عدم تمایل امام علی در گرفتن حکومت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام علی، قتل عثمان.
پرسش: پس از
قتل عثمان، مردم به سوی امام علی (علیهالسّلام) هجوم بردند ولی آن حضرت در گرفتن حکومت، تمایلی نشان نمیداد. چطور ممکن است ایشان که خود را خلیفه بلافصل و برحق میدانست، از به دست گرفتن حکومت پرهیز داشت؟
اندک آشنایی با بینش، روش و منش علی (علیهالسلام)، تردیدی باقی نمیگذارد که او از تعارفات سیاستمدارانه به دور است و از نفس حکومت، بیزار. علی (علیهالسلام)، نه در پی
حکومت بود و نه در اندیشه سلطه بر مردم. او به حکومت، چونان ابزاری برای استواری
حق و گسترش
عدل و
اقامه قسط میاندیشید. آیا شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن روزگار، برای دست یافتن به چنین اهدافی از حکومت، آماده بود؟ اکنون و از پسِ ۲۵
سال دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و فکری و دیگرسانیهایِ روحی و ذهنی، صحابیان و همراهان نیز دگرگونه شدهاند، بااندیشههایی دیگر، و معیارها و ملاکهایی دیگر برای زندگانی و....
نسل حاضر که میداندارِ صحنه سیاست و آخرین هنگامههاست نیز در شرایطی قرار دارد که نه با معیارها و ملاکهای استوار
دین آشناست، و نه با چگونگی اوضاع
عصر رسالت، و نه با
سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)؛ و نه از علی (علیهالسّلام) و جایگاه والایِ او در دین و شأن عظیم او آگاهی درستی دارد. آنچه در ربع قرن بر دین رفته، (به ویژه در زمان خلیفه سوم) تفسیر و تأویلهایی است که از متون دینی شده، و دگرسانیهایی است که در احکام، پدید آمده است.
همه اینها تصویری از دین در ذهن و زبان رقم زده بود که عمل بر اساس
کتاب و
سنّت (به دور از مجاملهها و مداهنهها) را بسی دشوار میساخت. امام علی (علیهالسّلام) میدانست که آب رفته را به جوی بازگرداندن، همان و سر برکشیدن فتنهها، همان! گزاردن حق، همان و سر برکشیدن باطلمداران حق ستیز، همان! از اینروی، از پذیرش، تن میزد و بر آن تأکید میورزید، تا مگر فردا و فرداها در برابر سرکشها حجّتی باشد.
چنین است که حضرت در جایی فرمود:
«دَعونی وَ التَمِسوا غَیری، فَاِنّا مُستَقبِلونَ امرا لَهُ وُجوهٌ والوانٌ، لا تَقومُ لَهُ القُلوبُ و لا تَثبُتُ عَلَیهِ العُقولُ. و انَّ الآفاقَ قَد اغامَت، وَ المَحَجَّةُ قَد تَنَکَّرَت، وَ اعلَموا انّی ان اُجِبتُکُم رَکِبتُ بِکُم ما اعلَمُ، و لَم اُصغِ الی قَولِ القائِلِ و عَتبِ العاتِبِ، و ان تَرَکتُمونی فَاَنَا کَاَحَدِکُم، و لَعَلّی اسمَعُکُم و اطوَعُکُم لِمَن وَلَّیتُموهُ امرَکُم، و اَنَا لَکُم وَزیرا، خَیرٌ لَکُم مِنّی امیرا؛
مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید که ما به استقبال امور چند پهلو و رنگارنگ میرویم. دلها در آن، بر جا نمیماند و خِرَدها بر آن، استوار نمیگردد. گستره زندگی را ابرهای فتنه، پوشانده و راه روشن ناشناخته شده است؛ و بدانید اگر من درخواستِ شما را پذیرفتم، با شما چنان رفتار میکنم که
[
خود
]
میدانم و به سخنِ سخنسرایان و ملامتِ سرزنش کنندگان، گوش نمیدهم، واگر مرا واگذارید، همچون یکی از شمایم و شاید برای کسی که کار خود را بدو میسپارید، بهتر از دیگران، فرمانبردار و شنوا باشم. اگر من وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر شما باشم.»
کلام امام (علیهالسّلام) بسی گویا روشنگر و ژرف است. آنچه به استقبال آن میرویم، گونهگون است و دارای رویهها: امواجی که در پیش داریم، توفانهایی که آغاز خواهد شد، عدالتی که من بر آن پای خواهم فشرد، فریادهایی که در پی آن برخواهد آمد و....
امام میخواست تا زمینه آماده شود و معیارها و ملاکهای تعامل را با مردم در میان نهد، خطوط اصلی حکومت را وا گوید و آینده را روشن سازد، تا مردم آگاهانه انتخاب کنند و هوشمندانه موضع گیرند.
سخنان امام، پس از آن تن زدنها و نپذیرفتنها در خطبهای که یاد شد و مواردی دیگر:
تأکیدی است بر اینکه او شیدا و شیفته ریاست نیست. اگر از خود سخن گفته، اگر از دیگرسانیها پس از پیامبر خدا نالیده، اگر بر
امامت و پیشوایی خود تأکید کرده، همه و همه، برای آشکار ساختن حقایق و تأکید بر مصالح بوده است.
اکنون نیز اگر زمام امور را به دست میگیرد و مسئولیت خلافت را میپذیرد، برای اجرای حقّ است و پی نهادنِ حکومتی بدانسان که خود میداند و میپسندد، تا فردا هیچ کس و هیچ گروه و قبیلهای، به لحاظ فریادگری و بیعت امروزش، خود را طلبکار نداند و آهنگ تحمیل خواستههایش را بر او نداشته باشد.
تأکیدی است بر اینکه دگرگونیهایی در آموزههای دین، چهره بسته است. پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، آیین الهی دست خوش دگرسانیهایی شده است. اکنون او چون زمام امور را به دست گیرد، با تحریفها مبارزه خواهد کرد و در جهت نمودنِ چهره راستین دین از پسِ غبار
تحریف، خواهد کوشید و این همه، بسی تنشهای سیاسی و اجتماعی به همراه خواهد داشت.
نشان از جامعهشناسی دقیق، روانشناسی و زمانشناسی امام (علیهالسّلام) دارد و گواهی میدهد که وی فریفته روی آوردن مردم به
بیعت با وی در آن شرایط ویژه سیاسی نشد و آینده حکومت خود را به روشنی میدید و میدانست که شرایط برای اصلاحات علوی و باز گرداندن امّت اسلامی به روش و سیره پیامبر خدا و سنّت او فراهم نیست. همچنین نیک میدانست که شورش عمومی علیه عثمان، برخاسته از بازگشت جامعه به ارزشهای اسلامی نبود؛ بلکه برخی از موج سوارانِ این شورش، چون
عایشه و
طلحه و زبیر، با انگیزههای خاصّ سیاسی و اقتصادی دست به چنین اقدامی زدند.
از اینرو، انگیزه بیعت آنان، با اهداف حکومتی امام (علیهالسّلام) سازگار نبود و هرگاه بدین نتیجه قطعی میرسیدند که علی (علیهالسّلام) آنان را همراهی نمیکند و بدانان امتیازهای خلاف حق و عدالت نمیبَخشد، در برابر اصلاحات وی قیام خواهند کرد و جامعه اسلامی را به تفرقه و تشتّت خواهند کشاند.
بیعت با او، بیعت با آرمانهای علوی است. اکنون، آنکه دست در دست او مینهد و با او پیمان میبندد، باید آماده همراهی باشد؛ همراهی برای زدودن تحریفها، بازسازی معنوی جامعه، حاکمیت واقعی دین، باز نمودن آنچه از یادها رفته است و روشن ساختن حقایقی که دستخوش دگرگونی شدهاند و...
بدینسان، مولا (علیهالسّلام) با امواج خروشان مردمی که فریاد برآوردهاند که علی باید زمامِ خلافت را به دست گیرد، اتمام حجّت میکند که او از پذیرش خلافت، گسترش عدالت، گزاردن حق و احیایِ آیین الهی را مراد کرده است و راه، این است، نه جز این.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «عدم تمایل امام علی در گرفتن حکومت» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۵/۱۱.