قصاص قبل از جنایت حضرت خضر (شبهه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حضرت خضر (علیهالسّلام)، حضرت موسی (علیهالسّلام)، قصاص، جنایت.
پرسش: چرا حضرت خضر (علیهالسلام) جواني را قبل از ارتكاب جرم كشت؟
پاسخ: از شبهاتی که درباره داستان
خضر و
موسی (علیهماالسلام) مطرح شده این است که چرا خضر (علیهالسّلام) جوانی را به
قتل رساند، درحالیکه مرتکب
جرم نشده بود؟ و این مطلب با رویکردهای متعددی مورد پرسش واقع شده است که به آنها اشاره میشود. در ادامه سعی شده که
عمل حضرت خضر (علیهالسّلام) را از نظر مقتضای
نظام تکوین و
تشریع بررسی نموده و سپس به مقایسه عمل خضر و
امام علی (علیهماالسلام) پرداخته شده است.
مقتضای
نظام تکوین خلقت و
تدبیر و تصرف موجودات عالم از طریق
علت و معلول بر مبنای
حکمت الهی میباشد؛ یعنی هر پدیدهای در عالم است در اثر علتهای خاص و با ضوابط مشخص ایجاد میگردد. گروهی با استفاده از این قاعده چنین پاسخ دادهاند که خضر مامور تشریعی
خداوند نبوده؛ بلکه مأمور تکوینی بوده و از طرف خداوند بر اساس مصالح و
حکمت الهی مأمور به انجام این کار شده است. اعتراض موسی (علیهالسّلام) بر اساس ظاهر و «
نظام تشریع» صورت گرفته است.
از نظر نظام تشریع نیز عمل خضر (علیهالسّلام) مصداق قصاص قبل از جرم و جنایت نبوده؛ زیرا عمل خضر (علیهالسّلام) مطابق شریعتی بوده که خضر (علیهالسّلام) از آن پیروی میکرده است و یا اینکه از نظر خضر (علیهالسّلام) جوان
مرتد فطری شناخته شده و
مجازات او از نظر شریعت
موسی (علیهالسّلام) و فقه کیفری اسلام
قتل است؛ در هر صورت نسبت به عمل خضر (علیهالسّلام) هیج شبههای نه فقهی و نه کلامی وجود ندارد.
اکنون به بیان شبهات میپردازیم:
از نظر فقه کیفری،
قصاص قبل از ارتکاب
جرم و
جنایت مشروع و قانونی نیست؛ حال این پرسش مطرح است که توجیه عمل
خضر (علیهالسّلام) از نظر
شریعت الهی چگونه است؟
چه فرقی میان علم
حضرت علی (علیهالسّلام) به آینده
ابن ملجم و علم حضرت به آینده جوان وجود دارد؟
چگونه میشود که وقتی امام علی (علیهالسّلام) ابن ملجم را از ماجرای قتلش آگاه ساخت و ابن ملجم تقاضا کرد که آن حضرت، او را قبل از ارتکاب به قتل برسانند، علی (علیهالسّلام) میفرمایند: آیا قصاص قبل از جنایت کنم؟ درحالیکه خضر میدانست که جوان مرتکب جرم نگردیده است و در آینده مرتکب جرم خواهد شد و او را کشت؟
آیا علم امام علی (علیهالسّلام) درباره ابن ملجم مسئولیت آور نیست؟ اما علم خضر (علیهالسّلام) در برابر عمل جوان در آینده مسئولیت آور بوده است.
مقتضای
نظام تکوین خلقت و
تدبیر و تصرف موجودات عالم از طریق
علت و معلول بر مبنای
حکمت الهی میباشد؛ یعنی هر پدیدهای در عالم است در اثر علتهای خاص و با ضوابط مشخص ایجاد میگردد. گروهی با استفاده از این قاعده چنین پاسخ دادهاند که خضر مأمور تشریعی
خداوند نبوده؛ بلکه مأمور تکوینی بوده و از طرف خداوند براساس مصالح و حکمت الهی مامور به انجام این کار شده است. اعتراض موسی (علیهالسّلام) بر اساس ظاهر و «
نظام تشریع» صورت گرفته است.
یعنی همانطور که خداوند از
ملائکه و بقیه موجودات؛ همانند:
سیل،
زلزله و ... برای ایجاد یک امر خاص استفاده میکند و تمام علتها و موجودات در جهان مأمور الهی هستند، خضر (علیهالسّلام) نیز در اینجا مامور انجام این امور خاص است؛ و شاید آیه شریفه ۶۱
سوره انعام اشاره به همین مطلب باشد که میفرماید: «
وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّی اِذَا جَاءَ اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یُفَرِّطُونَ؛
و اوست که بر بندگانش
قاهر [
و غالب
]
است و نگهبانانی بر شما میفرستد تا هنگامی که یکی از شما را
مرگ فرا رسد، فرستادگان ما جانش بستانند، در حالی که کوتاهی نمیکنند».
یعنی حضرت خضر (علیهالسّلام)، مانند یک
فرشته که مامور به
قبض روح است، مأمور به قبض روح شده است؛ و این که میبینیم
حضرت موسی (علیهالسّلام) تاب تحمل کارهای خضر (علیهالسّلام) را نداشته به همین خاطر بوده که ماموریت آن دو یکدیگر فرق داشته است. موسی (علیهالسّلام) مأمور به «
ظاهر» و خضر مأمور به «
باطن» بوده است.
شعرانی در اینباره مینویسد: لان تلک الافعال کانت من احکام روح الالهام الولائی.
این اعمال، نشات گرفته از احکام روح الهام ولایی بوده است.
خضر (علیهالسّلام) در انتهای این داستان میگوید: «
وَما فَعَلْتُهُ عَنْ اَمْری؛
من آن کار را از پیش خود نکردم».
و روایات متعددی در منابع
اهل سنت وجود دارد که این دیدگاه را تأیید میکند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میگردد:
۱.
مسلم از
ابی بن کعب نقل میکند که
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: اِنَّ الْغُلَامَ الذی قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ کَافِرًا وَلَوْ عَاشَ لَاَرْهَقَ اَبَوَیْهِ طُغْیَانًا وَکُفْرًا.
جوانی را که خضر به قتل رسانید،
کفر بر دل او نقش بسته بود (دیگر اسلام نمیآورد) و اگر زنده میماند پدر و مادرش را در حالت
طغیان و کفر به قتل میرسانید.
۲.
احمد بن حنبل نیز از
ابن عباس روایت را اینگونه نقل میکند که پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند:
الْغُلاَمُ الذی قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ کَافِراً زَادَ ابو الرَّبِیعِ فی حَدِیثِهِ وَ لَو اَدْرَکَ لا رهق اَبَوَیْهِ طُغْیَاناً وَ کُفْرا.
جوانی را که خضر
[
علیهالسلام
]
به قتل رسانید کفر بر دل او نقش بسته بود و ابو ربیع در حدیثش آورده که اگر بالغ میشد در حالت طغیان و کفر پدر و مادر خود را به قتل میرسانید.
حال چه
مصلحت و حکمتی موجب این عمل و این ماموریت شده است؟ شاید بتوان از ظاهر آیه برداشت کرد که
ایمان آن پدر و مادر در نزد خدا ارزش زیادی داشته است؛ آنقدر که اقتضا داشته است فرزندی
مؤمن و
صالح در همیندنیا داشته باشند و این فرزند خلاف این اقتضا بود و
خداوند امر فرمود او را بکشند تا فرزندی دیگر بهتر از او و صالح به آنها عنایت نماید و با این عمل ایمان آنها نیز محفوظ بماند. در حقیقت این کار لطفی بود که خداوند در حق این دو بنده صالح خود کرده است.
فخر رازی در اینباره مینویسد: لان بقاء ذلک الغلام حیاً کان مفسدة للوالدین فی دینهم وفی دنیاهم، ولعله علم بالوحی ان المضار الناشئة من قتل ذلک الغلام اقل من المضار الناشئة بسبب حصول تلک المفاسد للابوین، فهلذا السبب اقدم علی قتله.
زنده ماندن غلام، مفسده برای والدین در
دین و دنیای آنها داشته است، شاید خضر
[
علیهالسلام
]
از طریق
وحی دانسته که ضرر ناشی از قتل غلام کمتر است از ضرر زنده ماندن او برای پدر و مادرش، و به این سبب اقدام به قتل او کرد.
نظام تشریع مربوط به قوانین و احکام عملی است که خداوند متعال برای
هدایت انسان مقرر کرده و انسان موظف است با اختیار خود به این فرامین و احکام عمل کند.
حکم قصاص قبل از ارتکاب جرم و سؤالی که در این رابطه مطرح شده، در محدوده نظام «تشریع» است. طبق این دیدگاه، آن پسر، جوانی بالغ و مکلّف بوده؛ چراکه واژه «غلام» به معنای جوان نورَس نیز بهکار میرود؛ فخر رازی در اینباره مینوسید:
ان لفظ الغلام قد یتناول الشاب البالغ بدلیل انه یقال رای الشیخ خیر من مشهد الغلام جعل الشیخ نقیضاً للغلام وذلک یدل علی ان الغلام هو الشاب...
لفظ (غلام) گاهی شامل جوان بالغ میگردد؛ دلیل آن این است گفته میشود: نظر انسان بزرگ بهتر از نظر جوان است. در این مثال شیخ مقابل و نقیض غلام قرار داده شده است این دلیل بر این است که غلام همان جوان است.
و از آنجا که موسی (علیهالسّلام) در اعتراض خود به خضر (علیهالسّلام) میگوید «آیا نفس پاکی را بدون حکم و قصاص کشتی» دلالت بر این دارد که او
بالغ بوده است؛ زیرا اگر غیر بالغ بود، حتی اگر کسی را میکشت، حکم او قصاص نبود. و این جوان بالغ گناهش یا «
ارتداد» بوده؛ زیرا پدر و مادرش افرادی مؤمن بودهاند و او مؤمن به دنیا آمده و بعد از
ایمان،
کافر و مرتد شده و
مرتد فطری حکمش قتل است چه
توبه کند و چه توبه نکن.
.... فکون الغلام حینذاک کافرا دلیل کونه مکلفا! و کون ابویه مؤمنین یجعله مرتدا فطریا یستحق القتل و لا یستتاب و ان تاب لم تقبل، فخشیة ارهاقه ایاهما طغیانا و کفرا یهدّر دمه ثانیا بعد تهدره بارتداده، ... فحتی لو کان غیر بالغ لکان یحق القتل دفعا للافساد المحتوم.
کافر بودن جوان دلیل بر
مکلف بودن او است، و به این علت که پدر و مادر او مومن بودند سبب شد که او را مرتد فطری شده و مستحق قتل شده است. او توبه (ظاهری) داده نمیشود اگر توبه کند هم پذیرفته نیست. پس ترس کشتن پدر مادر توسط جوان از روی کفر و طغیان موجب هدر رفتن خون او بعد از ارتداد شده است ... حتی اگر غیر بالغ بود بازهم کشتن او از باب دفع فساد لازم بود.
در نتیجه جوان به دلیل اعمالش جایز القتل بوده است و اگر خضر (علیهالسّلام) عمل خود را مستند به جنایات او در آینده میکند به این دلیل است که میخواهد بگوید این فرد نه تنها فعلاً مشغول به جرم است؛ بلکه در آینده نیز جرمهای بزرگتری را مرتکب خواهد شد؛ لذا کشتن او طبق موازین
شرع به سبب اعمالش بوده و نه اینکه از باب قصاص قبل از ارتکاب جرم باشد.
در منابع
شیعه و
سنی و با چندین سند آمده است که
امام علی (علیهالسّلام) از ماجرای شهادت خویش خبر داده و
ابن ملجم را بهعنوان قاتل خویش معرفی میکنند؛ مرحوم
شیخ مفید میفرمایند:
وروی جعفر بن سلیمان الضبعی عن المعلی بن زیاد قال: جاء عبد الرحمن بن ملجم - لعنه الله - الی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) یستحمله، فقال له: یا امیر المؤمنین، احملنی. فنظر الیه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) ثم قال له " انت عبد الرحمن بن ملجم المرادی؟ " قال: نعم. قال: " انت عبد الرحمن بن ملجم المرادی؟ " قال. نعم. قال. " یا غزوان، احمله علی الاشقر " فجاء بفرس اشقر فرکبه ابن ملجم المرادی واخذ بعنانه، فلما ولی قال امیرالمؤمنین (علیهالسّلام): " ارید حباءه ویرید قتلی عذیرک من خلیلک من مراد " قال: فلما کان من امره ما کان، وضرب امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) قبض علیه وقد خرج من المسجد، فجئ به الی امیر المؤمنین، فقال (علیهالسّلام): " والله لقد کنت اصنع بک ما اصنع، وانا اعلم انک قاتلی، ولکن کنت افعل ذلک بک لاستظهر بالله علیک ".
عبدالرحمن بن ملجم، به نزد امیرمومنان علی (علیهالسّلام) آمده و از آن حضرت خواست که به او اسبی بدهند؛ حضرت به او نگاه کرده و فرمودند: تو عبدالرحمن بن ملجم مرادی هستی؟!
گفت آری! حضرت دوباره فرمودند آیا تو عبدالرحمن بن ملجم مرادی هستی؟ گفت آری! حضرت فرمودند: ای غزوان؛ او را سوار بر اسب سرخ بنما؛ او نیز اسبی سرخ آورده و ابن ملجم سوار آن شده و زمام اسب را به دست گرفت؛ وقتی که بازگشت، امیرمومنان فرمودند:
من میخواهم به او
هدیه بدهم، و او میخواهد مرا بکشد، آیا میتوانی یک نفر از دوستان خود از
قبیله بنیمراد را بیاوری که کار تو را درست بداند؟! (استشهاد به شعر عمرو بن معدیکرب) وقتی که ابن ملجم، کار خود را کرد، و امیرمومنان را مضروب ساخت، او را که از مسجد بیرون رفته بود، دستگیر کردند؛ و به نزد امیرمومنان آوردند؛ حضرت فرمودند: قسم به خدا من این بخشش را به تو کردم، با اینکه میدانستم تو قاتل من هستی! ولی اینکار را کردم، تا خدا یاور من بر ضد تو باشد!
علمای اهلسنت نیز، با اسناد متعدد (و بعضا صحیح) این روایت را نقل کردهاند که: ذکر عمر بن شَبَّة عن الضحَّاک بن مَخْلَد ابی عاصم النَّبیل وموسی بن اسماعیل انه سمع اباه یقول: جاء عبد الرحمن بن مُلجم یستحمل علیا فحمله ثم قال: اریدُ حباءهُ (حیاته) و یریدُ قَتلی... عَذیری من خلیلی من مراد اما انَّ هذا قاتلی. قیل له: فما یمنعک منه؟ قال: انه لم یقتلنی.
ابنملجم، به نزد حضرت علی (علیهالسّلام) آمده و از آن حضرت، خواست که (برای
جنگ یا
سفر) به او مرکبی عنایت کنند؛ حضرت نیز چنین کرده و سپس فرمودند: من به او هدیه میدهم (زندگانی او را میخواهم) و او میخواهد مرا بکشد! چه کسی، یاری کننده من است در مقابل آشنای من از قبیله مراد؟! آگاه باشید که او قاتل من است؛ به حضرت گفتند: پس چه چیز مانع شما شده است (که او را بکشید؟) حضرت فرمودند: او که هنوز من را نکشته است!
این مطلب و شعر در منابع دیگر نیز آمده است:
در پاسخ به این سوال چند پاسخ میتوان داد:
ماموریت خضر، تکوینی بود، و وظیفه امیرمومنان تشریعی:
همانطور که در گفتار اول در بخش نظام تکوین گفته شد، ممکن است که
خضر نبی (علیهالسّلام)، به عنوان مامور الهی، و مانند
فرشتگان که مامور به قبض ارواح هستند، چنین کاری کرده باشد؛ اما امیرمؤمنان (علیهالسّلام) مامور به ظاهر و تشریع بوده است و نمیتوانسته
قصاص قبل از جنایت نماید.
عمل خضر، اجرای حد
ارتداد بود، اما ابن ملجم، تا آن زمان
مهدور الدم نشده بود!
در گفتار اول، در بخش نظام تشریع گفته شد که ممکن است جوان کشته شده به دست حضرت خضر، به خاطر اینکه بالغ بوده و مرتد شده است، حکم ارتداد بر او جاری شده است!
اما در مورد ابن ملجم هنوز گناهی صورت نگرفته بود که بتوان او را قصاص کرد. ظاهرا روایت امیرمومنان علی (علیهالسّلام) در کتاب شیخ مفید نیز به همینمطلب اشاره دارد، که میفرمایند: والله لقد کنت اصنع بک ما اصنع، وانا اعلم انک قاتلی، ولکن کنت افعل ذلک بک لاستظهر بالله علیک.
قسم به خدا من این بخشش را به تو کردم، با اینکه میدانستم تو قاتل من هستی! ولی اینکار را کردم، تا خدا یاور من بر ضد تو باشد!
یعنی اگر قبل از اینکه او مرا کشته باشد، او را بکشم، خدا یاور او بوده و از من به خاطر کشتن یک بیگناه، بازخواست خواهد کرد؛ اما من به او کمک کردم، و او را نکشتم، تا وقتی او مرا کشت، خداوند دادخواه من باشد! یعنی کشتن ابن ملجم، از نظر شرع، محرم بوده است؛ اما کشتن جوان توسط حضرت خضر (علیهالسّلام) جایز بوده است.
حکم
شریعت امیرمؤمنان، با شریعت
حضرت خضر (علیهماالسلام) متفاوت بوده است. گروهی دیگر از علما نیز رفتار خضر را از نظر
نظام تشریع جواب داده و به نوعی تلاش کردهاند تا ثابت کنند که این عمل از مصادیق و موارد قصاص قبل از ارتکاب جرم نبوده؛ بلکه از مواردی بوده که خضر (علیهالسّلام) مطابق شریعت خاص عمل نموده است.
ابن عربی در اینباره مینویسد: فکان الخضر فی حکمه علی شرع رسول غیر موسی فحکم بما حکم به مما یقتضیه شرع الرسول الذی اتبعه و من شرع ذلک الرسول حکم الشخص بعلمه فحکم بعلمه فی الغلام انه کافر فلم یکن حکم الخضر فیه من حیث انه صاحب شرع منزل.
خضر (علیهالسلام) تابع شریعت غیر از شریعت موسی بوده است؛ کار خضر به مقتضای شریعتی که تابع بوده است. از مقررات این شریعت این است که انسان مطابق علم خودش حکم نماید خضر (علیهالسّلام) نیز مطابق علمش که جوان کافر است حکم نموده است نه اینکه خودش صاحب شریعت بوده است.
در نتیجه امام علی (علیهالسّلام) (بر فرض صحت داستان) تابع نظام فقهی
اسلام بوده است که قصاص قبل از ارتکاب جرم را جایز نمیداند؛ همانگونه که مطابق شریعت موسی رفتار خضر غیر قابل قبول واقع شده و مورد اعتراض موسی قرار گرفت و فرمود:
قَالَ اَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُکْرًا؛
[
موسی به او
]
گفت: آیا شخص بی گناهی را بدون اینکه کسی را به قتل رسانده باشد کشتی؟ واقعاً کار ناپسندی مرتکب شدی».
اما این کار در شریعت حضرت خضر (علیهالسلام) جایز بوده است.
ماجرای خضر و موسی، مشتمل بر اسرار و آموزههای کلامی و فقهی فراوانی است که به برخی از آنها اشاره شد؛ اما از مجموعه مطالبی که ذکر گردید میتوان به خوبی نتیجه گرفت که رفتار خضر با جوان به مقتضای نظام تکوین مشکل ندارد؛ زیرا در این صورت خضر مامور الهی بوده که دستور
خداوند را اجرا نماید؛ مثل بقیه ماموران الهی و فرشتگان مامور به
قبض روح انسانها، روایات متعددی هم این مطلب را تاید میکند که خضر (علیهالسّلام) در راستای مسئولیت تکوینی جوان را کشته است.
از این لحاظ مقایسه آن با رفتار
امام علی (علیهالسّلام) نسبت به
ابن ملجم (بر فرض صحت داستان) معنا ندارد؛ زیرا عکسالعمل امام علی (علیهالسّلام) در برابر تقاضای ابن ملجم بر اساس فقه کیفری اسلام بوده است.
از نظر نظام تشریع نیز عمل خضر (علیهالسّلام) مصداق قصاص قبل از جرم و جنایت نبوده؛ زیرا عمل خضر (علیهالسّلام) مطابق شریعتی بوده که خضر (علیهالسّلام) از آن پیروی میکرده است. و یا اینکه از نظر خضر (علیهالسّلام) جوان مرتد فطری شناخته شده و مجازات او از نظر شریعت
موسی (علیهالسّلام) و فقه کیفری اسلام
قتل است؛ در هر صورت نسبت به عمل خضر (علیهالسّلام) هیج شبههای نه فقهی و نه کلامی وجود ندارد.
مؤسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «چرا حضرت خضر (علیهالسلام) جوانی را قبل از ارتکاب جرم کشت؟».