قاب قوسین و او ادنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قاب قوسین، او ادنی،
معراج.
پرسش: معنای قاب قوسین و اوادنی در داستان معراج چیست؟
پاسخ: مسئلهی معراج نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) از مباحث مهم و دارای ابعاد متعدد است؛ حقیقت معراج چیست؟ نظر
قرآن کریم درباره معراج
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) دیدگاه روایات و احادیث در این زمینه، از جمله مهمترین مباحث پیرامون معراج است.
برای روشن شدن حقیقت معراج بیان چند نکته ضروری است:
قبل از هر چیزی باید اعتراف کرد که کنه و حقیقت معراج برای ما انسانهای معمولی قابل شناخت نیست؛ زیرا حقیقت معراج نه از امور حسی است که بتوان با حواس ظاهری آن را ادراک کرد و نه از امور عقل نظری است که بتوان براساس قوانین
عقل نظری تبیینی از آن ارائه نمود. بلکه از امور فوق طبیعی و عالم ماوراء ماده است. درک حقیقت امور ماوراء طبیعت با
علم حضوری و شهودی ممکن است. بنابراین، بهترین و مطمئنترین راه برای درک حقیقت معراج، قرآن کریم و سخنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و
اهل بیت (علیهمالسلام) است؛ کسانی که خود شاهد این حقیقتاند و آن را با تمام وجود شهود و ادراک نمودند.(همچنانکه حواس از ادراک مدرکات قوت نظر عاجزند، عقل نظری از ادراک اولیات امور اخروی عاجز است، و از این قبیل است معرفت
روز قیامت... و سر معراج روحانی و جسمانی که مخصوص خاتم انبیاست،... همه از علوم و مکاشفاتی است که عقل نظری در ادراک آن اعجمی است و جز به نور متابعت وحی سید عربی و
اهل بیت نبوت و ولایتش، ادراک نمیتوان کرد، و اهل حکمت و کلام را از آن نصیبی چندان نیست.)
گزارش قرآن کریم، پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام) از معراج، بیشتر در مورد حوادثی است که در جریان معراج اتفاق افتاد و کمتر به حقیقت معراج پرداختند؛ دلیل آن نیز روشن است؛ زیرا آنچه برای مردم مفید و قابل استفاده است، درک حقایقی است که از طریق معراج پیامبر در اختیار بشر قرار میگیرد. البته آیات قرآن کریم و سخنان پیامبر و اهل بیت در ضمن گزارش از حوادث معراج، به نکات ظریف و دقیقی اشاره کردند که در نظر انسانهای اندیشمند و اهل دقت، کلید برای راهیابی به حقیقت معراج به حساب میآید.
حکیمان مسلمان به ویژه اهل معرفت از آنها، از طریق سیر و سلوک و ریاضت نفس به درجاتی از شهود رسیدند (اگرچه شهود آنها نسبت به شهود پیامبر و اهل چیزی به حساب نمی آید) سپس همان دریافت شهودی را با زبان عقلی، عقلایی و گاهی در غالب زبان هنری و شعری برای دیگران بازگو کردند.
از نظر اهل
معرفت راه شناخت حقیقت معراج،
انسانشناسی است، بدون معرفت درست از حقیقت
انسان نمیتوان شناخت صحیحی از حقیقت معراج داشت؛(البته اهل معرفت در مورد معراج بحثهای مفصلی مطرح کردند و آنرا دارای مراتب و اقسام متعددی میدادنند.
محقق آشتیانی در این زمینه میگوید: اهل معرفت برای حقیقت انسانی دو عروج قائلاند که از آن به معراج تحلیل و معراج ترکیب تعبیر نمودهاند)
انسان از نظر اهل معرفت از جامعیت وجودی برخودار است و عالم صغیر است که دارای همه مراتب هستی است.
همانگونه که جهان هستی و عالم کبیر دارای مراحل و مراتب است (
مجردات عقلی،
مجردات مثالی و
محسوسات) انسان نیز از همهی این مراتب بهرهمند است و به اندازه برخوداری از صفای باطن
با مراتب هستی ارتباط و اتصال برقرار میکند؛ با مرتبه
تجرد عقلانی خود حقایق و موجودات مجرد عقلی محض را مشاهده میکند و با مرتبهی خیالی و
مثال متصل خود با
عالم خیال منفصل وصل و متحد میشود.
به همین جهت محیی الدین عربی مسئلهی معراج را با فرض
عالم مثال توجیه میکند... عالم مثال در نظر ابن عربی حد فاصل و
برزخ بین ماده و
عقل است؛... این نوع وجود مثالی را
خیال منفصل هم نامیده است؛ زیرا از لحاظ غیر مادی بودن شبیه به
خیال متصل است. پس همه معانی و ارواح و اجساد را صورتی است مثالی، مطابق با کمالات آن که هر یک را نصیبی است از اسم الظاهر.
ابن عربی میگوید: جهان وجود مشتمل است بر
عرش،
کرسی، سماوات هفتگانه،
زمین و آنچه در آن میباشد. در نظر ابن عربی حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) در آن عالم مثال،
آدم را در آسمان اول،
حضرت یحیی و
عیسی را در آسمان دوم،
یوسف را در آسمان سوم، ادریس را در آسمان چهارم،
هارون را در آسمان پنجم،
موسی را در آسمان ششم و
ابراهیم را در آسمان هفتم ملاقات و مشاهده فرمودند....ابن عربی جهان را صورت حقیقی انسانیت میداند.
در هر صورت با توجه به مطالب گفته شده،
شب معراج برای
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) شب بروز و ظهور مقامات و مراتب وجودی او است. در آنجاست که
جبرئیل (که از بالاترین فرشتگان مقرب الاهی است) به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگوید: اگر یک بند انگشت جلوتر بیایم میسوزم.
اما اینکه اشکال شود؛ در این صورت ما از پیامبر، خدا ساختهایم! و یا اینکه اگر بین خدا و پیامبر فقط یک یا دو گام مانده و این یکی دو گام هم توسط پیامبر طی این ۱۴۰۰ سال در
برزخ برداشته شده و الآن پیامبر حتماً خدا شده است! باید گفت؛ این اعتراض وارد نیست؛ زیرا تفاوت بین خدا و غیر خدا (هرچند آن غیر خدا، پیامبر باشد) مانند تفاوت بین صفر و بینهایت است؛ یعنی این یک گام یا دو گام به مانند فاصله مکانی نیست که در طول زمان طی شود؛ بلکه فاصله به گونهای است که محال است برداشته شود؛ زیرا ماسوی الله(غیر خدا) حقیقت وجود و ذات آنها عین
فقر و احتیاج است؛ حقیقت وجود پیامبر و همه موجودات، جز وابستگی و تعلق به
ذات متعالی حق چیز دیگری نیست؛ به تعبیر
حکمت متعالیه در مورد ممکنات و ماسوی الله نمیتوان گفت آنها چیزی هستند که محتاج خدا هستند، بلکه ذات و حقیقت وجودشان همان نیاز و فقر است؛ بنابراین این یک گام و فاصله بین خدا و پیامبر محال است برداشته شود؛ دستیابی به همهی مقامات معنوی و در یک قدمی خدا قرار گرفتن، ازاینروست که توجه به حقیقت خود که نداری و نیاز است، دارند؛ در اثر همین توجه است که میبینند جز ذات خدای متعال، حقیقت دیگری در جهان هستی وجود ندارد؛ از این رو تمام توجه خود را فقط منعطف به ذات بیپایان خدا میکنند.
در این فرصت نگاهی گذرا داریم به
تفسیر آیات مورد بحث.
قرآ کریم جریان معراج پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را در چند جا مطرح کرده است؛ یکی از آن موارد آیات ۱ تا ۱۷ سوره «والنجم» است. محور سؤال نیز آیه ۸ و ۹ این سوره است: «
ثمَُّ دَنَا فَتَدَلیَ. فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینِْ أَوْ أَدْنی»؛ یعنی سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد. تا آنکه فاصله او به اندازه دو کمان یا کمتر بود.
در اینکه منظور از «سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد» چه کسی است؟ مفسران بحث و گفتوگو دارند؛ نظریهی مشهور مفسران این است که «
جبرئیل امین » به پیامبر نزدیک شد تا آن حد که فاصله چندانی میان آنها نبود، و تعبیر به «قاب قوسین» کنایه از نهایت نزدیکی است.
ولی در
تفسیر نمونه این نظریه پذیرفته نشده است؛ و بر این باور است: این تفسیر با تمام طرفدارانی که دارد خالی از اشکالات مهمی نیست؛ زیرا:
۱. این تفسیر موجب به هم خوردن یک نواختی آیات و مرجع ضمیرهاست.
۲. «شَدِیدُ الْقُوی»" که در آیات قبل آمده، مناسب با
ذات خداوند است؛ زیرا «
شَدِیدُ الْقُوی» به معنای کسی است که تمام قدرتهایش فوق العاده است؛ این معنا تنها مناسب ذات پاک پروردگار است.
۳. در آیات بعد آمده است که پیامبر او را نزد «سدرة المنتهی» (بر فراز آسمانها دید) اگر منظور جبرئیل باشد او در سفر معراج از آغاز و از روی
زمین با پیامبر همراه بود، و تنها در اوج
آسمان او را ندید.
۴. تعبیر به «علمه» یا مانند آن در قرآن مجید، هیچگاه در مورد جبرئیل به کار نرفته، و این تعبیر در مورد خداوند نسبت به پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) و پیامبران دیگر بسیار زیاد است. به عبارت دیگر؛ جبرئیل معلم پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نبود، بلکه واسطهی
وحی بود و معلمش تنها خداست.
در این
تفسیر نکات دیگری نیز برای ترجیح این نظریه ذکر شده است؛ ولی مطلب اساسی، نکته پایانی است و آن اینکه در
روایات متعددی که از
منابع اهل بیت نقل شده، این آیات تفسیر به جبرئیل نشده، بلکه روایات موافق تفسیر دوم است که میگوید منظور از این آیات
شهود باطنی خاصی نسبت به ذات پاک خداست که برای پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) در این صحنه روی داد و در
معراج بار دیگر تکرار شد و رسول اللَّه فوق العاده تحت تأثیر جذبه معنوی این دیدار قرار گرفت.
روایاتی بر مبنی تفسیر دوم آمده است:
شیخ طوسی در «امالی» از ابن عباس از پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نقل میکند: «لما عرج بی الی السماء دنوت من ربی عز و جل حتی کان بینی و بینه قاب قوسین او ادنی؛
هنگامی که به آسمان
معراج کردم، آنچنان به ساحت قدس پروردگارم نزدیک شدم که میان من و او فاصله قوسین یا کمتر بود.»
مرحوم
صدوق در علل الشرائع همین مضمون را از هشام بن حکم از
امام موسی بن جعفر (علیهمالسلام) نقل کرده است که در ضمن یک حدیث طولانی میفرماید: «فلما اسری بالنبی (صلیاللهعلیهوآله) و کان من ربه کقاب قوسین او ادنی رفع له حجاب من حجبه؛
هنگامی که پیامبر به معراج برده شد و فاصله او از ساحت
قدس پروردگارش به اندازه قوسین یا کمتر بود حجابی از حجابها از برابر دیدگان او برداشته شد.»
در
تفسیر علی بن ابراهیم نیز آمده است: «ثم دنی یعنی رسول اللَّه من ربه عز و جل؛
سپس نزدیک شد، یعنی رسول خدا به پروردگار.»
در روایات
اهل سنت نیز در روایتی همین معنا از
ابن عباس به دو طریق نقل شده است.
این معنا در روایات متعدد دیگری نیز آمده است و نادیده گرفتن این همه روایات ممکن نیست. مجموع این قراین سبب میشود که تفسیر دوم را که میگوید منظور از «
شدید القوی» خداوند است و نزدیک شدن پیامبر نیز نسبت به ذات پاک او بوده است، برگزینیم.
با توجه به مطالب گفته شده اشکالی بر بیان تفسیر نمونه در تفسیر «قاب قوسین» وجود ندارد؛ و تفسیری که در تفسیر نمونه از این آیات ارائه شده علاوه بر اینکه میتواند با قرائن موجود در آیات هماهنگ باشد، با روایات این باب هماهنگ است.
در پایان توجه به این نکته لازم است که معنا و مقصود دقیق از «قاب قوسین او ادنی» چیست؟ زیرا آنچه تاکنون گفته شده بهصورت کلی این بود که این جملات اشاره به مقامات معنوی و
تقرب رسول گرامی
اسلام در شب معراج به حضرت
حق دارد؛ اما معنای دقیق این جملات بیان نشده است.در مورد بیان دقیقتر این آیات میگوییم؛ مفسران از نظر لغوی برای «قاب قوسین» چند احتمال بیان کردند:
یکی اینکه «قاب» به معنای مقدار است و «قوسین» نیز تثنیه قوس است و قوس به معنای کمان (وسیلهای معروف برای تیر اندازی) است.
ظاهراً منظور این است که اگر دو کمان را از طرف زه به هم بچسبانیم شکل دایره درست می شود؛ در نتیجه قاب قوسین یعنی مقدار قطر دایره کمان.
احتمال دیگر اینکه قوس به معنای چیزی که
مقیاس و معیار برای اندازهگیری است و چون در آن زمان ذراعِ دستِ
انسان، مقیاس برای اندازهگیری طول بوده است؛ بنابراین، قاب قوسین به معنای مقدار دو ذراع است.
احتمال دیگر اینکه قاب به معنای مقداری از
کمان است؛ یعنی فاصله میان دستگیره کمان تا نوک آن که زه بسته میشود.
در این صورت قاب قوسین مقدار نیم دایره کمان است که در حقیقت دو ربع دایره کمان است.
اما آنچه مهم است؛ این است که منظور از این مقدارها در مسائل معنوی چیست؟ زیرا همانگونه که توضیح دادیم فاصله مکانی و جسمانی منظور نیست.
اهل معرفت تقریباً اتفاق نظر دارند که منظور از «قاب قوسین» مرتبه
واحدیت است و منظور از «او ادنی» مرتبه
احدیت است.
چنانکه
صدر المتألهین میگوید: «تعین اول همان مقام احدیت وجود است که از آن به «او ادنی» تعبیر شده است؛ کما اینکه از مقام واحدیت به مقام «قاب قوسین» تعبیر نمودهاند.»
در توضیح این مطلب میگویند: در تعبیر قاب قوسین چون تثنیه و دوئیت وجود دارد، این با مرتبه واحدیت سازگار است؛ زیرا در مرتبه واحدیت
اسما و
صفات حق تمایز علمی از ذات حق دارند؛ اما مقام احدیت مقام غلبه
وحدت است که دوئیت علمی نیز بین ذات و صفات دیده نمیشود؛ ازاینرو مقام او ادنی همان مقام و مرتبه احدیت است.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «قاب قوسین و او ادنی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۶/۲.