• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سکوت حضرت مریم و سکوت زکریا برای تولد فرزند

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها)، حضرت زکریا (علیه‌السّلام)، سوره آل عمران، سکوت، حضرت عیسی (علیه‌السّلام)، سوره مریم.

پرسش: چه ارتباطی میان سکوت حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها) در معرفی حضرت عیسی (علیه‌السّلام) به مردم و قضیه حضرت زکریا (علیه‌السّلام) که ایشان هم نشانه متولد شدن فرزندش را در سکوت غیر اختیاری مشاهده کرد وجود دارد؟

پاسخ: به نظر می‌رسد توانایی‌ نداشتن حضرت زکریا (علیه‌السّلام) برای سخن‌گفتن بعد از مژده ولادت فرزندش یحیی (علیه‌السّلام)، امری غیرعادی و غیرطبیعی و جهت اطمینان قلبی حضرتشان بود، تا یقین پیدا کند که آن وعده و ندایی که شنیده، ندایی رحمانی بود، نه توهم و خیال. بنابراین، ارتباط بین دو موضوع «ولادت فرزند در پیری» و «سلب موقت توانایی سخن‌گفتن» در غیرعادی و غیر‌طبیعی‌ بودن این هر دو پدیده است. و ...
اما در مورد حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها) و دستور به سکوت، ظاهر آیات این است که این دستور برای دادن آرامش به آن‌حضرت بود که نگران دفاع از خود نباشد، آن‌کس که این فرزند را به تو داده، وظیفه دفاع از او را نیز بر عهده گرفته است. بنابر‌این، باید از هر نظر آسوده‌خاطر باشد و غم و‌ اندوه به دل راه ندهد.
سکوت زکریا (علیه‌السّلام) و مریم (سلام‌الله‌علیها) از این جهت مشترک‌اند که هر دوی آنها آرامشی را برای آنان به دنبال داشت.



برای روشن‌شدن ارتباط سخن‌نگفتن حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها) هنگام معرفی حضرت عیسی (علیه‌السّلام) به مردم، و سخن نگفتن حضرت زکریا (علیه‌السّلام) به عنوان نشانه تولد فرزندش یحیی‌ (علیه‌السّلام)، باید ابتدا این دو حادثه را جداگانه بررسی کرد.

۱.۱ - سخن نگفتن حضرت زکریا

در ارتباط با سکوت حضرت زکریا (علیه‌السّلام) بعد از مژده فرزند، می‌توان گفت ظاهراً مقصود از سکوت زکریا (علیه‌السّلام)، سلب توانایی سخن‌گفتن از ایشان بود تا با مشاهده این امر غیر عادی و غیر طبیعی به این اطمینان قلبی و یقین دست‌یابد که آن وعده و ندایی که شنیده، ندایی رحمانی بود، نه القای شیطانی و همان‌گونه که خداوند می‌تواند به صورت غیر طبیعی، توانایی سخن‌گفتن را از او بگیرد، در روند غیر طبیعی دیگری می‌تواند به او و همسر پیر و نازایش فرزندی هدیه نماید.
توضیح این‌که زکریا (علیه‌السّلام) بعد از مشاهده کراماتی از مریم (سلام‌الله‌علیها)؛ مانند وجود غذا و رزق غیر متعارف نزد او؛ «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیمُ اَنَّی لَک هذا». مثل میوه تابستانه در زمستان یا میوه زمستانه در تابستان؛ از خداوند درخواست فرزندی پاکیزه کرد؛ «هُنالِک دَعا زَکرِیا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک ذُرِّیةً طَیبَةً». یعنی هنگامی که زکریا (علیه‌السّلام) یقین کرد که این طعام‌ها کرامتی از خدا نسبت به مریم است، دلش از امید پر شد و اختیار از دستش ربوده شد و او نیز به کرامت الهی طمع کرده، از حضرتش درخواست فرزندی پاکیزه نمود.
سپس هنگامی که فرشتگان، مژده اجابت دعا و اعطای فرزند را به او دادند، و این بشارت به صورت ندا و ایجاد صدا تبلور نمود؛ «فَنَادَتْهُ الْمَلَئکةُ وَ هُوَ قَائمٌ یصَلی‌ فی الْمِحْرَابِ اَنَّ اللَّهَ یبَشِّرُک بِیحْیی‌ مُصَدِّقَا بِکلَمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سَیدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِیا مِّنَ الصَّلِحِین». او با تعجب پرسید: چگونه این امر ممکن است؟! در حالی که هم من پیر شده‌ام و هم همسرم نازا است؟! «قالَ رَبِّ اَنَّی یکونُ لِی غُلامٌ؟ وَ قَدْ بَلَغَنِی الْکبَرُ، وَ امْرَاَتِی عاقِرٌ» گویا وی هنگام مشاهده کرامات مریم (سلام‌الله‌علیها) از خود بی‌خود شد، به یاد فرزند نداشتن خود افتاد، و غیر از درخواست فرزند به یاد هیچ چیز دیگری نبود، و در دعای خود توجه به دو مانع (پیری خود و نازایی همسرش) نداشت؛ اما بعد از آن‌که از ناحیه خدا بشارت یافت که صاحب فرزند خواهد شد، گویا به خود آمد و حالت انقلاب روحی او برطرف شد، آن‌گاه متعجب شد، که چگونه بعد از پیری، و از زنی نازا صاحب فرزند می‌شود؟!
به هر حال، بشارت الهی وضعش را از یأس و‌ اندوه به تعجبی آمیخته با مسرت دگرگون ساخت.

۱.۲ - چگونگی بر طرف شدن موانع تولد

دلیل این‌که بعد از بشارت فرزند، از چگونگی بر طرف شدن موانع ‌پرسید، این بود که خصوصیات افاضه الهی و انعام او را بفهمد و در نتیجه از درک آن لذت ببرد و قدر خداوند را بیشتر بشناسد. خداوند برای اطمینان و یقین قلبی حضرت زکریا (علیه‌السّلام) فرمود:نشانه‌اش این است که سه روز با مردم نمی‌توانی سخن بگویی. «قَالَ رَبّ‌ اجْعَل لی‌ ءَایةً قَالَ ءَایتُک اَلَّا تُکلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ اَیامٍ اِلَّا رَمْزًا وَ اذْکر رَّبَّک کثِیرًا وَ سَبِّحْ بِالْعَشی‌ وَ الْابْکار».

۱.۳ - دلیل درخواست نشانه

در خصوص دلیل درخواست نشانه و علامت از سوی زکریا (علیه‌السّلام) میان مفسران اختلاف است:
عده‌ای بر این باورند که دلیل درخواست نشانه از سوی حضرت زکریا (علیه‌السّلام) به این جهت بود که می‌خواست بفهمد که آن ندای بشارت فرزند، آیا از ناحیه خدای تعالی بود، یا از ناحیه شیطان؟
این گروه در برابر این پرسش که زکریا (علیه‌السّلام) با توجه عصمت و مصون بودن از نفوذ و تصرف شیطان، چگونه در رحمانی یا شیطانی بودن این ندا دچار شک شده و به دنبال نشانه و علامت می‌گردد؟ می‌گویند: در پاسخ چند نکته را باید در نظر داشت:
• انبیا (علیه‌السّلام) عصمت و قدرت شناخت حق از باطل را از ناحیه خداوند دریافت می‌کنند نه از ناحیه خودشان، در این صورت چه محذوری دارد که حضرت زکریا (علیه‌السّلام) همین شناخت را از خدا بخواهد، و نشانه‌ای برایش طلب کند.
• ویژگیِ علامتی که به حضرت زکریا (علیه‌السّلام) داده شد؛ یعنی قدرت نداشتن بر سخن گفتن در مدت سه روز، مؤید همین ادعا است که درخواست نشانه برای اطمینان قلبی است؛ زیرا نشانه‌ای که به حضرت زکریا (علیه‌السّلام) از سوی خدای متعال داده شد، تصرفی در نفس ایشان بود، نه تصرف در جسم؛ از ظاهر معنای آیه شریفه «آیتُک اَلَّا تُکلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ اَیامٍ اِلَّا رَمْزاً، وَ اذْکرْ رَبَّک کثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِی وَ الْاِبْکارِ»، چنین برمی‌آید که آن‌حضرت در آن سه روز قادر به سخن گفتن با کسی نبود و زبانش از هر سخنی غیر از ذکر خدا و تسبیح او بسته بود. چنان‌که در برخی روایات نیز چنین آمده است: و این تصرفی خاص است که بر جان پیامبر و زبان او واقع می‌شود و شیطان قادر بر چنین تصرفی در نفوس انبیا نیست؛ و شیطان می‌تواند فقط در جسم انبیا تصرف کند، بنابراین تصرف در روح و نفس پیامبر می‌تواند دلیلی بر رحمانی بودن آن باشد.
آیاتی از قرآن نمونه‌ای از این تصرفات را ذکر نموده است:
درباره تصرف شیطان در جسم ایوب (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «وَ اذْکرْ عَبْدَنا اَیوبَ اِذْ نادی‌ رَبَّهُ اَنِّی مَسَّنِی الشَّیطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ».
در مورد جلوگیری شیطان از ترویج دین می‌فرماید: «وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی اِلَّا اِذا تَمَنَّی اَلْقَی الشَّیطانُ فِی اُمْنِیتِهِ، فَینْسَخُ اللَّهُ ما یلْقِی الشَّیطانُ ثُمَّ یحْکمُ اللَّهُ آیاتِهِ»؛ قبل از تو هیچ رسول و نبی‌ای نفرستادیم مگر آن‌که هر وقت قرائت کرد، شیطان در قرائت وی دسیسه کرد، در نتیجه خدای تعالی آنچه را شیطان القا کرده بود نسخ نموده، آن‌گاه آیات خود را تحکیم می‌بخشید.
درباره تصرف شیطان در حافظه انبیا، از همسفر موسی حکایت نموده است که گفت: «فَاِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَ ما اَنْسانِیهُ اِلَّا الشَّیطانُ"؛ من ماهی را فراموش کردم، و آن‌را از یادم نبرد مگر شیطان.»
به علاوه جمله «فَنادَتْهُ الْمَلائِکةُ...» نیز می‌تواند گواهی بر ادعا باشد؛ زیرا کلمه «ندا» معمولا به معنای صدا زدن از نقطه دور است، پس از جمله «فنادته الملائکة» چنین برمی‌آید که زکریا فرشته را ندیده بود، و تنها صدای‌ هاتفی را شنید که با وی سخن می‌گوید. بنابراین، درخواست نشانه، دور از شأن حضرت زکریا نبود.

۱.۴ - یک پرسش

در این‌جا ممکن است این پرسش مطرح شود که اگر درخواست حضرت زکریا (علیه‌السّلام) برای شناخت پیام رحمانی از پیام شیطانی ‌بود؛ چرا بعد از این‌که از خداوند شنید که او هر کاری را بخواهد، به مرحله عمل خواهد ساند، دوباره درخواست نشانه کرده است؟ زیرا ظاهر آیات، آن است که زکریا می‌دانست که طرف سخنش خدا است، و جوابی هم که گرفته از ناحیه خدا است!
پاسخ این است هر چند زکریا می‌دانست که سخن از جانب خدا است، ولی دانستن نیز مراتب مختلفی دارد، و پرسش دوباره از خدا و درخواست نشانه‌، برای این بود که اطمینانش مبدل به یقین شود.
-گروهی بر این باورند که مقصود حضرت زکریا (علیه‌السّلام) از درخواست علامت و نشانه این بود که هر وقت همسرش حامله شد، او از سخن گفتن عاجز شود؛ یعنی هر وقت مژده خداوند که او در قطعیت آن تردیدی نداشت، به مرحله فعلیت رسید، با نشانه‌ای از آن آگاه شود.
برخی از مفسران نیز گفته‌اند: مراد از این‌ آیه آن است که خداوند زکریا (علیه‌السّلام) را به مدت سه روز از سخن‌گفتن با مردم نهی کرد تا تمام این مدت را منحصراً به ذکر خدا و تسبیح او بپردازد، نه این‌که زبانش واقعاً از سخن‌گفتن بسته باشد.
اینان در بیان نظریه خود گفته‌اند؛ منظور زکریا (علیه‌السّلام) از درخواست نشانه‌ این بود که به مقتضای طبیعت بشری خواست زمان رسیدن به آن موهبت الهی، یعنی ولادت یحیی را بفهمد تا دلش اطمینان پیدا کند و بتواند به خانواده‌اش به طور قطع مژده دهد؛ از این‌رو اوّل پرسید چنین چیزی چگونه صورت می‌گیرد؟ با این‌که من مردی پیر و همسرم زنی نازا است! و وقتی جوابش را دریافت نمود، از پروردگار خود درخواست نمود تا برای ادای شکر این نعمت او را به عبادتی مخصوص به خودش هدایت کند، و تمام‌شدن آن عبادت نشانه رسیدنش به مقصود باشد، خدا هم دستور داد تا سه روز با مردم سخن نگوید، و از مردم بریده و یک‌سره به ذکر و تسبیح او بپردازد و اگر احتیاج پیدا کرد با کسی سخن گوید مطلب خود را با اشاره به او بفهماند.
مشکل تفسیر دوم و سوم که تقریبا نزدیک به هم هستند، این است که با سیاق و جریان آیات سازگار نیست، به ویژه تفسیر سوم؛ زیرا در آیه شریفه حتی اشاره‌ای به این ندارد ‌که درخواست نشانه از سوی حضرت زکریا (علیه‌السّلام) به جهت انجام عبادت برای ادای شکر در برابر موهبت الهی بوده است، و یا این‌که بعد از سه روز به مقصود رسیده، و این‌که انتهای سه روز نشانه آن است.
برخی از مفسران هرچند در تفسیر این آیه نظریه‌ای بیان کرده‌اند که شبیه نظریه سوم است؛ اما به گونه‌ای دیگر و متفاوت به این موضوع پرداختند و در وجه ارتباط سخن‌نگفتن مردم با حضرت زکریا (علیه‌السّلام) در داستان بشارت به فرزند می‌گوید:
جمله «اَلَّا تُکلِّمَ النَّاسَ؛ سه روز با مردم سخن نگو» به معنای فرمان و نهی از سخن‌گفتن است، نه معجزه. شاهد و گواهش این است که در ادامه می‌فرماید: «وَ اذْکرْ رَبَّک کثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِی وَ الْاِبْکارِ؛ زیاد به یاد خدا باش و شام‌گاهان و صبح‌گاهان به تسبیح و تقدیس خدا مشغول باش.» و این قرینه‌ای است که این دستور سکوت عبادی بوده، چنان‌که درباره مریم (سلام‌الله‌علیها) و ولادت عیسی (علیه‌السّلام) همین دستور آمده است: «فَقُولِی اِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ اُکلِّمَ الْیوْمَ اِنْسِیا».
گویا روزه صمت (سکوت) برای بنی‌اسرائیل و یا کاهنان و مرتاض‌های بنی‌اسرائیل، به ویژه در موارد خاص، یا به نذر معمول بوده است، (از تعبیر آیه چنین برمی‌آید که نذر سکوت برای آن قوم و جمعیت، کار شناخته شده‌ای بود، به همین دلیل این کار را بر او ایراد نگرفتند. ) (ولی این نوع روزه در شرع اسلام، مشروع نیست.) و برای همه نوعی عبادت بوده و برای حضرت زکریا و حضرت مریم، خاصیت سازندگی و آمادگی برای دریافت حضرت یحیی و حضرت عیسی داشته است و تقوا و خودداری از انگیزه‌ها و طغیان شهوات پست و هواها، منشأ فزایندگی قدرت روحی و اراده و تعالی انسان مؤمن می‌شود.
-آنچه شخصیت‌های برگزیده‌ای؛ مانند زکریای نبی سال‌خورده و مریم پاک و از شهوات رسته را از خود غافل می‌کرد و به تأثیر و تأثر از عوامل و انگیزه‌های خارج از خودشان می‌کشاند و قوای قدسی و ذخیره‌های روحی‌شان را می‌پراکند، «سخن گفتن» بود. نیروهای جسمی کارمایه‌ای است که بخش مهم آن مبدل به حرکات تشعشعی می‌شود و به صورت‌ اندیشه‌ها و تخیلات و کلام‌های ذهنی درمی‌آید و سپس با حرکت‌های هوای داخلی و صوت و مخارج حروف و تموّج هوای بیرون به صورت کلام لفظی جریان می‌یابد که حامل‌ اندیشه‌ها و روحیات و خلقیات و دوستی‌ها و دشمنی‌ها می‌باشد تا آن‌جا که شخص را از خود بی‌خود می‌سازد و با‌ اندیشه‌ها و اخلاق و آرزوها و امیدها و یأس‌ها و خوشی‌ها و ناخوشی‌های دیگران ترکیب می‌دهد و یک‌سره از خود و قوا و وجدانیات و فطریات خود بی‌گانه می‌شود.
انسان مؤمن و متقی از بازگشودن مجرای کلام، اجتناب می‌کند و نیروهای خود را ذخیره می‌کند و ربوبیت پروردگار را در درون و اطوار وجود خود و جهان مشاهده می‌کند و به یاد می‌آورد که فقط او را باید ‌ستود: «وَ اذْکرْ رَبَّک کثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِی وَ الْاِبْکارِ».
جمله «رَبِّ اجْعَلْ لِی آیةً؛ خدایا برای من نشانه‌ای قرار بده»، به جای «ارنی آیة؛ نشانه‌ای را نشان بده» گویا اشاره‌ای به همین دارد که او از پروردگارش دستور و امری می‌خواست تا آن‌را انجام دهد و آماده تولید چنین مولودی شود.
و جمله «وَ اذْکرْ رَبَّک کثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِی وَ الْاِبْکارِ»، عطف به جمله «آیتک...» جزء همان آیه یا مکمل آن است و نشان می‌دهد خودداری از تکلم، و از‌ اندیشه‌های پراکنده و نامنظم، موجب تقویت اراده و‌ اندیشه منظّم می‌شود تا شخص هر تصویری را به درستی تصدیق کند، و روح تعالی یابد و صفات ربوبی پرتو افکند و تنزّه او را دریابد: «وَ اذْکرْ رَبَّک کثِیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِی وَ الْاِبْکارِ».
عشی شام‌گاه، ابکار بامدادان تا برآمدن خورشید است و در این دو هنگام تدبیر و تنزّه پروردگار مشهودتر است. این آیات و فرمان‌ها مانند آماده‌باش برای توارث و تکوین فرزند بشارت داده شده بود.
[۱۸] ر.ک: طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج۵، ص۱۲۵-۱۲۶، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.



اما در مورد داستان حضرت مریم و دستور به سکوت، ظاهر آیات قرآن «فَاِمَّا تَرَینَّ مِنَ الْبَشَرِ اَحَدًا فَقُولی اِنی‌ نَذَرْتُ لِلرَّحْمَانِ صَوْمًا فَلَنْ اُکلِّمَ الْیوْمَ اِنسِیا». نشان می‌دهد که آن‌حضرت به جهت مصلحتی مامور به سکوت بود و به فرمان‌ خدا از سخن‌گفتن در این مدت خاص خودداری می‌کرد تا نوزادش (عیسی)، لب به سخن بگشاید و از پاکی او دفاع کند که این از هر جهت مؤثرتر و گیراتر بود. در واقع این دستور برای دادن آرامش به حضرت مریم بود که نیازی به این نیست که تو از خود دفاع کنی، آن‌کس که این مولود را به تو داده، وظیفه دفاع را هم به خود او سپرده است. بنابر‌این از هر نظر آسوده خاطر باش و غم و‌ اندوه به خاطرت راه نیابد.
بنابر این، و با توجه به آنچه را که گفته شد وجه مشترک و ارتباط داستان سکوت مریم (سلام‌الله‌علیها) و زکریا (علیه‌السّلام) در تولد فرزندانشان اطمینان و آرامش خاطر بوده است.


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۳۷.    
۲. ر.ک:قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۰۲، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.    
۳. آل عمران/سوره۳، آیه۳۸.    
۴. آل عمران/سوره۳، آیه۳۹.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۴۰.    
۶. آل عمران/سوره۳، آیه۴۱.    
۷. آل‌عمران/سوره۳، آیه۴۱.    
۸. ر.ک:عروسی حویزی عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۳۶، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.    
۹. صاد/سوره۳۸، آیه۴۱.    
۱۰. حج/سوره۲۲، آیه۵۲.    
۱۱. کهف/سوره۱۸، آیه۶۳.    
۱۲. ر.ک:طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۷۹-۱۸۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی‌، چاپ پنجم‌، ۱۴۱۷ق.    
۱۳. ر.ک:طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۷۹.    
۱۴. ر.ک:طباطبائی، سید محمد‌حسین‌، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۸۱.    
۱۵. مریم/سوره۱۹، آیه۲۶.    
۱۶. ر.ک:مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۵، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۱۷. ر.ک:قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۸۷.    
۱۸. ر.ک: طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج۵، ص۱۲۵-۱۲۶، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.
۱۹. مریم/سوره۱۹، آیه۲۶.    
۲۰. ر.ک:مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۱۳، ص۴۲-۴۵.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «سکوت حضرت مریم و سکوت زکریا برای تولد فرزند»، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۳/۱۰.    






جعبه ابزار