عینیت اسم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عینیت اسم، مسما، اتحاد اسم با مسما، تغایر اسم با مسما، امام خمینی.
پرسش: در بحث اسماء خدا (مثلاً در بحثهای حول «
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ») گاه سخن از عینیت اسم و مسما شده، که آیا اسمْ عین مسماست یا نه. قول به اینکه اسم عین مسماستة به چه معناست و بر چه پایهای، و قول به اینکه عین مسما نیست به چه معناست و بر چه پایهای است؟
پاسخ: یکی از مباحث مهم کلامی، عرفانی، تفسیری و فلسفی بحث اتحاد یا عدم اتحاد
اسم با مسما است. به خاطر اینکه محل نزاع کاملاً مشخص نبوده غالباً نزاعهای بیحاصل و کشمشهای غیر صحیحی در این مسأله پیش آمده است؛ آنهایی که مثل عرفا قائل به اتحاد اسم و مسما هستند مقصودشان فانی بودن اسم در مسما و مستهلک بودن اسم در مسمی است. طبق نظر ایشان حقایق عینی
عالم و پدیدههای هستی چون جلوه، مظهر و آیت
ذات خدای سبحان هستند؛ لذا از باب اتحاد ظاهر و مظهر و فنای و استهلاک اسم در مسما، تعیّن ذات در اسمی از اسماء خواهند بود. درحالیکه آنهایی که قائل به تغایر و غیریت اسم و مسما هستند (مثل متکلمین) مقصودشان غیریت اسم لفظی با مسماست که بدیهی است که این حرف در جای خود صحیح است.
یکی از مباحث مهم درباره
اسماء الهی بحث اتحاد یا عدم اتحاد
اسم با مسماست، این بحث، هم در مباحث عرفانی و هم در بحثهای کلامی و فلسفی مطرح شده است و مفسران هم غالباً در
تفاسیر به آن اشارهای داشتهاند.
آنچه متکلمان اشعری درباره اتحاد اسم بامسما گفتهاند و به تعبیر شیخ بهایی
کاغذهایی را سیاه نموده و مباحث بیفایدهای را انجام دادهاند که مربوط به اسم لفظی است، قطعاً حرفی غلط و بیاساس است. چون اسم لفظی هیچگاه نمیتواند عین مسما باشد؛ زیرا به اصطلاح علمی لفظ از مقوله کیف، و مسما از مقوله جوهر است و نمیتواند عین هم بشود، لذا در
روایات هم اتحاد اسم با مسما (به این معنی) کاملا مردود دانسته شده است.
اما آنچه در
عرفان درباره اتحاد اسم با مسما گفته شده است غیر توهم اهل کلام بوده و ناظر به حقیقتی دیگر است و آن فانی بودن اسم در مسما و مستهلک بودن اسم در مسماست.
فیض کاشانی در این باره میگوید: اسم به لحاظ هویت و وجود عین مسماست و از نظر مفهوم غیر مسماست.
.
عارف قیصری نیز میگوید: همه حقایق اسمایی در حضرت احدیت عین ذات است؛ اما در حضرت واحدیت به یک اعتبار (مصداق و وجود) عین ذات و به لحاظ دیگر (مفهوم و حدود) غیر ذات است.
این بحث در نگاه عرفانی
امام خمینی نیز مورد توجه قرار گرفته و ایشان در این باره فرموده است: اسم عین مسما، و صورت اسم یعنی اعیان، عین اسم و مسما و ظل منبسط عین حقیقت الهی و مستهلک در آن است و هیچگونه استقلالی ندارد.
و در جای دیگر گفته است: اسم درعینحال که عین مسماست
حجاب او نیز هست.
بنابراین مشخص میشود که حضرت
امام رحمهالله نیز با بزرگان از اهل معرفت در این مسأله همعقیده است که اسم الهی عین مسماست.
حال باید بیشتر توضیح دهیم که اتحاد و عینیت
اسم با مسما از دیدگاه اهل معرفت به چند معناست؟
بعضی از عرفا مثل قیصری بعد از آن که اسم را عبارت از ذات با صفت متعین و تجلی مشخص معنا کردهاند، گفتهاند:
« از این معلوم میگردد که مراد از عینیت اسم با مسما چیست»؛
هدف قیصری این است که چون اسم الهی تجلی و تعین ذات با صفت مشخص است، پس عین مسما محسوب میشود.
بعضی هم مثل امام خمینی گفتهاند: عینیت اسم با مسما در فانی بودن اسم در مسما و مستهلک بودن اسم در مسماست. وی در این زمینه مینویسد: اسم در مسمای خود فانی است. ما خیال میکنیم که خودمان یک استقلال داریم، لکن اینطور نیست، اگر آنی، آن شعاع وجود، که موجودات را با آن شعاع
اراده، و با آن تجلی موجود فرموده برداشته شود، تمام موجودات لاشئاند. «
الله نور السموات و الارض»؛ یعنی وجود سماوات و الارض که عبارت از
نور است، از خداست، و آنقدر فانی در اوست که الله نور سماوات است، نه اینکه الله ینوّر السموات (سماوات را نورانی میکند).
بنابراین هدف اهل معرفت از اتحاد اسم با مسما، آن است که حقایق عینی عالم و پدیدههای هستی چون جلوه، مظهر و آیت مسما (ذات
خدای سبحان) هستند. از باب اتحاد ظاهر و مظهر و
فنا و استهلاک اسم در مسما، تعیّن ذات در اسمی از اسما خواهند بود.
اما هستند افرادی هم که اسم و مسما را مغایر با هم دانستهاند؛
مثلاً ابوالفتوح رازی میگوید:
«اسم و مسما مغایر با یکدیگر هستند و این شبهه را که اسم، عین مسماست، باید سست و بیوزن برشمرد؛ زیرا صور مختلفی درباره اسم و مسما قابل تصور میباشند که عبارتند از اینکه: ۱. اسم بدون مسما؛ ۲. مسما بدون اسم؛ ۳. یک مسما و چند اسم؛ ۴. یک اسم و چند مسما.
مثال برای صورت نخست یعنی اسم بدون مسما، آیه:
انا نبشرک بغلام اسمه یحیی (مریم۷) این بشارت پیش از آن که کسی به نام یحیی زاده شود و پا به عرصه وجود نهد انجام گرفته است و این اسم فقط در عالم تعبیر و لفظ تحقق یافته و مسمایی هنگام
بشارت وجود نداشته است.
مثال برای صورت دوم یعنی، مسما بدون اسم، عبارت از آن بخش از پدیدههای وجودی است که هنوز نام و عنوانی برای خود احراز نکردهاند.
مثال برای صورت سوم یعنی یک مسما و چند اسم
خداوند متعال است؛ چراکه خداوند در
قرآن و
روایات هزار و یک نام دارد.
مثال برای صورت چهارم، یعنی یک اسم و چند مسما عبارت از اسمای مشترک است، از قبیل عین (که گویند دارای هفتاد و دو معنا است) و مانند آن. بر این اساس طبق صورت سوم اگر اسم و مسما عین یکدیگر باشند یا هر اسمی، مسما باشد باید هزار و یک خدا باشد.
و دلیل دیگر برای اثبات تغایر اسم و مسما آن است که اسم قابل شنیدن و نوشتن و خواندن است. لکن مسما به هیچ وجه این چنین نیست؛ و نیز مسما با وجود اینکه میتواند در یک جا باشد، اسم و نام آن در جایهای مختلف و متعدد منتشر و پراکنده است، علاوه بر اینها اگر اسم عین مسما باشد، باید با تلفظ
آتش زبان و دستگاه صوتی و ابزار
سخن گفتن بسوزد و با گفتن عسل، کام آدمی شیرین گردد».
بعضی از متکلمان دیگر هم مثل ابوالفتوح رازی معتقد به متغایر بودن اسم و مسما هستند و
آشکارا از مطالبشان میبینیم که اسم لفظی را مورد نظر داشتهاند.
از بحثهای عرفا و متکلمان کاملاً مشخص و واضح است که هرکدام با نگاه و افقی کاملاً جدا و متمایز به این مسأله توجه دارند، اگر عرفا قائل به اتحاد اسم و مسما هستند، مقصودشان تجلی و استهلاک ظاهر و مظهر است و اگر متکلمان قائل به تغایر اسم و مسما هستند، منظورشان اسم لفظی است که بدیهی است با مسما تغایر دارد. حاجی سبزواری هم این نزاع را لفظی دانسته است.
در پایان جا دارد روایت شریفی از
امام صادق علیهالسلام که به یکی از شاگردان متکلم خود به نام هشام فرمودهاند، اینجا ذکر شود.
هشام بن حکم از امام صادق ـ علیهالسلام ـ از نامهای خداوند سؤال کرد حضرت فرمود: ای هشام: اسم از مسما جداست، پس کسی که نام را بدون معنی عبادت کند،
کفر ورزیده است و چیزی را عبادت نمیکند؛ و کسی که نام و معنی را با هم عبادت کند دو چیز را عبادت کرده و
شرک ورزیده است و اما اگر کسی معنی را بدون نام
عبادت کند، پس آن
توحید است، ای هشام آیا فهمیدهای؟
گفت: بیشتر برایم بگو:
فرمود: بهدرستی که برای
الله نود و نه نام وجود دارد، پس اگر هر نام همان چیزی بود که بر آن قرار گرفته است، هر نامی از آنها الهی میبود، اما «الله» معنیای است که بهوسیله این نامها برای آن دلیل آورده میشود و همه آنها غیر از او هستند. ای هشام: نان، نامی برای خوردنی،
آب، نامی برای نوشیدنی، و لباس، نامی برای پوشیدنی، و آتشی نامی برای سوزاندنی، میباشد، ای هشام آیا فهمیدی؟ بفهم که بهوسیله آن بر دشمنان ما که کافر بر خداوند بلندمرتبه هستند غلبه کنی.
روشن است که در این
روایت شریف
امام با توضیحاتی که ارائه میکنند، مشخص میفرمایند که به اسم لفظی اشاره دارند.
پایگاه اسلام کوئست.