• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علم غیب پیامبران

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: شیعه، پیامبران، علم غیب، گواه، آیه، سوره مائده، قرآن.

پرسش: خداوند بارها دانش غیب را ویژه خود اعلام کرده و پیامبران نیز بارها منکر داشتن علم غیب شده‌اند؛ مثل آیه ۱۰۹ سوره مائده پس چرا برخی معتقدند که پیامبران چنین دانشی در اختیار دارند؟!

پاسخ اجمالی: علم غیب پیامبران الهی (البته با اذن پروردگار) و نیز شاهد بودن آنان بر اعمال بندگان موضوعی است که در آیات متعدد قرآن به آن اشاره شده است. با این وصف، اما در آیاتی از قرآن شاهد آن هستیم که این موضوع از سوی خود پیامبران (علیه‌السّلام) مورد انکار واقع شده است.
مفسران قرآن کریم، بویژه مفسران شیعه با پذیرش علم غیب برای پیامبران، معتقدند در آیاتی که آنان علم غیب را از خود نفی کرده، در حقیقت نفی مطلق علم نبوده، بلکه نوعی خضوع و ادب در برابر عالِم مطلق، یعنی خدای متعال بوده و این‌که دانش آنان در برابر علم الهی هیچ است؛ چرا که علم غیب بالذات و مطلق از آن خداوندی است که همه جا و در هر زمان حاضر است، و غیر او بالذات چنین علمی ندارد، بلکه تنها آنچه را خدا از غیب به آنها تعلیم داده است می‌دانند.



علم غیب پیامبران الهی و شاهد بودن آنان بر اعمال بندگان، موضوعی است که در آیات متعدد قرآن به آن اشاره شده است؛ با این وصف، اما در آیاتی از قرآن شاهد آن هستیم که این مسئله از سوی خود پیامبران مورد انکار واقع شده است؛ مانند:
• «قُلْ لا اَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا اَعْلَمُ الْغَیْب؛ بگو: به شما نمی‌گویم که خزاین خدا نزد من است.و علم غیب هم نمی‌دانم.»
• «وَ لَوْ کُنْتُ اَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْر؛ و اگر علم غیب می‌دانستم بر خیر خود بسی می‌افزودم.»
• «فَقُلْ اِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّه؛ بگو: دانستن غیب از آن خدا است.»
در همین راستا است، آنچه در آیه ۱۰۹ سوره مائده راجع به پرسش پروردگار از پیامبران در روز قیامت در ارتباط با چگونگی برخورد مردم با دعوت آنان و اظهار بی‌اطلاعی پیامبران از این موضوع آمده است: «یَوْمَ یَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ ما ذا اُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا اِنَّکَ اَنْتَ عَلاَّمُ الْغُیُوب؛ هنگامی که خدا پیامبران را گردآورد و از آنان بپرسد که واکنش مردم به دعوتتان چه بود؟! آنان پاسخ دهند: ما چیزی نمی‌دانیم! تویی که آگاه بر امور غیبی هستی.»
در حقیقت این آیه، تکمیل‌کننده آیات قبل است. آیات گذشته مربوط به مسئله شهادت حق و باطل بود؛ و دستور به تقوا و ترس از مخالفت فرمان خدا داده شد، و این آیه هشدار در مورد روز قیامت است.
آنچه در این آیه مورد دقت و تامل است، این است که این اظهار بی‌اطلاعی انبیا در برابر پرسش خدای متعال به چه معنا است؟! با توجه به این‌که در آیات دیگر، خلاف این موضوع آمده و آنها را آگاه از جزئیات و گواه و شاهد بر اعمال بندگان معرفی می‌کند؛ به عنوان نمونه به آیات زیر توجه شود:
• «...وَ اُنَبِّئُکُمْ بِما تَاْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی‌ بُیُوتِکُم... ؛ و شما را از آنچه می‌خورید و آنچه در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید خبر می‌دهم.»
• «فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی‌ هؤُلاءِ شَهِیداً؛ حال آنها چگونه است آن روزی که از هر امتی، شاهد و گواهی (بر اعمالشان) می‌آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟»
• «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ اِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ و پیامبر عرضه داشت پروردگارا، قوم من قرآن را رها کردند.»
بنابر این چگونه است که در آیه مورد بحث، هر نوع دانشی را در نوع برخورد مردم با رسالت‌شان از خود نفی کرده و همه چیز را به خدا وامی‌گذارند؟!


در راستای این موضوع، مفسران برای جمع بین این آیات، اقوالی را مطرح کرده‌اند؛ مانند:
۱. روز قیامت پنجاه توقف‌گاه دارد، مدت هر توقف‌گاهی هزار سال است و جمعاً ۵۰ هزار سال به‌ طول خواهد انجامید: «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ اَلْفَ سَنَةٍ». در بعضی از آن مواقف عقل‌ها مدهوش و زایل گشته، و جان‌ها به چنبر گردن رسیده، چنان‌که فرمود: «اِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ کاظِمِینَ». لذا از بیم فزع و وحشت آن ساعت، رسولان هیچ چیزی را به یاد نمی‌آورند؛ از این‌رو است که پیامبران می‌گویند: «لا عِلْمَ لَنا»، پس از آن‌که این موقف بگذرد، و عقل‌ها به جای خویش باز گردد، پیامبران بر قوم خویش گواهی می‌دهند، و از تصدیق و تکذیب امت خویش خبر می‌دهند.
[۱۱] میبدی، احمد بن ابی‌سعد، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج‌۳، ص۲۶۱، تحقیق، حکمت‌، علی اصغر، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.

البته این توجیه با مقام پیامبران چندان سازگار نیست.
۲. «لا عِلْمَ لَنا» به معنای نفی هرگونه علم غیب از پیامبران نیست؛ چرا که علم غیب بالذات مربوط به کسی است که همه جا و در هر زمان حاضر است، و غیر او بالذات چنین علمی را ندارد، بلکه آنچه را خدا از غیب به آنها تعلیم داده است می‌دانند: «قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا اِلاَّ ما عَلَّمْتَنا». قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی‌ غَیْبِهِ اَحَداً اِلَّا مَنِ ارْتَضی‌ مِنْ رَسُولٍ؛ خداوند دانای به غیب است و هیچ‌کس را از علم غیب خود آگاه نمی‌کند، مگر رسولانی را که برگزیده است.»
و در جایی دیگر فرمود: «تِلْکَ مِنْ اَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها اِلَیْکَ؛ اینها از خبرهای غیبی است که ما به تو وحی می‌فرستیم.»
از این آیات و مانند آن استفاده می‌شود که علم غیب مخصوص ذات خدا است، اما هرگاه صلاح بداند به هر کس بخواهد می‌آموزد.
۳. منظور پیامبران از این سخن، علم نداشتن به حکمت این پرسش پروردگار است که خدای متعال از ما به آن داناتر است.
[۱۷] ر.ک: بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص۱۰۰، تحقیق، المهدی‌، عبدالرزاق، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.

۴. از امام باقر (علیه‌السّلام) در این معنا سؤال شد، آن‌حضرت در جواب فرمود: منظور از اظهار بی‌اطلاعی پیامبران، این است وقتی خداوند از آنان در ارتباط با چگونگی برخورد مردم با جانشینان آنها می‌پرسد، آنها می‌گویند ما دانشی در برخورد بعد از خود با آنان نداریم.
این تفسیر، همخوان با آیه ۱۱۷ سوره مائده است که در آن حضرت عیسی (علیه‌السّلام) خطاب به پروردگار می‌فرماید: «چیزی غیر از آنچه به من دستور دادی به پیروانم نگفتم که خدای من و خودتان را بپرستید و تا زمانی که کنارشان بودم، بر کارهایشان آگاه بودم. اکنون که مرا نزد خود بردی، تنها تو مراقب آنانی و تو بر هرچیزی گواهی»!
در این تفسیر، پیامبران اعلام می‌دارند بعد از آن‌که از میان پیروانشان رفتند، دیگر نظارت مستقیمی بر رفتارشان نداشته‌اند.
۵. در این‌جا پیامبران، علم حقیقی که همان غیب است را از آن لحاظ از خود نفی نموده و برای پروردگار سبحان اثبات می‌کنند که خودشان جز آنچه خدا به آنها داده دانش ذاتی دیگری ندارند، و این جوابشان نوعی خضوع در برابر عظمت و کبریایی پروردگار، و اعتراف به احتیاج ذاتی و حقیقی خود در برابر خدای متعال و رعایت آداب حضور و اظهار حقیقت امر است، نه جواب نهایی که بعد از آن جواب دیگری نباشد؛
اولاً: خدای متعال آنان را شهدای بر امت قرار داده، چنان‌که فرمود: «فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی‌ هؤُلاءِ شَهِیداً».
لذا برای شاهد بودن پیامبران (علیه‌السّلام) معنایی جز این تصور نمی‌شود که در روز قیامت که روز جلوه حقیقت است، در باره امت‌های خود شهادت به حق دهند، و این شهادتی را که خداوند برای ایشان مقدر فرمود بزودی در آن روز خواهند داد، و اگر در آیه مورد بحث در جواب پروردگار گفته‌اند: «لا عِلْمَ لَنا» برای رعایت ادب و ایفای مراسم عبودیت در قبال مالک حقیقی و پروردگاری است که در آن روز، جز او صاحب اختیار و پادشاهی نیست؛ همچنین اشاره است به واقع و حقیقت امر و این‌که علم حقیقی را تنها او مالک بالذات است و دیگران مقداری را مالک‌اند که او به آنان افاضه فرمود، با این حال منافات ندارد که بعد از این اعتراف، شهادت‌هایی که در باره احوال امت خود دارند بدهند؛ چرا که این علم و شهادت از نوع علم متداول و شهادت معمولی در بین مردم عادی نیست، بلکه از نوع علمی است که مخصوص به خود خداوند است، و خداوند آن‌را به طائفه‌ای از برگزیدگان بندگان خود اختصاص داده است:
«آنان که علم و ایمانشان دادند به مردم می‌گویند: این‌که می‌شنیدید خداوند در کتاب محفوظ خود مقدر کرده که تا روز قیامت در قبر بیارمید، این است آن قیامت».
ثانیاً: قرآن کریم هم پرسش از پیامبران را ذکر فرمود، و هم پرسش از مردمی را که آن بزرگواران به سوی ایشان مبعوث بوده‌اند: «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ». آن‌گاه از طرف امت‌ها جواب‌های متعددی در مقابل سؤالات زیادی که از آنان می‌شود ذکر فرموده است. مانند: آیات ۴۲ تا ۴۶ سوره مدثر: «ما سَلَکَکُمْ فی‌ سَقَرَ، قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ، وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ، وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ، وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ».
روشن است که لازمه این جواب‌ها علم و آگاهی آنان است. چنان‌که خود سؤال هم، اشاره به علم آنان دارد؛ چرا که اگر آنان بهره‌ای از دانش نداشتند، سؤال از ایشان معنا نداشت.
بنابر‌این، وقتی امت‌ها، بویژه مجرمان در قیامت به این پایه از علم و اطلاع برسند که مورد مؤاخذه و پرسش پروردگار قرار گیرند، چگونه ممکن است این علم را از پیامبران الهی (علیه‌السّلام) سلب نمود؟!


۱. مائده/سوره۵، آیه۱۰۹.    
۲. انعام/سوره۶، آیه۵۰.    
۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۸.    
۴. یونس/سوره۱۰، آیه۲۰.    
۵. مائده/سوره۵، آیه۱۰۹.    
۶. آل عمران/سوره۳، آیه۴۹.    
۷. نساء/سوره۴، آیه۴۱.    
۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۰.    
۹. معارج/سوره۷۰، آیه۴.    
۱۰. غافر/سوره۴۰، آیه۱۸.    
۱۱. میبدی، احمد بن ابی‌سعد، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج‌۳، ص۲۶۱، تحقیق، حکمت‌، علی اصغر، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
۱۲. ر.ک:شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص۵۳، مقدمه، تهرانی، شیخ آقابزرگ، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۳۲.    
۱۴. جن/سوره۷۲، آیه۲۶.    
۱۵. هود/سوره۱۱، آیه۴۹.    
۱۶. ر.ک:مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۵، ص۱۲۰- ۱۲۱، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۱۷. ر.ک: بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج‌۲، ص۱۰۰، تحقیق، المهدی‌، عبدالرزاق، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
۱۸. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج‌۸، ص۳۳۸، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۱۹. مائده/سوره۵، آیه۱۱۷.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۴۱.    
۲۱. روم/سوره۳۰، آیه۵۷.    
۲۲. اعراف/سوره۷، آیه۶.    
۲۳. مدثر/سوره۷۴، آیه۴۲ - ۴۶.    
۲۴. ر.ک:طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۶، ص۲۰۰- ۲۰۲، قم، دفتر انتشارات اسلامی‌، چاپ پنجم‌، ۱۴۱۷ق.    
۲۵. طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۶، ص۲۹۰- ۲۹۵، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «علم غیب پیامبران» تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۱۲/۱۲.    






جعبه ابزار