منظور از فاقتلوا انفسکم در آیه ۵۴ سوره بقره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: خودکشی،
بنی اسرائیل، کشتن نفس، اقتلوا انفسکم،
سوره بقره.
پرسش: بعد از
گوسالهپرستی بنی اسرائیل،
خداوند به آنان فرمان داد که «فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ»! آیا این آیه، خودکشی آنان را مجاز اعلام میکند؟!
پاسخ اجمالی: تعبیر «فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ» در داستان قوم بنی اسرائیل قطعاً به معنای خودکشی نیست، بلکه به معنای کشتن گروهی، به وسیله گروه دیگر است؛ یعنی با بازگشت بنی اسرائیل به گوسالهپرستی، خداوند متعال دستور داد، گروهی از آنان، گروه دیگر را به قتل برسانند، تا
توبه آنها قبول شود. البته کسانی که گوساله نپرستیدند محکوم به قتل نبودند، بلکه مامور به قتل گوسالهپرستان بودند.
گفتنی است برخی از مفسران میگویند: معنای آیه این است که همه آماده کشتهشدن شوید و این آمادگی، گویی کشتن خود آنها است. بعضی نیز معتقدند؛ منظور از کشتن در اینجا، کشتن
نفس اماره به وسیله شمشیر ریاضت و بازداشتن آن از لذتها است.
تعبیر «فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ» در داستان قوم بنی اسرائیل «وَ اِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا اِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُم»،
قطعا به معنای خودکشی نیست، بلکه به معنای کشتن گروهی، به وسیله گروه دیگر است، و این نوع تعبیر در قرآن که برادران دینی و همکیشان را به کلمه «انفسکم» تعبیر کند، بسیار است؛ مانند آیات «لَوْ لا اِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِاَنْفُسِهِمْ خَیْراً وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ؛
چرا هنگامی که این (
تهمت) را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود گمان خیر نبردند و نگفتند این دروغی بزرگ و آشکار است؟!»
«وَ لا تَلْمِزُوا اَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْاَلْقابِ؛
و یکدیگر را مورد طعن و
عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید.»
بنابراین، بنی اسرائیل مامور شدند که گروهی از آنان، گروه دیگر را به قتل برسانند تا توبه آنها قبول شود.
در اینکه چه کسی مامور شد بنی اسرائیل را بکشد و چگونگی این قتل میان مفسران اختلاف است.
برخی میگویند؛ کسانی که گوساله نپرستیدند محکوم بقتل نبودند، بلکه مامور به قتل گوسالهپرستان بودند؛ یعنی بیگناهان مامور بودند گناهکاران را بکشند،
و این هم اگر چه بسیار مشکل بود؛ زیرا بسا افرادی مامور به قتل فرزند، پدر، برادر و یا سایر بستگان خود میشدند، ولی در امر
دین این ملاحظات وجود ندارد؛ چنانچه در
جهاد با کفار و مشرکان بسا این اتفاقات رخ میداد.
بعضی میگویند:
موسی (علیهالسّلام) فرمان داد که همه
غسل کنند،
کفن بپوشند و در صف بایستند و
هارون با ۱۲ هزار افرادی که به گوسالهپرستی گرایش پیدا نکرده بودند آمد و آنان در حالی که شمشیر در دست داشتند شروع بکشتن کردند، تا هفتاد هزار نفر کشته شد و خدا از
گناه بقیّه گذشت.
برخی گفتهاند: آنان دو صف شده و هر کدام دیگری را میزدند تا هفتاد هزار کشته شدند.
قول دیگر آن است که آنان را تاریکی شدید فرا گرفت و شروع به کشتن همدیگر کردند، تا وقتی هوا روشن شد و معلوم گردید که هفتاد هزار نفر کشته شدهاند.
نقل شده است در حالیکه بنی اسرائیل یکدیگر را میکشتند موسی و هارون (علیهالسّلام) برای آنان
دعا و طلب آمرزش مینمودند تا
وحی آمد که دیگر همدیگر را نکشند و توبه باقیماندگان پذیرفته شد.
ابن جریح میگوید: علّت اینکه خدا فرمان داد بنی اسرائیل همه یکدیگر را بکشند، این بود که اگر چه دستهای از آنان گوساله نپرستیده و آنرا کاری باطل و زشت دانسته بودند، ولی گناه این دسته آن بود که دیگران را از گوسالهپرستی
نهی از منکر نکردند؛ لذا این فرمان سخت که عذاب و عقوبت
شرک دستهای و سکوت دیگران بود، به آنان متوجّه شد که همدیگر را بکشند و مردمی که با دیدن آن همه آیات
توحید باز به
کفر و شرک گراییدند بدون تردید سزاوار چنین شکنجه و عقوبتی بودند.
امر به کشتن یکدیگر، امری امتحانی بود؛ نظیر امر به کشتن
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام)،
حضرت اسماعیل (علیهالسّلام)، فرزند خود را، که قبل از کشته شدن اسماعیل خطاب آمد: «یا اِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا؛
ای ابراهیم تو دستوری را که در خواب گرفته بودی، انجام دادی». در داستان موسی (علیهالسّلام) هم آنجناب فرمان داده بود که «به سوی آفریدگارتان توبه کنید، و یکدیگر را بکشید که این در نزد پروردگارتان، برای شما بهتر است»، خدای سبحان هم همین فرمان او را امضاء کرد، و کشتن بعض را کشتن کل به حساب آورده، توبه را بر آنان نازل کرد: «فَتابَ عَلَیْکُمْ».
ظاهر آیه شریفه و آیات قبل این است که این خطابها و انواع گناهانی که از بنی اسرائیل در این آیات شمرده، همه آنها به همه بنی اسرائیل نسبت داده شده، در حالیکه میدانیم آن گناهان از بعضی از بنی اسرائیل سر زده؛ دلیلش آن است که بنی اسرائیل جامعهای بودند، که قومیت در آنها شدید بود و همچون یک تن بودند، در نتیجه اگر عملی از بعضی سر میزد، همه بدان راضی میشدند، و عمل عدهای را به همه نسبت میدادند، و گرنه همه بنی اسرائیل گوساله نپرستیدند، و همه آنان پیامبران خدای را نکشتند، و سایر گناهان را همگی مرتکب نشدند. بنابراین جمله «فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ»، قطعا خطاب به همه نیست، بلکه منظور آنهایی هستند که گوساله پرستیدند، چنانکه آیه: «اِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ»، (شما با گوسالهپرستی خود به خویشتن
ستم کردید)، نیز بر این معنا دلالت دارد و جمله «فَتابَ عَلَیْکُمْ»، دلالت بر این دارد که بعد از آن کشتار، توبهشان قبول شده، و در روایات هم آمده است که توبه ایشان قبل از کشته شدن همه مجرمان نازل شد.
برخی دیگر اینچنین بیان داشتند که؛ از جمله «فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ» که در این آیه آمده، استفاده میشود که اهل یک
دین و
مذهب حکم یک نفس و یک تن واحد را دارند. آنچه که به نفع و یا ضرر یکی از آنان باشد به نفع و ضرر دیگران نیز خواهد بود و چون عدهای از آن افرادی که گوسالهپرست بودند و به دست پسر و برادران و خویشاوندان خود کشته میشدند؛ لذا مثل این بود که قاتلان، نفس خویشتن را میکشتند. بدینجهت است که آیه شریفه میفرماید: «فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ».
گفتنی است جبائی و ابن اسحاق میگویند: معنای آیه این است که همه آماده کشته شدن شوید و این آمادگی گویی کشتن خود آنها است.
بعضی از مفسران نیز معتقدند؛ منظور از کشتن، کشتن
نفس اماره به وسیله شمشیر ریاضت و باز داشتن آن از لذتها است.
بنابراین با فرض پذیرش این کشتار دست جمعی باید گفت؛ بیگمان پرستش
گوساله سامری، کار کوچکی نبود، ملتی که بعد از مشاهده آن همه آیات خدا و معجزات پیامبر بزرگشان موسی (علیهالسّلام) همه را فراموش کنند و با یک غیبت کوتاه پیامبرشان، بهکلی اصل اساسی توحید و آیین خدا را زیر پا گذارده
بتپرست شوند. اگر این موضوع برای همیشه از مغز آنها ریشه کن نشود، وضع خطرناکی به وجود خواهد آمد، و بعد از هر فرصتی بویژه بعد از مرگ موسی، ممکن است تمام آیات دعوت او از میان برود، و سرنوشت آیین او به کلی به خطر افتد، در اینجا باید شدت عمل به خرج داده شود، و هرگز تنها با پشیمانی و اجرای صیغه توبه بر زبان، نباید قناعت گردد؛ لذا فرمان شدیدی از طرف خداوند، صادر شد که در تمام طول تاریخ پیامبران مثل و مانند ندارد، و آن اینکه ضمن دستور توبه و بازگشت به توحید، فرمان اعدام دست جمعی گروه کثیری از گنهکاران به دست خودشان صادر شد.
ممکن است چنین تصور شود که این توبه؛ چرا باید با این خشونت انجام گیرد؟ آیا ممکن نبود خداوند توبه آنها را بدون این خونریزی قبول فرماید؟
پاسخ به این سؤال از آنچه بیان شد روشن میشود؛ زیرا مسئله انحراف از اصل توحید و گرایش به بتپرستی مسئله سادهای نبود که به این آسانی قابل گذشت باشد، آن هم بعد از مشاهده آن همه معجزات روشن و نعمتهای بزرگ خدا.
در حقیقت همه اصول ادیان آسمانی را میتوان در توحید و یگانهپرستی خلاصه کرد، تزلزل این اصل مساوی با از میان رفتن تمام مبانی دین است، اگر مسئله گوسالهپرستی ساده تلقی میشد، شاید سنتی برای آیندگان میشد، بویژه اینکه بنی اسرائیل به شهادت تاریخ، مردمی لجوج و بهانهجو بودند؛ لذا باید چنان درسی به آنها داده شود که خاطره آن در تمام قرون و اعصار باقی بماند و کسی هرگز بعد از آن به فکر بتپرستی نیفتد، و شاید جمله «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ» (این کشتار نزد خالقتان برای شما بهتر است)، اشاره به همین معنا باشد.
بنابراین، این حکم بر خلاف قواعد دینی و عقلی و خلاف حکمت نبوده است.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «منظور از فاقتلوا انفسکم در آیه ۵۴ سوره بقره»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۱/۲۴.