مردان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: برتری، مردان،
زنان ،
عدالت ،
تقوا ، حقوق.
پرسش: در آیه ۲۲۷ سوره بقره
میگوید: زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنانچه شوهران را بر زنان لیکن مردان را بر زنان فزونی و برتری است. آیا این آیه ابزاری برای
تحقیر زن و فخرفروشی مردان نخواهد شد؟
پاسخ: مسئله برتری مردان بر زنان در آیاتی از
قرآن کریم مطرح گردیده است. طرح این موضوع به معنای برتر دانستن مردان در تمام جنبهها نمیباشد. طبق نظر بسیاری از
علما و مفسران علت برتری مردان نسبت به زنان به دلیل ویژگیهایی است که مردان از آن بهرهمند گردیدهاند تا بتوانند براساس آن به وظیفه اداره شئون
خانواده بپردازند. در واقع این برتری یک وظیفه است که مردان مکلفاند براساس عدالت و معروف آن را به انجام رسانند نه یک امتیاز همه جانبه که منشأ
تفاخر و نادیده انگاشتن حقوق زنان گردد.
موضوع تفضیل یا برتری انسانها نسبت به یکدیگر به اشکال و مناسبتهای مختلف در برخی آیات
قرآن کریم وارد شده است که از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود.
"به یقین فرزندان
آدم را کرامت دادیم و آنان را در خشکی و
دریا (بر مرکبهایی که در اختیارشان گذاشتیم) سوار کردیم، و به آنان از
نعمت های پاکیزه روزی بخشیدیم و آنان را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری کامل دادیم".
"و خدا برخی از شما را در
رزق و روزی بر برخی فزونی داده است...".
"ای پسران
اسرائیل به یاد آرید نعمت مرا که به شما دادم (و به یاد آورید) که شما را بر مردم برتری دادم".
"آن
پیامبران ، بعضی را بر بعضی برتری دادیم، از آنها کسی بود که خدا با او سخن گفت و بعضی را مرتبههایی بالا برد و
عیسی پسر
مریم را
معجزه ها دادیم و با
روح القدس تأییدش کردیم".
"مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است و از آن جهت که از
مال خود
نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند".
"و برای هر کدام از آنها درجاتی است بر طبق اعمالی که انجام دادهاند، تا خداوند کارهایشان را بیکم و کاست به آنان تحویل دهد و به آنها هیچ ستمی نخواهد شد".
بنابر آنچه ذکر شد؛ جای هیچ
شک و تردیدی نیست که خداوند براساس اراده حکیمانه خود برخی از افراد را در ویژگیهایی بر سایرین برتری داده است، ولی لازم است بدانیم برتریهایی که خداوند به برخی افراد عنایت فرموده است، گاه جنبه مادی دارد؛ مانند برتری انسانها نسبت به سایر
مخلوقات در رزق و گاهی نیز جهاتی معنوی است؛ مانند نعمت
هدایت پیامبران نسبت به سایر انسانها. گاه منظور از این درجات و تفضیلها برتری در دنیا و گاهی نیز تفضیل در
آخرت میباشد.
اما برتری
مردان که در آیاتی از قرآن مطرح گردیده، موجب اظهار نظرهای متفاوتی میان علما و اندیشمندان گردیده است. برخی از مفسران با برداشتی ظاهری سعی در فضیلت بخشیدن به مردان در تمام جنبهها دارند.
همچنین عدهای که تحت تأثیر تفکرات
غرب و مسئله
حقوق بشر به این بحث پرداختند، تلاش نمودند بهگونهای برتری مردان را تبیین نمایند تا با قواعد حقوقی
حاکم بر جوامع غربی سازگارتر باشد. در این میان نگاه سومی وجود دارد که فارغ از گرایشهای مردسالاری و زنمحوری به تبیین این موضوع پرداختهاند.
از جمله آیاتی که در آن از برتری مردان سخن به میان آمده است، آیه ۲۲۷
سوره بقره است. این آیه متضمن واژه "درجه" است که از برتری حکایت مینماید.
مفسران در
تفسیر این آیه و مراد از "درجه" نظراتی را مطرح کردهاند؛ از جمله مهمترین این دیدگاهها میتوان به دو نظر اشاره کرد.
عدهای مراد از "درجه" را حق مرد در اختیار طلاق و رجوع عنوان نمودهاند.
نیز برخی گفتهاند منظور آیه از "درجه "
حق سرپرستی و
مدیریت مردان است که در
آیه ۳۴ سوره نساء به آن اشاره شده است.
بنابراین از ظاهر این آیه و
آیات دیگر استفاده میشود که مردان نسبت به
زنان از امتیاز بیشتری برخوردارند؛ لذا این پرسش برای برخی پیش میآید که چگونه این برتری با عدالت سازگاری دارد؟
با توجه به اختلاف دامنهداری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن میشود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با وظایف مرد آفریده شده و به همین دلیل، احساسات متفاوتی دارد.
قانون آفرینش ، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است؛ درحالیکه طبق این قانون، وظایف خشن و سنگینتر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، بنابراین اگر بخواهیم
عدالت را اجرا کنیم باید پارهای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به مقاومت و تحمل شداید دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را میطلبد بر عهده زنان و به همین دلیل مدیریت
خانواده بر عهده مرد و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است. بههرحال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها میسازد، عهدهدار شوند و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند. نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفتهتر باشند.
حکمت و تدبیر الاهی، ایجاب میکند که هر کس در
جامعه به وظایفی بپردازد که با ساختمان
جسم و جان او هماهنگ است، حکمت خداوند ایجاب میکند که در برابر وظایفی که بر عهده زنان گذارده، حقوق مسلمی قرار داده شود، تا تعادلی میان وظیفه و حق برقرار شود.
همچنین باید اضافه کرد برتری از نظر کیفیت یکی از نعمتهای الاهی است؛ به این دلیل که تسلط طبقهای از مردم بر طبقهای دیگر، خود یکی از مصالح مجتمع بشری است؛ زیرا طبقه مسلط بهخاطر نیرومندیش، امور طبقه زیردست را تدبیر نموده
زندگی او را تأمین میکند.
با توجه به اینکه یک نفر از زن یا مرد باید مدیریت خانواده را بر عهده بگیرد، حال اگر تصور نماییم این برتری به جای مردان به زنان اختصاص یافته بود، باز جای طرح این پرسش به حال خود باقی میماند؛ لذا تفاوت میان
زن مرد در برخی خصوصیات و برتری مرد، از امور حکیمانه خدا و لازمه تمشیت امور خانواده است، البته مرد و زن هر کدام براساس ویژگیهایی که دارند در نظام خانواده کارکردهای مشخصی دارند و از حقوق معینی بهرهمند میباشند.
اما اینکه برتری بخشیدن به مردان از جانب خدا ممکن است مایه تفاخر، منیت و سوء استفاده و در نتیجه نادیده گرفتن حقوق زنان گردد، باید گفت خداوند تبارک و تعالی در برخوردار نمودن انسانها از نعمات خویش فارغ از مسئله امکان سوء استفاده آنها از این مواهب، همه انسانها را به شکل اعم از نعمتهای خویش بهرهمند ساخته است؛
البته ناگفته نماند که اعمال
انسان در تداوم و زیادت و یا محرومیت از نعمتهای الاهی بیتأثیر نیست.
همچنین برتری مردان در جهاتی که گفته شد موجب برتری اخروی آنان نمیگردد؛ یعنی برخورداری انسانها از مال فراوانتر، حقوق افزونتر و تواناییهای جسمی بیشتر نسبت به یکدیگر، جایگاه والاتری را برای آنها نزد خداوند به ارمغان نمیآورد، آنچه موجب مزیت و برتری واقعی است از نگاه
قرآن تقوا و
عمل صالح است.
به همین دلیل است که خداوند تعالی همواره انسانها را در تعامل با دیگران به پرهیز از
تکبر ،
خودبینی و استهزا دیگران دعوت نموده است.
دیگر سخن آنکه خداوند در تفضیل مردان نسبت به
زنان و سپردن مسئولیت به آنان براساس این ویژگی آنها را به حال خود رها ننموده؛ بلکه بهطور مکرر، تعالیم حقوقی و اخلاقی همسرداری و چگونگی تعامل با زنان را به مردان توصیه نموده تا با توجه دادن آنها نسبت به حقوق زنان بتوانند براساس این تعالیم فضای عادلانه و اخلاقی را به دور از منیت و یکجانبهنگری پایهریزی نمایند.
قرآن کریم در این راستا؛ یعنی چگونگی تعامل
مردان با زنان با توجه به حقوقی که از آن بهرهمندند به چند اصل اشاره دارد.
اصل قانونگذاری در
اسلام براساس قسط و
عدل پایهگذاری شده است.
دین مبین اسلام در تمام عرصههای زندگی اعم از امور حکومتی یا اجتماعی، انسانها را به رعایت عدل توصیه نموده است.
مدیریت مرد در خانواده نیز که جزئی از مدیریت و حاکمیت گسترده در
جامعه و در مقیاس کوچک تر از آن میباشد، بر همین اساس شکل گرفته است؛ یعنی مرد علاوه بر مسئولیت ایجاد
نظم و هماهنگی لازم از جهات مختلف در کانون خانواده، مجری عدالت نیز به شمار میآید. در واقع مرد
حق حکومت دارد، ولی حق تحکم ندارد؛ حکومت (در اسلام)؛ یعنی اداره امور براساس عدالت و تحکم یعنی زورگویی نمودن، اسلام به مرد حق زورگویی نداده است؛ بلکه حق
حکومت را به او سپرده است که وظیفهای بیش نیست تا براساس آن به تمشیت امور خانواده در جهات مقتضی
عمل نماید. او رئیس خانواده است؛ یعنی حق دارد در حدود مصالح خانوادگی امر و نهی کند، ولی حق زورگویی ندارد؛ یعنی حق ندارد برخلاف مصالح خانوادگی رفتار کند.
بر این اساس سرپرستی مرد بر مدار
عدالت و رضایت خداوند مجاز میباشد. در بسیاری از آیات به پرهیز از
ظلم و
رفتار براساس رسوم جاهلیت نسبت به زنان و ادای حقوق آنان پرداخته شده است.
قرآن کریم در
آیات متعدد و به مناسبتهای مختلف مسئله
معروف را یادآور شده و هریک از زن و مرد را به رعایت این اصل توصیه نموده است. با بررسی آیات مرتبط با اصل معروف در قرآن کریم با آیاتی مواجه میشویم که در آن از چگونگی تعامل مردان با زنان در جنبههای مختلف زندگی سخن به میان آمده است؛ از آن جمله در اموری نظیر
ازدواج ،
طلاق ،
معاشرت،
ادای حقوق مالی آنان؛ مانند مهریه،
شیردادن به نوزاد
و... رفتار براساس معروف و
ستم نکردن را به مردان توجه داده است. بر این اساس مرد خارج از اصل معروف حق تحکم و تحمیل نظرات خود را بر زن ندارد.
کلمه (معروف) به معنای هر امری است که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند و آن را انکار نکنند و بدان جاهل نباشند و چون خداوند دستور به معاشرت کردن با زنان را مقید به قید (معروف) نموده است، قهراً معنای امر به معاشرت با
زنان معاشرتی است که در بین مأمورین به این امر یعنی مسلمانان معروف باشد.
البته واژه معروف معنایی گستردهتر از قانونمندی و عدلگرایی دارد. همچنانکه شامل
حق قانونی و عادلانه میشود، شامل کارهای ارزشی و اخلاقی نیز میگردد؛ یعنی خداوند متعال با سپردن
ریاست خانواده به مردان علاوه بر تأکید بر رفتار و معاشرت براساس عدالت، توصیه به رفتارهای اخلاقی و ارزشی در کانون
خانواده مینماید.
بنابراین معاشرت با زنان براساس معروف؛ یعنی بر وفق عدالت و انصاف رفتار نمودن است
و به تعبیر دیگر همزیستی مطابق فرمان خداوند که ادای حقوق زن در آن باشد.
حاکمیت مرد باید به دور از هرگونه زورمداری و براساس
مودت و
رحمت باشد. قرآن در این زمینه میفرماید:"و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد در این نشانههایی است برای گروهی که
تفکر میکنند".
حسن سلوک و رفتار شایسته مرد بر اساس مودت اساسیترین عامل در تأثیرپذیری
همسر است.
بنابر آنچه گفته شد خداوند تبارک و تعالی به هر کدام از زنان و
مردان توانمندیهایی داده است و براساس این توانمندیها حقوق و تکالیف متقابلی را میان آنان برقرار نموده است. همچنین خداوند متعال به اقتضای حکمت خویش برخی از توانمندیهای مردان را بر زنان فزونی داده و براساس این برتری
مسئولیت خانواده را به او واگذار نموده است. اگر با نگاهی دقیق به مسئله توجه شود، خواهیم دید این برتری موجب پیدایش یک وظیفه برای مرد شده است تا بهواسطه آن بتواند خانواده را مدیریت کند، نه یک امتیاز که بهواسطه آن تحکم نموده و یا موجب فخرفروشی گردد.
پایگاه اسلام کوئست.