جنگهای صلیبی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: جنگهای صلیبی.
پرسش: دلیل به راه انداختن جنگهای صلیبی چه بوده است؟
پاسخ: اصطلاح
جنگهای صلیبی به لشکرکشیهای اروپای غربی به
رهبری پاپ و کلیسای کاتولیک در فاصله ۱۰۹۶م تا ۱۲۹۱م، به مشرق زمین و
جهان اسلام اطلاق میشود که میان
پیروان دو دین بزرگ و قدرتمند و در محدوده جغرافیای بسیار وسیع واقع شد. این جنگها با توجه به زمینههای مهمی که داشت، با سخنرانی پاپ در همایش کلرمونت در فرانسه که ندای آغاز جنگ علیه مسلمانان را سر داد، آغاز شد و حدود دویست سال نیز طول کشید. مورخان این جنگها را به هشت دوره تقسیم میکنند که مهمترین و اثرگذارترین آن، اولین حمله صلیبیها بود که در نتیجه آن،
بیتالمقدس به تصرف مسیحیان درآمد.
مورخان لشکرکشیهای اروپای غربی به رهبری پاپ و کلیسای کاتولیک در فاصله ۱۰۹۶ م تا ۱۲۹۱م، به مشرق زمین و جهان اسلام را اصطلاحاً جنگهای صلیبی مینامند
که میان پیروان دو
دین بزرگ و قدرتمند و در محدوده جغرافیای بسیار وسیع واقع شد.
مسیحیان قائلاند دین و مذهب مشوق و دلیل اصلی آغاز
جنگ بوده است؛ اما مسلمانان این ادعا رد کرده و دین را تنها بهانهای برای کسب
قدرت و کشورگشایی مقامات دینی و حکومتی غرب میدانند.
اصطلاحی که امروزه برای اشاره به این جنگها رایج شده، اصطلاح جنگهای صلیبی
است. این، اصطلاح جدیدی است که در قرون وسطا رواج نداشت؛
بلکه تنها در قرن هجدهم میلادی رواج یافت.
مورخان مسیحی برای اشاره به اینکه اهداف این جنگ کاملاً دینی است، لغاتی همچون "سفر حج"، "سفر مقدس"، "سفر قدس"، "طرح عیسای مسیح" و هزاران لغات دیگر را که بار مذهبی بسیار بالایی داشته است، استفاده میکردند. از این باب تا سالها به کسانی که در این جنگها حضور مییافتند "حجاج" گفته میشد.
در مقابل، مورخان اسلامی از کلماتی همچون فرنجی استفاده میکردند که اشاره به ملیت و مکان
زندگی آنها داشت
تا بفهمانند که
دین و اعتقادات مذهبی تنها بهانهای برای این جنگها بوده و هدف اصلی همان کشورگشاییهای سابق و بهدست آوردن منافع جدید بوده که قبل از اسلام نیز میان دو خطه شرق و
غرب وجود داشته است.
اصطلاح جنگهای صلیبی بهدلیل نقش ظاهری صلیب در این جنگها وضع شده است؛ زیرا صلیب در
فرهنگ مسیحیت اهمیت و قداست بسیار بالایی دارد، از این باب به دفعات توسط مبلغان مذهبی و جنگآوران بهعنوان نماد استفاده میشده است.
جنگهای صلیبی بهعنوان یک پدیده بزرگ اجتماعی ـ سیاسی ـ مذهبی که دهها سال، میلیونها نفر را درگیر خود کرده بود و تأثیرات مثبت و منفی بسیاری را برجا گذاشت، مطمئنا دارای زمینههایی بوده که دانستن آنها در بررسی این رویداد تاریخی الزامی است و ما نیز بهطور خلاصه این زمینهها را بررسی میکنیم.
در سدههای نخستین میلادی، جهان مسیحیت به دو قسم بزرگ تقسیم شد که هرکدام به یک
فرقه خاص از مسیحیت اختصاص داشت. شرق متعلق فرقه ارتدکس شد و غرب به دست فرقه کاتولیک افتاد.
امپراطور
مسیحیت شرق که قسطنطنیه مرکز حکومتش بود، در پی سالها جنگ با
اقوام مسلمان و غیر مسلمان، بسیار ضعیف شده و نیروی نظامی کافی نیز برایش وجود نداشت. در مقابل او، حکومت مسلمانان سنیمذهب که در دست سلجوقیان بود و به دست ملکشاه اداره میشد، تهدید جدی برای قسطنطنیه و مسیحیت شرق بهحساب میآمد.
همچنین در نبرد معروف ملازگرد که بین این دو گروه اتفاق افتاده بود، سلجوقیان توانسته بودند امپراطوری بیزانس را شکست دهند. نتیجه این نبرد که در
قلب ارمنستان روی داد، این بود که تا ده سال، سهچهارم آسیای صغیر به دست ترکهای سلجوقی بیفتد.
در پی این وقایع، قسطنطنیه در خطر تهدید جدی سلجوقیان قرار گرفت. از این باب امپراطور بیزانس از پاپ برای مقابله با سلجوقیان کمک خواست. این درخواست از طرف امپراطور بیزانس به مخالف خود یعنی پاپ یقیناً بسیار سخت بود؛ زیرا دشمنی دیرینهای بین این دو گروه وجود داشت.
تهدید قسطنطنیه خطر جدی برای مسیحیان بهحساب میآمد و این از جمله عوامل دعوت مردم به نخستین جنگهای صلیبی بود.
از طرف دیگر در میان مسیحیان شایع شده بود که مسلمانان با زائران مسیحی که به
بیتالمقدس میرفتند و تعدادشان نیز بسیار بود، رفتار خوبی نداشته و به مقدسات مسیحی نیز بیاحترامی کردهاند. حتی شایعهای وجود داشت که تعدادی از دیرها را نیز مصادره کردهاند.
از این باب رئیس مسیحیان بیتالمقدس به گوش
پاپ رساند که بیتالمقدس را از دست مسلمانان دربیاورد.
اینها مجموعه علل خارجی بود که بهانهای برای لشکرکشی پاپ و غرب شد.
در کنار این عوامل خارجی، علل درونی نیز در جامعه مسیحی وجود داشت که سبب شعلهور شدن
آتش جنگ شد.
در قرن یازدهم خشکسالی و قحطی موجب فقر و فلاکت مردم اروپا گردید؛ آنان در
فقر و
خرافات بسر میبردند؛ و چنان تباهی و ویرانی بر شهرها سایه گسترده بود که برای نجات خویش از این وضع به دنبال چاره درد خود میگشتند. موعظهگران، نیز مشرقزمین را پر از
نعمت و آبادانی ترسیم میکردند و به مردم القاء میکردند که چنانکه به آنسو بشتابند، از فقر و فلاکت رهایی خواهند یافت؛ و به غنائم دنیوی خواهند رسید و این از جمله عوامل استقبال بسیاری از مردم به این جنگها بوده است.
علاوه بر این اربابان کلیسا و پادشاهان بزرگ
اروپا، طمع سرزمینهای اسلامی را در سر داشتند که بهطور قطع و
یقین مملو از نعمت برای آنها بود و میتوانست سرزمینهای جدید و پر نعمتی را به محدوده سرزمینهای تحت حکمرانیشان در بیاورد.
پاپ اربان دوم
آغازکننده ندای جنگهای صلیبی بود. البته قبل از او نیز پاپگری گوری هفتم، ندای آغاز جنگهای صلیبی را سر داده بود.
اما در زمان او سلجوقیان بسیار قدرت داشتند و با یکدیگر متحد بودند و پاپ نیز توان آغاز یک جنگ مسیحی را نداشت. در نتیجه او نتوانست جنگی را آغاز کند اما پاپ اربان دوم که سخت وفادارگری گوری هفتم (پاپ قبل از خودش) بود، ندای جنگ صلیبی را سر داد و
جهان مسیحیت را علیه مسلمانان برانگیخت. او همایش بزرگی را در فرانسه تشکیل داد که بزرگانی از قشرهای مختلف همچون حاکمان، فئودالهای بزرگ و شوالیهها و منصبداران کلیسای فرانسه در آن حضور داشتند. این اجلاس بزرگ در سال ۱۰۹۵ در کلرمونت فرانسه برگزار شد که به مجمع کلرمونت معروف شد.
پاپ در واپسین روز این اجلاس سخنرانی بسیار مهمی را ایراد کرد که میتوان آن را آغاز جنگ صلیبی دانست. او در این سخنرانی بهشدت علیه مسلمانان سخن راند و تلاش کرد با ذکر اعمالی از مسلمانان نسبت به مسیحیان شرق، مسیحیان غرب را به واکنش وادارد.
از همه مهمتر او دغدغه بیتالمقدس را نیز برای آنها زنده کرد. او بیان داشت که بیتالمقدس به دست مسلمانان افتاده و آنها بر این شهر حکومت میکنند. این بیان با توجه به اهمیت بسیار بالایی که شهر بیتالمقدس برای مسیحیان آن روز داشت، موجی از
نفرت و
کینه را علیه مسلمانان در نزد مسیحیان به وجود آورد.
مسیحیان نیز که این جنگ را، جنگ مقدسی دانسته و گمان میکردند خیر بسیاری در این جنگ برای آنها وجود دارد، به این جنگ پیوستند. کشیشان مسیحی شهرها و روستاها را طی کردند و در آنجا برای سپاهیان مسیحی،
تبلیغ کرده، سبب شدند تعداد بسیاری از مردم به خصوص فقرا و بیچارگان به این
سپاه بپیوندند.
در کنار اینها، منافع مادی که این جنگ میتوانست همراه داشته باشد، دندان طمع بسیاری را تیز کرد و در نهایت سبب پیوستن بسیاری از فئودالها و حاکمان بزرگ آن زمان به این سپاهیان شد.
در مقابل، کشورهای اسلامی نیز دچار اختلافهای بسیار شده بودند و جنگهای داخلی بسیاری در میان مسلمانان شکل گرفت.
در نهایت جنگی آغاز شد که حدود دویست سال طول کشید. مورخان این جنگها را به هشت دوره تقسیم میکنند که مهمترین و اثرگذارترین آن، اولین حمله صلیبیها بود که در نتیجه آن، بیتالمقدس به تصرف
مسیحیان درآمد.
بیتالمقدس ۸۳ سال در تصرف مسیحیان باقی ماند تا این که صلاحالدین ایوبی (۵۳۲ ۵۹۹ ه. ق) با جمعآوری و سازماندهی نیروهای مسلمان، توانست آنجا را باز پس گیرد؛
اما این پایان جنگ نبود؛ بلکه صلیبیان تا سال ۱۲۹۱ جنگهایی را بر جهان
اسلام تحمیل کردند؛ ولی هرگز موفق نشدند سرزمین قدس را از مسلمانان باز پس گیرند. البته بسیاری معتقدند در سال ۱۲۹۱ تنها وقفهای در جنگ میان مسیحیان و مسلمانان ایجاد شد؛ اما هرگز این جنگ پایان نیافت؛ بلکه حتی تا امروز نیز ادامه داشته و حمله به بوسنی و هرزگوین، لبنان،
فلسطین، عراق و افغانستان نیز در راستای هدف صلیبیها برای نابودی مسلمانان و غارت
اموال آنها بوده است.
جنگی که حدود دویست سال طول کشید، یقیناً نابودی و کشتههای بسیاری را داشت و این از جمله بدترین و مهمترین نتیجه برای هر دو طرف بوده است. فهم این نتایج منفی و زیانبار برای هر شخصی قابل تصور است.
اما در مقابل این تأثیرات، اثرات مثبتی که سبب شکلگیری آینده به خصوص در اروپا شد، نیز اهمیت بالایی داشته و نیاز به توضیح دارد و ما اثرات مثبت این جنگ، برای مسیحیان را در اندک گفتاری بیان میداریم:
اصلاح ذهنیت مردم اروپا نسبت به اسلام و مسلمانان و پی بردن به
تمدن عظیم اسلامی و آموزههای انسانی آن، ازجمله اثرات مثبت این جنگها بود.
آثار مثبت دیگر عبارتند از: مخالفت رسمی مسیحیان با کلیسای کاتولیک و بروز فریادهایی در اصلاح دین مسیحی که در آن کلیسای کاتولیک قدرتی نداشت.
یکی از مهمترین اثرات این جنگ بر مسیحیان، سلب اعتماد آنها از پاپ و کلیسای کاتولیک بود. مردم از جنگی که ثمره کلیسای کاتولیک بود خسته شده بودند. در نتیجه بنیانهای ضد دینی در اروپا شکل گرفت و آنهایی نیز که هنوز به دین مسیحی علاقه داشتند ولی به اشکالات
کلیسا واقف بودند، در پی بوجود آوردن اصلاحاتی در
مسیحیت شدند. این اصلاحات اگر چه قرنها بعد توسط لوتر و امثال او واقع شد، اما یقینا آغاز این اصلاحات در اثر مواجهه با تمدن اسلامی و اثرپذیری از آن شکل گرفت.
جنگهای صلیبی یقیناً یکی از علل اصلی شکلگیری تمدن غرب بوده است. این جنگ سبب شد تا اروپائیان با تمدن اسلامی آشنا شوند و در نهایت بن مایههای تمدنی جدید را پیریزی کنند. ما این زمینهسازی را در دو بخش پیگیری میکنیم:
تاثیر واضح و
آشکار فرهنگ و تمدن اسلامی در علوم و دانشهای بشری غربی که در این زمینه میتوان به ترجمه علوم مختلف اسلامی به
زبان غربی، تاسیس دانشگاه در اثر آشنایی با تمدن اسلامی و متاثر شدن از آن و... اشاره کرد که از جمله مهمترین و مؤثرترین این علوم، علم پزشکی بوده است. رواج و پیشرفت علم پزشکی، تأسیس بیمارستانها در اروپا و ایجاد تحولات شگفتانگیز در
علم پزشکی با استفاده از تجارب و تصانیف ترجمه شده پزشکان اسلامی بوده است. در این راستا کتب دانشمندان مسلمان در
طب نیز سالیان متمادی از طریق اسپانیا، مخصوصاً پس از جنگهای صلیبی به اروپا راه یافت و سالیان طولانی در دانشگاههای اروپا تدریس میشد؛ از جمله کتاب «قانون» ابن سینا که قرنها در دانشگاههای اروپا تدریس میشد.
متفکران قرون وسطی با آشنایی از افکار اندیشمندان مسلمان،
فلسفه و یکتاپرستی را که دو جریان معنوی همگام بود، به اروپا بردند و راه یافتن این افکار تازه به اروپای غربی؛ پایان قرون تاریکی و سپیده دم دوران علم را همراه داشت. جنبشهای اصلاحی و زدودن
خرافات و روی آوردن به
عقل را که دو سه قرن پس از جنگهای صلیبی به اوج خود رسید؛ بیارتباط با عقلگرایی همراه با دینمداری فلاسفه اسلامی نمیتوان دانست. «ابنرشد» اندیشمند قرن ششم ه. ق، از جمله این اندیشمندان مؤثر بوده است. در قرون وسطی، استادان و دانشوران مسیحی اروپا، از افکار ابن رشد متأثر شده و فلسفه او از اواخر قرن سیزدهم تا پایان قرن شانزدهم بر مکتبهای فکری چیره شد. وی از طرفداران عقل بود و معتقد بود همه چیز میبایست مطیع عقل باشد. کتابهای او پس از تصفیه از مسائل مورد اعتراض کشیشان، جزو برنامه دانشگاه پاریس قرار گرفت.
آثار اجتماعی فراوانی همچون رواج
موسیقی، آشنایی با انواع غذاها، لباسها، آرایش صورت، تزیین منزل و برخی رسم و رسوم مردم مشرق زمین در اثر این جنگ وارد زندگی اروپائیان شد.
اروپای آن زمان فاقد هرگونه تمدنی بود. جز رم که پایتخت روم غربی بود، بقیه مراکز سکونتی اروپا از شهرهای بزرگ و مراکز تمدن و علم بیبهره بودند؛ و بهصورت واحدهای فئودالی شکل گرفته بودند. به دنبال این تغییرات اجتماعی، تفکر فئودالی جای خود را به
تفکر بورژوازی داد، تفکر فئودالی یعنی مالکیت نسبت به ملک و رعایا و محصول؛ در این نوع مالکیت کشاورزان وابسته به
زمین بوده و همراه زمین خریدوفروش میشدند. ولی تفکر بورژوازی در مقابل تفکر فئودالی است، در بورژوازی زندگی، شهری است و
سرمایه در بهکار انداختن بازار و تفکیک صنایع بهکار میرود. این جنگ سبب تغییر
حکومت فئودالی به بورژوازی شد.
صنعت و تکنولوژی غرب نیز بهویژه در جنگهای صلیبی به اقتباس و
تقلید از شرق روی آورد، در زمینه اسلحه، لباس و مسکن مخصوصاً در قرن دوازده و سیزده آثار این اقتباس به خوبی مشهود است. با
رشد ک می و کیفی امکانات زندگی، صنعت و سپس
تجارت رونق یافت. صنعت نجاری، زرگری، کاشیکاری و شیشهسازی از صنایعی است که اروپائیان آنها را از مسلمانان اقتباس کردند و به مرور این صنایع در اروپا شایع شد. مردم شهر «ونیز» طرز ساختن شیشه را از مردم صور آموختند.
شرق، در فنون نیز تأثیر عمیقی بر اروپا بخشید، صلیبیان با دیدن انواع صنایع ظریفهای که از قسطنطنیه تا
مصر همه جا گسترده بود، در طرز ساختن اشیاء، ظرافت را یاد گرفته و تغییر سلیقه دادند. فن معماری نیز بهکلی در
اروپا تغییر کرد. سبک معماری کلاسیک اروپایی سه مشخصه داشت: ۱. دیوارهای ضخیم؛ ۲. سقف کوتاه؛ ۳. عدم استفاده از نور. آنان با دیدن مساجد و قصرهای سلاطین، سبک معماری اسلامی را اقتباس کردند که دارای مشخصههایی چون دیوارهای نازک، سقف بلند، استفاده از نور و استفاده از تزیینات در ساختمان و استفاده از شیشههای رنگی، بود.
پایگاه اسلام کوئست.