عبّاس بن عبدالمطّلب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ابن عباس، امام علی علیهالسلام.
پرسش: آیا ابن عباس در پایان عمرش به
معاویه پیوست؟
پاسخ: عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف مکنی به ابیالعباس بود.
در نزدیکی شهر
مکه مکرمه و در
شعب ابیطالب آنگاه که مسلمین و
بنیهاشم در آنجا محصور بودند، متولد شد؛ یعنی سه سال پیش از
هجرت.
با اینکه در هنگام رحلت پیامبر ۱۳ سال داشت، ولی احادیث زیادی از طریق او نقل شده است.
در زمان
خلافت علی ـ علیهالسلام ـ با آن حضرت به
عراق رفت و در
جنگ جمل و
صفین حاضر بود و حضرت میخواستند تا او را راهی جریان
حکمیت نماید تا به نمایندگی از ایشان با عمر و عاص تکلیف مسلمانان را روشن سازند.
عبدالله بن عباس چند برادر غیر از خودش داشت که نام یکی از آنها عبیدالله بن عباس بود که در زمان خلافت
امام حسن ـ علیهالسلام ـ فرماندهی لشکر امام را عهدهدار بود که با تطمیع عمال معاویه و نیرنگ آنها سپاه امام را ترک کرد و بهسوی سپاه معاویه رفت. با اینکه سپاه معاویه دو فرزند او را کشته بودند، ولی او با این همه امام را رها کرد و به
معاویه پیوست که سستی عظیمی در سپاه امام به وجود آمد و یکی از اسباب شکست سپاه امام نیز همین علت بود.
اما عبدالله بن عباس در کنار امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ بود و یکی از شاگردان آن حضرت در علم
تفسیر قرآن محسوب میشد و امام او را فرماندار
بصره نموده بود؛ و یکبار او را نسبت به بدرفتاریش به
بنیتمیم هشدار داد و نصیحت نمود.
از مضمون این نامهها برمیآید که بهطور احتمال وی مقداری در مصرف
بیتالمال زیادهروی و اسراف مینموده و حضرت او را نصیحت و اندرز داده است.
همچنین وقتی حضرت میخواست او را به امارت بصره بفرستد، نصیحت کرده است که با مردم تندی و خشونت ننماید و با آنها با خوشرویی و مهربانی برخورد نماید.
حضرت، ابن عباس را همیشه همراه خود داشت و در جنگ نهروان او را برای
اتمام حجت و موعظه بهسوی
خوارج فرستادند، تا آنها را از عواقب کارشان آگاه کند.
و به وی توصیه کرد که با خوارج به قرآن
احتجاج نکند؛ چون از قرآن تأویل و تفسیرهای مختلفی میکنند؛ ولی به سنت پیامبر احتجاج کند و با سنت او آنها را قانع سازد. از این جریان فهمیده میشود که عبدالله بن عباس به سنت نبوی هم آگاهی خوبی داشته است که حضرت این کار را به او میسپارد.
از مضمون یکی از نامههای حضرت به ابن عباس برمیآید که وی هنگام تصدی
حکومت بصره مقداری از بیتالمال را جمع کرده و با خود به
مکه برده است و حضرت در این نامه از کار او انتقاد کرده و نصیحتش نموده است که اموال را به بیتالمال برگرداند و
توبه و
طلب مغفرت نماید.
ابن میثم، شارح نهجالبلاغه گفته است که امام در مقام نصیحت بوده است نه اینکه ابن عباس دچار اختلاس شود؛ بلکه امام به شیوه رایج خود او را نصیحت کرده است؛ همانطوری که سایر عزیزان خود را نصیحت نموده است.
از سوی دیگر برخی از دانشمندان علم رجال مثل شیخ کشی اخباری را ذکر کردهاند که متضمن مدح اوست.
از
کتب رجال و تاریخ و
سیره برمیآید که وی از
محبین و ارادتمندان امیرالمؤمنین و امام حسن و
امام حسین ـ علیهمالسلام ـ بوده است.
ابن ابیالحدید در اینکه او در بصره اختلاس نموده باشد، بسیار متحیر است؛ لذا در این جریان میگوید: من متوقفم و نمیتوانم نه این طرف داستان و نه آن طرف آن را تکذیب نمایم.
مورخين نوشتهاند: او بهقدری در فراق اميرالمؤمنين و حسنين گريست كه چشمان خود را از دست داد و در آخر عمرش
نابینا بود. درنهايت او در آخر عمرش از مكه به
طائف رفت و در سنه ۶۸ يا ۶۹ هجری به سن هفتاد و يك در طائف وفات يافت و
محمد حنفیه فرزند علی ـ عليهالسلام ـ بر او نماز خواند و گفت: اليوم مات رباني هذه الامة.
نتيجه اينكه دليل معتبری در دست نيست كه وی در آخر عمرش از علی ـ عليهالسلام ـ بريده باشد؛ اما او با معاويه مذاكراتی داشته است؛ همانطوری كه ساير ياران علی ـ عليهالسلام ـ با معاويه مذاكراتی داشتهاند و اينها دليل نمیشود كه بگوييم او در آخر عمر به معاويه پيوسته باشد؛ ولی برادرش عبيدالله به معاويه پيوست و از امام حسن ـ عليهالسلام ـ گريخت؛ علاوه بر اينها آخر عمر عبدالله بن عباس و
نماز خواندن فرزند علی به ابن عباس،
ایمان وی را ثابت میكند. والسلام.
سایت اندیشه قم