• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تعریف بندگی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:بندگی، عبد،طاعت، عبادت.
پرسش :بندگی کدام است؟ و بنده کیست؟ و چگونه می‌توان در طریق بندگی حرکت کرد؟
پاسخ :



عبادت را اهل لغت به معنای غایت خضوع و تذلّل دانسته‌اند و گفته‌اند چون عبادت اعلی مراتب خضوع است پس لایق نیست، مگر برای کسی که اعلی مراتب وجود و کمال و اعظم مراتب نعم و احسان را دارد و از این جهت عبادت غیر حق شرک است.
[۱] امام خمینی، اسرار الصلوة.
[۲] پرواز در ملکوت، ترجمه، فهری سید احمد،ج ۲، ص ۱۹۰.



عبادت را سه مرتبه است:بعضی خدا را عبادت کنند به امید ثواب آخرت و خوف از عقاب؛
[۳] نهج البلاغه، حکمت ۲۳۷.
که عامه مؤمنانند. و بعضی خدا را عبادت کنند که شرف عبودیّت یابند و خدا آنها را بنده خود خواند. و بعضی خدا را عبادت کنند از جهت هیبت و جلال او و محبت بدو که مرتبت اعلای عبودیّت است.
[۵] دامادی، سید محمد، شرح بر مقامات اربعین، ص ۱۲۵.



به فرموده امام صادق ‌(علیه السلام):کلمه عبد از سه حرف "ع - ب - د" تشکیل شده است. "عین" کنایه از علم و یقین بنده نسبت به خداوند متعال است و "با" اشاره‌ای به بینونت و جدایی و دوری او از غیر حق تعالی است. و حرف "دال" دلالتی است بر دنُّو و نزدیکی و تقرب بنده به پروردگار بزرگ، بدون هیچ حجاب و واسطه.
عبد در تمام هستی و کمالات، خویش را مدیون مولای خود می داند. از این رو تسلیم اوست و همین نادیده گرفتن خود و هوا و هوس خویش، او را به رنگ کمالات مولا درمی‌آورد. تا آن جا که به فرموده رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله):بنده حقیقی حضرت پروردگار کسی است که اطاعت و فرمانبرداری خدا شیرینی او و محبت خدا لذتش باشد. حاجت به خدای خود برد و حکایت خویش به او گوید و توکل و اعتماد خود بر او بندد.
[۷] شیخ بهایی، محمد، اربعین.



امام صادق (علیه السلام) می فرماید:حقیقت عبودیت و بندگی سه چیز است:اوّل این که بنده در آنچه خدا بر او منّت گذاشته و بخشیده است برای خود مالکیّت نبیند، بدان جهت که بندگان را ملکی نیست، مال را مال خدا می‌دانند، و آن را در جایی که خدا فرموده است قرار می‌دهند.. دوم:این که بنده خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نکند. سوم:این که تمام مشغولیاتش منحصر شود به آنچه که خداوند او را بدان امر نموده، یا از آن نهی فرموده است. بنابراین، اگر بنده خدا برای خودش ملکیتی را در آنچه که خدا به او سپرده است نبیند، انفاق نمودن بر او آسان می‌شود. و چون بنده خدا تدبیر امور خود را به مدبرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان می‌گردد. و زمانی که به آنچه خداوند به وی امر کرده و نهی نموده است اشتغال ورزد، دیگر فراغتی نمی‌یابد تا مجال و فرصت خودنمایی و فخر نمودن بر مردم پیدا نماید.
از این رو چون خداوند بنده خود را به این سه چیز گرامی بدارد، زندگی در دنیا و نحوه برخورد با ابلیس و خلایق بر وی سهل و آسان می‌گردد. به انگیزه زیاده اندوزی و فخر و مباهات با مردم به دنبال دنیا نمی‌رود و آنچه را که از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم می‌نگرد، آنها را برای عزت و علّو درجه خویشتن طلب نمی‌نماید و روزهای خود را به بطالت و بیهودگی نمی‌گذراند.
بندگی، مفتاح ولایت است و نام بنده، بهترین اسم‌ها. از این رو پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله)، "عبداللَّه" است در لیلة المعراج درخواست عبودیت نمود:"أضفنی إلیک بالعبودیة یا ربّ".
از ابو بصیر نقل شده که امام باقر (علیه السلام) فرمود:از جمله دعاهای امیر المؤمنین (علیه السلام) این بود:ای خدای من! همین عزّت مرا بس که بنده توام، و همین افتخار مرا بس که تو پروردگار منی. ای خدای من! همان گونه که من دوست دارم تو از آن منی، پس مرا به آنچه دوست داری موفّق بدار.
[۱۰] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ‌۷۴، ص ۴۰۲.
[۱۱] الحکم الزاهرة، ترجمه انصاری، ص ۴۸۸، ح ۱۳۵۲.

انسان کامل ، عبداللَّه است و تمام تجلیات اسمائی را دارد. فانی در حضرت إلاهیه باشد و مغلوب اسمای إلاهی .
چه زیبا است گفته خواجه عبدالله انصاری که:إلاهی اگر یکبار گویی "بنده من"، از عرش گذرد "خنده من".
در حدیث قدسی آمده است:ای بنده من، از من اطاعت کن تا ترا مثل (یا شبیه و نظیر) خود قرار دهم من به چیزی می‌گویم بشو، می‌شود. تو به چیزی می‌گویی بشو، می‌شود.
[۱۲] شیرازی، سید حسن، کلمة الله، ص ۱۴۰، شماره ۱۵۴.
بنابر این، به فرموده امام صادق (علیه السلام):"العبودیة جوهرة کنهها الربوبیّة"؛ یعنی عبودیت و بندگی خداوند متعال یک جوهره و واقعیتی است که باطن و حقیقتش ربوبیّت است. به واسطه بندگی، نفس انسانی صیقل پیدا می‌کند و قابلیت انعکاس اشعه نوریه عالم بالا در او پدیدار می‌گردد و هر چه پاکی و صیقل بیشتر باشد شفافیت و انعکاس آن بیشتر می‌گردد و جلوه‌های حضرت حق در او زیادتر به ظهور می‌رسد، تا جایی که خلافت بالقوه و بالاستعداد وی به مقام فعلیّت مطلقه در می‌آید و بالفعل، خلیفة الله در تمام عالم وجود و شئون و مظاهر حیات می‌شود. باید دانست که این الوهیّت نیست، بلکه خلافت و نمایندگی است که عین آثار الوهیّت در آن به ظهور می‌رسد. لازم به ذکر است که خلیفة الله کار خدایی نمی‌کند، بلکه خدا به دست وی کار خود را به ظهور می‌رساند و از دریچه نفس وی خود را متجلی می‌گرداند و اسما و صفات خود را بروز می‌دهد. از این رو عارف بالله آئینه تمام نمای جمال و جلال خداوند ازلی و ابدی است و در تمام مراتب معجزات انبیا و کرامات امامان و اولیای خداوند ، در حقیقت خداست که فاعل بی حد و حاکم مطلق است و نفس ولیّ خدا فانی شده است و این همان مقام "عبودیت" است. مقامی که در اثر اطاعت خداوند متعال پیدا می‌شود.
[۱۴] حسینی طهرانی، سید محمد حسین، انوار الملکوت، ج ۱، ص ۲۸۸.
سالک در این مقام خود را "اسم الله" و "علامة الله" و "فانی فی الله" ببیند و سایر موجودات را نیز چنین بیند و اگر ولیّ کامل باشد متحقق به اسم مطلق شود و برای او تحقّق به عبودیت مطلقه دست دهد و عبدالله حقیقی شود. و تواند بود که تعبیر به عبد در آیه شریفه "سبحان الذی اسری بعبده"؛ منزه است آن کس که شبانه بنده‌اش را سیر داد". برای آن باشد که عروج به معراج قرب و افق قدس و محفل انس به قدم عبودیت و فقر است و رفض غبار انیّت و خودی و استقلال می‌باشد و شهادت به رسالت در تشهّد، بعد از شهادت به عبودیّت است؛ زیرا عبودیت مرقات رسالت است و در نماز که معراج مؤمن و مظهر معراج نبوت است، شروع شود پس از رفع حُجُب به بسم الله - که حقیقت عبودیّت است – "سبحان الّذی اسری بِنبیّه بمرقاة العبودیة المطلقة"؛ پس منزه است آن کس که پیامبرش را با نردبان عبودیت مطلقه سیر داد و او را به قدم عبودیت به افق احدیّت جذب فرمود و از کشور ملک و ملکوت و مملکت جبروت و لاهوت رهانید و سایر بندگان را که مستظّل به ظلّ آن نور پاکند به سمه‌ای از سمات الله و مرقات تحقق به اسم الله - که باطن آن عبودیت است - به معراج قرب رساند.
[۱۶] امام خمینی، سر الصلوة، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص ۸۹.



نیّت ، پیش عامّه، عزم بر اطاعت است طمعاً یا خوفاً:"یدعون ربهّم خوفاً و طمعاً" و در نزد اهل معرفت ، عزم بر اطاعت است هیبةً و تعظیماً:"فاعبد ربّک کانّک تراه و ان لم تکن تراه فانّه یراک" و در نزد اهل جذبه و محبّت، عزم بر اطاعت است شوقاً و حبّاً... و در نزد اولیا، عزم بر اطاعت است تبعاً و غیراً بعد از مشاهده جمال محبوب استقلالاً و ذاتاً و فنای در جناب ربوبیت ذاتاً و صفةً و فعلاً.
[۱۸] امام خمینی، سر الصلوة، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص ۷۵ و ۷۶.
و از اشد شرایط نیت، اخلاص آن است.
اخلاص در عبادت عامّه، تصفیه از شرک جلّی و خفّی است از قبیل ریا و عُجب و افتخار:" الا للّه الدین الخالص"؛ هان، که دین خالص فقط از آن خداست. و در عبادت خواص، تصفیه آن است از شوب طمع و خوف که در مسلک آنها شرک است. و در عبادت اصحاب قلوب، عبارت است از تصفیه از شوب انانیّت و انیّت که در مسلک اهل معرفت، شرک اعظم و کفر اکبر است:
مادر بت‌ها بت نفس شماست
زانکه آن بت مار و این بت اژدهاست.
[۲۰] مولوی جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، ص ۲۲.

و در عبادت کُمّل، عبارت است از تصفیه آن از شوب رؤیت عبودیّت و عبادت، بلکه رؤیت کون؛ چنان که امام خمینی (ره) فرمود:" قلب سلیم آن است که ملاقات کند حق را و در آن احدی سوای حق نباشد".
[۲۱] امام خمینی، سر الصلوة،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص ۷۵.

بندگی او به از سلطانی است
که اناخیر دم شیطانی است
فرق بین و برگزین تو ای حبیس
بندگی آدم از کبر بلیس
گفت آنک هست خورشید ره او
حرف طوبی هر که ذلت نفسه
ظل ذلت نفسه خوش مضجعی است
مستعد آن صفا را مهجعی است
گر از این سایه روی سوی منی
زود طاغی گردی و ره گم کنی
[۲۲] مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم.



۱. امام خمینی، اسرار الصلوة.
۲. پرواز در ملکوت، ترجمه، فهری سید احمد،ج ۲، ص ۱۹۰.
۳. نهج البلاغه، حکمت ۲۳۷.
۴. اصول کافی، ج ۲، ص ۸۴، ح ۵.    
۵. دامادی، سید محمد، شرح بر مقامات اربعین، ص ۱۲۵.
۶. مصباح الشریعة، ج۱،ص۸.    
۷. شیخ بهایی، محمد، اربعین.
۸. مجلسی، بحار الانوار، طبع حروفی، مطبعه حیدری، ج ۱، ص ۲۲۴، ح ِ۱۷.    
۹. علامه‌ طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۷۷.    
۱۰. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ‌۷۴، ص ۴۰۲.
۱۱. الحکم الزاهرة، ترجمه انصاری، ص ۴۸۸، ح ۱۳۵۲.
۱۲. شیرازی، سید حسن، کلمة الله، ص ۱۴۰، شماره ۱۵۴.
۱۳. محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج ۳،ص۱۷۹۸.    
۱۴. حسینی طهرانی، سید محمد حسین، انوار الملکوت، ج ۱، ص ۲۸۸.
۱۵. سوره اسراء/۱، آیه۱.    
۱۶. امام خمینی، سر الصلوة، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص ۸۹.
۱۷. سوره سجده/۳۲، آیه۱۶.    
۱۸. امام خمینی، سر الصلوة، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص ۷۵ و ۷۶.
۱۹. سوره زمر/۳۹، آیه۳.    
۲۰. مولوی جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، ص ۲۲.
۲۱. امام خمینی، سر الصلوة،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص ۷۵.
۲۲. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر چهارم.



پایگاه اسلام کوئست    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | عبادت | فضائل اخلاقی




جعبه ابزار