خالق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: خالق،
مخلوق ،
روح ، نفخ،
حضرت آدم ، انسان، توحید.
پرسش: آیاتی که در قرآن بر نفی شباهت خدا با مخلوقات دلالت میکنند، کدامند؟
و آیات مربوط به نفی شباهت چگونه با آیههایی که بیانگر "دمیده شدن روح خدا در انسان " است، قابل جمع است؟
پاسخ: آنچه که از معنای توحید برمیآید، این است که هیچ موجودی ـ اعم از
انسان و غیر انسان ـ قابلیت تشابه با خداوند متعال را ندارد.
در
قرآن آیات زیادی بر عدم شباهت
خالق و مخلوق دلالت دارند. برخی از این آیات عبارتند از:
۱.
وَ لَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ ؛ چیزی شبیه او نمیباشد.
۲.
لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ؛ هیچ چیز مانند او نیست.
۳.
فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ؛ پس، برای خدا امثال (
و شبیهها) قائل نشوید! خدا میداند،
و شما نمیدانید.
اما اینکه خداوند میفرماید: از روحم در آن دمیدم، چنین نیست که خداوند دارای روحی است که قسمتی از آن را در آدم دمیده باشد؛ زیرا لازمهاش آن است که انسان شریک خدا باشد
و اینکه روح انسان قسمتی از روح خدا باشد؛ درحالیکه در جای خود ثابت شده که
ذات مقدس باری تعالی قابل تجزیه
و تفکیک نیست تا قسمتی از آن به بدن حضرت آدم دمیده شده باشد؛بلکه
روح موجودی بوده از عالم امر که همانند سایر مخلوقات الاهی خلق شده
و در کالبد انسان دمیده شده بود.
ثانیاً:اینکه خداوند، روح حضرت
آدم را به خود نسبت داده
و فرموده «
مِنْ رُوحِی» نظیر نسبت دادن کعبه معظمه است به خود آنجا که درباره آن فرموده است: (بَیتِی) یعنی خانه من
و یا همانند آنجایی است که میفرماید: پیغمبر من، بنده من،
بهشت من،
آتش (
دوزخ ) من، آسمان من
و زمین من؛ یعنی اضافه روح به خدا از باب اضافه تشریفی است؛ به این معنا که خداوند در این نوع از اضافه، درصدد بیان شرافت روح است.
از آنجایی که سؤال از دو بخش تشکیل شده است، ما بحث را در دو محور عرضه خواهیم کرد:
آیات نافی شباهت خالق
و مخلوق کداماند؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است گفته شود:
توحید به معنای یگانه دانستن خداوند دارای اقسام
و مراتبی است:
۱. نفی تعدد:که دال بر یکی بودن خداوند است.
۲. نفی ترکیب:که دال بر مرکب نبودن خداوند از اجزاء بالفعل
و بالقوه است.
۳. نفی صفات زائد بر ذات:که به معنای
اعتقاد به یگانگی صفات ذاتیه با خود ذات الاهی
و نفی صفات زاید بر ذات است.
۴.
توحید افعالی:که در آن خداوند متعال در انجام کارهای خودش نیازی به کسی ندارد.
۵. تأثیر استقلالی:که دال بر نیازمندی مخلوقات به خالق خویش است.
به بیانی دقیقتر مراتب توحید عبارتاند از:توحید ذاتی
، صفاتی
، افعالی
(توحید در خالقیت
و ربوبیت)، توحید عبادی، توحید در
مالکیت و حاکمیت
و قانونگذاری
و توحید در
اطاعت .
آنچه که از معنای توحید برمیآید، این است که هیچ موجودی ـ اعم از انسان
و غیر انسان ـ قابلیت شباهت داشتن با خداوند متعال را ندارد.
آیاتی در
قرآن وجود دارد که بیانکننده عدم شباهت
خالق و مخلوق است
و در یک جمله میتوان گفت: همه آیاتی که در قرآن بر یکی از انواع توحید (ذات، صفات
و افعال
و...)، دلالت دارند، میتوانند نافی شباهت خالق
و مخلوق باشند.
در زیر به برخی از این آیات اشاره میشود:
آیات اثباتکننده توحید ذاتی که در سورهای انبیاء، ۲۲
و ۲۵،
مؤمنون، ۹۱،
احقاف، ۴،
شوری، ۱۱،
فاطر، ۱۵
و ... بیان شده است.
آیات زیر نمونهای است از آنچه که به صراحت بر نفی تشبیه برای خداوند دلالت دارند:
أ. «
وَ لَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ »؛ چیزی شبیه او نمیباشد.
ب. «
لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ»؛ هیچ چیز مانند او نیست.
آیاتی که بیانکننده توحید در خالقیتاند
و دلالت دارند که خداوند مخلوقات را بدون الگو
و نمونهای که از غیرش گرفته باشد آفرید
و در
خلقت آنها از احدی استعانت نجست.
آیاتی که بیان میکنند خداوند در تدبیر
جهان هستی شریکی ندارد
و بر توحید در
ربوبیت دلالت دارند.
وقتی خالقیت
و ربوبیت الاهی ثابت گردید، این نتیجه حاصل میشود که فقط او شایسته پرستش است
و کسی را سزا نیست که خود را در این جایگاه قرار دهد. از این توحید به توحید در
عبادت یاد میشود.
آیاتی که توحید در حاکمیت، مالکیت
و اطاعت را بیان می کنند. از آنجایی که خالقیت
و تدبیر، فقط از آنِ خداست،
حق حاکمیت
و مالکیت نیز فقط از آن او
و کسانی است که از ناحیه او مأذون باشند
و باید تنها از او اطاعت کرد.
بر این اساس است که
قرآن میفرماید: «
فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ إِنَّ اللَّهَ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ »؛ پس، برای خدا امثال (
و شبیهها) قائل نشوید! خدا میداند
و شما نمیدانید.
گفتنی است که سورهای
فاتحه و اخلاص از جمله مهمترین سورههای قرآن هستند که اقسام توحید در آنها ذکر شده است؛ مثلاً در سوره فاتحه برخی از آیات دلالت بر توحید ذات
و صفات
و برخی دیگر دلالت بر توحید در عبادت
دارند.
این آیات چگونه با آیات دمیده شدن
روح خدا در انسان قابل جمع است؟
برای حل تعارض میان آیات فوق
و آیات دمیده شدن روح خدا در انسان لازم است آیه"
وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی " بهطور کامل مورد بحث قرار گیرد تا علاوه بر روشن شدن مراد آیه تعارض ناشی از آن نیز از بین برود.
خداوند متعال بعد از پرداختن به بدن انسان، به روح
انسان پرداخته
و جمله "
وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی "را بیان میکند. نفخ در لغت به معنای دمیدن هوا در داخل جسمی است به وسیله دهان یا وسیلهای دیگر؛ ولی این لفظ را بهطور کنایه در تأثیر گذاشتن در چیزی یا القای امر غیر محسوسی در آن چیز استعمال میکنند
و در آیه شریفه مقصود از آن ایجاد روح در انسان است؛ زیرا خداوند منزه از
تنفس و جسمیت است.
اما روح در لغت به چیزی گفته میشود که مبدأ حیات است
و با آن هر جانداری توان احساس
و حرکت ارادی پیدا میکند. روح انسانی همان چیزی است که آدمی از آن به "من" تعبیر میکند
و انسانیت انسان به آن است
و ادراک،
اراده و افعال انسانی را به واسطه
بدن انجام میدهد.
طبق آیه مبارکه «
وَ یسْئلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی »؛
(
و درباره روح از تو میپرسند. بگو: روح از سنخ فرمان پروردگار من است). روح از سنخ "امر"
و از "
عالم امر" است.
اما این که "امر" چیست؟
قرآن کریم میفرماید:«
إِنَّمَآ أَمْرُهُ إِذَآ أَرَادَ شَیئًا أَن یقُولَ لَهُ کُن فَیکُونُ»؛
چون به چیزی اراده فرماید، کارش این بس که میگوید:باش؛ پس بیدرنگ موجود میشود.
با این توضیح به اصل بحث
و حل تعارض ادعایی میپردازیم:
اینکه خداوند میفرماید: از روحم در او دمیدم چنین نیست که خداوند دارای روحی باشد که قسمتی از آن را در آدم دمیده بود؛ زیرا لازمهاش آن است که انسان شریک خدا باشند
و اینکه روح انسان قسمتی از روح خدا باشد؛ درحالیکه در جای خود ثابت شده که ذات
مقدس باری تعالی قابل تجزیه
و تفکیک نیست تا قسمتی از آن به بدن حضرت آدم دمیده شده باشد؛
بلکه روح موجودی بوده عالم امر که همانند سایر مخلوقات الاهی خلق شده
و در کالبد
انسان دمیده شده بود.
اینکه خداوند، روح [[حضرت آدم را به خود نسبت داده
و فرموده «
مِنْ رُوحِی » نظیر نسبت دادن کعبه معظمه است به خود، آنجا که درباره آن فرموده است:"
بَیتِی " یعنی خانه من
و یا همانند آنج]] ایی است که میفرماید: پیغمبر من، بنده من، بهشت من، آتش (دوزخ) من، آسمان من
و زمین من؛
یعنی اضافه روح به خدا از باب اضافه تشریفی است؛ به این معنا که خداوند در این نوع از اضافه، درصدد بیان شرافت روح است.
از حضرت باقر ـ علیهالسلام ـ
روایت شده: اینکه خداوند آن (روح) را به خود نسبت داده
و فرموده «من روحی» از آن جهت است که برگزیده خداوند بوده است.
شیخ صدوق (ره) در
کتاب توحید و معانی الاخبار، از محمد بن مسلم روایت کرده که گفت: من از حضرت باقر ـ علیهالسلام ـ پرسیدم معنای این کلام خدای ـ عزوجل ـ که میفرماید:"
وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی " چیست؟ فرمود: روحی است که خدا آن را اختیار نمود
و خلقش کرد
و به خود نسبتش داد
و بر تمام
ارواح برتریش بخشید
و به همین جهت دستور داد تا آن را بر آدم بدمند.
و در کافی به سند خود از محمد بن مسلم روایت کرده که گفت: از
امام باقر پرسیدم اینکه روایت میکنند که خدای تعالی آدم را بهصورت خود
خلق کرده درست است؟ فرمود: صورت آدم صورت مخلوقی است حادث که خدای تعالی آن را بر سایر صورتها انتخاب نمود
و چون از سایر صورتها بهتر بود، به خودش نسبت داد؛ همچنانکه
کعبه را به خود نسبت داده
و فرموده:" بیتی: خانه من"، روح را به خود نسبت داده
و فرمود:"
وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی ".
پس منظور از «
مِنْ رُوحِی » بیانِ منشأ
و ریشه
روح انسان است که از
عالم بالاست، نه عالم خاکی.
نتیجه اینکه مراد از دمیده شدن روح خدا در
آدم این است که روح با عظمتی در انسان دمیده شده که از طرف خداوند است، نه جزئی از ذات خدا؛ ازاینرو بین آیه "
نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِی "
و آیات سابقی که دال بر عدم شباهت
خالق و مخلوق بود، تعارضی وجود ندارد.
پایگاه اسلام کوئست.