سند حدیث لوح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: ابوالجارود،
امام باقر،
حدیث لوح.
پرسش: آیا حدیث لوح سند معتبر دارد؟ با تأکید بر ابوالجارود.
این گزارش، با پنج سند متفاوت در مصادر حدیثی شیعه نقل شده است.
گزارش ابوالجارود از امام باقر (علیهالسّلام):
محمّد بن یحیی، از
محمّد بن الحسین، از
ابن محبوب، از
ابوالجارود، از ابوجعفر (علیهالسلام).
این سند، مشهورترین سند حدیث لوح است که با تفاوتهایی جزئی در کتابهای مهمّ حدیثی شیعی، نقل شده است.
این طریق، بهترین طریق گزارش حدیث لوح است. افراد واقع در سند، از بزرگان، موثّقان و اجلّای عالمان شیعی هستند. تنها راویِ اوّل سند یعنی ابوالجارود میباید مورد بررسی و تأمّل قرار گیرد که در ادامه بحث، بدان خواهیم پرداخت.
گزارش مفصّل
ابوبصیر به نقل از
امام صادق (علیهالسّلام): سند این گزارشِ بسیار گسترده، اینگونه است:
محمّد بن یحیی و
محمّد بن عبداللَّه، از
عبداللَّه بن جعفر، از
حسن بن ظریف و
علی بن محمّد، از
صالح بن ابیحماد، از
بکر بن صالح، از
عبدالرحمان بن سالم، از
ابوبصیر.
این سند، به چند شاخه تقسیم میشود و بیشتر افراد واقع در سند، موثّقاند. اعتبار این طریق، منوط به پذیرش احادیث دو راویِ انتهای زنجیره سند آن، یعنی بکر بن صالح و عبدالرحمان بن سالم است.
عبد الرحمان بن سالم که در میان رجالیان، تنها ابن غضائری او را تضعیف کرده است؛ ولی تضعیف منفرد ابن غضائری، مورد پذیرش عالمان شیعی نیست.
از او نزدیک به پنجاه روایت در
کتب اربعه نقل شده است. بزرگان و عالمانی همچون:
ابن ابیعمیر،
بزنطی، احمد بن محمّد بن عیسی و فضالة بن ایوب، از او روایت کردهاند. بنابراین، با توجّه به نقل ابن ابیعمیر و بزنطی،
توثیق او اثبات میشود.
بکر بن صالح: کثیر الروایه است. نزدیک به دویست و بیست حدیث به نقل از او در کتب اربعه گزارش شده است. عالمانی همچون:
حسین بن سعید،
احمد بن محمّد بن عیسی،
علی بن مهزیار و
محمّد بن یحیی العطّار از او نقل حدیث کردهاند. اگر چه نجاشی، او را ضعیف شمرده است،
ولی اعتماد نویسندگان کتب اربعه حدیثی شیعه و راویان بزرگی که نام آنها را آوردیم، سبب اعتباربخشی به شخصیت و احادیث او میشود.
گزارش جابر بن یزید جُعفی از امام باقر (علیهالسّلام): این سند در کتابهای
کمال الدین و
الغیبة طوسی نقل شده است. برخی از افراد واقع در سند، همچون:
محمّد بن نعمه سلولی،
عبد اللَّه بن قاسم و
عبد اللَّه بن خالد،
مجهول و یا
مهمل هستند. بنابراین، سند این حدیث از منظر رجالی، معتبر نخواهد بود.
بنابراین، حتّی اگر راوی دوم این گزارش، یعنی
ابوالسفاتج را نیز معتبر بشماریم، تأثیری در تقویت سند نخواهد داشت.
افزون بر گزارشهایی که در متن کتاب آوردهایم، گزارش دیگری از حدیث لوح نیز موجود است که از منظر طرق و اسناد، از اعتبار لازم برخوردار نیست. مثلاً گزارش محمّد بن سنان از
امام صادق (علیهالسّلام):
سند این متن، ضعیف است؛ چون افراد مجهول در آن قرار دارند. افزون برآن، روایت کردن
محمّد بن سنان از امام صادق (علیهالسّلام) ثابت نیست و مشابه ندارد.
گزارش دیگر حدیث لوح، به نقل از
ابونضره در جریان شهادت امام باقر (علیهالسّلام) است.
سند و متن این گزارش، غیر معتبر است. این گزارش، علاوه بر وجود افراد مجهول و مهمل در سند آن، از منظر تاریخی نیز با اشکال روبه روست؛ زیرا از حضور
جابر بن عبداللَّه انصاری در هنگام شهادت
امام باقر (علیهالسّلام) و در حضور
امام صادق (علیهالسّلام) سخن گفته است، در حالی که جابر بن عبداللَّه در سال ۷۸ هجری، وفات کرده است.
امام صادق (علیهالسّلام) در سال ۸۳ هجری متولّد شده و امام باقر (علیهالسّلام) در سال ۱۱۴ هجری به شهادت رسیده است. بنابراین، امکان همراه بودن این سه نفر در یک جلسه، وجود ندارد.
با توجّه به مطالب پیشین میتوان گفت: سند اوّل و دوم حدیث لوح، قابل قبول است. تعدّد منابع کهن و معتبری که حدیث یاد شده را نقل کردهاند و همچنین تعدّد طرق و اعتبار برخی از آنها قرائن روشنی بر صدور آن است. وضعیت رجالی ابوالجارود در پذیرش سندی متن اوّل دخالت دارد. بنابراین در مورد او با تفصیل بیشتری سخن میگوییم:
زیاد بن منذر، مشهور به ابوجارود، از اصحاب امام باقر (علیه السلام)، روایت کننده از امام صادق (علیهالسّلام) و فردی نابینا بوده است. احادیث تفسیری او از امام باقر (علیهالسّلام) مشهور است.
بسیاری از این احادیث تفسیری او در نسخه موجود کتاب
تفسیر القمّی نقل شده است. ظاهراً شخصی کتاب تفسیریِ ابوالجارود را در کتاب تفسیری
علی بن ابراهیم داخل کرده است. او
زیدی مذهب و بنیانگذار
فرقه جارودیه شمرده شده است.
از ابوالجارود بیش از صد حدیث در کتب اربعه نقل شده است.
محدّثان مشهوری همچون:
حسن بن محبوب،
عبد اللَّه بن سنان،
ابان بن عثمان،
عبداللَّه بن مغیره و
محمّد بن سنان از او نقل روایت کردهاند.
شیخ مفید (رحمةاللَّه) او و چند نفر دیگر از راویان
احادیث عدد امامان و
رؤیت ماه رمضان را اینگونه ستوده است:
من الاعلام الرؤساء المأخوذ عنهم الحلال و الحرام و الفتیا و الاحکام الذین لایطعن علیهم و لا طریق الی ذمّ واحد منهم. (مرحوم شیخ مفید در صدد بیان احادیث رؤیت در
ماه رمضان است. او پس از این توصیف، برخی از روایات را نقل میکند که روایت محمّد بن سنان از ابوالجارود، یکی از آنهاست.)
از بزرگانیاند که
حلال و
حرام و
فتوا و حکم از آنها اخذ میشود و ایراد و اشکال به آنها نمیتوان وارد ساخت.
ابن غضائری (که به تضعیف راویان شهره است) درباره او به ملایمت سخن گفته و او را
مدح کرده است:
«زیاد هو صاحب المقام، حدیثه فی حدیث اصحابنا اکثر منه فی الزیدیة و اصحابنا یکرهون ما رواه محمّد بن سنان عنه و یعتمدون ما رواه محمّد بن بکر الارحبی)
او در حدیث شیعه، دارای جایگاه مناسبی است. روایات او در میان
شیعه امامیه، بیش از
زیدیه است. عالمان ما تنها احادیث محمد بن سنان از او را ناپسند میشمارند؛ ولی احایث
محمّد بن بکر ارحبی از او را معتبر میدانند.
سخن ابن غضائری حاکی از آن است که احادیث ابوالجارود را پذیرفته است. او تنها احادیثی را که از طریق محمّد بن سنان از او نقل شده، مورد پذیرش عالمان نمیداند. این نکته با توجّه به تفاوت طبقات و تضعیف محمّد بن سنان است و ارتباطی با عدم وثاقت ابوالجارود ندارد.
عالمان مشهور رجالی همانند
نجاشی و
شیخ طوسی، او را از منظر نقل روایت، تضعیف نکردهاند. تنها کشّی در کتاب رجالی خویش، احادیثی از امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده است که به دگرگونی او و پشت کردن به حق و
دروغگویی اشاره دارد.
ضعیف بودن اسناد تمامیِ این متون، سبب کاهش اعتماد بدان میگردد.
با توجّه به مجموع قرائن ذکر شده بویژه روایت کردن اجلّای اصحاب از ابوالجارود، توثیق عام
شیخ مفید، مدح نسبیِ
ابنغضائری و عدم تصریح به ضعف او توسط رجالیان،
وثاقت او اثبات میشود و احادیث او مورد پذیرش خواهد بود. گفتنی است که در کتاب
معجم رجال الحدیث، توثیق ابوالجارود به سبب واقع شدن او در کتاب
کاملالزیارات و
تفسیر علی بن ابراهیم تقویت شده است؛
ولی به سبب عدم پذیرش این مبنا و عدم تمامیت ادّعای حضور ابوالجارود در احادیث کتاب
تفسیر القمی، اینگونه توثیق، مورد پذیرش نخواهد بود.
مجموعه گزارشهای رجالی، بر صحّت مذهب او در ابتدای عمر خویش و در زمان
امامت امام باقر (علیهالسّلام) دلالت دارند. منابع رجالیِ شیعه، صراحتاً زیدی بودن او
و یا تغییر مذهب او به زیدیه
را نیز گزارش کردهاند.
این گزارشها سبب پدید آمدن پرسشها و نکتههایی درباره ابوالجارود گشته است:
۱. چگونه متنی چنین صریح، مهم و تأثیرگذار در عدد امامان توسط شخصی نقل شده که بدان معتقد نیست؟
۲. آیا او واقعاً زیدی بوده است؟ در این صورت، چگونه حدیثِ لوح را گزارش کرده است؟
۳. یا او در اواخر عمر خود، مذهب زیدیه را ترک کرده و به مذهب
امامیه روی آورده است؟ با توجّه به آن که
حسن بن محبوب، سالهای پایانیِ زندگی ابوالجارود را درک کرده و این حدیث را در آن دوران از او شنیده است.
۴. حتی اگر رجوع ابوالجارود را نیز بپذیریم، نتیجه این سخن آن خواهد بود که او حدیث لوح را از امام باقر (علیهالسّلام) شنیده است. در سالهای بعد، بر خلاف آن عمل کرده و مذهب زیدی را پذیرفته و در آخر عمر، دوباره به مذهب حق بازگشته است.
به نظر میرسد که ادّعای زیدی بودن او یا تأسیس
فرقه جارودیه، ناشی از تمایلات سیاسی ابوالجارود بوده است. او از جهت سیاسی، با قیام و انقلاب زیدیان موافق بوده و آن را تبلیغ میکرده است.
از اینرو در سالهای فعالیت زیدیان، شبهه زیدی بودن او مطرح شده است. گفتنی است که نگاشتههای موجود در کتابهای ملل و نحل، از دقت لازم برخوردار نیست؛ زیرا آنان به مقتضای کتاب خود، در صدد تکثیر فرقهها و نحلهها بوده و تنها به صرف احتمال یا گفتهای، فرقهای جدید معرفی میکنند. لذا قرائت ابوالجارود به زیدیان، قابل پذیرش است؛ ولی اعتقاد او به امامت زید را نمیتوان تأیید کرد.
افزون بر این، انتساب عقاید فرقه جارودیه به شخص ابوالجارود نیز قابل اثبات نیست.
بنابراین با توجّه به شهرت حدیث لوح و بزرگیِ راویان آن، میتوان این نظریه را تقویت نمود که ابوالجارود بر مذهب امامیه بوده و تمایلات سیاسی او در دفاع از قیام زیدیه، سبب اتّهام زیدی بودن او گردیده است.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «سند حدیث لوح» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۳/۷.