عبادت خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عبادت، خودخواهی ممدوح، خودخواهی مذموم، خداخواهی، تقرب به خدا،
بندگی، مقام الهی، هدف فاعل، هدف فعل، کشف، شهود.
پرسش: گفته میشود با توجه به بینیاز بودن خداوند از اعمال ما، این اعمال برای خود ما است؛ یعنی اعمال
ائمه علیهمالسلام هم برای خودشان بود؟ آیا این عقیده، عبادتهای مارا ضایع نمیکند؟ در ثانی، این مسئله با سخن
حضرت علی علیهالسلام که عبادت گروهی را فقط برای خدا میدانند، چگونه قابل جمع است؟
پاسخ: چون خداوند، حکیم است و به کار عبث و بیهوده امر نمیکند، قطعاً عبادتهایی که ما را به انجام آنها امر نموده است، دارای اثرات و فوایدی است، و چون خداوند غنی بالذات است و به این عبادتهای ما نیازی ندارد، فواید این عبادتها، به غیر خدا (فرد عبادتکننده و دیگران) میرسد. این اثرات و فواید، با هدف و انگیزه ما از عبادت منافاتی ندارد؛ یعنی اگرچه یک
انسان خودساخته فقط به خاطر خداوند، عبادتی را انجام میدهد، ولی این هدف، با این مسئله که فایدهای هم نصیب خود عبادتکننده بشود، منافاتی ندارد.
پاسخ به آنچه در سؤال آمده است، میتواند در دو بخش تنظیم گردد:
گرچه عبادتها آثاری دارند، اما
معصومان علیهمالسلام به این آثار چشم ندوختهاند و انگیزه آنان از عبادات، فقط و فقط خداست و خدا را برای خدا میخواهند نه برای خود.
برای توضیح این پاسخ، توجه به نکاتی ضروری مینماید:
بدیهی است که عبادات آثاری دارند و کاری لغو و بیهوده نیستند؛ زیرا خداوند هرگز به کاری بیهوده امر نمیکند و بر ترک آن وعده عذاب
نمیدهد؛ اما یقیناً این تأثیر در مقام والای
خداوند نیست که باعث تقویت
قدرت خداوند و ارتقای مقام الاهی شود؛ زیرا مقامی فوق مقام پروردگار متصور نیست و همه انسانها و مخلوقات، ذرهای از دریای بیکران عظمت او محسوب میشوند. او غنی بالذات است و فقری ندارد تا غیر او بخواهد آن را جبران نماید و هیچکس نمیتواند به او ضرری برساند تا با عبادت بندگان خالص، جلوی آن گرفته شود.
پس تأثیر این عبادتها، در خود انسان عبادتکننده و دیگر انسانها و موجودات است
و فرقی نمیکند که انسانهای عادی آنها را انجام دهند یا معصومان ـ علیهمالسلام ـ و البته معصومان ـ علیهمالسلام ـ از عبادتهای خود، بیشتر از دیگران سود میبرند؛ زیرا آنها با معرفت کاملتری آنها را بهجا میآورند.
اثر و فایده
عبادت که از آن به هدف و غرض فعل تعبیر میکنند، نباید با هدف فاعل، یعنی نیت و انگیزه انجامدهنده کار خلط شود و هیچ الزامی وجود ندارد که انگیزه فاعل، همان هدف فعل باشد.
بهتر است فرق بین هدف فاعل و هدف فعل را با مثالی توضیح دهیم:
فرض کنید که برای مریضی، دارویی مفید و شفابخش است، اما مریض از خوردن آن استنکاف میکند؛ ولی این مریض برای پدرش، احترام خاصی قائل است و پدرش بر خوردن این دارو اصرار دارد. او در اینجا اقدام به خوردن دارو میکند، نه به خاطر اینکه آثار مفیدی برای او دارد، بلکه چون پدرش از او خواسته است؛ یعنی هیچ الزامی وجود ندارد که انگیزه فاعل، همان هدف فعل باشد.
حال میگوییم گرچه خداوند، بهترین شاکران است و هیچ عملی را بدون شکرگزاری رها نمیکند، اما انسانهایی هستند که اگر بدانند و
یقین داشته باشند که این عبادت، برای آنها هیچگونه سود و فایده و نفعی ندارد، باز هم دست از
عبادت خدا برنمیدارند؛ چون خدا به آنها امر کرده، آن را بهجای میآورند و ما معتقدیم که ائمه ما از این دسته بودند.
هدف فاعل از انجام عبادت، میزان تأثیر و فایده آن
عمل عبادی را مشخص میکند؛ یعنی به هر میزان، انگیزه فاعل خالصتر باشد، به همان میزان، هدف فعل و آثار عمل عبادی گستردهتر و بهتر خواهد بود و در واقع، یک عمل تا مادامی که برای خدا انجام نشود، اثری ندارد و آنگاه اثری دارد که برای خدا انجام شود.
اما برای خدا بودن عمل، درجات و مراحلی دارد: "گروهی به شوق
بهشت خدا را عبادت میکنند که این عبادت تجار است (ارزش و فایده چندانی ندارد) و گروهی از
ترس جهنم خدا را عبادت میکنند که عبادت بردگان و بندگان است (ارزش و اثری ندارد)؛ ولی گروهی هستند که چون خداوند را اهل و شایسته عبادت میبینند، برای
شکر نعمتها او را عبادت میکنند که این، عبادت احرار و آزادگان است (بسیار با
ارزش و سودمند است)".
جمله بالا که از سخنان گوهر بار حضرت علی ـ علیهالسلام ـ است، به هدف و انگیزه فاعل اشاره دارد که گرچه انسان، با انگیزه رفتن به بهشت یا نرفتن به جهنم، از انگیزه الاهی فاصله نمیگیرد و بالاخره رفتن به بهشت، چیزی است که خدا آن را خواسته و اثر طبیعی اعمال عبادی هم همین است که انسان به گوهر
تقوا دست یابد و در پرتو آن وارد بهشت گردد، اما انسان باید به جایی برسد که
خدا را برای خدا بخواهد:
خلاف طریقت بود که اولیا ••• تمنا کنند از خدا جز خدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست ••• تو در بند خویشی، نه در بند دوست
و همانطوری که تذکر دادیم، آثار چنین عبادتی که فقط برای خداست، به خود عبادتکننده میرسد و باعث میگردد تا عبادتکننده مقام رضوان و قرب الاهی را به دست آورد؛ اما او برای این آثار، تن به عبادت خدا نداده است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَی مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَی عُسْرٍ أَمْ عَلَی یُسْرٍ»؛ بهترین مردم کسی است که به عبادت
عشق بورزد (عبادت را معشوق خود بداند)، با عبادت معانقه کند و آن را با تمام وجود لمس نماید و خود را برای آن فارغ سازد، آنگاه نگران نخواهد بود که
دنیا برای او به سختی بگذرد یا به آسانی.
انسانی که به این جایگاه رسیده است، عبادت را راه عشقبازی با معبود یافته است،و عاشق جز وصال معشوق، چیزی در سر ندارد و حتی به جایی میرسد که از خود، خواستهای ندارد. او هستیاش را به پای معشوق فدا میکند. بابا طاهر در این باره چنین سروده است:
یکی درد و یکی درمان پسندد ••• یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران ••• پسندم آنچه را جانان پسندد
پاسخ دیگر آن است که انسان دارای دو بعد است:
۱. بعد الاهی، ۲. بعد نفسانی، که از آن دو، به خود واقعی و خود مجازی
تعبیر میکنند.
آنچه در اسلام، مذمت شده و
جهاد و مبارزه با او بهعنوان
جهاد اکبر تلقی شده است، همین خود مجازی و خواستههای اوست. اگر در
قرآن آمده است که بزرگترین باختنها، این است که انسان خودش را ببازد،
منظور همین خود و من واقعی است.
این خود حقیقی است که قرآن درباره آن فرموده است: "مانند آنهایی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز چنان کرد تا خود را فراموش کنند"؛
یعنی انسان این خود را آنگاه کشف میکند که خدا را کشف کرده باشد و لذا شهود منِ خود، هیچ وقت از شهود خدا جدا نیست.
با این خود، نهتنها نباید مبارزه کرد، بلکه باید او را عزیز و گرامی داشت و به همین جهت است که انسان
حق ندارد عملی را که آبرویش را در بین مردم به خطر میاندازد، انجام دهد.
به تعبیر شهید مطهری (ره)، روح و حقیقت عبادت که توجه به خداست، باز یافتن خود واقعی است. انسان خود حقیقیاش را در عبادت و در توجه به ذات حق پیدا میکند و مییابد.
بههرحال اگر هدف انسان از عبادت، ارتقای بعد الاهی و تقرب به پروردگار باشد و عبادت را به این نیت انجام دهد، در این صورت، عبادتی که برای ارتقای درجات معنوی و الاهی خود انجام میدهد، کاملاً همجهت و همسو با عبادت "الله" میشود و از مسیر حق، ذرهای
انحراف پیدا نمیکند. عبادت معصومان ـ علیهمالسلام ـ از این نوع است. ما انسانها نیز باید با پیروی از ایشان ـ علیهمالسلام ـ سعی کنیم عباداتمان در این مسیر قرار گیرد.
در این صورت، انسان باید خودخواه باشد؛ یعنی ارزشهای الاهی خود را بشناسد و آنها را دوست داشته باشد و آنها را بیهوده از بین نبرده و در مسیر افزودن بر آنها باشد؛ زیرا خودخواهی، به معنای دوست داشتن بعد الاهی، خداخواهی و خدادوستی است.
پس آنچه از نظر
اسلام مذموم است، تلاش و کوشش، در راه خود حیوانی و مادی و نفسانی است؛ اما تلاش و فعالیت در راه ارتقای خود (بعد) الاهی، در حقیقت، تلاش و کوشش در راه خدا و برای خداست.
لذا اگر انگیزه کسی که اجیر میشود عبادتی مثل حج را برای دیگری بهجا آورد، ارتقای خود واقعی باشد،
این انگیزه او ممدوح است.