سیلی زدن به حضرت زهرا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اهانت عمر، سیلی زدن،
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها.
پرسش: سیلی زدن به حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ که آن را بعضی از
علما رد نمودهاند و آن را غیر
حقیقی میدانند، آیا این
قضیه صحیح میباشد یا نه؟
پاسخ: در مورد سیلی خوردن حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ توسط عمر باید گفت:
این مسئله با توجه به روحیه
خشن عمر و مسئله
تصاحب خلافت که به هر قیمتی طالب آن بودند و در این راه از اسائه
ادب و اهانت به پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ إبا نداشتند. این روحیه عمر و اهانت او به
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و اهل بیت او، هم در کتب اهلسنت و هم در کتب شیعه به آن اشاره و
تصریح شده است.
یکی از موارد اهانت به پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ توسط عمر که در کتب
معتبر اهلسنت و شیعه به آن اشاره شده است، موقعی بود که: پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در آخرین روزهای حیاتشان برای جلوگیری از
اختلاف و سوءاستفاده بعضی از
مهاجرین بعد از
رحلت ایشان، قصد داشتند مطالبی را بنویسند و این بهعنوان
مدرک و سند باقی باشد و به این وسیله از اختلاف و سوءاستفاده جلوگیری شود.
وقتی پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرمود:
قلم و دوات و صفحهای بیاورید، تا چیزی بنویسم که بعد از من
گمراه نشوید،
عمر بن خطاب در پاسخ گفت: این مرد
هذیان میگوید و متوجه نیست که چه میگوید؛ ولی همین عمر وقتی
ابوبکر در اواخر عمر و در آن مریضی سخت که حتی بعضی مواقع بیهوش میشد، قلم و دوات خواست تا خلیفه بعد از خود را تعیین کند، نگفت این مرد هذیان میگوید؛ چراکه میدانست ابوبکر قصد دارد او را بهعنوان
وصی و
خلیفه بعد از خود قرار دهد.
و در راستای به دست آوردن
حکومت تا آنجا پیش رفتند که در
شب عقبه، نقشه
قتل پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را کشیدند؛ ولی موفق به اجرای آن نشدند.
و همچنین در غصب فدک و درخواست بازگرداندن آن به توسط حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ و ایراد
خطبه، وقتی که ابابکر از جواب عاجز میماند، شروع به اهانت به حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ و حضرت علی ـ علیهالسلام ـ و آل آنها میکند که این مطالب بالا در کتب معتبر اهلسنت و شیعه بهطور متعدد نقل شده است.
با تمام این احوالات و جریانات، دیگر سیلی زدن به حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ در مقابل
نقشه قتل پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و دیگر جریانات، چیز عجیب و غیرقابل باور نیست؛ بلکه در راستای غصب
خلافت این عمل بهطریق اولی میتوانسته است از عمر سر بزند.
مطلب سیلی خوردن حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ را منابع معتبر سنی و شیعه نقل کردهاند و
راویان این قضیه، هم
موثق بودهاند.
از آن جمله طبری در «دلائل الامامه» میگوید: عمر در ضمن نامهای برای معاویه پس از نقل قضیه
سقیفه بنیساعده و
بیعت گرفتن برای ابوبکر، چگونگی برخورد با
فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ را چنین بیان میکند:
«... به فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ که پشت در بود، گفتم: اگر علی ـ علیهالسلام ـ از خانه برای بیعت بیرون نیاید،
هیزم فراوانی به اینجا بیاورم و آتشی برافروزم و خانه و اهلش را در آن بسوزانم یا علی ـ علیهالسلام ـ را برای بیعت بهسوی
مسجد میکشانم، آنگاه به خالد بن ولید گفتم: تو و مردان دیگر هیزم بیاورید، و به فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ گفتم، خانه را به آتش میکشم.
هماندم دستش را از در بیرون آورد تا مرا از ورود به خانه بازدارد، من او را دور نموده و با شدت در را فشار دادم و با
تازیانه بر دستهای او زدم تا در را رها کند، از شدت درد تازیانه ناله کرد و گریست، ناله او بهقدری جانکاه و جگرسوز بود که نزدیک بود، دلم نرم شود و از آنجا منصرف گردم؛ ولی به یاد کینههای علی ـ علیهالسلام ـ و
حرص او بر کشتن قریشیان افتادم. با پای خودم لگد بر در زدم؛ ولی او همچنان در را محکم نگه داشته بود که باز نشود. وقتی که لگد بر در زدم، صدای ناله فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ را شنیدم و این ناله طوری بود که گمان کردم،
مدینه را زیرورو کرد. در آن حال فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ میگفت: «یا ابتاه! یا رسولالله! هکذا یُفعل بجیبتک وا بنتک، آه! یا فضَّةُ الیکِ فخذینی فقدوا... قُتِلَ ما فی احشائی من حملٍ»؛ ای پدر جان! ای رسول خدا! بنگر که اینگونه با
حبیبه و
دختر تو رفتار میشود؛ آه! ای
فضه بیا و مرا در یاب، که سوگند به خدا، فرزندم که در رحم من بود، کشته شد. درعینحال در را فشار دادم، در باز شد. وقتی وارد خانه شدم، فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ با همان حال روبهروی من ایستاد؛ ولی شدت
خشم من، مرا بهگونهای کرده بود که گویی پردهای در برابر چشمم افتاده است؛ چنان سیلی روی روپوش، بهصورت او زدم که به زمین افتاد...».
و خصیبی در «الهدایة الکبری» و بحرانی در «العوالم» و همچنین بسیاری دیگر با ذکر سند به نقل از امام صادق ـ علیهالسلام ـ نوشتهاند: عمر با لگد بر در خانه کوبید، تا اینکه در به پهلوی فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ اصابت کرد؛ درحالیکه او به جنینی شش ماهه به نام
محسن حامله بود و آن جنین سِقط گردید. آنگاه عمر، قنفذ و خالد بن ولید هجوم آوردند، عمر بر صورت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ سیلی زد؛ بهطوری که گوشوارهاش در زیر
مقنعه قطع گردید و صدایش به ناله برخواست و گفت: وا! ابتاه، وا رسولالله!! ابنتکِ فاطمة تکذب و تضرب و یقتل جنین فی بطنها؛ «و ای پدر! وای رسولالله!! به دخترت نسبت دروغ میدهند، او را میزنند و فرزندش را میکشند.»
امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ در این هنگام فضه را طلبید و گفت: بانویت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ را کمک کن؛ آنگونه که زنان حامله را در
زایمان کمک میکنند. پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زایمان او را فراگرفت و محسنش
سقط گردید.
راوی میگوید: امام صادق ـ علیهالسلام ـ آنچنان میگریست و میگفت که محاسنش از اشک تر شد.
شیخ صدوق در کتاب «الامالی» در حدیثی از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ با
ذکر سلسله سند به نقل از امیر المؤمنین ـ علیهالسلام ـ آورده است که: به همراه فاطمه، حسن و حسین ـ علیهمالسلام ـ نزد پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بودیم. ناگهان رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ به ما نگاهی کرد و گریست! گفتم: چه شده یا رسولالله؟! فرمود: «أبکی من ضربتک علی قرن، و لطم فاطمة ـ سلاماللهعلیها ـ خدّها.» از یاد
ضربت شمشیر بر پیشانی تو و سیلی دشمن بر صورت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ گریستم.
حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ درباره این جریان میفرماید: بر در سرایم هیزم انبوهی فراهم ساخته، اخگر آوردند تا ما را بسوزانند و در خانه را، به
آتش کشند. من در ورای در قرار گرفتم و آنان را به خدا و پدرم سوگند دادم، که دست از ما بکشند و عوض آن به یاری ما برخیزند. عمر تازیانه را از دست قنفذ، غلام ابوبکر گرفت و بر بازویم فرود آورد، که اثر آن بسان دملی متورم گردید.
آنگاه در را با پای خود شکست و آن را به روی من انداخت. من که حامله بودم به رو نقش بر زمین گشتم. آتش زبانه کشید و رخسارم به
زمین ساییده شد. او به چهرهام تپانچه زده، آنگونه که گوشواره از گوشم بیافتاد. در این هنگام
درد زایمان مرا فراگرفت و محسنم را بیهیچ گناهی سقط نمودم.
علت اختلاف یا ناقص بودن
قضایا و جریانات تاریخی در کلام اهلسنت و کتب آنها،
سیره و روش
علما آنان در برخورد با اینگونه جریانات است و به این سیره و روش بعضی از بزرگان اهلسنت اشاره و
تصریح کردهاند که از آن جمله در
اعتراض به
ابن قتیبه که یکی از بزرگان و سرشناسان اهلسنت است که در کتب خود تا حدی به این جریانات اشاره کرده است و بدین جهت مورد اعتراض قرار گرفته و او را تخطئه کردهاند.
«ابن عربی» در کتاب «العواصم من القواصم» اظهار میدارد: من أشدّ شیئی علی الناس، جاهل عاقل أو مبتدع محتال. فأما الجاهل فهو ابن قتیبه، فلم یبق و لم یذر للصحابة رسماً فی کتاب «الامامة و السیاسیة» إن صحّ جمیع مافیه؛
«از جمله سرسختترین و ناگوارترین امور در
جامعه، یکی
اندیشمند ناآگاه و دیگری بدعتگزار حیلهگر است؛ اما اندیشمند ناآگاه همچون ابن قتیبه است که در کتاب «الامامه و السیاسة» رسم (پردهپوشی) را در مورد
صحابه رعایت نکرده است؛ اگرچه همه آنچه را که نقل کرده است،
صحیح میباشد.
و «ابن هجر هیثمی» در کتابش
اظهار میدارد: «... مع تألیف صدرت من بعض المحدثین کابن قتیبه مع جلالته القاضیة بأنه کان ینبغی له أن لا یذکر تلک الظواهر، فان أبی إلّا أن یذکرها، فلیبین جریانها علی قواعد اهل السنة...»؛
«نظر به كتابهايی كه بعضی از
محدثان والامقام همانند ابن قتيبه (در
حوادث صدر اسلام) نوشتهاند، شايسته اين بود كه وی از ذكر جزئيات حوادث، اجتناب مینمود و چنانچه ناچار از نقل آنها بود، میبايست جريان اين حوادث را مطابق
قواعد اهلسنت
تعدیل و
تبیین مینمود».
سایت اندیشه قم