عباس و فرزندانش از منظر شیعه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: شیعه،
کافر،
شان نزول.
پرسش: آیا عباس بن عبد المطلب و فرزندانش از نظر
شیعه کافر هستند؟
پاسخ: شیعه گرچه ممکن است به بعضی از عملکردهای عباس بن عبد المطلب و فرزندانش در برههای از زمان انتقاداتی داشته باشد؛ چراکه آنان
معصوم از
گناه و خطا نبودند، اما آنها را کافر ندانسته و برای عباس بن عبد المطلب و عبدالله بن عباس احترام ویژهای قائل است.
شیعه بعضی از افراد برجسته
اهل بیت را به صراحت کافر قرار دادهاند؛ مانند عباس عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که شیعه میگوید که این آیه درباره او نازل شده است که: "و من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی و اضل سبیلا"؛ و هر که در این
دنیا کور باشد (یعنی: کوردل و فاقد
بصیرت معنوی باشد به طوری که توان نگرش در حجتها، آیات و برهانهای خداوند را نداشته باشد) پس او در
آخرت نیز نابینا و گمراهتر است.
و پسر عباس، عبدالله بن عباس که دانشمند
امت و مفسر
قرآن بود را کافر قرار دادهاند؛ در الکافی جملهای درباره عبدالله بن عباس آمده که به
کفر او اشاره میکند و میگوید: که او جاهل و بی عقل بوده است! و در
رجال کشی آمده است: «اللهم العن ابنی فلان و اعم ابصارهما، کما عمیت قلوبهما»! «بار خدایا فرزندان فلانی را لعنت کن و چشمهایشان را کور کن چنان که دل هایشان را کور کردهای....» . شیخ و عالم شیعیان
حسن مصطفوی در توضیح این عبارت میگوید: آنها عبدالله بن عباس و عبیدالله بن عباس هستند.
عباس بن عبد المطلب عموی گرامی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
اهل بیت نبوده، اما همواره مورد احترام خاص شیعیان بوده و امروزه شیعه در کنار زیارت قبر امامان خود در
بقیع آن بزرگوار را نیز با احترام خاص زیارت میکنند. هر چند در مورد عباس و فرزندش عبیدالله و نیز
عقیل بن ابی طالب انتقاداتی داشته و این به دلیل آن است که همه نزدیکان و اقوام
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در یک سطح نبودهاند.
عبدالله بن عباس از اشخاص ثقه و مورد اعتماد شیعه است. او کسی است که [[|امام علی (علیهالسّلام)]] او را در قضیه
حکمیت نماینده خود قرار داد. همچنین صدها روایت در کتب روایی شیعه از ایشان نقل شده و تفاسیر شیعی نیز آکنده از نظریات ایشان است. آیا ممکن است که شیعه چنین شخصی را کافر بداند؟
اما روایتی که در شان نزول آیه نقل کردهاید سند ندارد؛ زیرا بین عیاشی و کسی که
عیاشی روایت را از او نقل کرده قطعا راوی یا راویان دیگری وجود داشتهاند که ذکر نشده است. بر فرضی که چنین روایتی صحیح باشد تنها دلیل صدور چنین روایاتی را میتوان حفظ جان و سلامتی این افراد از
ظلم و ستم
بنی امیه دانست. امامان ما برای نشر معارف خود، چارهای نداشتند جز آن که افراد برجستهای همانند
ابن عباس و
زراره را در ظاهر از خود دور نمایند؛ چرا که در روایات دیگر، آنها مورد ستایش نیز قرار گرفتهاند.
بنابراین، شیعه گرچه ممکن است به بعضی از عملکردهای عباس بن عبد المطلب و فرزندانش در برههای از زمان انتقاداتی داشته باشد؛ چراکه آنان
معصوم از
گناه و خطا نبودند، اما آنها را کافر ندانسته و برای
عباس بن عبد المطلب و
عبدالله بن عباس احترام ویژهای قائل است.
برای پاسخ به این پرسش، باید به چند نکته اشاره کنیم:
۱. آیا شیعیان، عباس و فرزندان او را کافر میدانند؟
۲. آیا روایاتی در مذمت عباس و فرزندان او در کتابهای شیعه وارد شده است، و نظر
شیعه در باره اسناد آنها چیست؟ و در صورت صحیح بودن چه توجیهی دارد؟
۳. آیا اقوام و نزدیکان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچ نقطه ضعفی نداشته و معصوم بودهاند؟
اکنون به ترتیب به بررسی نکات فوق میپردازیم:
در مورد موضوع اول باید گفت که منافاتی ندارد که ما به مجموعه افرادی، در کلیت آن، علاقمند باشیم، ولی گاهی در آن مجموعه، با اشخاصی برخورد نماییم که با اهداف و آرمان هایمان همراه نباشند. شما به آیهای از
قرآن دقت فرمایید که این پرسش را طرح مینماید که: «ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله... ؛
چرا به اشخاصی که مورد توجه خاص خداوند قرار گرفتهاند،
حسادت میگردد در صورتی که ما (در موقعیتی مشابه) به خاندان و
اهل بیت ابراهیم،
کتاب آسمانی و
حکمت عطا نموده و امکانات مادی وسیعی را نیز در اختیارشان قرار دادیم». قرآن به صراحت بیان میدارد که
آل ابراهیم مورد توجه خاص خداوند بودند، اما آیا این امر، منافاتی با آن دارد که ما از عملکرد
برادران یوسف (علیهالسّلام) که آنها نیز از
نوادگان ابراهیم (علیهالسّلام) بودند، انتقاد داشته باشیم؟! خوب است بدانید که از لحاظ تبار شناسی، تمام طایفه
قریش نیز که با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جنگیده و بسیاری از آنان در این جنگها به هلاکت رسیدند، با فاصلهای زیاد از فرزندان ابراهیم (علیهالسّلام) شمرده میشوند! آیا تمام این افراد مشمول رحمت و برکاتی که خداوند به آل ابراهیم وعده داده، میگردند؟!
آیا اگر قرآن به صراحت، خواستار بریده شدن دستان
ابولهب عموی دیگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگردد،
میتوان نتیجه گرفت که قرآن دشمن
اهل بیت است!؟
شیعیان به دستور خداوند در
سوره شوری «... قل لا اسلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی...»
و نیز تاکیدات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به اهل بیت ایشان علاقمند بوده، ولی این بدان معنا نیست که از تمام ضعفهای اشخاص؛ تنها به دلیل این که با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت دارند، چشم پوشی نمایند؛ چون اگر این گونه بود، نباید در قرآن از ابولهب نیز نکوهش میگردید.
به عقیده ما مظهر اهل بیتی که پیامبر به محبت آنان توصیه فرموده است، پنج نفر (پیامبر، امیرالمؤمنین، فاطمه، و حسنین) و امامان معصوم (علیهالسّلام) از فرزندان فاطمه هستند که آخرین آنها مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ظهورش
بشارت داده است.
اگرچه قوت و صلابت ایمان عباس همانند
ایمان افرادی از اهل بیت؛ مثل
امام علی (علیهالسّلام) و
حمزه سید الشهداء نبود؛ چرا که عباس در
جنگ بدر در سپاه مشرکان بود و به اسارت مسلمانان در آمد و حتی برخی تصمیم به
قتل او گرفتند، ولی با توجه به نظرات دیگران، او سرانجام تنها با پرداخت
فدیه آزاد گردید
و بعد از آن
مسلمان شد. البته ایشان در
جنگ حنین که بعد از
فتح مکه واقع گردید، حضوری فعال داشته و مسلمانان را به مقاومت دعوت مینمود.
براین اساس، بعید نیست، شخصی که مدتها در همراهی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کوتاهی نموده بود، در متابعت و پیروی از
وصی او امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نیز از جدیت چندانی برخوردار نبوده و به همین دلیل مورد انتقاد شیعیان قرار گیرد، به گونهای که به تعبیر امام پنجم، امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از حمایت اشخاصی از
اهل بیت؛ مانند حمزه و جعفر که دارای عزمی استوار در یاری اسلام بودند، محروم مانده بود؛ (چون آنان به شهادت رسیده بودند) و در میان
اهل بیت، تنها کسانی؛ مانند عباس و
عقیل باقی ماندند، که امید چندانی به حمایت آنان نمیرفت.!
البته روایاتی وجود دارد که عباس به علی (علیهالسّلام) پیشنهاد داده بود تا با او بیعت نموده و استدلالش این بود که اگر عموی پیامبر با پسر عموی او بیعت نماید، دیگر جای اعتراض برای کسی باقی نخواهد ماند که این پیشنهاد مورد پذیرش امام علی (علیهالسّلام) قرار نگرفت.
اما این که
شیعه، عباس و فرزندان او را کافر بداند، یک دروغ فاحش است که هیچ انسان با انصافی آن را نمیپذیرد؛ چرا که شیعه بر اساس روایتی که از
امام صادق (علیهالسّلام) منقول است، در زیارت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر عموی ایشان عباس نیز درود میفرستد.
چگونه ممکن است شخصی را کافر دانسته و سپس بر او سلام و درود بفرستند؟!
در مورد شان نزول؛ آیه: "من کان فی هذه اعمی... " باید گفت که در بیشتر کتابهای شیعه؛ از جمله کتاب کافی آمده است که این آیه در شان شخصی است که فریضهای از فرایض خداوند، خصوصا
حج را به تاخیر میاندازد.
اما روایتی که شما در شان نزول آیه نقل کردهاید سند ندارد؛ زیرا بین عیاشی و کسی که عیاشی روایت را از او نقل کرده قطعا راوی یا راویان دیگری وجود داشتهاند که ذکر نشده است. در مورد روایت موجود در کتاب
رجال کشی، حتما میدانید، که در کتابهای "رجال" ابتدا تمام اظهار نظرهایی که از جانب افراد مختلف در ارتباط با راوی مورد نظر بیان گردیده، نقل میشود و مؤلف در پایان با مقایسه نظریات اشخاص مختلف؛ نظر نهایی خود را بیان داشته و یا آن را به خواننده محقق خود واگذار مینماید. پس صرف نقل نظر یا روایت در کتاب رجالی دلیل بر قبول و پذیرش آن نظر نیست.
اما در رابطه با عبدالله بن عباس شما با مراجعه به
کتب روایی شیعه، صدها روایت را از ابن عباس مشاهده مینمایید که بخش مهمی از معارف شیعه را در بر دارد و مورد قبول و عمل شیعیان است.
در ضمن، با اینکه کتابی تفسیری از ایشان برجای نمانده است، اما تفاسیر شیعی، آکنده از بیان نظریات ایشان میباشد. آیا امکان دارد که شیعه از شخص کافری، این همه روایت نقل نموده و به آنها عمل کند؟!
همچنین روشن و واضح است که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، ابن عباس را به عنوان نماینده خود در جریان
حکمیت معرفی نموده و فرمود که تنها او است که میتواند حیلههای
عمرو بن عاص را برملا سازد.
آیا شیعه میتواند معتقد باشد که امام اولش، شخص کافری را به این سمت برگزیده باشد؟! شواهدی از این قبیل در کتابهای شیعه به قدر کافی وجود دارد، اما برای روشن شدن حقیقت همین مقدار کفایت مینماید.
البته ممکن است روایات صحیحی در رد اشخاص بزرگوار داشته باشیم، اما دلیل وجود چنین روایاتی شرایط سخت و دشواری بوده است که از جانب
بنی امیه بر شیعیان تحمیل شده بود و فرمانروایانی همانند حجاج ریختن خون شیعیان را به عنوان بهترین اعمال
تبلیغ میکردند و امام برای حفظ جان آنان سخنی فرموده باشند. همان طور که امام ششم (علیهالسّلام) به فرزند
زراره میفرماید: "سلام مرا به پدرت برسان و به او بگو که تنها به خاطر دفاع از تو و حفظ جانت است که من گاهی از تو عیب جویی مینمایم! حتما میدانی که دشمنان ما به دنبال آزار رسانیدن به اشخاصی هستند که ما آنان را دوست داشته و مورد ستایش خود قرار میدهیم! مردم، آنها را به دلیل محبت و نزدیکی با ما مورد نکوهش قرار میدهند! و چنین گمان مینمایند که کشتن و اذیت نمودن دوستان ما، امری پسندیده است! و بر عکس، به هر شخصی که ما از او بدگویی نماییم، احترام گذاشته و او را مورد ستایش و احترام خود قرار میدهند! (به پدرت بگو) ما از تو بدگویی مینماییم، چون تو شخصیتی هستی که به آشنایی و دوستی با ما معروف میباشی! و به همین دلیل، نزد مردم جایگاه مناسبی نداشته و آنان عقیده خوبی در باره تو ندارند! من از تو دوری میجویم، شاید بدین وسیله عقیده مردم نادان در مورد تو تغییر نماید و تو را ستایش نموده و آزارشان به تو نرسد!.
در ضمن تذکر این نکته خالی از لطف نیست که: به اتفاق فریقین (
اهل سنت و
شیعه) صرف ذکر شدن حدیثی در کتب احادیث و لو معتبر و با سند
معنعن دلیل بر اعتقاد افراد آن فرقه به آن حدیث نیست؛ زیرا در بعضی از موارد انگیزههایی در بیان حدیث وجود دارد که ما را از عمل به آن باز میدارد (به طور مثال شاید آن حدیث از باب
تقیه وارد شده است.)
اگر روایات بدگویی از ابن عباس؛ این شاگرد صمیمی امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)؛ صحت دارد پس این روایت
امام صادق (علیهالسّلام) در مورد ابن عباس که میفرماید: زمانی که ابن عباس رحلت نمود و او را برای
تدفین به
قبرستان میبردند، پرنده سفیدی از
کفن او به پرواز درآمده، به سوی آسمان حرکت نمود تا از چشمها دور گشت، پدرم (
امام باقر) او را بسیار دوست میداشت... ،
چگونه قابل توجیه است؟
آری در جامعهای که
لعن بر علی (علیهالسّلام)
واجب بود و فرزندان او در زیر بمباران شدید تبلیغاتی فرمانروایان ستمگر بودند، تنها راهی که بتوان معارف ایشان را از طریق شاگردش ابن عباس در میان مردم انتشار داد، این بود که او را شخصی دور از اهل بیت معرفی نموده، شاید بدین وسیله از خطر نجات یافته و بتواند اندکی از دانش استادش را در آن جامعه بیان نماید و مانع از بین رفتن این معارف گردد، همان گونه که در نسلهای بعد، این ماموریت بر عهده زراره و امثال او نهاده شد.
از طرف دیگر عبدالله و عبیدالله (فرزندان عباس) هر چند با خلفای قبل از امیرالمومنین (علیهالسّلام) همکاریهایی داشتند، ولی هنگام خلافت آن حضرت، در رکابشان بوده و از طرف ایشان به مسئولیتهای مهمی منصوب گردیدند. اما بنابر روایاتی، عبیدالله در زمان خلافت
امام حسن (علیهالسّلام)، عملکرد مناسبی نداشته و به نحوی در شکست ایشان در مقابل معاویه مقصر بوده است.
اما عبدالله بن عباس تا آخر عمر خود به نشر فضائل امیرالمومنین (علیهالسّلام) و سخنان ایشان ادامه میداد و بیان مینمود که تمام دانش خود را از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرا گرفته و دانش او و تمام
صحابه در مقابل دانش علی (علیهالسّلام) ، همانند قطرهای در مقابل هفت دریا است و چشمانش نیز به دلیل گریه بسیار در فقدان آن حضرت نابینا شد.
بنابراین، شیعه گرچه ممکن است به بعضی از عملکردهای عباس بن عبد المطلب و فرزندانش در برههای از زمان انتقاداتی داشته باشد، اما آنها را کافر ندانسته و برای عباس بن عبد المطلب و عبدالله بن عباس احترام ویژهای قائل است.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «عباس بن عبد المطلب و فرزندانش از نگاه شیعه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۶.