ستایش عمر در کلام امام علی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام علی (علیهالسّلام)،
عمر بن خطاب،
مدح، خلیفه دوم، ستایش عمر، فلقد قوّم الاود،
خطبه.
پرسش: امام علی (علیهالسّلام) در خطبههای زیادی بهطور مستقیم و غیر مستقیم از غصب خلافت سخن گفته است، ولی در خطبه ۲۲۸
نهج البلاغه از خدمات عُمَر سخن گفته و او را برپا کننده
سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و فردی پاکدامن معرفی کرد. علت چیست؟
پاسخ: امام علی (علیهالسّلام) در خطبه ۲۲۸ نهج البلاغه به توصیف یکی از
صحابه، بدون آنکه نامی از او ببرد پرداخته است؛ که در مورد این شخص بین دانشمندان و شارحان نهج البلاغه اختلاف است، برخی آن را
ابوبکر برخی خلیفه دوم و برخی
مالک اشتر نخعی و ... ذکر کردهاند. و برخی نیز این کلمات توصیفی را کنایی دانستهاند.
امام علی (علیهالسّلام) در خطبه ۲۲۸ نهج البلاغه در توصیف یکی از صحابه و بدون آنکه نامی از او ببرد فرمود:
«لِلَّهِ بَلَاءُ
[
بِلَادُ
]
فُلَانٍ فَلَقَدْ قَوَّمَ الْاَوَدَ وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ اَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِی الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیبِ اَصَابَ خَیرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا اَدَّی اِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَکهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ وَ لَا یسْتَیقِنُ الْمُهْتَدِی»؛
خداوند به فلانی خیر دهد
[
شهرهای او را آباد دارد
]
که ناهمواریها را هموار و بیماریها را مداوا کرد؛ سنت را برپا داشت و
فتنه را پشت سر گذاشت؛ با جامه پاک و کم عیب از دنیا رفت؛ نیکی خلافت را دریافت و پیش از رسیدن شر آن رخت بربست؛ وظایف الهی خود را انجام داد، و از نافرمانی او پرهیز کرد؛ او خود رفت و مردم را در میان راههای مختلف رها کرد که گمگشته در آن راهی نمییابد و راهیافته به
یقین و باور نمیرسد.
«للَّه بلاد فلان»، مانند: «للَّه درّه» و «للَّه ابوه»، معمولاً به منظور مدح و ثنا و
دعا در حق کسی آورده میشود؛ یعنی خداوند کشور او را آباد نگهدارد که چنین کارهای مهمّی انجام داده است. عربها، هرگاه بخواهند چیزی یا کسی و عمل او را بستایند با این تعبیر، پاداش وی را از خدا میخواهند.
جمله اوّل خطبه را به تعبیری دیگر نیز نقل کردهاند و آن چنین است: «للَّه بلاء فلان». یعنی عمل نیک او در راه خدا است.
گفتنی است که این روایت تنها در نهج البلاغه آمده و در هیچ کتاب روایی دیگر مشاهده نشده است. همچنین امام علی (علیهالسّلام) در این خطبه کوتاه از شخص خاصی نام نبرده است؛ لذا شارحان نهج البلاغه در اینکه منظور از (فلان) چه کسی است، احتمالاتی را مطرح کردهاند که باید مورد بررسی قرار گیرد.
اما قبل از آن، اوصافی که امام (علیهالسّلام) در این خطبه برشمرده مرور میکنیم را تا بهتر بتوان برای آن مصداقی پیدا کرد:
• «قَوَّمَ الْاَوَدَ: » راست کردن کجیها،
کنایه از این است که او مردمی را که از راه خدا منحرف شده بودند، به راستی و استقامت سوق داد.
• «وَ دَاوَی الْعَمَدَ: » معالجه کردن بیماریها، مراد از بیماریها، مرضهای نفسانی و اخلاقی است که مانند بیماریهای جسمانی و بدنی سبب آزار و اذیت انسان میشود، و داروی بهبود یافتن آن هم پندها و مواعظ جالب و نهیهای کوبنده قولی و عملی است.
• «وَ اَقَامَ السُّنَّةَ: » به پا داشت سنت را و به آن عمل کرد.
• «وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ: » آشوب را پشت سر گذاشت؛ یعنی پیش از وقوع آن از دنیا رفت و این صفت به این اعتبار مدح و ثنایی برای او است که چون در امور حکومت و سیاست مدیر و مدبر بود، در زمان فرمانروایی وی فتنه و آشوبی به وجود نیامد.
• «ذَهَبَ نَقِی الثَّوْبِ: » پاکجامه از دنیا رفت، در اینجا، لباس به جای آبرو و حیثیّت و پاکیزگی آن برای سالم بودن از عیبها به عنوان
استعاره آورده شده است.
«قَلِیلَ الْعَیبِ: » کمعیب بود.
• «اَصَابَ خَیرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا اَدَّی: » خوبی خلافت را درک کرد و بر بدی آن سبقت گرفت، احتمالاً ضمیر در هر دو موضع (اصاب خیرها و سبق شرّها) به کلمه خلافتی که از عبارت فهمیده میشود بازمیگردد. بهاینمعنا که آنچه در حکومت و فرمانروایی خوب و مناسب است؛ مانند
عدالتخواهی و برپا داشتن دین خدا که در
دنیا مایه عزت و نام نیک و در
آخرت موجب ثواب عظیم و پاداش بزرگی است، کسب و دریافت کرد، و از بدیها و آشوبهایی که در خلافت واقع شد جلو رفت؛ یعنی پیش از پیدایش جنجال و فساد و خونریزی، از دنیا رفت.
• «اَدَّی اِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ: » اطاعت خدا را بهطور تام و کامل انجام داد.
• «وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ: » به سبب ترسیدن از
کیفر الهی، حقی را که از خداوند به گردن او بود ادا نمود و حقیقت
تقوا را رعایت کرد.
• «رَحَلَ وَ تَرَکهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ وَ لَا یسْتَیقِنُ الْمُهْتَدِی: » در حالی به سوی آخرت شتافت که مردم را بعد از خود در ورطه
جهل و نادانی سرگردان رها کرد که گمراهان، راهی به راستی نیافتند و آنان که در
صراط مستقیم بودند به حقّانیّت خویش اطمینان نداشتند؛ زیرا راههای
ضلالت مختلف و رهروان آن زیاد بودند.
اما مصادیقی را که دانشمندان برای این خطبه مطرح کردهاند، عبارتاند از:
بسیاری از شارحان نهج البلاغه معتقدند که مراد از واژه «فلان» که در اوّل خطبه نقل شد، خلیفه دوم (عُمَر) است و برخی از آنان -به ویژه شارحان
اهلسنت- این خطبه را تمجید امام از خلیفه دوم میدانند؛ اما برخی شارحان شیعی نهج البلاغه معتقدند که مصداق «فلان» در این خطبه اگرچه عمر است؛ اما به نوعی در صدد نکوهش او به طریقه ایهام است. (یعنی همان
مدح شبه
ذم).
به عنوان نمونه، یکی از شارحان خطبه را چنین معنا میکند: از برای خدا باد شهرهای متعلق به فلان کس که خلیفه دوم باشد. به تحقیق که ارزش و بها داد کجی و گمراهی را، یعنی قرار داد به قیمت و بهای ضلالت و گمراهی در دین، متاع دنیا را. و مداوا و معالجه کرد درد ستون ظلم را که خلیفه اول باشد؛ یعنی برای او امارت و خلافت به ظلم را درست و تثبیت کرد.
برپا داشت سنت و طریقه غصب خلافت را. خلیفه و جانشین کرد فتنه و فساد در دین و ملت را که خلیفه سوم باشد. از دنیا رفت در حالی که پاک جامه بود از اطاعت خدا، و اندک عیب در طاعت
شیطان. رسید به خیر و خوبی و فتنه در دین که اوّل باشد، و سبقت و پیشی گرفت بر شر و بدی فتنه در دین که ثالث باشد. ادا کرد به سوی خدا طاعت هوای خود را، نه طاعت امر خدا را، و پرهیز کرد خدا را به سبب حق خود، نه به سبب حق خدا، کوچ کرد از دنیا و حال آنکه واگذاشت مردم را در راههای ضلالت مختلف که راه به حق نیافت در آن راهها هیچ گمراهی، هیچ راه یافته و مسلمانی به یقین نرسید.
بنابر نظر این شارح، تعریف و تمجیدی از خلیفه دوم صورت نگرفت تا با دیگر سخنان امام علی (علیهالسّلام) در تعارض باشد.
علاوه بر آنکه جمله پایانی خطبه صراحت در مذمت و سرزنش فرد مورد نظر دارد.
ابن ابیالحدید از
قطب راوندی نقل میکند که اساساً این خطبه در توصیف خلیفه دوم نیست، بلکه مقصود برخی از صحابه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که پیش از پیدایش آشوب و فتنه از دنیا رفتند.
ابن ابیالحدید البته این احتمال را بعید میداند، و معتقد است که ظاهر اوصاف مذکور در عبارت دلالت بر این دارد که منظور امام (علیهالسّلام)، شخصی است که عهدهدار حکومت و خلافت بود؛ زیرا در وصف او میفرماید: کژیها را راست کرد و بیماریها را درمان نمود و این مطلب با
عثمان بن مظعون،
حمزة بن عبدالمطلب و... مناسبت ندارد.
بلکه همانطور که
ابا جعفر طبری گفته، این عبارت صراحت و یا نزدیک به صراحت در عمر دارد.
ابن میثم میگوید؛ به عقیده من امام (علیهالسّلام)
ابوبکر را اراده کرده باشد بهتر است تا عمر را؛ زیرا در
خطبه شقشقیه عمر و خلافت وی را نکوهش و مذمّت فرمود.
ابن میثم با پذیرش اینکه توصیف حضرت در این خطبه در مورد یکی از آن دو خلیفه بوده، پرسشی را مطرح میکند که چنین ویژگیهای برجسته و اینگونه ستایشها با عقیده شیعه همخوانی ندارد؛ زیرا آنان معتقدند که خلفا خطاکارند و غاصبانه خلافت را تصرف کردهاند. بنابراین، یا این سخن نباید از امام (علیهالسّلام) باشد و یا نظر
شیعه در مورد خطاکار بودن آنها نادرست است؟!
ابن میثم در جواب این اشکال و پرسش میگوید:
• این مطلب با عقیده ما مخالفتی ندارد؛ زیرا ممکن است این توصیف به این سبب باشد که حضرت قصد داشت با پیروان آنها مماشات کند و دلهای آنها را متوجه خود سازد.
• ستودن امام (علیهالسّلام) کنایه از
توبیخ و سرزنش خلیفه سوم
عثمان است، که آن همه فتنه و آشوب در دوران خلافت او واقع و
بیت المال مسلمانان با بخششهای بیجای او بر باد رفت و به دست او و خویشاوندانش غارت شد، و این عوامل باعث شد که جامعه اسلامی از تمام شهرهای اطراف دست به شورش زدند و او را به قتل رساند و به این دلیل امام (علیهالسّلام) در دنباله توصیف خود، از خلیفه قبل از عثمان، چنین میفرماید: او فتنه و آشوب را پشت سر گذاشت و با جامه پاک و بدون آلودگی و عاری از هرگونه عیب و نقص، درگذشت، خوبیهای خلافت را دریافت و از بدیهای آن به آسانی گذشت، و نیز لازمه جمله «و ترک هم فی طرق متشعّبه»، آن است که فرمانروای بعد از او، دارای صفاتی ضد صفات او بود.
به عبارت دیگر، این خطبه در صدد بیان این مطلب است که در ارتباط با برخی رفتارهای اجتماعی مانند ساده زیستی، رویه خلیفه دوم بهتر از خلیفه سوم بود، نه آنکه در صدد تطهیر و ستایش مطلق خلیفه دوم باشد. این نوع سخن گفتن مانند سخن خدا در آیه ۸۲
سوره مائده است که با استناد به برخی رفتارهای نیک
مسیحیان، آنان را بهتر از
یهودیان اعلام میکند، و به یقین در صدد آن نیست که به ستایش تمام رفتارها و اعتقادات مسیحیان بپردازد.
این کلام امام (علیهالسّلام) ناظر به یارانی؛ مانند مالک اشتر
و
محمد بن ابیبکر است که از روی
تقیه به اسم آنان اشاره نشده است.
البته این احتمال نیز بعید به نظر میرسد؛ زیرا همانگونه که ابن ابیالحدید گفته است، ظاهر اوصاف مذکور در عبارت دلالت بر این دارد که منظور امام (علیهالسّلام)، شخصی است که عهدهدار حکومت و خلافت بود، و مالک اشتر و محمد بن ابیبکر چنین منصبی را نداشتند، و اینکه بگوییم این خطبه در مورد یکی از فرمانداران حضرتشان و تنها در محدوده فرمانروایی او باشد، اگرچه نمیتوان آنرا برداشتی کاملا نادرست ارزیابی کرد؛ اما همانگونه که گفته شد، سبک و سیاق خطبه بیشتر متناسب با فردی است که کل حکومت در اختیار او بود.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «ستایش عمر در کلام امام علی»، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۵/۳.