فلسفه ازدواج
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: فلسفه
ازدواج ، ازدواج.
پرسش: من یک دختر ۲۳ساله هستم. تاکنون
خواستگاران بسیاری داشتم ولی به علت اینکه فلسفه ازدواج را درک نمیکنم تا حالا به هیچ کدام جواب ندادهام. شما به من بفرمایید من چرا باید ازدواج کنم؟
پاسخ: از جمله آثار و
فواید ازدواج از نظر
اسلام و
روانشناسی تکامل ، تسکین و
آرامش ، تولید مثل، تامین
غریزه جنسی ، بزرگ شدن
روح ، تمرین
محبت کردن، تمرین در ارتباطات، ایجاد
شخصیت مفیدتر و مستقلتر است.
اجازه دهید موضوع را با این جمله آغاز نماییم. استاد
محمد تقی جعفری میفرمود:«
برتراند راسل ،
فیلسوف مشهور اروپایی، به من نوشت: چرا
اسلام این قدر به
ازدواج بها داده و برای آن قانون وضع کرده است؟ در جواب نوشتم: مساله
انسان است. با ازدواج میخواهد انسان به وجود آید».
مطمئنا انسانها در مسیر تحول و رشد خود به مرحلهایی میرسند که
غریزه خفته جنسی به اوج فعالیت خود میرسد و در کنار این فعالیت
غریزه جنسی به تعبیر اریکسون رسیدن به یک
صمیمیت هم در وجود فرد شکل میگیرد و همین عامل زمینه تمایل به جنس مخالف را در انسان پایه ریزی مینماید و ازدواج ثمره این مرحله از زندگی فرد است. یعنی فردی که مانند شما تا به حال خود را حفظ نموده است و
ارتباط با جنس مخالف را تجربه نکرده است به این نیاز خود از طریق درست و اصولی که همان ازدواج است پاسخ میدهد.
اجازه دهید موضوع را کمی بیشتر باز نماییم. همانطور که میدانید یکی از مهمترین دامهای
شیطان که به وسیله آن بیشتر افراد از
صراط مستقیم الهی و
دین حق منحرف میشوند و به گرداب
معصیت و
گناه میافتند، همین مساله غریزه جنسی است. وقتی انسان مورد
حلالی برای ارضای این غریزه و خاموش کردن این آتش سوزان داشته باشد، دیگر فکر
خیانت به
نوامیس دیگران و آلوده شدن به گناهان دیگر ( از قبیل
لواط و
استمنا ) از سرش بیرون میرود. همچنین مرتکب گناهان دیگری که مقدمه برای بعضی از کارها است ( مثل
دروغ ،
حیله و
مکر ،
خودکشی ،
قتل و.... ) نمیشود و این مساله به تجربه ثابت شده است. آری اگر کسی ازدواج کند در واقع نصف دینش را حفظ کرده، پس باید راجع به نصف دیگرش
تقوا پیشه کند؛ چون نصف دیگر گناهان هم منشا دیگری دارد مثل
ربا خواری ،
رشوه ،
ظلم و
تعدی ،
حب ریاست که منشا آنها حب و
علاقه به دنیا است.
بیشک هیچ شالودهای، مقدستر از بنای رفیع ازدواج نیست
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:«ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله عز و جل من التزویج»؛ «هیچ بنایی در اسلام محبوبتر از ازدواج، نزد
خداوند بنا نشده است»
هر ملتی در دین و آیین خود به نوعی از ازدواج بهرهمند است. دین
اسلام بیش از همه بر آن تأکید دارد و برای آن آثار و فواید مهمی یاد کرده است.
در
قرآن مجید سه آیه در اهمیت اصل ازدواج آمده و همگان را به آن
تشویق و دعوت کرده است:
۱. « وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»
؛ مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید و همچنین
غلامان و
کنیزان صالح را، اگر
فقیر و تنگدست باشند. خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است.
۲. « وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»
؛ و از نشانههای او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتاتان
مودت و
رحمت قرار داد. در این نشانههایی است برای گروهی که
تفکر میکنند.
۳. « وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنی أَلاَّ تَعُولُوا»
؛ و اگر
میترسید که ( به هنگام ازدواج با دختران
یتیم )
عدالت را رعایت نکنید( از ازدواج با آنان چشم پوشی کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج کنید دو یا سه یا چهار همسر و اگر میترسید عدالت را( در باره
همسران متعدد ) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید و یا از زنانی که مالک آنهایید، استفاده کنید. این کار از
ظلم و
ستم بهتر جلوگیری میکند.
میتوان فلسفه و حقیقت ازدواج از نظر اسلام و
روانشناسی را در سه امر جست و جو کرد: تکمیل، تسکین و تولید.
هیچ انسانی به تنهایی کامل نیست و پیوسته در جهت جبران کمبود خویش تلاش میکند. جوان در پی رسیدن به
استقلال فکری است؛ برای جبران نواقص و تأمین نیازهای بیشمار خود به سوی ازدواج سوق داده میشود و با
گزینش همسری مناسب و شایسته موجبات رشد و
تکامل خویش را فراهم میکند.
مرحوم
شهید مطهری در این باره میفرماید:« تشکیل
خانواده یعنی یک نوع علاقهمند شدن به سرنوشت دیگران.... و یکی از علل این که در اسلام ازدواج یک امر مقدس و
عبادت تلقی شده است همین است... ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن
شخصیت انسان است... پختگیای که در پرتو ازدواج و
تشکیل خانواده ایجاد میشود، در هیچ جای دیگر نمیتوان به آن رسید. و آن را فقط در ازدواج و تشکیل خانواده باید به دست آورد.»
شخصیت انسان پس از ازدواج به یک شخصیت اجتماعی تبدیل میشود؛ زیرا در پرتو ازدواج و زندگی مشترک خود را شدیداً مسؤول حفظ همسر و تأمین وسائل زندگی و
تربیت فرزندان آینده تلقی میکند و تمام
هوش ،
ابتکار و استعدادهای خود را به کار میگیرد؛ به عبارت دیگر،
احساس مسئولیت اجتماعی در او شکل میگیرد و بسیاری از شایستگیها و توانمندیهای نهفته در درونش را شکوفا میسازد.
بنابراین، میتوان ازدواج را مایه رشد و کمال یافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونهای آفریده که بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف کامل میشود. مرد به زن نیازمند است و زن به مرد. هر کدام از دو جنس از نظر روحی و جسمی به هم وابستهاند و با قرار گرفتن در کنار هم یکدیگر را تکمیل میکنند.
مهمترین نیازی که بر اثر ازدواج تأمین میشود، نیاز به آرامش و
احساس امنیت و آسودگی است این نیاز که در سرشت آدمی ریشه دارد، چنان مهم است که خداوند در بیان فلسفه ازدواج میفرماید:« از آیات و نشانههای خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار دادیم تا در کنار آنان آ رامش یابید.»
بنابراین، همسر موجب آرامش و امنیت خاطر و محیط خانه وسیله
آرامش روحی زن و مرد قرار داده شده است.
در اوایل جوانی
احساس تنهایی ، بیهودگی و نداشتن پناهگاه انسان را فرا میگیرد. ازدواج و قرار گرفتن در کنار همسری شایسته و دلسوز این احساس را از بین میبرد و او را به آرامش روحی میرساند. این احساس آرامش به
ثبات فکری و روحی،
وقار ، احساس ارزشمند بودن و لذت میانجامد. در واقع دست آفرینش نوعی کشش درونی میان زن و مرد به ودیعت نهاده تا هر کدام در سنین خاص خواهان یکدیگر شوند و
اضطراب و پریشانیشان از طریق ازدواج به سکونت و آرامش تبدیل گردد.
دانشمندان علوم تجربی و انسانی نیز ارضای صحیح و به موقع غریزه جنسی و ترشح معتدل غدد جنسی را برای سلامت جسم و روان آدمی لازم دانسته، عدم آن را سبب پارهای از بیماریهای روانی و گاه جسمانی شمردهاند.
یکی از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقای نسل آدمی است. تولید و تکثیر نسل را نباید کوچک و بیاهمیت شمرد؛ زیرا
هدف آفرینش جهان وجود انسان و پرورش و تکامل او است. تولید و پرورش انسانهای خدا پرست و موحد و نیکوکار و صالح، مطلوب خدای جهان آفرین است. از دیدگاه اسلام، وجود فرزند صالح برای پدر و مادر یک عمل صالح شمرده میشود و در
سعادت دنیا و
آخرت آنها مؤثر است به همین جهت،
معصومان تولید و تکثیر نسل را از اهداف ازدواج خواندهاند.
پیامبر اکرم(ص) میفرماید:« چه مانع دارد که مؤمن برای خودش همسری برگزیند. شاید خدا فرزندی به او عطا کند که با گفتن
لااله الاالله زمین را سنگین سازد.» در حقیقت زوجها از طریق فرزندان خود رشته پیوند میان اعضای یک نسل را به وجود میآورند. این امر از اهداف اساسی ازدواج است؛ وجود فرزندان به گرمی، پویایی و صفای کانون
خانواده میانجامد و
انگیزه ادامه زندگی را در انسان تقویت میکند.
البته روشن است که در پرتو ازدواج یکی از نیازها و غرایز مهم انسان (غریزه جنسی) تأمین و به روشی درست ارضا میشود.
با تأمین این نیاز جسمانی، فرد از نظر روانی، ذهنی و اخلاقی به آرامش میرسد و مسیر بسیاری از
انحرافات جنسی و اخلاقی و اجتماعی بسته میشود.
گذشته از نیازها که
ضرورت ازدواج را معنی میبخشند، بنای ازدواج تنها بر رفع ضرورتها تکیه ندارد، بلکه علاوه بر آن، بر منافع و فواید دیگری نیز استوار است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
یکی از مهمترین نتایجی که در اثر ازدواج حاصل میشود بیرون رفتن فرد از مدار فردیت خود و شکسته شدن نسبی اما قابل توجه حصار نفسانیت انسان است، ازدواج توأم با توجه به یک فرد دیگر که تا به حال غریبه بوده و یا حکم نامحرم داشته است میباشد و این امری است مهم، چرا که تا به حال جوان ما به جز وجود خود و آمال و
آرزوهای خود فکری دیگر نداشته است، اما به واسطه ازدواج، یک نفر دیگر نیز در مدار
برنامهریزی و توجه او قرار میگیرد و حاضر است از وجود خود و داشتههای خود به دیگری نیز عطا کند و به واسطه
محبت و
دوستی که ایجاد میشود (( من )) وجودی فرد گسترش یافته و از مدار صرف
خودبینی خارج میگردد و تلاش برای آسودگی،
رفاه و آسایش یک نفر دیگر حکایت از بزرگ شدن
روح فرد میکند چرا که وی، یک نفر دیگر را تحت لطف قرار میدهد و به واسطه وی یک نفر دیگر زندگی راحتتری را تجربه میکند.
در ازدواج یک اتفاق مهم دیگر میافتد و یا بایستی بیفتد و آن
صمیمیت و دوستی بین دو نفر است و این یکی از اهداف مهم
دین اسلام است که افراد با هم دوست و صمیمی شوند.
خداوند در ازدواج چاشنی یک
ارتباط محبت آمیز را با قرار دادن مودت و رحمت بین زوجین قرار داده است، بنابرین ازدواج یکی از بهترین زمینهها برای تمرین محبت کردن آن هم یک محبت
حلال ، طیب و مهمتر از همه واقعی، را فراهم میکند و همین تمرین محبت کردنها کم کم انسان را و روحش را بزرگتر و
رئوفتر میکند.
در ازدواج فرد سالها تمرین میکند که رابطه محبت آمیز را چگونه حفظ کند و آنرا در حد عالی نگه دارد و این تلاش خود به خود تغییرات عمیقی را در افراد به وجود میآورد، وقتی فرد
عادت کند سالها به خوبی صحبت کند، اهل
عطوفت و
گذشت باشد، رفتار
مهربانی داشته باشد، اهل
خیر و
انفاق باشد و آنقدر روحش بزرگ شود که دیگری را برخود مقدم بشمارد یا حداقل به اندازه خودش به او اهمیت دهد، مطمئناً بعد از گذشت چندین سال، خواهید گفت این فرد با فرد قبل از ازدواج خیلی فرق کرده و خیلی بهتر شده است.
در ازدواج به دلیل اینکه افراد با واقعیتهای زندگی بیشتر مرتبط میشوند و مسئولیتهای بیشتری را بر عهده میگیرند، لذا جسم و ذهن هر دو برای بهبود و رفاه زندگی تلاش بیشتری را میکنند و نتیجتاً فرد از لحاظ فردی از حالت نیاز و
وابستگی به سوی
استقلال و
خودکفایی گام بر میدارد و از لحاظ اجتماعی فرد کم کم از یک وجود مصرف کننده به وجود تولید کننده یا خدمات دهنده در اجتماع تبدیل میشود.
آن زمان که فرزندانی هم به جمع زوجین اضافه شوند، این بار زن و مرد از مقام زوجیت به مقام والدین ارتقا مییابند و چه زحمتها، تلاشها و کوششها برای اینکه انسانی دیگر به این دنیا قدم بگذارد و رشد و پروش یابد را متحمل میشوند و اگر زمانی زن و مرد به یکدیگر
عشق میورزیدند به این دلیل بود که از همدیگر لذت میبردند، با آمدن فرزندان، علاوه بر خود به کسانی دیگر نیز
مهر و محبت میورزند، اما این دفعه نه به این دلیل که نفعی و لذتی ببرند، بلکه بدین علت که نفعی برسانند و بهرهای را ارزانی کنند. و در این مقام است که انسانها با کمی توجه به رشحاتی از مفهوم خدا بودن و
بنده پروری پی میبرند.
سایت پرسمان دانشجویی.