهای چیزی روایت کنی که از او نشنیدهای و یا از همعصر خود مطلبی را نقل کنی که او نگفته باشد و در نقل چنین وانمود شود که از او شنیده و او چنین حرفی گفته است.
روشن است که تمام انواع تدلیس مذموم و حرام است و آن را برادر
دروغ دانستهاند.
حدیثشناسان گفتهاند اگر ثابت شود کسی یک روایت را به تدلیس نقل کرده است، دیگر هیچ روایتی را نباید از آن شخص پذیرفت؛ هرچند بدانیم که او فقط یک بار تدلیس کرده است.
دینوری و ابنکثیر از پسر ابنسعید نقل کردهاند که میگفت: «از خدا بترسید و حدیث
نقل نکنید، به خدا قسم در کنار ابوهریره بودم که از رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ روایتی نقل کرد و روایتی از کعب احبار، سپس به بعضی از کسان که با ما بودند گفت: حدیث رسول خدا را به کعب نسبت میدهم و حدیث کعب را به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله.»
علمای حدیث به اتفاق گفتهاند: ابوهریره، عبادله، معاویه و انس از کعبالاحبار یهودی نقل روایت کردهاند، کعبالاحباری که بهخاطر فریب مسلمین به ظاهر
اسلام آورده بود، ولی در باطن یهودی بوده، و از میان آنها ابوهریره بیشتر از هرکس دیگر از او اخذ روایت نموده و به او اعتماد کرده است.
در واقع نیرنگ کعب بر ابوهریره چیره شده تا آنچه از
خرافات و اوهام میخواسته در
دین اسلام داخل کند. از لابهلای اقوالی که در مورد کعب گفتهاند روشن میشود که کعب روش خاص خود را داشته است.
ذهبی در
طبقات الحفاظ در مورد ابوهریره نوشته است: «کعب درباره ابوهریره میگفته کسی را ندیدم که تورات نخوانده عالمتر از ابوهریره بر آن باشد.»
نگاه کنید چگونه این کاهن، ابوهریره را فریب داده، چگونه ابوهریره میتوانسته بفهمد در تورات چه هست؛ درحالیکه تورات را نمیشناخته و اگر میشناخته قادر به خواندن آن نبوده؛ چون
تورات به لغت عبرانی بوده و ابوهریره حتی لغت
عرب را نمیدانسته چون بیسواد بوده است.
بخاری از ابوهریره نقل کرده که اهل کتاب تورات را به عبری میخوانند و آن را به عربی برای اهل اسلام
تفسیر میکنند و اگر من عبری میدانستم، من هم از مفسرین آن میشدم.
دینوری در مورد
ابوهریره نوشته است: «چون ابوهریره روایاتی نقل کرده که هیچکس از اقران او و بزرگان صحابه نقل نکردهاند، او را متهم کرده و
روایات او را انکار کردهاند و گفتهاند چگونه تنها تو این
احادیث را از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شنیدهای؛ درحالیکه هیچگاه تنها در محضر
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نبودهای».
دینوری میگوید:
عایشه بهشدت او را انکار میکرد
و از جمله کسانی که ابوهریره را متهم به دروغ میکردند، عمر و
عثمان و
علی ـ علیهالسلام ـ و غیر ایشان بودند.
ابوهریره از رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نقل کرده بود که: «طیره (فال بد زدن) در زن، حیوان و خانه (صحیح) است». وقتی این حدیث را برای عایشه نقل میکنند، میگوید: «به آن کسی که
قرآن را بر ابوالقاسم نازل کرده قسم، هر کسی این
حدیث را به پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نسبت دهد، دورغ گفته است؛ بلکه پیغمبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود: «اهل جاهلیت میگفتند طیره در حیوان،
زن و خانه است».
علی ـ علیهالسلام ـ میفرمود: «ابوهریره دروغگوترین مردم است.» و در جای دیگر فرمود: «دروغگوترین افراد بر رسول اکرم ابوهریره است». میگویند روزی ابوهریره گفت: «حدثنی خلیلی؛ دوستم برایم حدیث کرد.»
حضرت علی بلافاصله در جواب او میفرماید: «متی کان النبی خلیلک؛ کی نبی اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ دوست تو بود؟!
ابوجعفر اسکافی نقل میکند: معاویه گروهی از صحابه و تابعین را
تحریک کرد تا علیه
علی ـ علیهالسلام ـ احادیث قبیحی را جعل کنند؛ از صحابه ابوهریره، عمروبن عاص، مغیرهبن شعبه و از تابعین عروهبن زبیر بودند.
در این خصوص بهطور مستقل دو
کتاب در مورد ابوهریره نوشته شده است:
۱. «
ابوهریره»، نوشته سید شرفالدین عاملی، ص ۱۳۶، ۱۶۰ و ۱۸۶.
۲. «
شیخ المضیره ابوهریره»، نوشته محمود ابوریه مصری.
پایگاه اسلام کوئست.