رسیدن به معنویت بدون دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:معنویت دینی، معنویت اسلامی.
پرسش :آیا می توان بدون
دین به
معنویت رسید؟
اکنون در جامعه ما معنویت بدون دین از طریق برخی کتاب ها ترویج می شود، این افراد (spirituals) با بررسی دین های مختلف بدون پیروی از دین خاصی بر اساس حکم
عقل خود تصمیم می گیرند. اولاً:خوشحال می شوم دلایلی برای رد این روش بیان کنید. ثانیاً:من فردی را می شناسم که قبلا
شیعه بوده و اکنون نیز حتی به
اسلام ،
قرآن و
آخرت ایمان دارد، ولی بر اساس این روش عمل می کند. اگر ممکن است کتابی را معرفی کنید که مطالعه آن احتمالا در
هدایت اینگونه افراد تاثیر داشته باشد. (البته فرد مذکور نمی تواند متون فارسی و عربی را مطالعه کند. ترجیحا کتاب انگلیسی یا فرانسوی باشد).
برای روشن شدن پاسخ ابتدا باید معنویت را تعریف کنیم و سپس با بیان ویژگیهای معنویت نوین، فرق بین معنویت دینی و غیر دینی را روشن نمائیم.
معنویت در لغت لاتین ( Spirituality ) به معنای تنفّس است و به تنفّس زندگی اشاره دارد. به این معنا که با معنویت، قلب خود را بگشاییم و ظرفیت تجربه عظمت، تقدّس و سپاسگزاری را در خود پرورش دهیم، اندوه زندگی را حس کنیم، شور و شوق وجود را بشناسیم و خود را تسلیم حقیقتی کنیم که والاتر از ماست.
به نظر می رسد این تصویر از معنویت با تصویر معنویت در ذهن ما به عنوان یک
مسلمان بسیار متفاوت است. در تلقی ما معنویت ارتباط تنگاتنگی با دین دارد. و دین، مجموعه ای از معارف است که از حقایقی ماورای
عالم مادی سخن می گوید؛ حقایقی که بر اساس آن،
انسان در نظام خلقت، جایگاه خاصی دارد و باید برای حفظ آن جایگاه خاص، مسیر ویژه ای را طی کند و این مسیر، رفتارهای خاصی را می طلبد. پس باید کارهایی را انجام دهد و کارهایی را ترک نماید.
معنویت نوین دارای ویژگی هایی است که تمایز آنرا از معنویت دینی کاملا روشن می سازد:
در چارچوب دین، «معنویت»، یک امری ذهنی، خیالی و حاصل از احساسات سرشار انسانی نسبت به واقعیات مادی نیست؛ بلکه احساسی است که انسان نسبت به حقایقی که در افقی بالاتر از عالم ماده قرار گرفتهاند، پیدا می کند؛ حقایقی که وجود دارند و بر عالم، تأثیر می گذارند. ولی در معنویت نوین، به هیچ وجه، بحث «حقیقت» در میان نیست، هرگونه تجربه عاطفی یا هیجانی شدید نسبت به هر موضوعی می تواند معنویت به حساب آید. مهم، این است که شما برانگیخته شوید، احساس اوج و تعالی نمایید و یا به اصطلاح، سرشار از حسّ عظمت گردید. چنین است که یک قطعه موسیقی، یک شعر عاشقانه و حتی شکوه یک نمایش آیینی میتواند شما را در فضایی معنوی پرواز دهد.
در معنویت نوین، اثری از «تکلیف» نیست. شما می توانید با آغوش باز به سراغ هرگونه تجربه ای بروید؛ تجربهای که می تواند آن نقطه «اوج» را برای شما به ارمغان بیاورد. ولی در
معنویت دینی ، تجربه معنوی، تنها در چارچوب و ضوابطی خاص میسّر است. اصلاً بعضی از تجارب معنوی تنها زمانی حاصل می شوند که شما از بسیاری از تجارب دیگر، چشم پوشی نمایید. تجربه یک
گناه ، قطعاً احساس لطیف معنوی یک «حضور» در
نماز را لکّه دار می کند
.
آنچه مطلوب ماست و دین در آن نقش اساسی دارد معنویت دینی است نه معنویت نوین و به دلایلی که ذکر خواهد شد معنویت نوین نمی تواند پاسخ گوی نیازهای روحی انسان باشد.
البته منظور ما از معنویت دینی، معنویت
دین اسلام است. ما از دینی صحبت میکنیم که در آن، عقلانیت، معنویت و
عدالت در کنار هم جمع شدهاند. اما عقلانیت ما با راسیونالیسم الحادی غرب متفاوت است. عقلانیت ما در زیر سایه وحی و در کنار آن است. عدالت ما با
شریعت الهی چفت شده است و ناقض شریعت نیست. حقوق بشر و
اومانیسم ما،
حقوق بشر و اومانیسمی است که براساس
توحید است، نه براساس
ماتریالیسم و
الحاد . معنویت اسلام نه از نوع معنویت بودایی است که هیچ ارتباطی به زندگی عینی نداشته باشد، و نه امری حاشیهای و سلیقهای از نوع معنویت و عرفان آمریکایی است که مثل یک سرگرمی با ال. اسی. دی و ماری جوانا تامین میشود.
از طرف دیگر معنویت پاسخی است به نیازی که انسان در خود احساس می کند و این جاست که ما باید دست به انسان شناسی و شناخت نیازهای واقعی و اصیل او بزنیم و بیان کنیم که آیا معنویت نوین می تواند این نیازهای واقعی انسان را اشباع نماید یا نه؟ آیا انسان قادر است بدون کمک دین و تنها با عقل خود به نیازهایی خود واقف گردد و برنامه ای برای تامین آن پی ریزی نماید؟
از دیدگاه اسلام انسان موجودی دو بُعدی (روحانی و جسمانی) است که غایت خلقت او در
دنیای مادی ، غایتی مقدس است. این موجود شریف حدوثاً و بقائاً به خداوند غنیّ بالذّات وابسته است. یعنی در دستگاه شریعت الهی که طرح حیات زمینی برای انسان است، انسان هویتی دارد که دارای درجات و مراتب است، یک مرتبه از این واقعیت مرتبه ناسوتی اوست که همان بدن خاکی و کالبد آدمی است، امّا مراتب گسترده و حقایق وسیعی که درجات هویت انسان را می سازد در پشت پرده
بدن ناسوتی است و تحت عنوان «من» از او نام برده می شود. که همان
نفس ناطقه یا روح غیبی است، به چشم وحی و عقل، این «من» انسانی همان هویت اصلی او را تشکیل می دهد و ابزار تکامل آن، همان ارتباطاتی است که انسان با بدن و عالم خارج دارد. تمام ادراکات و تحریکاتی که در انسان تحقق پیدا کند در عالم انسانی بوسیله «من» است و بدن حکم ابزار و آلت تصاعد و تکامل آن هویت انسانی را دارد.
قرآن حقیقت روح، را یک واقعیت امری یعنی از امر و ملکوت عالم می داند و راجع به این «من» انسانی می فرماید:«یسألونک عن الروح قل الروح من امر ربی»
گویند که روح چیست؟ بگو روح از امر پروردگار من است. این امر چیست؟
قرآن می فرماید:«انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون»
یعنی امر خداوند، وجودی است، که تدریج در آن راه ندارد، نیاز به زمان ندارد و یک واقعیت فرا زمانی است، یعنی همین که خداوند اراده کرد، تأخیر ندارد، اراده او همان، و وجود آن همان، یک موجودی است از جنس ملکوت و سرمدی است و نه از ملک هستی و از واقعیت طبیعی.
بر این اساس در شناخت آفریده هایی مثل انسان و نیازهای او، باید تعالیم آفریدگار را مورد توجه قرار داد در غیر این صورت، فرآیند
انسان شناسی به انحراف و گمراهی کشیده می شود و شناخت نیازها و روش ها و ابزارهای پاسخگویی به این نیازها نیز با مشکل روبرو خواهد شد.
حال آیا عقل می تواند بدون کمک گرفتن از دین حق که تنها یکی بیش نیست برای نیازهای معنوی انسان برنامه بدهد و قوانینی را عرضه کند؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت:گرچه دین اسلام تامین برخی از نیازهای انسان را به عقل و تجربه واگذار کرده است.
اما در جای خود ثابت شده است که انسان با تعریفی که از آن ارائه شد اولا در کشف تمام نیازهای اصیل و واقعی و تمییز نیازهای اصلی و فرعی توانمند نیست و در این مقوله به دین نیاز دارد.
وثانیا ابزارهای موجود بشر از برآورده کردن نیازهای انسان عاجزند، لذا دین باید پا به عرصه وجود گذارد.
تعالیم دینی و الهی، مجموعه ای از قوانین است که انسان آفرین آگاه به حقیقت و جایگاه انسان و مصالح و منافع او برای پاسخ گوی به نیازهای اصیل بشر و تأمین حقوق، منافع و مصالح وی تدوین و در مجموعه ای به نام دین ارائه کرده است. یعنی بخش عمده دین که مجموعه ای از بایدها و نبایدهاست، برای تأمین نیازها و حفظ حقوق انسانی است. بایدها طرق تأمین حقوق و نیازهای اصیل و نبایدها نشان دهنده موانع و آفات تأمین حقوق هستند
و از طریق این بایدها و نبایدهاست که می توان به معنویت واقعی رسید و نیازهای معنوی انسان را پاسخ گفت.
شخصی از
امام باقر (علیه السلام) سؤال می کند که چرا چیزهایی مانند
خمر ، مردار، خون و گوشت خوک
حرام شده اند ؟
امام می فرماید:
حلال و حرام و باید ونباید، براساس رغبت خداوند به حلالها و نفرت او از حرامها نیست، خداوند بشر را آفریده است و می داند چه چیزی مایه قوام بدن وی و به مصلحت اوست، لذا آنها را حلال کرده و می داند چه چیزی به زیان اوست، از این رو آنها را حرام کرده است.
پس بایدها و نبایدها (تکالیف) در دین، بار زائدی نیست که بر دوش بشر گذاشته شده باشد، تا شخص ثالثی به منافع و سودی برسد. بلکه برای دستیابی خود انسان به حق و برطرف کردن موانعِ موجودِ در مسیر حق است.
البته این بدان معنا نیست که عقل در فهم قوانین و تکالیف الهی نقشی ندارد، توضیح این که باید ها و نباید ها (که همان تکالیف الهی هستند) در برخورد با عقل به سه دسته تقسیم می شوند:
۱- تکالیفی که بدون وجود دین، مقبول عقل بوده و دین آنرا تایید کرده و به آن رنگ و بوی الهی می دهد. مثل ضرورت
صداقت و عدالت که عقل بدون حضور دین آنرا می پذیرد.
۲- تکالیفی که عقل قدرت تجزیه و تحلیل آنها را دارد مثل ضرورت وجود صانع و خالق یا یا ضرورت عدالت خالق و کلیات
فروع دین و....
باید توجه داشت که آن دسته از تکالیف که در محدوده عقل بشری بوده و انسان قدرت فهم آن را نیز دارد. جهت درک و تجزیه و تحلیل آن، نیاز به تخصص و اطلاعات کافی است و تا اطلاعات کافی و تخصص لازم نباشد، تلاش فرد بی نتیجه می ماند. اما در مسائل فرا عقلی حتی در مرحله درک، عقل نیازمند قدرتی مافوق خود است.
۳- تکالیفی که فراعقلی است مثل بعضی از فروع دین (
حج یا احکام مختلف
نماز ).
از آن چه گفته روشن شد که معنویت نوین بر مبنای انسان شناسی واقعی بنا نشده است و روش مناسبی برای پاسخ گویی به نیازهای روحی انسان نیست و این از آن روست که دستگاه عقل، قدرت کافی و در نتیجه طرح و برنامه ای جامع و فراگیر برای به سعادت رسیدن انسان ندارد، و محتاج به دستگاهی است، که محیط به تمام منازل وجودی انسان باشد و راهکارهایی را که موجب سعادت و شقاوت اوست، مشخص کند و منازل بعد از
مرگ را، چه در
برزخ و چه در آخرت بتواند مشاهده کند. از این رو خداوند متعال دستگاه وحی و نبوت الهی ( که همه موجودات و آثار آنها چه در
عالم ملک و
ناسوت را در برمی گیرد) را، به یاری عقل فرستاده است. پس شایسته است که انسان با دقت در احکام دین یا رجوع به متخصصین دین وظیفه خود را بیابد. همانطور که قرآن نیز توصیه به سئوال و پرسش از آگاهان و مطلعین می کند.
برای اطلاع بیشتر به کتاب های زیر مراجعه فرمایید:
۱- Heart of Islam، نوشته دکتر حسین نصر؛ ترجمه فارسی ( قلب اسلام) مترجم شهرآیینی.
۲- آفتاب و سایه ها، محمد تقی، فعالی (عضو هیئت علمی و مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران).
۳- حق و تکلیف، جوادی آملی، عبد الله.
۴- فطرت در قرآن، جوادی آملی، عبد الله.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «رسیدن به معنویت بدون دین»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۱۰.