عرفان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عرفان،
شناخت نفس، عرفان نظری، عرفان عملی.
پرسش: رابطهی عرفان و شناخت نفس چیست؟
پاسخ: عرفان به دو شاخه نظری و عملی تقسیم میشود. مباحث هر دو شاخه با شناخت نفس ارتباط تنگاتنگ دارند. چون از یکسو در عرفان نظری بحث از شهود
حق است و از سوی دیگر، نفس کاملترین مظهر حق است و شهود حق تنها با شناخت نفس و پاکسازی آن از عیوب و نزدیکی آن به حضرت حق حاصل میشود. رسول گرامی
اسلام فرمود: هر کس خود را شناخت، پروردگارش را میشناسد.
اما ارتباط شناخت نفس با عرفان عملی که معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس از تنگناهاست، واضح و روشن است؛ پس میتوان گفت شناخت نفس و خودشناسی، یکی از مهمترین مسائل و موضوعات
عرفان اسلامی را شکل میدهد.
عرفان به دو شاخه نظری و عملی تقسیم میشود. مباحث هر دو شاخه با شناخت نفس ارتباط تنگاتنگ دارند.
در عرفان نظری عارف به
تفسیر هستی میپردازد؛ درباره خدا و
جهان و
انسان بحث و تصور خود را از هریک از آنها ارائه میدهد. در واقع عرفان نظری پایههای علمی و نظری عرفان عملی را مورد بحث و بررسی خود قرار میدهد.
به عبارتی وقتی عرفان نظری ابعاد وجود انسان و جهان را تحلیل کرد و به یقین، حقیقت
رستگاری انسان را درک کرد، عرفان عملی میگوید باید بر طبق چنین چیزی عمل کرد؛ اگر واقع آنگونه است، باید به همان نحو که عرفان نظری آدرس داده است حرکت کرد و پیش رفت و
عمل خود را سامان داد.
در هر صورت از یکسو در تعریف عرفان نظری گفتهاند: «عرفان، عبارت است از علم به حضرت
حق سبحان از حیث
اسما و صفات و مظاهرش و علم به احوال
معاد و به حقایق
عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است.
و از سوی دیگر در تعریف نفس گفتهاند: «نفس، جوهری است بسیط و روحانی و زنده به
ذات و داناست به قوت و فاعل به طبع و او صورتی است از صورتهای
عقل فعّال.»
حقیقت انسان (نفس) لطیفه ربانی است که جنبه جسمانی و روحانی وی نیز همگی از مظاهر و جلوههای آن حقیقتاند.
نفس کاملترین مظهر حق است و
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهواله ـ فرمود: « من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ هر که خود را شناخت، خدای خود را شناخت.»
در این
حدیث عرفان زاییده شناخت نفس دانسته شده است. پس با این بیان ارتباط شناخت نفس با عرفان نظری روشن شده است.
اما عرفان عملی ،عبارت از آن قسمت از عرفان است که به توضیح روابط و وظایف
انسان با خود او و با جهان و با خدا میپردازد. عرفان عملی بیان میدارد که
سالک برای اینکه عملاً و حقیقتاً به قلّه منیع انسانیت یعنی توحید برسد، باید حرکت را از کجا آغاز کند و چه منازلی و مراحلی را به ترتیب طی کند و در منازل بین راه چه احوالی برای
روح و نفس او رخ میدهد، در عرفان عملی سخن از آغاز، منازل، مراحل و مقصدی است که به ترتیب سالک باید طی کند تا به سر منزل نهایی برسد، عرفا بر این اعتقادند که رسیدن به منزلی بدون گذر از منزل و مرحله قبل امکانپذیر نیست؛ یعنی بین مقامات و منازل عرفانی رابطه علی و معلولی برقرار است که رسیدن به هرکدام بدون طی منزل قبلی محال است.
بدیهی است که آگاهی از این شرایط و ترتب ظریف و دقیق، منوط به شناخت دقیق از نفس است؛ ازاینرو بحث «علم النفس» که در کتابهای فلسفی و عرفانی به آن پرداخته شده است، قسمت وسیعی از
فلسفه و
عرفان اسلامی را به خود اختصاص داده است.
عرفا در این خصوص میگویند: روح و نفس آدمی مانند یک گیاهی است که رشد و نمو آن دارای برنامه خاصی است که باید مرحله به مرحله آن را به پیش برد تا به
کمال مطلوب خود برسد و همین مطلب که در عرفان عملی عملاً نفس را رشد میدهند، در عرفان نظری درست این حالت نفس را تحلیل میکنند که نفس آدمی مانند هر موجودی دیگر از
نظم و
قانون خاصی تبعیت میکند؛ گاه راغب میشود، گاه ملول و سرخورده و گاه طاغی و عاصی. باید آن را خوب شناخت و درست با آن برخورد نمود، درست مانند اسب چموشی که باید آن را رام و اهلی کرد.
به همین جهت در بعضی از تعاریف عارف آمده است: « صوفی (عارف) آن باشد که دائم سعی کند در
تزکیه نفس و تصفیه دل و تجلیهی روح».
پس از تعریف عرفان عملی به:
معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس از تنگناها و قید و بند جزئیت و پیوستن به مبدأ خویش و اتصاف به نعت اطلاق و کلیت»
نیک هویداست که رها ساختن نفس از قید و بند جزئیت و پیوند انسان به مبدأ اعلاء فقط با معرفت نفس ممکنپذیر است.
امام علی ـ علیهالسلام ـ میفرماید: «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزّهها عن کلّ ما یبعدّها؛ عارف کسی است که نفس خود را شناخته و از هرچه که آن را (از خدا) دور میکند، آزاد و پاکش گردانیده».
پس نفس یکی از مسائل مهم عرفان است و همانگونه که بین یک
علم و مسائلش رابطه وجود دارد، بین نفس و عرفان رابطه است.
لازم به تذکر است که در عرفان از راه شهود که راه
دل است، بهره برده میشود و این در حالی است که گفته شده است در اثبات و علم به نفس هم تنها میتوان از این روش سود جست.
عرفا و حکمای اسلامی بر این باورند که علم به نفس حضوری بوده و اگر انسان نفس خود را، به علم حضوری شهود ننماید، هیچ طریق دیگری توان اثبات و
شناخت آن را ندارد.
شیخ شهابالدین سهروردی در کتاب
حکمت الاشراق، دو برهان بر حضوری بودن معرفت نفس و استحاله شناخت آن از طریق دانشهای حصولی اقامه کرده
که نتیجه آن دو
برهان این است که آدمی نفس خود را نهتنها از طریق افعال و آثار آن، بلکه از طریق هیچ مفهومی از مفاهیم ذهنی دیگر نمیتواند شناسایی کند؛ بلکه هستی هر فرد و شئونات مربوط به آن حقیقتی است که تنها با شهود عرفانی قابل شناسایی است.
چه اینکه آثار خارجی نفس و رفتار آدمی که روانشناسی امروز بر آن تکیه دارد، فقط برخی از آثار و کنشهای روح و نفس در مقابل افعال و آثار خارجی شناخته میشود؛ اما ماهیت و
حقیقت روح و نفس فقط با کشف عرفانی قابل شناسایی است.
به همین خاطر برخی از روانشناسان معاصر بر این باورند که روانشناسی معاصر در واقع علم «رفتارشناسی» است و به شناخت
روح و روان کاری ندارد.
نک: دروس معرفت نفس، آیت الله حسنزاده آملی، ص ۵۲۹ ـ ۵۳۱ و ۶۰۳.
پایگاه اسلام کوئست.