• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نگهبانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حراست، نگهبانی، رازداری، تجسس.
پرسش: آیا احادیثی در مورد "حراست" (رازداری، نگهبانی، تجسس و وظایف مختلف مربوط به حراست یک سازمان) در منابع روایی وجود دارد؟
پاسخ: در مورد وظایف و مسئولیت‌های حراست در یک اداره و سازمان، به‌ویژه مواردی (مانند نگه داشتن اسرار کارمندان آن سازمان، تجسس و ...) روایت فراوانی در منابع روایی ـ به‌ویژه نهج‌البلاغه و غررالحکم ـ آمده که در ذیل بیان خواهد شد.



برخی از احادیث مورد پرسش که در منابع روایی آمده، عبارتند از:


۱.۱ - ۱. نگهبانانی راستگو و باوفا

"وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ إِلَی خِیَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیْهِ عِنْدَکَ أَخْبَارُ عُیُونِکَ اکْتَفَیْتَ بِذَلِکَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فِی بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَة"؛
[۱] نهج‌البلاغه، ص ۴۳۶، نامه ۵۳ (عهدنامه مالک اشتر)، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.


دیده‌بان‌هایی از اشخاص راستگو و باوفا بر آنها بگمار که مراقب آنها باشند؛ زیرا بازرسی سری از کارهای آنان وادارشان می‌کند که امانت‌‌دار باشند و با رعایا خوش‌رفتاری کنند. تحت تأثیر کارگزاران خود مباش. اگر یکی از آنان دست به خیانت گشود و دیده‌بانان خیانت او را گزارش دادند، گواهی آنها تو را بس است، او را با شلاق کیفر کن و هرچه دزدیده از او دریافت کن و او را به مقام ربوبی وادار و خیانت او را اعلام کن و او را با ننگ تهمت نشانه گذار که در جامعه رسوا گردد و باعث عبرت و پند دیگران باشد.


۱.۲ - ۲. مردمان درست‌کار و بدکار

"وَ لَا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِی‌ءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ‌ تَزْهِیداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِی الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِیباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَی الْإِسَاءَةِ وَ أَلْزِمْ کُلًّا مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَه"‌؛
[۲] نهج‌البلاغه، ص ۴۳۰، نامه ۵۳ (عهدنامه مالک اشتر)، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.


مردمان درست و خوش‌رفتار و نادرست‌کار را به یک چشم مبین و برابر مدان؛ زیرا در این صورت مردان درست و خوش‌رفتار به خدمت کردن و درستی بی‌رغبت می‌شوند و مردان بدکار و نادرست به بدی کردن تشویق و وادار می‌شوند، هر یک از این دو را به پاداش کارشان که‌ خود برای خود خواسته‌اند، برسان.


۱.۳ - ۳. در نظر گرفتن سابقه کار والیان

"ثُمَّ لَا یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَی فِرَاسَتِکَ وَ اسْتِنَامَتِکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَیْ‌ءٌ وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَةِ وَجْها"؛
[۳] نهج‌البلاغه، ص ۴۳۶، نامه ۵۳ (عهدنامه مالک اشتر)، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.


آنها را به مجرد حدس و اعتماد و خوش‌بینی انتخاب مکن؛ زیرا مردم برای جلب نظر و اعتماد والیان، خودسازی و تصنع به خرج می‌دهند و خوش‌خدمتی می‌کنند، بدون آن‌که صمیمیت و امانت در دل آنها باشد؛ ولی راه آزمایش آنها ملاحظه سابقه کار آنهاست نسبت به والیان گذشته به دو نشانه:

أ. آن‌که در میان عموم آثار نیکو و یادگار خبر دارد؛ ب. آن‌که در راه امانت‌داری داناتر است و نسبت به خداوند و رعیت صمیمیت و خیرخواهی دارد.




۲.۱ - ۱. رازداری

"انفرد بسرک و لا تودعه حازما فیزل و لا جاهلا فیخون"؛
[۴] تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۳، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.


تنها باش به سرّ خود و مسپار آن را به دوراندیشی پس بلغزد و نه به نادانی پس خیانت کند؛ یعنی سر خود را همین خود نگاه‌دار و به هیچ‌کس اظهار مکن؛ از برای آن‌که اگر به دانای دوراندیشی بسپاری، ممکن است که بلغزد و به کسی اظهار کند که مفسده بر آن مترتب شود؛ زیرا که مرد هرچند دانا و دوراندیش باشد، احتمال لغزش و سهو و خطا در او می‌رود و اگر به نادانی بسپاری او خیانت کند و اظهار کند به مردم و باکی از آن نداشته باشد.


۲.۲ - ۲. آشکار نکردن سر

"سرک أسیرک فإن أفشیته صرت أسیره"؛
[۵] تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۵، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.


سرّ تو اسیر تو است، پس هرگاه او را فاش کنی، تو اسیر او می‌گردی؛ زیرا‌که همیشه در فکر آن باشی و ترسی که مبادا ضرر و مفسده بر آن مترتب شود.


۲.۳ - ۳. بخیل بودن در اسرار

"کن بأسرارک بخیلا و لا تذع سرا أودعته فإن الإذاعة خیانة"؛
[۶] تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۷، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.


باش به أسرار خود بخیل و فاش مکن سرّی را که سپرده شده باشی تو آن را، پس به‌درستی که فاش کردن خیانت است؛ یعنی بخیلی کن در اسرار خود و در اظهار آنها به مردم؛ زیراکه بر اظهار آنها بسیار است که ضررها مترتب شود و فاش مکن سرّ دیگری را نیز که سپرده شده باشد به تو؛ زیراکه فاش کردن سرّی که کسی سپرده باشد آن را، خیانت است‌.


۲.۴ - ۴. ضایع شدن سر

"کلما کثر خزان الأسرار کثر ضیاعها"؛
[۷] تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۸، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.


هر آن‌گاه بسیار شود خزانه‌داران سرّها، بسیار شود ضایع شدن آنها.


۲.۵ - ۵. نسپردن سر به دیگران

"لا تودعن سرک من لا أمانة له"‌؛
[۸] تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۲۵، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.


مسپار زینهار سر خود را به کسی که نباشد امانتی از برای او.


۲.۶ - ۶. نگفتن سر به نادان

"لا تسر إلی الجاهل شیئا لا یطیق کتمانه"؛
[۹] تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۱، ح ۷۴۲۸، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.


نهان مگو به‌سوی نادان چیزی را که طاقت نداشته باشد پنهان کردن آن را؛ یعنی سر خود را به نادان مگو؛ زیراکه او طاقت پنهان داشتن سر ندارد و زود فاش می‌کند.


۲.۷ - ۷. سپردن سر به مؤمن باوفا

"و لا تودع سترک إلا مؤمنا وفیا"؛
[۱۰] تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۲۹، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
مسپار سر خود را مگر مؤمن بسیار وفاکننده را.


۲.۸ - ۸. خیانت در فاش کردن سر

"من أفشی سرا استودعه فقد خان"؛
[۱۱] تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۳۴، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
هر کس فاش کند سرّی را که سپرده شده باشد، آن را پس به تحقیق که خیانت کرده‌.



"وَ مِنْ کِتَابٍ لَهُ ع إِلَی کُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ وَ هُوَ عَامِلُهُ عَلَی هِیتَ یُنْکِرُ عَلَیْهِ تَرْکَهُ دَفْعَ مَنْ یَجْتَازُ بِهِ مِنْ جَیْشِ الْعَدُوِّ طَالِباً لِلْغَارَةِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ تَضْیِیعَ الْمَرْءِ مَا وَلِیَ وَ تَکَلُّفَهُ مَا کُفِیَ لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْیٌ مثبر [۱]     وَ إِنَّ تَعَاطِیَکَ الْغَارَةَ عَلَی أَهْلِ قِرْقِیسِیَاءَ وَ تَعْطِیلَکَ مَسَالِحَکَ الَّتِی وَلَّیْنَاکَ لَیْسَ لَهَا مَنْ یَمْنَعُهَا وَ لَا یَرُدُّ الْجَیْشَ عَنْهَا لَرَأْیٌ شَعَاعٌ فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِکَ عَلَی أَوْلِیَائِکَ غَیْرَ شَدِیدِ الْمَنْکِبِ وَ لَا مَهِیبِ الْجَانِبِ وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَةً وَ لَا کَاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْکَةً وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِیرِه‌"؛
[۱۲] نهج‌البلاغه، ص ۴۵۰، نامه ۶۱، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.

پس از یاد خدا و درود! سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست و پافشاری در کاری که از مسئولیت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آن‌جا نیست تا آن‌جا را حفظ کند و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه‌ای باطل است. تو در آن‌جا پلی شده‌ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می‌توانی حفظ کنی و نه شوکت دشمن را می‌توانی در هم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می‌کنی و نه امام خود را راضی نگه می‌داری.



۱. نهج‌البلاغه، ص ۴۳۶، نامه ۵۳ (عهدنامه مالک اشتر)، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.
۲. نهج‌البلاغه، ص ۴۳۰، نامه ۵۳ (عهدنامه مالک اشتر)، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.
۳. نهج‌البلاغه، ص ۴۳۶، نامه ۵۳ (عهدنامه مالک اشتر)، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.
۴. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۳، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۵. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۵، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۶. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۷، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۷. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۸، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۸. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۲۵، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۹. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۱، ح ۷۴۲۸، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۱۰. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۲۹، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۱۱. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۳۴، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.
۱۲. نهج‌البلاغه، ص ۴۵۰، نامه ۶۱، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.



پایگاه اسلام کوئست.    






جعبه ابزار