حکمت و علم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قرآن،
حکمت ، علم.
پرسش: آیا از نظر
قرآن حکمت با
علم فرق دارد؟
پاسخ:
"حکمت" رسیدن به
حق و واقع به واسطه علم و
عقل است.
و از ماده "
حکم "، به معنای بازداشتن و
منع است و اولین معنا از آن، حکم کردن است که باعث جلوگیری از
ظلم میشود.
از ویژگیهای حکمت آن است که
جهل و نادانی را از انسان بازمیدارد.
اما "علم" به معنای دانستن،
دانش ،
درک کردن و فهمیدن حقیقت و اساسِ چیزی است.
علم بر آثاری دلالت مینماید که در
اشیا وجود دارد و بهواسطه آن از غیر خود تمییز داده میشود.
واژه
حکمت در قرآن بیست مرتبه تکرار شده است.
در توضیح و تفسیر حکمت،
مفسران وجوهی را مطرح نمودهاند که مهمترین آنها عبارتاند از:
مراد از حکمت،
نبوت است؛
چنانکه در آیه شریفه آمده:"و
داود ،
جالوت را کشت و خدا به او فرمانروایی و حکمت (و نبوت) داد".
مقصود،
شرایع (علم
حلال و
حرام ) است.
و در آیه شریفه نیز آمده:"و او را کتاب و حکمت (علم حلال و حرام) و
تورات میآموزد".
جمعی از
مفسران برآنند که منظور از حکمت، دانش قرآن و آگاهی از
ناسخ و منسو خ،
محکم و
متشابه ، مقدم و
مؤخر و... است.
و در آیه شریفه آمده است که:"حکمت (
علم قرآن ) را به هرکه خواهد میدهد و هر که را حکمت دهد، بهراستی او را نیکیهایی فراوان دادهاند".
و از قول برخی مفسران هم گفته شده که منظور، رسیدن به حقیقت پیام خدا در میدانهای
گفتار و
عمل است.
و عدهای هم گفتهاند:مقصود،
دانش گسترده
دین است.
و به باور بعضی دیگر، مفهوم این واژه، فهم و
دریافت درست دین است.
و تعدادی هم بر این عقیدهاند که "حکمت"، دانشی است که سود و بهره آن سرشار و انسانساز است.
و در نهایت، مرحوم
علامه طباطبایی میفرماید: حکمت عبارت است از: محکم و متقن بودن صورت علمی.
که به نظر میرسد این معنا میتواند
جامع نظریات گذشته باشد. در حقیقت همه اقوال بهعنوان مصدایقی از این معنا هستند؛ چون "کلمه محکمه"، "حکمت" و مانند آن، نشانگر معنای استواری،
استحکام و غیر قابل زوال بودن، است.
خدای متعال که قرآن را "کتاب حکیم" مینامد، برای آن است که قرآن به موقع سخن میگوید، خوب سخن میگوید و در کنارش
برهان و
دلیل میآورد. سخنی که
برهان ندارد، محکم نیست.
از
پیامبر گرامی (ص) نقل شده که فرمود:"خداوند
نعمت گرانبهای قرآن را به من ارزانی داشت و از حکمت نیز بسان آن، به من عنایت فرمود؛ و خانهای که در آن بهرهای از
حکمت نباشد ویرانه است؛ پس دانش و بینش فراگیرید، مبادا که در نادانی و بیخبری بمیرید".
و اما کلمه "علم" ۱۰۵ مرتبه در قرآن کریم تکرار شده، البته
مشتقات آن در قرآن، بسیار زیاد است.
این واژه در قرآن گاه به معنای دانستن آمده:«
قد عَلم کلّ اناسٍ مشربهم ».
گاهی به معنای
اظهار و روشن کردن است:«
ثم بعثنا هُم لنعلم ای الحزبین احصی لما لبثوا امداً ».
علامه طباطبایی ذیل "لنعلم ای الحزبین" میگوید: مراد
علم فعلی است و آن ظهور شیء و حضورش به وجود
خاص نزد خداست. و "علم" به این معنا، در قرآن زیاد بکار رفته است. و گاهی به معنای
دلیل و
حجت است.
در مجموع، وقتی به بررسی آیات و کاربرد این
ماده و مشتقاتش میپردازیم، چنین ظاهر میشود که تمام موجودات دارای علم هستند؛ چنانکه علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه:«
و ان من شیء الا یسبح بحمده، ولکن لا تفقهون تسبیحهم » میگوید جمله:«ولی تسبیح آنها را نمیفهمید»؛ بهترین دلیل است بر اینکه منظور از تسبیح موجودات،
تسبیح ناشی از علم، و به
زبان قال است؛ چون اگر مراد زبان حال
موجودات و دلالت آنها بر وجود صانع بود، دیگر معنا نداشت بفرماید: شما تسبیح آنها را نمیفهمید.
و آیات دیگری بر این معنا دلالت مینمایند؛ مانند:«در این روز کره
زمین اخبار خود را در میان میگذارد، چون پروردگار تو به او
وحی کرده است».
نیز از این قبیل است آیاتی که دلالت میکند بر
شهادت دادن اعضای بدن انسانها و به زبان آمدن و سخن گفتنشان با خدا، و پاسخ دادن به سؤالات باری تعالی. البته باید توجه نمود که علم دارای
مراتب است.
قبل از بیان فرق این دو واژه، لازم است بدانیم
حکمت و علم گاهی به
واجب الوجود (خدا) نسبت داده میشود.
در "نود و دو" مورد لفظ حکیم و در "صد و پنجاه و شش" مورد، لفظ
علیم ، در
قرآن کریم وصف برای خداوند تبارک و تعالی واقع گردیده است.
علیم و حکیم از جهتی
صفات ذات خدایند، چون حکمت خدا یعنی ایجاد موجودات در نهایت اتقان و محکم کاری و دوری از
عبث ، و ایجاد، متوقف بر
علم بیحد است که از صفات ذات است. اگر چه حکمت،
صفت فعل نیز هست، از آن جهت که فعل نیز متصف به وصف حکمت و
اتقان و
حق و منزه بودن از
باطل میگردد.
==فرق علیم
در هر صورت چون صفات ذاتی خداوند تبارک و تعالی
عین ذات اوست؛ در نتیجه فرقی بین آن دو نیست مگر به اعتبار؛ چون حکیم و علیم هر دو اشاره به دانایی پروردگار دارند، ولی "حکمت" معمولاً جنبههای عملی را بیان میکند، و "علم" جنبههای نظری را. به تعبیر دیگر "
علیم " از آگاهی بی پایان خدا خبر میدهد و "حکیم" از نظر حساب و هدفی که در ایجاد این
عالم و نازل کردن
قرآن به کار رفته است، سخن میگوید.
گاهی این دو واژه، به ممکن الوجود دارای
عقل (
انسان ) نسبت داده میشود.
حکمت در انسان، شناخت موجودات و انجام دادن کارهای
خیر و پسندیده است.
به تعبیر دیگر،
معرفت ارزشها و معیارهایی که انسان بهوسیله آن بتواند،
حق را بشناسد و
باطل را در هر لباسی تشخیص دهد، حکمت است و این همان است که بعضی از
فلاسفه به "کمال قوه نظریه" تعبیر کردهاند.
پس حکیم کسی است که اهل
معرفت و دارای فهم عمیق و
عقل سلیم است.
امام موسی بن جعفر (ع) به "شام بن حکم" فرمود:"مراد از حکمت، فهم و عقل است".
در نتیجه، "حکمت" یک حالت و خصیصه
درک و تشخیص است که متوقف به علم است که حقیقت آن، مال خداست.
بلکه چنانکه
امام صادق (ع) فرمود:خداوند، خود علم است که
جهل در آن راه ندارد.
همان حقیقتی که
لقمان از ناحیه خدا دریافت نموده بود.
جمعی از فلاسفه معتقدند که اندیشه و مطالعه و
تفکر ، ایجاد علم و دانش نمیکند؛ بلکه روح انسانی را برای پذیرش معقولات آماده میسازد و هنگامی که روح انسانی آماده پذیرش شد، فیض علم از خالق متعال بر روح انسان پاشیده میشود.
آنگاه در مرحله عمل، حالت و خصیصه درک و تشخیص برای
انسان حاصل میگردد. پس به عبارتی، عمل انسان علت است بر آماده سازی
روح جهت پذیرش
علم و پذیرش علم،
مقدمه و علت ایجاد حالت روحی انسان است برای تشخیص
حق از
باطل ، و درک موانع و
مفاسد .
همانطور که گفتیم، علم دارای مراتب است و از مرتبه عالیه هستی (باری تعالی) تا انسان و حتی موجودات غیر ذوی العقول نیز دارای علم هستند و بین همه موجودات عالم هستی و علم میتوان به تناسب خودشان و ظرف وجودیشان نسبت برقرار کرد. بر خلاف حکمت، که فقط از ویژگیها و صفات ذوی العقول است.
پایگاه اسلام کوئیست.