معنای مولی از دیدگاه علمای اهل سنت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حدیث غدیر، علمای اهل سنت، معنای مولی، امام، خلیفه.
پرسش: آيا علماي اهل سنت كلمه «مولي» در حديث غدير را به معناي امام و خليفه معني كردهاند؟
پاسخ: با توجه به اختلافی که بین
شیعه و
سنی در بحث
امامت و
ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وجود داشته و دارد، یکی از دهها سند شیعه برای امامت بلافصل امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)
حدیث غدیر است.
علمای شیعه میگویند: «مولی» به معنای «اولی بالتصرف»، «امام»، «خلیفه» و «سرپرست» یا کلمهای مرادف با این کلمات است؛ و مولی در حدیث غدیر دقیقاً همان معنای مذکور را دارد؛ امّا غالباً
علمای اهل سنت با انکار این معنا به معانی دیگری همچون «ناصر» و «محبوب» و غیره تأویل کردهاند تا از توابع و لوازم آنکه خلافت بلافصل امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) است بگریزند؛ اما در برابر بعضی علمای اهل سنت «مولی» را در حدیث غدیر به معانی مورد نظر شیعه گرفتهاند که در ادامه نمونههای آن را بیان میکنیم.
ابوحامد غزالی (۵۰۵ هـ): وی همانگونه که در شرح حال و شناخت شخصیت او میآید، یکی از اعاظم و اکابر
علمای اهل سنت است ک/ه اینگونه میگوید:
«لکن اسفرت الحجة وجهها واجمع الجماهیر علی متن الحدیث من خطبته فی یوم غدیر خم باتفاق الجمیع وهو یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر: بخ بخ یا اباالحسن! لقد اصبحت مولای ومولی کل مؤمن ومؤمنة. فهذا تسلیم ورضی وتحکیم. ثم بعد هذا غلب الهوی لحب الریاسة وحمل عمود الخلافة و عقود البنود وخفقان الهوی فی قعقعة الرایات واشتباک ازدحام الخیول وفتح الامصار سقاهم کاس الهوی، فعادوا الی الخلاف الاول فنبذوه وراء ظهورهم، واشتروا به ثمنا قلیلا».
لکن حجت، روی خود را آشکار نمود و جمعیت مردم برای شنیدن متن خطبه حدیثی که در روز
غدیر خم که مورد اتفاق همه میباشد، جمع گردیدند.
[
در آن خطبه
. ]
پیامبر میفرماید: «هر کس من مولای اویم علی مولای اوست». همینجا بود که
عمر به علی گفت: یا اباالحسن! تبریک، تبریک! از این به بعد، تو مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمنی گردیدی.
این سخن عمر در حقیقت تسلیم در برابر امر و رضایت و تحکیم آن بود؛ اما بعد از آن بود که
هوا و
هوس برای حب ریاست بر او غلبه کرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرارها و پیمانها در خفقان هوا و هوس و زدوخورد نیزهها و ازدحام اسبها و سپاهیان و لشکرکشی برای فتح کشورها فراموش شد و آنها از شراب هوا و هوس سیراب گردیدند. و به همین خاطر بود که مردم به همان اختلافات روز اول بازگشتند و عهد و پیمان خود را پشتسر افکنده و آن را به قیمتی اندک فروختند.
سبط بن جوزی ضمن تأیید انتساب کتاب سرالعالمین به غزالی عین کلام او را آورده و سخن او را بدون هیچگونه ردّی نقل کرده است:
«وذکر ابوحامد الغزالی فی کتاب سرالعالمین وکشف ما فیالدارین الفاظا تشبه هذا. فقال قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لعلی یوم غدیر خم: من کنت مولاه فعلی مولاه. فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ یا اباالحسن! اصبحت مولای ومولی کل مؤمن ومؤمنة. قال: وهذا تسلیم ورضی وتحکیم، ثم بعد هذا غلب الهوی حبا للریاسة وعقد البنود وخفقان الرایات وازدحام الخیول فی فتح الامصار وامر الخلافة ونهیها، فحملهم علی الخلاف فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون».
ابوحامد غزالی در کتاب سرالعالمین وکشف ما فیالدارین، الفاظی شبیه به این مطالب را در کتاب خود آورده است. رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روز غدیر خم به علی گفت: «من کنت مولاه فعلی مولاه». این سخن عمر در حقیقت تسلیم در برابر امر و رضایت و تحکیم آن بود؛ اما بعد از آن بود که هواوهوس برای حبّ ریاست بر او غلبه کرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرارها و پیمانها در خفقان هواوهوس و زد و خورد نیزهها و ازدحام اسبها و سپاهیان و لشکر کشی برای فتح کشورها فراموش شد و آنها از شراب هواوهوس سیراب گردیدند و به همین خاطر بود که مردم به همان اختلافات روز اول بازگشت نمودند و عهد و پیمان خود را به پشت سر خود افکندند و آن را به قیمتی اندک فروختند.
ذهبی درحالیکه تحت تأثیر شخصیت غزالی قرار گرفته، چارهای جز توجیه زیر ندیده؛ ازاینرو بعد از ذکر مطلب فوق در کتاب خود اینچنین میگوید: «وما ادری ما عذره فی هذا؟ والظاهر انه رجع عنه، وتبع الحق، فان الرجل من بحور العلم، والله اعلم؛
نمیدانم غزالی برای این سخن خود چه عذری خواهد داشت؟ ولی ظاهراً غزالی از این نظر خود بازگشته و دوباره از حق پیروی کرده است. و به راستی که او از دریاهای علم است. والله اعلم».
درباره شخصیت غزالی به چند دیدگاه اشاره میکنیم:
یافعی در شرح حال غزالی میگوید:
«وفضائل الامام حجة الاسلام ابی حامد الغزالی رضی الله عنه اکثر من ان تحصر، واشهر من ان تشهر. وقد روینا من الشیخ الفقیه الامام العارف بالله، رفیع المقام الذی اشتهرت کرامته العظیمة وترادفت وقال للشمس یوما قفی فوقفت حتی بلغ المنزل الذی یرید من مکان بعید؛
فضائل امام حجةالاسلام ابوحامد غزالی (رضیاللهعنه) بیش از آن است که در حدّ و حصر بگنجد و مشهورتر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد. و ما از این شیخ فقیه امام عارف بالله، که به حدی رفیع المقام است که کرامت عظیمه او هم پا و هم سنگ با خورشید گشته تا جایی که روزی به خورشید گفت: در آسمان بمان و خورشید هم در آسمان ماند تا او به سر منزل مقصود خود که در مکانی دور دست قرار داشت رسید».
سیوطی درباره شخصیت غزالی میگوید:
«وعلی راس الخامسة الامام ابو حامد الغزالی، وذلک لتمیزه بکثرة المصنفات البدیعات، وغوصه فی بحور العلم ... حتی قال بعض العلماء الاکابر الجامعین بین العلم الظاهر والباطن: لو کان بعد النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبی لکان الغزالی، وانه یحصل ثبوت معجزاته ببعض مصنفاته؛
در رأس گروه پنجم امام ابوحامد غزالی قرار دارد و این به علت تصنیفات نو و جدید او و غوص عمیق او در دریاهای علم است ... تا جایی که بعضی علمای بزرگ جامع بین علم ظاهر و باطن درباره او گفتهاند: اگر بعد از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیامبری میبود، هر آیینه آن شخص غزالی میبود و معجزات او نیز با بعضی مصنفاتش آشکار میشد».
زرقانی درباره شخصیت غزالی میگوید:
«ذکر له الاسنوی فی «المهمات» ترجمة حسنة منها: هو قطب الوجود والبرکة الشاملة لکل موجود، وروح خلاصة اهل الایمان، والطریق الموصل الی رضا الرحمن، یتقرب به الی الله تعالی کل صدیق، ولا یبغضه الا ملحد او زندیق. مات بطوس سنة ۵۰۵؛
اسنوی در کتاب «المهمات» ترجمه و شرح حال بسیار خوبی درباره غزالی آورده و اینگونه میگوید: او قطب وجود و دارای برکتی است که شامل هر موجودی میشود، و او خلاصه روح اهل ایمان، و راه رسیدن به رضایت خدای رحمان است که هر انسان صدیقی میتواند از طریق او به
خداوند تعالی برسد، و کسی جز
ملحد یا
زندیق به او بغض نمیورزد. و او در سال ۵۰۵ هـ. در
طوس وفات کرده است».
کتاب غزالی «سرالعالمین» است. در انتساب کتاب سرالعالمین به غزالی هم جای شک و تردید نیست؛ چراکه ذهبی در
میزان الاعتدال،
و
سیر اعلام النبلاء،
و
لسان المیزان،
و ابنجوزی در
تذکرة الخواص الامّه،
و
اسماعیل پاشا بغدادی در
ایضاح المکنون،
به این مطلب تصریح کردهاند.
محمد بن طلحه شافعی (۶۵۲هـ) از علمای بزرگ اهل سنت در
قرن هفتم هجری است که تعریف شخصیت او در ذیل خواهد آمد. وی میگوید: «فیکون معنی الحدیث: من کنت اولی به او ناصره او وارثه او عصبته او حمیمه او صدیقه فان علیا منه کذلک، وهذا صریح فی تخصیصه لعلی بهذه المنقبة العلیة وجعله لغیره کنفسه ... بما لم یجعله لغیره. ولیعلم: ان هذا الحدیث هو من اسرار قوله تعالی ... فانه اولی بالمؤمنین وناصر المؤمنین وسید المؤمنین. وکل معنی امکن اثباته مما دل علیه لفظ (المولی) لرسول الله فقد جعله لعلی (علیهالسّلام). وهی مرتبة سامیة ومنزلة شاهقة ودرجة علیة ومکانة رفیعة خصه (صلیاللهعلیهوسلم) بها دون غیره، فلهذا صار ذلک الیوم یوم عید وموسم سرور لاولیائه«.
معنای حدیث غدیر این است: هرکس که من بر او اولی و سزاوارتر و یا ناصر و وارث و یا پشتیبان و دوست صمیمی او هستم، علی هم برای او اینچنین است و این کلام صریح در تخصیص علی به این منقبت بلند بوده و او را برای دیگران مانند خود قرار داده و این خصوصیت را برای دیگری قائل نشده است؛ ازاینرو دانسته میشود که این حدیث از اسرار سخن خدای تعالی است ... که
[
مضمون آن
. ]
در
آیه مباهله نیز آمده. پس به درستی که علی از همه کس بر مؤمنین اولی و سزاوارتر است و ناصر مؤمنین و سید آقای مؤمنین است. و هر معنایی که امکان داشته باشد از لفظ «مولی» برای
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اثبات کنیم همان را برای علی میتوان ثابت نمود؛ و این مرتبهای بلند و والا و منزلتی دستنیافتنی و درجهای عالی و مکانتی رفیع است که پیامبر آن را به علی و نه به دیگری اختصاص داده است؛ ازاینروست که روز غدیر روز عید و موسم سرور برای دوستداران علی
[
(علیهالسّلام)
]
گشته است.
«هو: ابو سالم محمّد بن طلحة بن محمّد القرشی العدوی الشافعی المتوفّی سنة ۶۵۲، و وصفه بالعلّامة الاوحد، برع فی المذهب و اصوله و شارک فی فنون؛
ابوسالم محمّد بن طلحه بن محمّد قرشی عدوی شافعی متوفّای سال ۶۵۲هـ. که به علّامه بینظیر در مذهب و اصول و دارای فنون و هنرهای مختلف توصیف گشته است».
تاجالدین سُبْکی درباره او میگوید: «تفقه و برع فی المذهب و سمع الحدیث بنیسابور من المؤید الطوسی وزینب الشعریة وحدث بحلب ودمشق. روی عنه الحافظ الدِّمیاطی ومجدُ الدین بن العَدیم. وکان من صدور الناس، وَلی الوزارة بدمشق یومین، وترکها، وخرج عمّا یملکه من ملبوس ومَمْلوک وغیره وتزَهَّد؛
فقیه گردید و در مذهب نوآوری کرد و در
نیشابور از مؤید طوسی و زینب شعریه حدیث شنید و در
حلب و
دمشق بزرگ شد و از او حافظ دمیاطی و مجدُالدین بن عَدیم روایت نقل نمودهاند و او از بزرگان بود، و دو روز به وزارت دمشق نائل شد و آن را ترک نمود، و تمام مایملک خود اعم از دارایی و پوشاک خود را ترک کرد و گوشه عزلت گزید و به
زهد و
تقوا مشغول گردید».
اسنوی در
طبقات الشافعیه درباره او اینگونه میگوید:
«کان اماماً بارعاً فی الفقه، والخلاف، عالماً بالاصلین رئیساً کبیراً معظّماً ترسل عن الملوک، واقام بدمشق بالمدرسة الامینیة؛
او امامی نوآور در
فقه و مسائل اختلافی است، و عالم به دو اصل و رئیس کبیر و معظّم است که از ملوک گریخت. و در دمشق در مدرسه امینیه بهتحصیل مشغول گردید».
ابن حجر در «الصواعق المحرقه» و
سمهودی در «جواهر العقدین» این مطلب را از کتاب او «تذکرة الخواص الامه فی معرفة الائمه» نقل میکنند:
... (العاشر) بمعنی الاول یقال الله تعالی: «
فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ» ای: اولی بکم ... والمراد من الحدیث: الطاعة المخصوصة فتعین العاشر. و معناه: من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی به. و قد صرح بهذا المعنی الحافظ ابو الفرج یحیی ابن سعید الثقفی الاصبهانی فی کتابه المسمی بمرج البحرین، فانه روی هذا الحدیث باسناده الی مشایخه وقال فیه: فاخذ رسول الله بید علی وقال: من کنت ولیه و اولی به من نفسه فعلی ولیه. فعلم ان جمیع المعانی راجعة الی الوجه العاشر. ودل علیه ایضا قوله (علیهالسّلام): الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ وهذا نص صریح فی اثبات امامته وقبول طاعته».
... معنای دهم برای مولی به معنی اولی و سزاوارتر است. خداوند تعالی میفرماید: «
فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ؛
» در اینجا نیز مولی به معنی اولی و سزاوارتر به خود شماست. پس مراد از حدیث غدیر: اطاعت مخصوصة
[
از علی (علیهالسّلام)
]
است پس
[
برای حدیث غدیر
. ]
معنای دهم متعین گردید و معنای آن این است: کسی که من برای او سزاوارترم از این به بعد علی بر او سزاوارتر است.
و به همین معنی
حافظ ابوالفرج یحیی بن سعید ثقفی اصبهانی در کتابش «
مرج البحرین» تصریح کرده است. وی این روایت را با اسنادش به مشایخ خود روایت کرده و گفته: رسول الله دست علی را گرفت و فرمود: هر کس من ولی او بر اواز خود او سزاوارترم، از این به بعد علی بر او سزاوارتر است. پس دانسته شد که تمام معانی کلمه «مولی» به معنای دهم بازگشت کرد. و دلیل بر اینمطلب نیز سخن خود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ابتدای حدیث غدیر است که فرمود: «الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟» که این سخن نص صریح در اثبات
امامت علی و لزوم قبول
اطاعت از او است.
سپس در ادامه سبط ابنجوزی این اشعار را نیز که درباره غدیر و امامت
امیرالمومنین نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سروده شد، اضافه کرده است:
فقال حسان بن ثابت:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم ••• بخم فاسمع بالرسول منادیا
وقال فمن مولاکم وولیکم ••• فقالوا ولم یبدوا هناک التعامیا
الهک مولانا وانت ولینا ••• ومالک منا فی الولایة عاصیا
فقال له قم یا علی فاننی ••• رضیتک من بعدی اماما وهادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیه ••• فکونوا له انصار صدق موالیا
هناک دعا اللهم وال ولیه ••• وکن للذی عادی علیا معادیا
«و یروی ان النبی (صلیاللهعلیهوسلم) لما سمعه ینشد هذه الابیات قال له: یا حسان! لا تزال مؤیدا بروح القدس ما نصرتنا او نافحت عنا بلسانک؛ روایت شده وقتی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این ابیات را از
حسان شنید به او فرمود: ای حسان! مادامی که با اشعارت ما را یاری میکنی و به ما نفع میرسانی، همواره به واسطه روحالقدس مؤید باشی».
و نیز
قیس بن
سعد بن عباده انصاری این اشعار را نزد امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در
صفین سرود:
قلت لما بغی العدو علینا ••• حسبنا ربنا ونعم الوکیل
علی امامنا وامام ••• لسوانا به اتی التنزیل
یوم قال النبی من کنت مولاه ••• فهذا مولاه خطب جلیل
ان ما قاله النبی علی الامة ••• حتم ما فیه قال وقیل
و نیز
کمیت این اشعار را سرود:
نفی عن عینک الارق الهجوعا ••• وهما یمتری عنه الدموعا
لدی الرحمن یشفع بالمثانی ••• فکان لنا ابو حسن شفیعا
ویوم الدوح دوح غدیر خم ••• ابان له الولایة لو اطیعا
ولکن الرجال تبایعوها ••• فلم ار مثلها خطرا مبیعا
سپس
ابنجوزی در ادامه میگوید: برای ابیات کمیت قصه عجیبی نقل شده و آن اینکه: حدثنا بها شیخنا عمر بن صافی الموصلی رحمه الله تعالی. قال: انشد بعضهم هذه الابیات وبات مفکرا، فرای علیا کرم الله وجهه فی المنام فقال له: اعد علی ابیات الکمیت، فانشده ایاها حتی بلغ الی قوله (خطرا مبیعا) فانشد علی بیتا آخر من قوله زیادة فیها:
فلم ار مثل ذاک الیوم یوما ••• ولم ار مثله حقا اضیعا
فانتبه الرجل مذعورا.
شیخ ما
عمر بن صافی موصلی (رحمهاللهتعالی) برای ما نقل کرد: شخصی این اشعار را با خود سروده بود و شب با تفکر در این ابیات به خواب رفته بود و در عالم خواب علی (کرماللهوجهه) را مشاهده کرده بود که به او فرموده بود: ابیات کمیت را برایم بخوان و او نیز این اشعار را برای حضرت سروده بود تا اینکه به این قسمت (خطرا مبیعا) رسیده بود. در این حال
[
حضرت
]
علی
[
(علیهالسّلام)
]
بیت دیگری را به آن اضافه کرده بود و آن این است:
فلم ار مثل ذاک الیوم یوما ••••• ولم ار مثله حقا اضیعا
هرگز روزی مانند آن روز و نیز حقی مانند آن را که ضایع شده باشد ندیدم.
فانتبه الرجل مذعورا. و با این خواب وحشتزده از خواب برخاست.
و
سید حمیری این ابیات را سرود:
یا بائع الدین بدنیاه ••• لیس بهذا امر الله
من این ابغضت علیا الرضا ••• واحمد قد کان یرضاه
من الذی احمد من بینهم ••• یوم غدیر الخم ناداه
اقامه من بین اصحابه ••• وهم حوالیه فسماه
هذا علی بن ابی طالب ••• مولی لمن قد کنت مولاه
فوال من والاه یا ذا العلا ••• وعاد من قد کان عاداه
ذهبی درباره او میگوید: «الامام الواعظ المؤرخ شمس الدین، ابو المظفر الترکی، ثم البغدادی العونی، الحنفی سبط الامام جمالالدین ابی الفَرَج ابن الجوزیّ؛ نزیل دمشق. ولد سنة احدی و ثمانین و خمسمائة، و سمع من جدّه، و کان اماماً فقیهاً واعظاً وحیداً فی الوعظ علاّمة فی التاریخ و السیر وافر الحرمة ... صاحب قبولٍ تامّ؛
امام واعظ مؤرّخ، شمسالدین، ابوالمظفر ترکی، بغدادی عونی، حنفی نوه (سبط) امام جمالالدین ابوالفَرَج بن جوزیّ (۶۵۴هـ)؛ ساکن دمشق که در سال ۵۸۱ هـ به دنیا آمد و امام و فقیه و واعظ بینظیری بود و در تاریخ و سِیَر، علامه بود و صاحب ارج و احترام ویژه و مورد قبول همه بود.
قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لعلی: «لو کنت مستخلفا احدا لم یکن احدا حق منک». .. وهذا الحدیث وان دل علی عدم الاستخلاف لکن حدیث غدیر خم دال علی التولیة وهی الاستخلاف. وهذا الحدیث اعنی حدیث غدیر خم ناسخ لانه کان فی آخر عمره (صلیاللهعلیهوسلم).
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی
[
(علیهالسّلام)
. ]
فرمود: «اگرکسی را به جای خود برگزیدم، از تو شایستهتر ندیدم و این حدیث اگرچه بر خلافت دلالت نمیکند، ولی حدیث غدیر خم دلالت برتولیت دارد که همان استخلاف (به خلافت برگزیدن) میباشد. و این حدیث یعنی حدیث غدیر خم ناسخ هر خلافت دیگری است چون این اتفاق در آخر عمر حضرت روی داده است.
حاجی خلیفه او را اینگونه معرفی کرده است: الشیخ الحافظ؛
عمررضا کحاله درباره او اینگونه آورده: محمد بن یوسف الکنجی (ابو عبدالله) فاضل. من آثاره: «البیان فی اخبار صاحب الزمان»، «کفایة الطالب فی مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب»، وله شعر.
محمد بن یوسف گنجی (ابو عبدالله) (۶۵۸ هـ) شخص فاضلی است. از آثار او:
البیان فی اخبار صاحب الزمان و
کفایة الطالب فی مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب است، و برای او اشعاری است.
قندوزی حنفی درباره اوگفته است: «الشیخ المحدّث الفقیه ابو عبدالله محمد بن یوسف بن محمد الکنجی الشافعی رحمه الله؛
شیخ
محدّث فقیه ابوعبدالله محمد بن یوسف بن محمد کنجی شافعی».
«... جعله النبی (صلیاللهعلیهوسلم) وصیه وقائما مقام نفسه بقوله: من کنت مولاه فعلی مولاه. وذلک کان یوم غدیر خم علی ما قاله کرم الله وجهه فی جملة ...؛
...
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) [
حضرت
]
علی
[
(علیهالسّلام)
]
را
وصی خود و قائم مقام خود قرار داد و فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه». و این واقعه در روز غدیر خم بود ...».
سعیدالدین فرغانی که دارای اشعاری از جمله قصیده تائیه معروف بوده،
عبدالرحمن جامی شاعر درباره او گفته است:
«انه من اکمل ارباب العرفان واکابر اصحاب الذوق والوجدان، لم یضبط احد مسائل الحقیقة باحسن بیان مثله ...؛
او از کاملترین افراد و از ارباب عرفان و از اکابر اصحاب ذوق و وجدان است، کسی بهتر از او مسائل حقیقت را ضبط نکرده است ...».
محمود بن سلیمان کفوی در شرح حال او آورده:
«الشیخ الفاضل الربانی والمرشد الکامل الصمدانی سعید الدین الفرغانی، هو من اعزة اصحاب الشیخ صدر الدین القونوی مرید الشیخ محی الدین العربی، کان من اکمل ارباب العرفان وافضل اصحاب الذوق والوجدان، وکان جامعا للعلوم الشرعیة والحقیقیة... وکان لسان عصره وبرهان دهره ودلیل طریق الحق وسر الله بین الخلق، بسط مسائل علم الحقیقة وضبط فنون اصول الطریقة فی دیباج شرح القصیدة التائیة الفارضیة ...؛
شیخ فاضل ربانی و مرشد کامل صمدانی سعیدالدین فرغانی، از اعزّه اصحاب
شیخ صدرالدین قونوی مرید
شیخ محیالدین عربی بوده است، و از اکمل ارباب عرفان و افضل اصحاب ذوق و وجدان، و جامع علوم شرعیه و حقیقیت بوده است ... و لسان عصر و برهان دهر و دلیل طریق حق و سرالله بین الخلق بوده، که مسائل علم حقیقت را بسط داده و فنون اصول طریقت را در دیباج شرح قصیدة تائیة فارضیة ضبط نموده است ...».
تقیالدین مقریزی (۸۴۰هـ) از شخصی به نام
ابن زولاق مطلبی نقل میکند و بدون ردّ آن اینگونه میآورد:
«و قال ابن زولاق: و فی یوم ثمانیة عشر من ذی الحجة سنة ۳۶۲ و هو یوم الغدیر یجتمع خلق من اهل مصر والمغاربة ومن تبعهم للدعاء، لانه یوم عید، لان رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) عهد الی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب فیه واستخلفه ...؛
ابن زولاق گفته است: در روز هجده
ذیالحجة سال ۳۶۲ هـ که این روز غدیر میباشد، جمعی از مردم اهل
مصر و مغاربه و توابع آن برای دعا دور یکدیگر جمع میشوند، چون این روز، روز عید است، به این علّت که
رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را در اینروز بهخلافت برگزید ...».
جلالالدین سیوطی در شرححال مقریزی اینگونه آورده:
«المقریزی تقی الدین احمد ابن علی بن عبد القادر بن محمد مؤرخ الدیار المصریة. ولد سنة ۷۶۹ و اشتغل بالفنون وخالط الاکابر وولی حسبة القاهرة، و نظم و نثر و الف کتبا کثیرة منها .... مات سنة ۸۴۰ ؛ تقیالدین احمد ابن علی بن عبدالقادر بن محمد مقریزی تاریخنویس سرزمین مصر است که در سال ۷۶۹ هـ متولد شد و به فنون مختلف اشتغال ورزید و با اکابر و بزرگان همنشین گشت و
امور حسبیه قاهره را بهعهده گرفت، و به
نظم و
نثر و تالیف کتابهای فراوان ... اهتمام ورزید و در سال ۸۴۰وفات یافت».
«ان حدیث الغدیر یدل علی خلافة امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) ونیابته عن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، وانه یدل علی وجوب اطاعة علی ولزوم اتباعه (علیهالسّلام)؛
حدیث غدیر بر خلافت و نیابت
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از جانب
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نیز بر وجوب
اطاعت و
تبعیت از او دلالت دارد».
مولوی محمداسماعیل دهلوی برادرزاده
دهلوی معروف که کتاب
عبقات در پاسخ به او آمده است.
مولوی محمداسماعیل برادرزاده دهلوی معروف که طرفداران و معتقدین زیادی در سرزمین
هندوستان دارد، در رسالهای که آن را در بیان حقیقت
امامت نوشته، کلامی صریح در دلالت حدیث غدیر طیق اعتقاد
امامیه دارد. وی در این کتاب اینگونه آورده است:
«ومنها: ثبوت الرئاسة، ای فکما ان لانبیاء الله نوعا من الرئاسة الثابتة لهم بالنسبة الی اممهم و هی الرئاسة التی تنسب تلک الامة الی رسولها و الرسول الی امته، وبالنظر الیها یکون للرسول تصرف فی کثیر من امورهم الدنیویة کما قال الله تعالی: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» ویکون له ایضا ولایة فی بعض الامور الاخرویة قال الله تعالی: «فکیف اذا جئنا من کل امة بشهید وجئنا بک علی هؤلاء شهیدا» کذلک الامام، فانه یکون له مثل تلک الرئاسة علی تلک الامة فی الدنیا والآخرة، فان النبی (صلیاللهعلیهوسلم) قال: الستم تعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: بلی. فقال: اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه».
از جمله این امور (در معنای حدیث غدیر) ثبوت ریاست است، یعنی همانگونه که
انبیاء الهی نوعی از ریاست را نسبت به
امت خویش داشته و میتوانستند در امور دنیایی امتهای خود دخالت کنند برای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز چنین اختیاری وجود دارد همانگونه که در سخن خداوند تعالی آمده: «
النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؛
» ونیز در امور اخروی نیز بر امت خود ولایت دارند که در قول خداوند آمده: «
فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًاا؛
» همینطور برای امام نیز همین اختیارات وجود دارد. یعنی: همان ریاست بر امت در امور
دنیا و
آخرت وجود دارد؛ ازاینرو پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سلم
[
در روز غدیر
. ]
فرمود: «الستم تعلمون انی اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: بلی. فقال: اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه».
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، برگرفته از مقاله «آیا علمای اهل سنت کلمه «مولی» در حدیث غدیر را به معنای امام و خلیفه معنی کردهاند؟».