• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فضایل امام رضا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: امام رضا علیه‌السلام، فضایل.
پرسش: مقداری از فضایل و ویژگی‌های حضرت علی بن موسی‌الرضا ـ علیه‌السلام ـ را بنویسید؟
پاسخ: امام رضا ـ علیه‌السلام ـ مثل اجداد خود (پیغمبر اسلام ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و ائمه اطهار علیهم‌السلام) دارای فضایل و کمالاتی است که موافق و مخالف، فضایل و مناقب او را توصیف کرده‌اند و آن حضرت مورد رضا و پسند همه بود.



در روایات اسلامی رسیده که امام کاظم ـ علیه‌السلام ـ او را رضا نامید
[۱] مطالب آورده شده محمدی اشتهاردی، محمد، کتاب سیره چهارده معصوم، نشر مطهر، چ ۸۱، از ص ۶۷۳ ـ ۷۳۸ گرفته شده است و آدرس‌ها هم براساس همین کتاب می‌باشد، فقط از کشف الغمه مطلبی است (زینب کذابه) که مراجعه شد و آدرس ذکر شده همان است که مرقوم داشتم.



و در حدیث لوح که پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ او را از جبرئیل گرفت و به فاطمه زهرا داد و حضرت زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ آن را در روز ولادت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ به جابر بن عبدالله انصاری اهدا نمود و او متن آن را برای امام باقر ـ علیه‌السلام ـ خواند، آن حضرت به نام علی بن موسی‌الرضا خوانده شده و او دوست و یاور خدای متعال نامیده شده است.




۳.۱ - ۱. لطف امام درباره جلودی

آن حضرت حتی نسبت به کسانی که به او بدی کرده‌اند، بزرگواری خاصی نشان می‌داد. در تاریخ رسیده است در عصر خلافت هارون بعد از شهادت امام یکی از علویان به نام محمد بن جعفر بر ضد حکومت هارون خروج کرده بود، هارون در بغداد یکی از دژخیمان خونخوار خود را به نام (جلودّی) برای سرکوبی شورشیان به مدینه فرستاد و به او دستور داد اگر بر محمد بن جعفر پیروز شد، گردنش را بزند؛ سپس خانه‌های علویان را غارت نماید و برای زنان آنها جز یک لباس نگذارد، جلودی وارد مدینه شد و همین فرمان را اجرا کرد، و خانه‌های علویان را غارت نمود، هنگامی که به خانه حضرت امام رضا ـ علیه‌السلام ـ رسید، با لشکر خود به خانه آن حضرت یورش برد؛ هنگامی که حضرت رضا در برابر این حادثه تلخ قرار گرفت، همه زنان خانه را در اطاقی جای داد و خود در جلو درِ آن اطاق ایستاد و آنگاه جلودی نزد امام رضا ـ علیه‌السلام ـ آمد و بین آنها چنین گفت‌وگو شد، جلودی گفت: باید خود بروم، لباس‌های آنان را جز یک لباس غارت کنم، امام رضا مانع شد و از حریم نوامیس خود حراست کرد، آخر الامر مجبور شد که تسلیم امام رضا شود، و سپس خود امام رضا لباس‌های اضافی زنان و حتی گوشواره‌ها و زینت‌آلات و آنچه در خانه بود، ‌همه را گرفت و به جلودی تحویل داد و او را از در خانه رد کرد،

۳.۲ - بزرگواری دیگر امام به جلودی

از بزرگواری حضرت رضا ـ علیه‌السلام ـ اینکه در عصر خلافت مأمون، مأمون بر گروهی از سرکردگان که یکی از آنها جلودی بود، غضب کرد و آنها را گردن زد، هنگامی که جلودی را برای اعدام به پیش آوردند، حضرت رضا ـ علیه‌السلام ـ به مأمون فرمود: این فرد را ببخش و نکش. مأمون گفت: این همان کسی است که در مدینه به بانوان خاندان رسالت گستاخی کرد و آنچه داشتند همه را غارت نمود. حضرت فرمود: در‌عین‌حال از او بگذر. جلودی خیال کرد حضرت در گفت‌وگوی محرمانه‌اش با مأمون از مأمون می‌خواهد که او را اعدام کن؛ از‌این‌رو به مأمون گفت: «ای امیرمؤمنان! تو را به خدا و خدمتی که به هارون‌الرشید کرده‌ام، سوگند می‌دهم سخن این شخص (امام رضا علیه‌السلام) را در مورد من نپذیر». مأمون به حضرت رضا گفت: «اینک او سوگند یاد کرد و ما هم سوگندش را اجرا می‌کنیم». سپس به جلودی گفت: نه به خدا سوگند سخن حضرت رضا را در مورد تو گوش نمی‌کنم. آنگاه به میرغضبها فرمان داد، گردن جلودی را بزند، آنها همان دم وی را اعدام کردند.

۳.۳ - نهی ابوهاشم از همنشینی با عبدالرحمن

و باز در شرح حال آن حضرت رسیده که در عصر خلافت امین حضرت یکی از شاگردانش به نام داود بن قاسم معروف به ابوهاشم را از همنشینی با عبدالرحمن بن یعقوب (که فرد منحرفی بود، نهی می‌کرد)، ابوهاشم گفت: عبدالرحمن دایی من است. امام رضا ـ علیه‌السلام ـ فرمود: او درباره ذات پاک خدا مطالبی می‌گوید که ساحت پاک خدا از آن منزه است، یا با او همنشین باش و ما را ترک کن، و یا با ما همنشین باش و از او دوری کن. ابوهاشم گفت: او هر عقیده‌ای داشته باشد و هرچه می‌گوید، بر من چه آسیبی دارد، با اینکه من بر عقیده خود استوار هستم و از عقیده او دوری می‌کنم. امام رضا ـ علیه‌السلام ـ فرمود: آیا نمی‌ترسی بلایی به او برسد و تو نیز به آن بلا بسوزی؟ آیا به این داستان آگاهی نداری که:‌ شخصی از یاران حضرت موسی ـ علیه‌السلام ـ بود، ولی پدرش از یاران فرعون، هنگامی که سپاه فرعون به سپاه موسی رسید، او نزد پدر رفت تا او را موعظه کند و به سپاه موسی ملحق سازد، ولی پدر سخن او را رد می‌کرد و همچنان با هم ستیز می‌کردند که ناگاه بلای غرق شدن فرعونیان فرارسید و آن پسر نیز همراه پدر غرق شد. وقتی که این خبر به موسی ـ علیه‌السلام ـ رسید، موسی فرمود: او در رحمت خداست؛ ولی چون عذاب فرود آید،‌از آن‌کس که نزدیک گنهکار است، دفاعی نشود.

۳.۴ - لقب گرفتن امام به عالم آل‌محمد

باز در مناقب آن حضرت رسیده که امام رضا ـ علیه‌السلام ـ طبق فرمایش امام کاظم ـ علیه‌السلام ـ ملقب به عالم آل‌محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ است؛ توضیح مطلب اینکه: اباصلت می‌گوید: محمد بن اسحاق بن موسی بن جعفر از پدرش (اسحاق) نقل می‌کند که امام کاظم ـ علیه‌السلام ـ به فرزندانش می‌فرمود: «این برادر شما علی بن موسی‌الرضا ـ علیه‌السلام ـ عالم آل‌محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ است، مسائل دینی خود را از او بپرسید و آنچه به شما می‌فرماید، آن را حفظ کنید؛ زیرا من از پدرم جعفر بن محمد (امام صادق) مکرر شنیدم، به من فرمود: همانا عالم (آل‌محمد) دودمان محمد ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ در صلب تو است، و ای کاش قبل از فوت، او را درک می‌کردم (می‌دیدم)؛ همانا او همنام امیرالمؤمنین علی ـ علیه‌السلام ـ است.
[۹] انوار الهیه، ص ۳۴۰ و ۳۴۱.
در این خصوص روایات زیادی رسیده است که به منابع ارجاعی مراجعه شود.

۳.۵ - تربیت شاگردان بسیار

دیگر از خصوصیات برجسته آن بزرگوار این بود که شاگردان زیادی را تربیت کرد که در نشر معارف اسلامی نقش به سزایی داشتند؛ از جمله آنها می‌توان: زکریا بن آدم قمی را نام برد که حضرت در پاسخ علی بن مسیب که به امام عرض کرد: بین من و شما مسافت زیادی است و برایم مشکل است که به محضر شما برسم، احکام دینم را از چه کسی کسب کنم؟ فرمودند: از زکریا بن آدم بیاموز که در امر دین و دنیا امین و مورد اعتماد است.
[۱۰] اردبیلی، اعیان الشیعه، ارشاد، ج ۷، ص ۶۲.
یونس بن عبدالرحمن
[۱۱] قاموس الرجال، ج ۹، ص ۴۹ ـ ۴۹۴.
[۱۲] اردبیلی، اعیان الشیعه، ارشاد، ج ۱۰، ص ۳۲۷.
(از اصحاب امام کاظم و امام رضا)، حسن بن محبوب،
[۱۳] اردبیلی، اعیان الشیعه، ارشاد، ج ۵، ص ۲۳۳.
[۱۴] قاموس الرجال، ج ۳، ص ۲۲۷.
علی بن میثم،
[۱۶] الشيخ علی النمازی، سفینة البحار، ج ۲، ص ۵۲۵.
[۱۷] سیدمرتضی، الفصوص المختار، ج ۱، ص ۳۱.
و صفوان بن یحیی،
[۱۸] سیدمرتضی، الفصوص المختار، ج ۲، ص ۳۸.
و... از دیگر شاگردان آن حضرت می‌باشند.




۴.۱ - تکریم امام به‌وسیله درندگان

درباره آن حضرت معجزات زیادی نقل شده؛ از جمله در تاریخ مضبوط است (با تلخیص و با ترجمه آزاد ذکر می‌شود): زنی در خراسان به نام زینب (که زینب کذّابه نام گرفت)، ادعا می‌کرد علویه هستم و از سلاله فاطمه زهرا ـ سلام‌الله‌علیها ـ به حضرت رضا ـ علیه‌السلام ـ خبر رسید و سپس از او از نسبش سؤال کردند و او دروغ می‌گفت، حضرت فرمودند: این زن کذابه (دروغ‌گو) است، غیرت علویه آن حضرت به خروش آمد، بر اثر آن دروغ‌گویی زن، و به سلطان خراسان فرمودند، او را بیندازید پیش درندگان، اگر او از سلاله فاطمه باشد، گوشت و پوست او بر آنها حرام است؛ آن زن کذابه مفسده گفت: شما بروید پیش درندگان، اگر راست می‌گویید از ذریه فاطمه و علی ـ علیهما‌لسلام ـ هستید و درندگان شما را نمی‌خورند، حضرت رفتند بین درندگان نشتند، آنها دست امام رضا ـ علیه‌السلام ـ را می‌بوسیدند و هیچ کار نداشتند و مردم هم تماشا می‌کردند. سپس امام رضا ـ علیه‌السلام ـ به مأمون فرمودند: این زن را بیندازد پیش سباع (درندگان)، این به علی و فاطمه دروغ می‌بندد؛ سپس به دستور مأمون او را انداختند و درندگان او را پاره‌پاره کردند.

۴.۲ - نماز طلب باران

یکی دیگر از معجزات آن حضرت نماز طلب باران آن حضرت می‌باشد، که مأمون از حضرت خواست نماز باران بخواند، آن حضرت دعا کردند و... آن طوری که در تاریخ مضبوط است باران آمد و...؛ سپس یکی از کینه توزان که در دربار مأمون بود، به نام حمید بن مهران گستاخی کرد و به حضرت رضا ـ علیه‌السلام ـ گفت: ای پسر موسی! تو از مرز و حریم خود تجاوز کردی، خداوندی که باران را در وقت تقدیر شده‌اش فرستاده، آن را مربوط به دعای خود و دلیل و شکوه و عظمت خود در پیشگاه خدا دانستی؛ گویی هم چون معجزه ابراهیم خلیل ـ علیه‌السلام ـ را آورده‌ای که پرندگان را به اذن خداوند زنده کرد، اگر تو راست می‌گویی، به این دو صورت شیری را که بر مسند مأمون نقش بسته فرمان بده تا زنده شوند و سپس آنها را بر من مسلط ساز، در این صورت چنین چیزی معجزه‌ای برای تو خواهد شد، نه بارانی که طبق معمول در وقتش می‌بارد. در اینجا بود که امام رضا ـ علیه‌السلام ـ فریاد زد: ای شیرها این شخص پلید را بگیرید. همان دم آن دو صورت شیر به دو شیر حقیقی تبدیل شدند و به حمید بن مهران حمله کرده و او را دریدند و هیچ چیزی از او باقی نگذاشتند و حتی خون ناپاکش را لیسیدند و پس از فراغت دو صورت شیر به امام رضا ـ علیه‌السلام ـ متوجه شده و عرض کردند: (ای ولی خدا! هرگونه فرمان بدهی اطاعت می‌شود، اگر فرمان دهی این شخص (اشاره به مأمون) را نیز بدریم.) مأمون با شنیدن این سخن بیهوش شد؛ امام رضا ـ علیه‌السلام ـ به آن دو شیر فرمود: توقف کنید، آنها توقف کردند... و عرض کردند: به ما چه فرمان می‌دهی؟ امام ـ علیه‌السلام ـ فرمود: به جایگاه خود برگردید. آنها به تصویر قبلی روی مسند به همان صورت قبل بازگشتند، مأمون وقتی که به هوش آمد، گفت: «حمد و سپاس خداوندی را که ما را از شر حمید بن مهران کفایت نمود»؛ سپس به امام رضا ـ علیه‌السلام ـ عرض کرد: «ای پسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله! چنین حادثه‌ای از اختیارات جد شما رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و سپس از اختیارات شما است....
[۲۱] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۷ ۱۷۰؛ مشابه همین معجزه برای امام هادی علیه‌السلام از زُرافه (یا زراره) دربان متوکل نقل شده است که شعبده‌بازی از هند نزد متوکل آمد و تردستی‌های بی‌نظیر و عجیبی از خود نشان می‌داد، متوکل امور لهو بیهوده و بازی کردن را بسیار دوست داشت (و خواست از وجود شعبده‌باز بر ضد امام هادی علیه‌السلام سوء ‌استفاده کند). به شعبده‌باز گفت:اگر طوری کنی که در یک مجلس عمومی علی بن محمد (حضرت هادی) را شرمنده کنی، هزار اشرفی ناب به تو جایزه می‌دهم؛ شعبده‌باز گفت:سفره غذا را پهن کن و قدری نان تازه نازک در سفره بگذار، و مرا کنار آن حضرت جای بده، قول می‌دهم که حضرت هادی را نزد حاضران سرافکنده و شرمنده سازم». متوکل دستور او را اجرا کرد، جمعی کنار سفره نشستند، امام هادی را نیز احضار کرد، مقداری نان در نزدیک امام هادی علیه‌السلام گذاشتند، امام دست به طرف نان دراز کرد تا بردارد، همان دم شعبده‌باز کاری کرد که نان به جانب دیگر پرید، امام هادی دست به طرف نان دیگر دراز کرد، باز آن نان به‌سوی دیگر پرید و حاضران خندیدند، این حادثه چندبار تکرار شد، امام هادی علیه‌السلام (که خشمگین شده بود) دستش را بر صورت شیری که بر روی پارچه ‌متکایی بود زد و فرمود:«خُذ عدوّالله؛ دشمن خدا را بگیر». همان نقش به شکل شیری زنده درآمد، به شعبده‌باز حمله کرد و او را دریده و خورد؛ سپس به جای اولش به همان صورت و نقش شیر، در پارچه متکا برگشت. همه حاضران حیرت زده شدند، امام هادی برخاست که برود، متوکل به آن حضرت التماس کرد که بنشیند و آن شعبده‌باز را بازگرداند؛ آن حضرت فرمود:والله لا تری بعدَها، اُتسلّطُ اعداءَ الله علی اَولیاء‌الله؛ سوگند به خدا او را پس از این نخواهی دید. آیا تو دشمنان خدا را بر دوستانش، مسلط می‌کنی؟ حاضران نیز از آنجا رفتند و دیگر شعبده‌باز دیده نشد. برای امام عسکری علیه‌السلام نیز مثل این معجزه نقل شده (شیر و پرده).    
[۲۳] سیره چهارده معصوم،‌ محمد محمدی اشتهاردی، نشر انتشارات، مطهر، ص ۸۶۷ و ۸۶۸.


۴.۳ - پناهنده شدن آهو به امام

از معجزات دیگر امام رضا ـ علیه‌السلام ـ پناهنده شدن آهو به آن حضرت می‌باشد.....
حضرت رضا ـ علیه‌السلام ـ در نیشابور به محله‌ای که نام آن «فوزا» بود، رفت و در آنجا دستور داد، یک باب حمام ساختند و چشمه را لایروبی نمودند و نیز دستور داد، در بالای آن حوضی ساختند و پشت آن حوض را محل نماز قرار داد؛ سپس خود آن حضرت در آن حوض غسل کرد و در پشت آن نماز گذارد، و این موضوع سنت گردید.
در این هنگام که جمعیتی در محضر حضرت امام رضا ـ علیه‌السلام ـ در کنار آن حوض نشسته بودند، آهویی به محضر آن بزرگوار آمده و به آن حضرت پناهنده شد (گویا آن آهو در صید شخصی بود و با پناه آوردن به آن بزرگوار آزاد گردید؛ از‌این‌رو به آن حضرت ضامن آهو می‌گویند.).
[۲۵] مناقب آل‌ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۴۸.


۴.۴ - هم‌سفره شدن با غلامان

از دیگر خصوصیات آن حضرت این بود که با غلامان هم‌غذا می‌شد و بارها مأمون معترض می‌شد؛ حضرت می‌فرمود: این شیوه جدم رسول خدا ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ است.
این مختصری بود از فضایل و مناقب آن حضرت و برای اطلاع بیشتر از دیگر خصوصیات آن حضرت از جمله کمک به مستمندان و مسافران و ارشاد مردم و.... باید به کتب مربوطه مراجعه نمود.


از جمله احادیث مشهوری که از آن حضرت نقل شده، حدیث سلسلة الذهب است که آن حضرت در مسیر خراسان در نیشابور در حضور جمعیت کثیری فرمودند، و سند حدیث را به پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ـ و جبرئیل امین و خدای متعال رساندند که یقول الله عزوجل: «لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی... وقتی که حضرت خواستند حرکت کنند، فرمودند: بشرطها و انا من شروطها»؛ یعنی (اقرار به یکتایی خدا) حصار و دژ من است، و کسی که داخل دژ من شود، از عذاب من ایمنی یابد... به فرمایش امام: این ایمنی از عذاب در پرتو توحید، مشروط به شرطی است و آن اینکه پذیرش ولایت ائمه شروط آن می‌باشد.


۱. مطالب آورده شده محمدی اشتهاردی، محمد، کتاب سیره چهارده معصوم، نشر مطهر، چ ۸۱، از ص ۶۷۳ ـ ۷۳۸ گرفته شده است و آدرس‌ها هم براساس همین کتاب می‌باشد، فقط از کشف الغمه مطلبی است (زینب کذابه) که مراجعه شد و آدرس ذکر شده همان است که مرقوم داشتم.
۲. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۴.    
۳. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۵۲۸.    
۴. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۲.    
۵. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۶۶.    
۶. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۶۱.    
۷. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۱۶۲.    
۸. کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۳۷۴ و ۳۷۵.    
۹. انوار الهیه، ص ۳۴۰ و ۳۴۱.
۱۰. اردبیلی، اعیان الشیعه، ارشاد، ج ۷، ص ۶۲.
۱۱. قاموس الرجال، ج ۹، ص ۴۹ ـ ۴۹۴.
۱۲. اردبیلی، اعیان الشیعه، ارشاد، ج ۱۰، ص ۳۲۷.
۱۳. اردبیلی، اعیان الشیعه، ارشاد، ج ۵، ص ۲۳۳.
۱۴. قاموس الرجال، ج ۳، ص ۲۲۷.
۱۵. الشیخ علی النمازی سفینة البحار، ج ۱، ص ۲۶۹.    
۱۶. الشيخ علی النمازی، سفینة البحار، ج ۲، ص ۵۲۵.
۱۷. سیدمرتضی، الفصوص المختار، ج ۱، ص ۳۱.
۱۸. سیدمرتضی، الفصوص المختار، ج ۲، ص ۳۸.
۱۹. مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۲۷۳.    
۲۰. ابی‌الفتح الاربلی، کشف الغمه، بیروت، دارالاضواء، ج ۲، ص ۵۴. مشابه همین معجزه برای امام هادی علیه‌السلام در حضور متوکل عباسی نقل شده که زنی به نام زینب ادعا می‌کرد که از ذریه فاطمه زهرا است،‌ و از برای امام حسن عسکری همچنین معجزه‌ای با تفاوت نقل شده است.    
۲۱. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۶۷ ۱۷۰؛ مشابه همین معجزه برای امام هادی علیه‌السلام از زُرافه (یا زراره) دربان متوکل نقل شده است که شعبده‌بازی از هند نزد متوکل آمد و تردستی‌های بی‌نظیر و عجیبی از خود نشان می‌داد، متوکل امور لهو بیهوده و بازی کردن را بسیار دوست داشت (و خواست از وجود شعبده‌باز بر ضد امام هادی علیه‌السلام سوء ‌استفاده کند). به شعبده‌باز گفت:اگر طوری کنی که در یک مجلس عمومی علی بن محمد (حضرت هادی) را شرمنده کنی، هزار اشرفی ناب به تو جایزه می‌دهم؛ شعبده‌باز گفت:سفره غذا را پهن کن و قدری نان تازه نازک در سفره بگذار، و مرا کنار آن حضرت جای بده، قول می‌دهم که حضرت هادی را نزد حاضران سرافکنده و شرمنده سازم». متوکل دستور او را اجرا کرد، جمعی کنار سفره نشستند، امام هادی را نیز احضار کرد، مقداری نان در نزدیک امام هادی علیه‌السلام گذاشتند، امام دست به طرف نان دراز کرد تا بردارد، همان دم شعبده‌باز کاری کرد که نان به جانب دیگر پرید، امام هادی دست به طرف نان دیگر دراز کرد، باز آن نان به‌سوی دیگر پرید و حاضران خندیدند، این حادثه چندبار تکرار شد، امام هادی علیه‌السلام (که خشمگین شده بود) دستش را بر صورت شیری که بر روی پارچه ‌متکایی بود زد و فرمود:«خُذ عدوّالله؛ دشمن خدا را بگیر». همان نقش به شکل شیری زنده درآمد، به شعبده‌باز حمله کرد و او را دریده و خورد؛ سپس به جای اولش به همان صورت و نقش شیر، در پارچه متکا برگشت. همه حاضران حیرت زده شدند، امام هادی برخاست که برود، متوکل به آن حضرت التماس کرد که بنشیند و آن شعبده‌باز را بازگرداند؛ آن حضرت فرمود:والله لا تری بعدَها، اُتسلّطُ اعداءَ الله علی اَولیاء‌الله؛ سوگند به خدا او را پس از این نخواهی دید. آیا تو دشمنان خدا را بر دوستانش، مسلط می‌کنی؟ حاضران نیز از آنجا رفتند و دیگر شعبده‌باز دیده نشد. برای امام عسکری علیه‌السلام نیز مثل این معجزه نقل شده (شیر و پرده).    
۲۲. کشف الغمه، ابی‌الفتح اربلی، فی معجزات امام هادی، چاپ بیروت، دارالاضواء، ج ۲، ص ۱۸۷.    
۲۳. سیره چهارده معصوم،‌ محمد محمدی اشتهاردی، نشر انتشارات، مطهر، ص ۸۶۷ و ۸۶۸.
۲۴. بحارالانوار، مجلسی، ج ۵۰، ص ۱۴۶ و ۱۴۷.    
۲۵. مناقب آل‌ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۳۴۸.
۲۶. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۶.    
۲۷. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۳۴.    



سایت اندیشه قم    






جعبه ابزار