مقام اهل بیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: مقام اهل بیت علیهمالسلام، مقام زمینی، مقام ملکوتی.
پرسش: نسبت مقام زمینی اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ با مقامات ملکوتی و جبروتی ایشان چهگونه است؟
پاسخ: با توجه به برخی مقامات عالیه معصومان که در
روایات هم ذکر شده است، ملاحظه میشود که برخی از این مقامات قابل تحمل و تحقق در ظرف دنیوی نیست؛ مثلاً مقام احاطه وجودی امام بهعنوان خلافت صفات الاهی. طبیعی است که این مقامات ناظر به مراتب باطنی امام است، نه ظاهری و شخص امام زنده در هر نشئهای از مراتب وجود، طبق همان نشئه عمل میکند و این مراتب وجودی احکامشان در هم تداخل نمیکند.
مقامات عالیه در
امامت (امامت عامه) همان مقامات انسان کامل است که بعد از طی سفرهای سلوکی و رسیدن به نهایت کمالات به میان مردم بازگشته است. مشابه همین مطلب عرفانی که مورد اولیای کامل گفته شده است، در مورد ائمه معصومان (امامت خاصه) نیز به نحو کاملتری ذکر شده است؛ همچنانکه در زیارت میخوانیم: «خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّی مَنَّ عَلَینَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یذْکَرَ فِیهَا اسْمُه»؛
خداوند شما را همچون انواری آفرید که حول
عرش او بودید تا اینکه بر ما منت نهاد و شما را در خانههایی قرار داد که
اراده کرده بود، نام او در آن خانهها بالا رود و ذکر شود».
پس امام در بالاترین مقامات خود در ظاهری بشری دارای باطنی واصل به
حق است (حال یا از ابتدا واصل بوده و بعد به فعل در آمده یا بعد از سلوک به این وصال نائل شده است). لذا امام همه مراتب
کمال را در ظاهر و باطن خود دارد.
آنچه یک طالبِ معرفت امام در مقام معرفت با آن مواجه است، در وهلهی اول همان ظاهر مشهود و محدود امام است که در محدودهی مکان و زمان قرار گرفته و به خاطر
هدایت مردم این محدودیت را پذیرفته است. حال آنکه در بُعد باطن فراتر از همه این محدودیتها بوده و در اوج بینیازی است. پس امام از لحاظ باطنی یک انسان عادی و محدود نیست. یا به تعبیری دیگر انسان عادی بعد از رسیدن به این مقام دیگر یک
انسان عادی نیست؛ یعنی در عین پذیرفتن تبعات حضور در زمان و مکان در باطن خود، فراتر از این حدود قرار دارد.
یکی از دلایل انحراف و عدم
ایمان انسانهای کافر به
انبیا و امامان همین بوده است که گمان کردهاند که امام چون دعوی مظهریت خدا را دارد، در قالب مادی نیز باید ماورای همه محدودیتها باشد، هرچند که در حقیقت همانگونه هم هست، اما قالب بشری امام با
اختیار خود، این محدودیت را پذیرفته و بهجز شرایط معجزه در همان محدودیت
عمل میکند. در غیر این صورت نه کسی را یارای آزار رساندن به امام بود و نه اسارت و قتل و ...؛ بلکه این کمال عظمت امام است که به اختیار خود حریم
قرب الهی و
بهشت عرشی را با التزام بر گرفتاریهای مادی عوض کرده تا بتواند ناجی مردمان باشد و این بر عظمت امام افزوده است نه اینکه ناقض عظمت او باشد؛ هرچند اهل ظاهر این را ندانند.
عدهای از همین باب منکر و کافر شدهاند؛ چون در ظاهر، امام را جزو فقیرترین افراد دیدهاند که در انواع بلاها و زندانها و تنهاییها توسط بشر گرفتار آمده است.
از طرفی هم برخی که به مقامات باطنی ائمه بهطور اجمالی وقوف یافته بودند، طریق
غلو را پیموده و گمان کردهاند که جسم امام هرگز از رنجهای بشری متألّم نمیشود و اقتضائات بشری را ندارد و با این کار عظمتِ مقام ِاختیار و انتخاب
ائمه را انکار کردهاند.
با توجه به برخی مقامات عالیه معصومان که در روایات هم ذکر شده است، ملاحظه میشود که برخی از این مقامات قابل تحمل و تحقق در ظرف دنیوی نیست؛ مثلاً مقام احاطه وجودی امام بهعنوان
خلافت صفات الاهی. طبیعی است که این مقامات ناظر به مراتب باطنی امام است نه ظاهری و شخص امام در هر نشئهای از مراتب وجود، خودبهود طبق همان نشئه عمل میکند و این مراتب وجودی احکامشان در هم تداخل نمیکند؛ برای مثال امام با کالبد جسمانی خود در بین مردم است؛ اما با کالبد روحی خود از مرزهای کثرت مادی فراتر رفته و ممکن است در چندین جا حضور پیدا کند که هریک از این مراتب احکام خاص خود را دارد. هرچند همه این مراتب در
وحدت کاملی در وجود واحد
امام تحقق دارند.
امامشناسان واقعی کسانی بودهاند که با مراتب باطنی امام نیز ارتباط و اتصال برقرار کردهاند و امام را محدود به قالب محسوس ندیدهاند. اینان همان شیعیان واقعی هستند که در
روایت ذکر شده است که غیبت امام برای آنان همچون مشاهده است («اَلْمُنْتِظرونَ لِظُهورِهِ اَفْضَلُ اَهْلِ کُلِ زَمانٍ لِاَنَّ اللهَ تعالی ذِکْرُهُ اَعْطاهُمْ مِنَ الْعُقولِ وَ الْاَفْهامِ وَ الْمَعْرِفَةَ ما صارَت بِهِ الْغیبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فی ذلِکَ الزَّمانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجاهِدینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللهِ بِالسَّیْفِ اولئِکَ الْمُخَلَصونَ حَقّاً وَ شیعَتُنا صِدْقاً وَ الدُّعاةُ اِلی دینِ اللهِ سِراً وَ جَهْراً»)؛
چراکه در اثر معرفت و
عرفان، موفق به کشف حضور امام در ابعاد باطنی
عالم شده و با این ابعاد ارتباط دارند.
«
وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یعْرِفُونَ کُلاًّ بِسیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیکُمْ لَمْ یدْخُلُوها وَ هُمْ یطْمَعُونَ • وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛
و بر اعراف مردانی هستند که هر یک از آن دو دسته (دوزخیان و بهشتیان) را به سیمایشان میشناسند و اهل بهشت را ندا کرده گویند: سلام بر شما باد؛ داخل بهشت نشدهاند و آرزوی دخول آن را دارند؛ و چون نظر به جانب اهل دوزخ کنند گویند پروردگارا! منزل ما را با این ستمکاران به یک جای قرار مده.
طبق بسیاری از روایات مقام اعراف مقام عارفان کامل و مطلق یعنی ائمه اطهار است که بین بهشت و
جهنم واقع شدهاند؛ بلکه فراتر از بهشت و جهنم و ناظر بر آن دو قرار دارند.
در ذیل به برخی از این روایات اشاره میکنیم:
روایاتی که بهطور ضمنی دلالت دارند بر اینکه در ماده اعراف، عرفان و معرفت به کار رفته است. چون در این
آیه، وقوف بر اعراف را از آن کسانی قرار داده است که معرفت دارند بهواسطه علامت و نشانههایی که در سیمای مردم است.
در
تفسیر «مجمع البیان» آورده است که:
«عن ابن عباس و ابن مسعود و ذکر أن بکر بن عبد الله المزنی قال للحسن بلغنی أنهم قوم استوت حسناتهم و سیئاتهم فضرب الحسن یده علی فخذه ثم قال هؤلاء قوم جعلهم الله علی تعریف أهل الجنة و النار یمیزون بعضهم من بعض و الله لا أدری لعل بعضهم معنا فی هذا البیت و قیل إن الأعراف موضع عال علی الصراط».
بکر بن عبدالله مزنی به حسن گفت: به من چنین رسیده است که اهل اعراف، گروهی هستند که نیکیها و بدیهای آنان مساوی است و لذا بین بهشت و دوزخ وقوف دارند. حسن دست خود را بر ران خود زد و گفت: اهل اعراف کسانی هستند که
خداوند آنان را برای معرفت و شناسایی اهل بهشت و جهنم در آن محل وقوف داده است؛ تا بعضی را از بعضی دیگر تمیز دهند. و سوگند به خدا که چه بگویم؟ شاید بعضی از آنان، با ما در این خانه باشند!
«قال أبوجعفر الباقر علیه السلام: هم ءال محمد علیهم السلام؛ لا یدخل الجنة إلا من عرفهم و عرفوه، و لا یدخل النارإلا من أنکرهم و أنکروه».
همچنین
امام باقر علیهالسلام فرمودند: اهل اعراف آلمحمد ـ علیهمالسلام ـ هستند؛ داخل بهشت نمیشود، مگر کسی که آنها را بشناسد و آنها او را بشناسند، و داخل
آتش نمیگردد، مگر کسی که آنها را ناشناخته بگیرد و آنان او را ناشناخته بگیرند».
و نیز عیاشی از ثمالی از حضرت باقر ـ علیهالسلام ـ آورده است که در پاسخ کسی که از گفتار خداوند تعالی: "و علی الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم"، سؤال کرده بود فرمودهاند:
«نحن الاعراف! الذین لا یعرف الله إلا بسبب معرفتنا. و نحن الاعراف! الذین لا یدخل الجنة إلا من عرفنا وعرفناه، ولایدخل النار إلا من أنکرنا و أنکرناه. و ذلک بأن الله لو شآء أن یعرف الناس نفسهلعرفهم، و لکنه جعلنا سببه و سبیله و بابه الذی یؤتی منه.
ما هستیم اعراف! آن کسانی که خداوند شناخته نمیشود، مگر بهوسیله شناخت ما. و ما هستیم اعراف! آن کسانی که داخل بهشت نمیشود، مگر آنکه ما را بشناسد و ما او را بشناسیم، و داخل آتش نمیشود، مگر آنکه ما را انکار کند و ما او را انکار کنیم. و این به جهت آن است که خداوند اگر
اراده میفرمود و میخواست خود را بدون واسطه به مردم بشناساند؛ البته میشناسانید، و لیکن او ما را سبب و وسیله و دری قرار داده است که باید از آن داخل شد».
نیز عیاشی آورده است که
سلمان فارسی میگوید: از
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله شنیدم که درباره
علی علیهالسلام بیش از ده بار فرمود:
«إنک و الاوصیآء من بعدک أعراف بین الجنة والنار؛ لا یدخل الجنة إلا من عرفکم و عرفتموه، و لا یدخل النارإلا من أنکرکم و أنکرتموه».
یا علی! تو و اوصیای بعد از تو اعراف میان بهشت و دوزخید. داخل بهشت نمیگردد، مگر کسی که شما را بشناسد و شما او را بشناسید و داخل
دوزخ نمیگردد، جز آنکه
حق شما را انکار کند و شما او را (به رسمیت) نشناسید».
تمام این روایات دلالت دارد که امام حی، در همین
دنیا در مقام اعراف و عرفان
خلق قرار دارد و ناظر بر بهشت و جهنم است. پس در مرز بین بهشت و جهنم و فوق این دو مرتبه و ناظر بر این دو مرتبه قرار داشتن، همان مقام جامعه امام است که در مبانی عرفانی هم آخرین مرحله عرفا بعد از سفر بازگشت از حق به میان خلق محسوب میشود، و
ائمه معصومان اصل در این مقام بوده و بهطور اطلاق از آن برخوردارند.
غرض ما از بیان این بحث این بود که مبانی قرآنی بحث منزلت جامعه
امام بین مقامات زمینی و آسمانی، همان
مقام اهل اعراف است که این بحث ارزشمند قرآنی نیاز به تحقیق و اهتمام بیشتری دارد.
پس امام درعینحال که اشراف بر
جهان ماده، بلکه بر اهل دوزخ دارد، اما از تبعات بد آن به دور است؛ بااینحال اقتضای پذیرفتن این جایگاه قبول محدودیتها و تحمل بسیاری از بلایا است و این یکی از بزرگترین مقامات الاهی امام است.
پایگاه اسلام کوئست.