• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

چیستی معرفت شناسی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه : معرفت ، شناخت .
پرسش : معرفت‌شناسی به چه معناست؟
پاسخ : معرفت‌شناسی
[۱] Theory of knowledge=Epistemology=Gnostology.
امروزه به صورت یک دانش مستقلی می باشد که تعاریف مختلفی برای آن ارائه شده است. این اصطلاح ، در زبان انگلیسی دو ریشه دارد
[۲] The Dictionary of phylosophy، ed.D.D.Runes،p.۹۴
؛ نخست « Epistemology» و دوم «Theory of knowledge».
واژه «Epistemology» از دو ریشه یونانی"Episteme"
[۳] The Oxford English Dictionary،ed.R.W.Burchfield،Vol.۵،p.۳۳۸."Episteme:knowledge،Scientific knowledge، a system of understanding
[۴] با نگاه دقیق به کاربرد دو واژه Episteme و knowledge درانگلیسی، اختلاف آنها بدین صورت روشن می شود که اولی در علم به «کلیات» و دومی در علم به امور« جزئی» استعمال می‌شود.
به معنی« علم و معرفت » (knowledge) و دیگری«Logos» به معنی « نظریه » (Theory) گرفته شده است که در مجموع به معنی « نظریه شناخت » به کار می‌رود.
واژه دیگر« Theory of knowledge» که معادل عربی آن «نظریه المعرفه» است با وجود آن که از عمر آن بیش از یک قرن نمی‌گذرد ولی بیش از واژه نخست استعمال دارد.
[۵] : علاوه بر دو واژه فوق، واژه دیگری که برای معرفت شناسی استعمال می‌شد، Gnostology(گناستولوژی) بود. سه واژه مذکور برای معرفت شناسی هر کدام ناسخ دیگری بودند بطوریکه تا اوایل قرن بیستم واژه Gnostology و سپس واژه Episteme و در سه دهه اخیر هم واژه Theory of knowledge استعمال می شود.




« علم » به عنوان یک حقیقت وجودی ، از دو حیث مورد بررسی واقع می‌شود؛ نخست جنبه وجودی و هستی‌شناختی آن، که مربوط به خود علم بوده و به بحث از سنخیت علم و... می پردازد و هیچ ارتباطی با واقع ندارد و دوم جنبه حکایتگری علم و معرفت است که در این حالت ارتباط علم با واقع(واقع نمایی آن) و امکان رسیدن به واقعیت و مطابقت با آن و... مورد نظر است. بخش نخست بر عهده«هستی شناسی معرفت» و بخش بعدی- که محل بحث ماست- بر عهده «معرفت شناسی» می‌باشد.


« معرفت » در حوزه معرفت‌شناسی اسلامی هر دو حیث مذکور را شامل می شود، یکی حیثیت «هستی شناختی» مثلا اینکه آیا علم از سنخ وجود است یا ماهیت ؟ جوهر است یا عرض ؟ کیف نفسانی است؟ و... دیگری حیثت «حکایتگری» که در آن از امکان معرفت و ارکان آن و ارزش معرفت و مطابقت آن با واقع و... بحث به میان می آید. بنابراین مراد از معرفت شناسی علمی است که به بررسی رسیدن به مطلق علم و واقعیت و مطابقت آن و.... می‌پردازد.


«معرفت» در غرب فقط از حیث حکایت‌گری اش بحث شده و جهت وجود شناختی آن مفروض گرفته شده است یعنی اینکه مثلا بر فرض وجود معرفت و امکان رسیدن به آن، با چه شرائطی می توان به آن دست یافت؟ بعبارت دیگر با چه شرائط و دلائلی می توان معرفت را توجیه کرد؟ (توجیه معرفت) بنا براین، تعریف هائی که از سوی معرفت شناسان غربی ارائه شده است ناظر به همین حیثیت حکایتگری است از جمله:
الف) علم شناخت ابزار تفکر
ب) شاخه‌ای از فلسفه که به ماهیت و حدود و پیش فرض‌ها و مبانی معرفت می‌پردازند.
[۶] هاملین، دیوید، تاریخ معرفت شناسی، ترجمه شاپور اعتماد، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۴، ص۱.

ج)معرفت شناسی به سراغ ماهیت معرفت و توجیه باور می‌رود.
[۷] The Theory of Knowledge،ed.L.P،Pojman، p.۱.

د) علم « توجیه باورها».
در بین تعاریف فوق، تعریف آخر بیشتر از سایر تعاریف، مورد توجه معرفت شناسان غربی واقع شده است.
در معرفت‌شناسی به دنبال پاسخ به سؤالاتی هستیم که مجموع این سؤالات و پاسخ ها مسائل معرفت شناسی را تشکیل می دهند از قبیل اینکه:
آیا واقعیتی وجود دارد؟ برفرض وجود، آیا قابل دست یافتن است؟ بر فرض دستیابی، آیا این دستیابی قطعی و یقینی است؟ بر فرض دستیابی یقینی، ابزار آن چیست؟ آیا این معرفت یقینی، مطابق با واقع است؟ ملاک مطابقت و معنای صحیح آن چیست؟
[۸] . معلمی، حسن، نگاهی به معرفت شناسی در فلسفه غرب، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص۵۲.



اگر نگاهی به مباحثی که در معرفت شناسی مطرح است بیاندازیم خواهیم دید که محور مرکزی همه مسائل آن، «علم و معرفت» است.
[۹] البته علت اینکه دو واژه «علم و معرفت» را مترادف گرفتیم بخاطر اتفاق نظر اکثر معرفت شناسان بر روی این موضوع است و الا با نگاه دقیق خواهیم یافت که این دو دارای معانی متباین متعددی هستند.
درباره اینکه منظور از علم و معرفت چیست بین معرفت شناسان اسلامی و غربی اختلاف نظر وجود دارد، مراد از آن نزد حکماء اسلامی « مطلق علم و آگاهی » است
[۱۰] علم و معرفت بدین معنا شامل «غیر یقین» (اطمینان و ظن ) هم می شود که در امور عرفی و روزمره ما جاری است.
که البته دارای مراتبی است و بالاترین درجه آن « یقین » می‌باشد ولی مقصود معرفت شناسان معاصر غربی از معرفت، علم و آگاهی است که آن را به «باور صادق موجه» تفسیر می‌کنند. طبق نظر نخست، معرفت اعم از مفاهیم ( تصورات ) و گزاره ها ( تصدیقات و قضایا ) است ولی طبق نظر دوم معرفت فقط شامل گزاره ها می‌شود
[۱۱] حسین زاده، محمد، پژوهشی تطبیقی در معرفت شناسی معاصر، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص۴۷و۴۸.
.
پس از آشنائی با دو نظریه فوق، معلوم می‌شود که اگر بخواهیم به تمام معرفت ها علم داشته باشیم باید در این صورت قول اول را بپذیریم؛ زیرا برخی از علوم و معرفت هائی که با آنها سر و کار داریم در حیطه تصورات می باشندکه قول دوم خالی از آن‌هاست.


اگر معرفت، از آن جهت که معرفت است ( معرفت مطلق ) موضوع این علم قرار گیرد و احکام آن مورد بررسی واقع شود در این صورت «معرفت شناسی عام» ( معرفت شناسی مطلق ) پدید می‌آید ولی اگر معرفت از جهت اینکه ویژگی و متعلق خاصی دارد، مورد بررسی قرار گیرد ( معرفت مضاف ) در این صورت از آن تعبیر به « معرفت شناسی خاص» ( معرفت شناسی مضاف ) می‌شود نظیر معرفت شناسی دینی، معرفت شناسی اجتماعی، معرفت شناسی عرفانی ، معرفت شناسی اخلاقی و....
مراد از « معرفت شناسی» در این مقاله، معنی « عام » آن می‌باشد و اهدافی که برای این علم ترسیم شده است، ارائه طریقی برای رسیدن به یقین و معرفت بوده و غایت دیگر آن، پاسخ دادن به سؤالات اساسی انسان هاست از جمله اینکه مثلاً « آیا می‌شود به شناخت واقعیت رسید؟» «از کجا بدانیم که معلومات ما مطابق با واقع هستند؟» و....
روش رسیدن به این غایات، «تعقلی - منطقی» است؛ چرا که شخص معرفت شناس با معرفت، مواجهه تعقلی دارد.


دانش‌های همگن با معرفت شناسی، دانش هایی هستند که بلحاظ روش، مسائل، ساختار و...با معرفت شناسی رابطه نزدیکی دارند مثلا علم شناسی فلسفی، روانشناسی فلسفی ، فلسفه علوم ، فلسفه ذهن، منطق ، جامعه شناسی معرفت
[۱۲] مولکی، مایکل، علم جامعه شناسی معرفت، ترجمه حسین کچوئیان، تهران، نشرنی، چاپ اول، ۱۳۷۵.همیلتون، پیتر، شناخت و ساختار اجتماعی، ترجمه حسن شمس آوری، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۸۰علیزاده، عبدالرضا و دیگران، جامعه شناسی معرفت، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳.
، روانشناسی معرفت
[۱۳] خرازی، علی نقی(کمال) و دولتی، رمضان، راهنمای روانشناسی و علم شناخت، تهران، نشرنی، ۱۳۷۵.
و.... این علوم با وجود شباهت و رابطه نزدیک با معرفت شناسی ولی باز متمایز از آن هستندکه در اینجا به دلیل اهمیت موضوع به بررسی سه علم همگن با معرفت شناسی می‌پردازیم.

۶.۱ - معرفت شناسی و منطق

برای پی بردن به ارتباط بین دو علم مذکور ابتدا باید تعریفی از هر دو ارائه داد:
حکماء اسلامی منطق را بدین صورت تعریف کرده اندکه علمی است آلی که قوانین عام اندیشه را بیان می کند تا بوسیله این قواعد کلی ، فکر از خطا مصون بماند، به عبارت دیگر وظیفه اصلی منطق ارائه روشی برای صحیح اندیشیدن و تصحیح تفکر است
[۱۴] طوسی،خواجه نصیرالدین، اساس الاقتباس، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۵، ص۱۹.
اما مراد از معرفت شناسی (همانطوری که گذشت) علم «توجیه باورها» است که وظیفه اصلی آن بحث درباره باور، توجیه،اعتبار معرفت و منشاء و انواع آن و بررسی مسائلی از جمله اینکه آیا واقعیتی هست یا نه؟ بر فرض وجود واقعیت، آیا می توان به آن دست یافت؟ و... می باشد.
بنابراین از آنجا که فکر در دو ساحت « ماده و صورت » جاری است مصونیت از خطا در این دو حوزه هم به عهده دو علم مستقل می باشدکه جلوگیری از خطا در ساحت ماده بر عهده «معرفت شناسی» و در ساحت صورت بر عهده « منطق صوری » می باشد،
در حقیقت اساس منطق بر این استوار است که واقعیتی وجود دارد و شناخت آن ممکن است و همین اهتمام به مسأله شناخت ، باعث فراهم شدن زمینه های لام برای تدوین علم منطق شد.

۶.۲ - معرفت شناسی و فلسفه

معرفت شناسی یکی از شاخه های مهم فلسفه است
[۱۵] البته در معرفت شناسی معاصر غرب، اکثر مباحث معرفت شناسی بر مباحث فلسفی منطبق است.
که مقدم بر دیگر شاخه های آن می باشد زیرا سایر شاخه های فلسفه در صدد کسب معرفت هستند در حالی که باید قبلا به این سؤال پاسخ داده شود که آیا معرفت دست یافتنی است؟ و اگر دست یافتنی است تحت چه شرائطی می شود به آن رسید(توجیه باور) ؟ و.... پس همان طوری که همه علوم نهایتا به معرفت شناسی می رسند فلسفه هم در مبانی و طرح مسائل و... نیازمند معرفت- شناسی می باشد.
یکی دیگر از مباحث مربوط به این حوزه، مباحث « فلسفه معرفت » است که شامل دو بخش می‌باشد: هستی‌شناسی معرفت و معرفت‌شناسی. در بخش نخست به بررسی وجود شناختی «معرفت» پرداخته می‌شود که یک نوع نگاهی فلسفی به معرفت‌شناسی می‌باشد و شامل مباحثی از این قبیل است: آیا علم، امری وجودی است یا ماهوی؟ جوهر است یا عرض ؟ ملاک تقسیم علم چیست؟ اقسام علم کدامند؟ ارتباط علم و عالم و معلوم چگونه است؟ و... اما در بخش بعدی، مسائلی از قبیل امکان معرفت، مطابقت آن با واقع، منابع معرفت و... مورد بررسی واقع می‌شوند که همان حیثیت معرفت شناختی «معرفت» است.
البته ناگفته نماند که در گذشته بدلیل عدم تفکیک و مرزبندی بین دو علم فلسفه و معرفت شناسی، همه مباحث فوق تحت مباحث فلسفی مطرح بود.

۶.۳ - معرفت شناسی و فلسفه ذهن

فلسفه ذهن علمی است که حدود چند دهه اخیر رشد و نمو پیدا کرده و تئوری قائلین به آن این است که می‌توان دستگاهی (مثل کامپیوتر ) اختراع کرد که هر آنچه از ذهن و مغز یک انسان انتظار می رود از آن کامپیوتر هم انتظار داشت، یعنی همانطوری که مغز انسان در اثر یک سری فعل و انفعالات مادی و عصبی قادر به ادراک یک شیء می شود، همین طور با دادن یک سری اطلاعات اولیه (درونداد= محرک) به کامپیوتر و پردازش بر روی آنها هم می‌توان به یک سری اطلاعات و خروجی‌های جدیدی (برونداد=پاسخ) دست یافت
[۱۶] خرازی، علی نقی(کمال) و دولتی، رمضان، پیشین، ص۱۸.
که دانشمندان این علم از کامپیوتر مطابق با مغز انسان، تعبیر به « هوش مصنوعی » می‌آورند
[۱۷] نا گفته نماند که این مطلب در فلسفه اسلامی مورد نقد واقع شده است؛ چرا که طبق نظر فلاسفه اسلامی، ادراک توسط« نفس» صورت می‌پذیرد نه مغز و همه فعل و انفعالات عصبی و مغزی به عنوان معدات و زمینه ساز ادراک نفس می‌باشند.



۱. Theory of knowledge=Epistemology=Gnostology.
۲. The Dictionary of phylosophy، ed.D.D.Runes،p.۹۴
۳. The Oxford English Dictionary،ed.R.W.Burchfield،Vol.۵،p.۳۳۸."Episteme:knowledge،Scientific knowledge، a system of understanding
۴. با نگاه دقیق به کاربرد دو واژه Episteme و knowledge درانگلیسی، اختلاف آنها بدین صورت روشن می شود که اولی در علم به «کلیات» و دومی در علم به امور« جزئی» استعمال می‌شود.
۵. : علاوه بر دو واژه فوق، واژه دیگری که برای معرفت شناسی استعمال می‌شد، Gnostology(گناستولوژی) بود. سه واژه مذکور برای معرفت شناسی هر کدام ناسخ دیگری بودند بطوریکه تا اوایل قرن بیستم واژه Gnostology و سپس واژه Episteme و در سه دهه اخیر هم واژه Theory of knowledge استعمال می شود.
۶. هاملین، دیوید، تاریخ معرفت شناسی، ترجمه شاپور اعتماد، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۴، ص۱.
۷. The Theory of Knowledge،ed.L.P،Pojman، p.۱.
۸. . معلمی، حسن، نگاهی به معرفت شناسی در فلسفه غرب، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص۵۲.
۹. البته علت اینکه دو واژه «علم و معرفت» را مترادف گرفتیم بخاطر اتفاق نظر اکثر معرفت شناسان بر روی این موضوع است و الا با نگاه دقیق خواهیم یافت که این دو دارای معانی متباین متعددی هستند.
۱۰. علم و معرفت بدین معنا شامل «غیر یقین» (اطمینان و ظن ) هم می شود که در امور عرفی و روزمره ما جاری است.
۱۱. حسین زاده، محمد، پژوهشی تطبیقی در معرفت شناسی معاصر، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول، ۱۳۸۲، ص۴۷و۴۸.
۱۲. مولکی، مایکل، علم جامعه شناسی معرفت، ترجمه حسین کچوئیان، تهران، نشرنی، چاپ اول، ۱۳۷۵.همیلتون، پیتر، شناخت و ساختار اجتماعی، ترجمه حسن شمس آوری، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۸۰علیزاده، عبدالرضا و دیگران، جامعه شناسی معرفت، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳.
۱۳. خرازی، علی نقی(کمال) و دولتی، رمضان، راهنمای روانشناسی و علم شناخت، تهران، نشرنی، ۱۳۷۵.
۱۴. طوسی،خواجه نصیرالدین، اساس الاقتباس، تهران، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۷۵، ص۱۹.
۱۵. البته در معرفت شناسی معاصر غرب، اکثر مباحث معرفت شناسی بر مباحث فلسفی منطبق است.
۱۶. خرازی، علی نقی(کمال) و دولتی، رمضان، پیشین، ص۱۸.
۱۷. نا گفته نماند که این مطلب در فلسفه اسلامی مورد نقد واقع شده است؛ چرا که طبق نظر فلاسفه اسلامی، ادراک توسط« نفس» صورت می‌پذیرد نه مغز و همه فعل و انفعالات عصبی و مغزی به عنوان معدات و زمینه ساز ادراک نفس می‌باشند.



سایت پژوهه.    



رده‌های این صفحه : کلام | معرفت شناسی




جعبه ابزار