بیت المقدّس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: صلاحالدین ایوبی، بیت المقدس، مسجد الاقصی، عمر بن خطاب، فتح، خلیفه دوم، اورشلیم.
پرسش: آیا شهر بیتالمقدس توسط بنیاسرائیل تأسیس شد؟ چه ماجراهایی بر آنان گذشت؟ مسلمانان در چه تاریخی آن را فتح کردند و تا چه زمانی در اختیار آنان بود؟
پاسخ: اگرچه بیتالمقدس از ابتدا به عنوان مکانی
مقدس بود، اما در زمان حضرت داوود و سلیمان (علیهالسلام) گسترش یافت و از مراکز جمعیتی و تمدنی آن زمان شد که بخش مذهبی آن با مدیریت خاخامهای یهود اداره میشد. با گرایش قسطنطین امپراطور روم به مسیحیت، این شهر در
اختیار مسیحیان قرار گرفت تا زمانی که مسلمانان در راستای گسترش
اسلام برای فتح بیتالمقدس به راه افتادند. پس از مدتی درگیری، ساکنان قدس، با شرایطی درخواست صلح دادند که به دنبال آن، عمر برای صلح به این منطقه آمد و با این امتیاز که کنیسههای ایشان را ویران نکند و راهبان را از آنجا بیرون نراند، پیمان آشتی را امضا کرد. مردم بیتالمقدس نیز جزیه را پذیرفته و شهر را بر مسلمانان گشودند... .
بیتالمقدس، از مهمترین بناهای مذهبی
جهان است که برای تمام
ادیان ابراهیمی اهمیت فراوان داشته و دارد؛ لذا از قرنها پیش درگیریهای سیاسی و نظامی بسیاری برای در اختیار داشتن آن شکل گرفته است.
حضرت داوود (علیهالسلام) و فرزندش
سلیمان (علیهالسلام)، حکومت بنیاسرائیل را گسترش داده و طلاییترین دوران را برای آنان به ارمغان آوردند. وجود قدرت و
ثروت فراوان و عواملی دیگر سبب شد که سلیمان، بنای بسیار بزرگی را برای
عبادت خداوند بسازد که بعدها به عنوان معبد سلیمان خوانده شد.
این معبد بنایی بسیار بزرگ و باشکوه بود که در طول زمان، مورد حمله گروههای مختلف قرار گرفت و حتی گاه کاملاً تخریب شد که معروفترین آن حمله بخت نصر به بیتالمقدس و نابود کردن آن است.
خداوند متعال میفرماید:
«ما به بنیاسرائیل در
کتاب (
تورات) اعلام کردیم که دو بار در
زمین فساد خواهید کرد، و برتریجویی بزرگی خواهید نمود. هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را ضد شما میانگیزیم (تا شما را سخت درهم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانهها را جستوجو میکنند و این وعدهای قطعی است».
برخی
مفسران شیعه و سنی
ذیل این
آیه احتمال دادهاند که مراد از آن، همان خرابی معبد از سوی بخت نصر باشد.
به هر حال اداره این معبد عموماً در دست
یهودیان بود و خاخامها به عنوان رهبران دینی جامعه بر آن حکمرانی داشتند؛ البته در بیشتر زمانها، خاخامها با اجازه رهبران سیاسی کشورهایی که بر بیتالمقدس مسلط بودند، به کار خود ادامه میدادند که گاه این رهبران از خود یهودیان بودند.
یهودی بودن معبد تا چند قرن پس از ظهور
حضرت عیسی (علیهالسلام) ادامه داشت، تا آنکه قسطنطین پادشاه روم، مسیحی شد
و قدرت به دست مسیحیان افتاد. با مسیحی شدن این پادشاه، اوضاع کاملاً دگرگون شد و مسیحیان آن دوران که یهودیان را قاتلان اصلی عیسای مسیح میدانستند، انتقامهای سختی از ایشان گرفتند. تسلط مسیحیان بر بیتالمقدس تا زمان حمله مسلمانان به شامات، ادامه داشت.
ابوعبیده جراح، فرمانده مسلمانان در شامات بود. با گسترش فتوحات، خلیفه دوم به او نامهای نوشته و دستور داد برای فتح بیتالمقدس، حرکت کند.
ابوعبیده، به ساکنان
بیتالمقدس نامه نوشت و آنها را میان پذیرش اسلام و یا پرداخت
جزیه مخیر کرد که در غیر این صورت، باید آماده نبرد با مسلمانان باشند؛ اما اهل ایلیاء، (ایلیاء نام دیگر شهر بیتالمقدس است.)
خواسته او را نپذیرفته و
ایمان نیاوردند. ابوعبیده به سمت آنها حرکت کرد و در کنار دیوارهای شهر، نبرد سختی درگرفت که مدتها ادامه داشت تا اینکه جنگجویان ایلیاء به این باور رسیدند که ادامه نبرد به نفعشان نیست.
پیکی را با این پیغام پیش ابوعبیده فرستادند که ما میخواهیم
صلح کنیم، اما به شما
اعتماد نداریم. نامهای بنویسید تا خلیفه شما حاضر شده و با ما پیمانی بنویسد تا ما بر امان او اطمینان کنیم! به دنبال آن بود که ابوعبیده برای خلیفه نامهای نوشت و داستان را باز گفت.
سرانجام خلیفه دوم برای صلح به شام آمد و آنجا
یزید بن ابوسفیان و ابوعبیده و خالد را دید که بر اسبها سوار بوده و جامههای حریر و زیبا بر تن داشتند.
عمر به جانبشان سنگ انداخت و گفت: آیا در چنین لباسی به استقبالم آمدهاید؟ از دو سال قبل تاکنون این همه سیر شدهاید؟! به خدا سوگند! دویست سال هم بگذرد، شما را دگرگون میکنم! گفتند: این قباست که روی لباسهایمان پوشیدهایم، در زیر آن سلاح به تن داریم.
خلیفه با مردم بیتالمقدس
صلح کرد، به این شرط که کنیسههایشان را ویران نکند و راهبان را از آنجا بیرون نراند.
آنان نیز جزیه پذیرفته و دیوارهای شهر را گشودند. عمر سوار مرکب شد و به داخل شهر آمد و صخره را
آشکار کرد و دستور داد تا بر سر آن مسجدی بسازند.
سپس سوی محراب
داوود (علیهالسلام) رفت، زمانی که نزدیک در
مسجد رسید، گفت: کعب بن احبار را پیش من بیاورید. کعب پیش او آمد. خلیفه گفت: به نظر تو مسجد را کجا قرار دهیم؟ کعب گفت: پای صخره. خلیفه گفت: ای کعب! به خدا! روش یهودی پیش گرفتی، دیدمت که هر دو پاپوش از پای درآوردی. گفت: میخواستم با پایم زمین را لمس کنم. گفت: دیدمت. ما بالای مسجد را قبلهگاه میکنیم که
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قبله مسجدهای ما را چنین کرده است. این سخن را رها کن؛ زیرا درباره صخره امری نداریم؛ اما درباره
کعبه امر داریم. سپس بالای مسجد را
قبلهگاه کرد.
در نهایت، فتح بیتالمقدس در سال شانزدهم هجری به وقوع پیوست.
یکی از سختترین و بیرحمانهترین کشتارها و غارتها در بیتالمقدس، مربوط به صلیبیها میباشد. در اواخر قرن پنجم هجری، غربیها با بهانههایی از جمله نجات این شهر از دست مسلمانان، به فلسطین حمله کردند.
آنان به دنبال کسب برخی پیروزیها عازم بیتالمقدس شده و بیش از چهل روز آنجا را محاصره کردند و سپس از جانب شمالی وارد شهر شدند و یک هفته
قتل و
غارت کردند.
بنابر گزارش برخی منابع تاریخی، تنها در
مسجد الاقصی حدود هفتاد هزار نفر کشته شدند.
مردم آواره بیتالمقدس، با حالتی اسفبار وارد بغداد شدند. البته سپاهی از مصر برای مقابله با صلیبیها حرکت کرد که به دلیل فقدان امکانات اقتصادی و نظامی شکست خورد و پراکنده شد.
فتح بیتالمقدس توسط صلاحالدین ایوبی:
جنگهای صلیبی حدود دویست سال ادامه داشت که اوج آن مربوط به دوران فرماندهی صلاحالدین ایوبی بود.او پس از جنگهای مختلف و تصرف شهرهای کوچک و بزرگ، به سمت
بیتالمقدس لشکر کشید. او پنج روز را به دنبال این تصمیم بود که از کدام سو حمله کند که در نهایت قسمت شمالی شهر را پسندید و بیشتر نیروهایش را با منجنیقهای بسیاری در آنجا متمرکز کرد و در پی آن، نبرد سختی درگرفت که چند روز به طول انجامید و تلفات سنگینی را از دو طرف به دنبال داشت.
سرانجام، روزی سپاهیان صلاحالدین حملهای سخت کردند و مدافعان شهر را عقب راندند و قسمتهایی از آن را نیز به تصرف درآوردند. پس از آن بود که روحیه صلیبیها درهم شکست و از صلاحالدین امان خواستند، ولی او خواسته آنان را نپذیرفت و گفت راهی جز جنگ وجود ندارد و او تصمیم دارد مانند صلیبیها رفتار کرده و هیچیک از مسیحیان را زنده باقی نگذارد! به دنبال این تصمیم، «بالیان» والی بیتالمقدس به صلاحالدین گفت: اگر به ما امان ندهی، برخواهیم گشت و همه اسیرانی را که در
اختیار داریم، خواهیم کشت؛ سپس خانوادههای خود را کشته، تمام مکانهای
مقدس را خراب کرده، قبة الصخره را نابود میکنیم، همه چیز را
آتش میزنیم. هرچه از آذوقه، و
اموال داریم، از بین میبریم و آن زمان که دیگر دلیلی برای زنده ماندن نداریم، به
جنگ شما خواهیم آمد و تا آنجا که توان داریم، از شماها خواهیم کشت. حال تو یکی از این دو راه را انتخاب کن؛ یا امان بده و یا ما به آنچه گفتیم،
عمل خواهیم کرد.
صلاحالدین با فرماندهان خود مشورت کرد و تصمیم بر این شد که امان دهند؛ به این شرط که هر مرد ده دینار، هر
زن پنج دینار، هر کودک چه دختر و چه پسر دو دینار بدهد. این مبلغ باید تا مدت چهل روز پرداخت شود. هرکس تا آن هنگام از پرداخت آن خودداری ورزد، به منزله اسیر خواهد بود. همچنین تمام غلات، سلاحها برای
مسلمانان خواهد بود.
صلاحالدین نمایندگانی بر دروازههای شهر گماشت تا آن اموال وصول شود، ولی آنان چنانکه باید بر مردم سخت نگرفتند و بسیاری بیآنکه چیزی بپردازند، از شهر بیرون رفتند.
مسلمانان وارد شهر شدند؛ بر سر قبة الصخره، صلیب بزرگی بود، تعدادی از مسلمانان از آن بالا رفتند و آن را از جای کندند و بانگ الله اکبر در مسجد الاقصی برخاست. زمانی که بیتالمقدس از دشمن خالی شد؛ صلاحالدین فرمان داد بناهای مقدس را به همان شکل نخستشان درآورند؛ زیرا مسیحیان در آنها تغییراتی پدید آورده بودند و فرمان داد تا
مسجد و صخره را پاکیزه کردند. مسلمانان روز جمعه چهارم شعبان نماز جمعه را در آنجا به جای آوردند و محییالدین بن زکی، قاضی دمشق خطبههای
نماز را خواند. این خطبه به فرمان صلاحالدین بود.
در نهایت، مسلمانان توانستند
بیتالمقدس را به تصرف خود در آورند.
از آن هنگام به بعد بیتالمقدس عملاً در
اختیار مسلمانان بود تا زمانی که در سده اخیر این منطقه تحت قیمومیت انگلیس قرار گرفته و به دنبال آن، یهودیان
صهیونیست توانستند با کمک حکومتهای غربی، سرزمین
فلسطین ـ و از جمله شهر بیتالمقدس ـ را به کنترل خود درآورند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «بیتالمقدس»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۱۶.