درمان عجب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عجب.
پرسش: گفته شده برای درمان مرض عجب باید توجه داشته باشیم که همه اینها (فضایل) و نعمتها از فضل و
رحمت الهی است؛ اگر کسی با خود فکر کند که خدا چون مرا دوست دارد و من انسان خوبی هستم، به من از این فضل و
رحمت خود عطا کرده است، برای درمان این مورد از عجب چه راهی وجود دارد؟
پاسخ: سخت است
انسان عمل خالصی انجام دهد و این
عمل را بعداً ضایع نکند و برای آخرت نگه دارد. ما نمیتوانیم به این
اعمال خودمان امیدوار باشیم، باید از قهر و
غضب خداوند بترسیم و از طرفی هم به بخشش خداوند
امید داشته باشیم و نسبت به کارهای ناخالص خود
توبه کنیم. در این صورت است که دیگر جایی برای خوب دانستن خود نمیماند و خودبهخود عجب برطرف میشود.
عجب بیماری روحی خطرناکی است که باعث از بین رفتن اعمال انسان میشود.
عجب در واقع، بزرگ شمردن و فراوان دانستن و شاد شدن به اعمال خویشتن است که به واسطه آن، انسان خودش را مستحق ثواب میداند.
یکی از مراتب عجب این است که انسان خودش را مستحق رحمت الهی بداند و این استحقاق را به واسطه خوبیهای خود بداند.
برای درمان این بیماری توجه کردن به نکات زیر راهگشاست:
سرآغاز پیدایی عجب در انسان،
حب نفس است.
انسان چون نفس خود را دوست دارد، سعی میکند کارهای کوچک خود را بزرگ جلوه دهد و یا به عبارتی کارهای کوچک خود را بزرگ ببیند و به سبب این بزرگ نمایی، خود را فردی صالح و با
کمال بداند و با این اعمال ناقابل (که در درگاه با عظمت الهی ذرهای بیش نیست) خود را مستوجب تشویق و مدح الهی به شمار آورد. در مقابل، کارهای دیگران را کوچک میشمارد و در نتیجه خود را از آنها برتر میبیند.
خدا ما را دوست دارد، این دوست داشتن
خداوند برای این است که ما
بندگان و مخلوقات او هستیم و او میخواهد که به هر بهانهای ما را به سوی خود ببرد و نباید چنین تصور کنیم که خداوند ما را به سبب اعمالمان دوست دارد؛ بلکه اگر حقیقت اعمال برایمان
آشکار شود، خواهیم دید که هر چه خوبی انجام دادهایم یا با
نیت خالص نبوده و یا در پی گناهانی آنها را از دست دادهایم و یا اینکه اگر قبول هم شدهاند، با اغماض و چشمپوشی خداوند قبول شدهاند.
اینکه فکر کنیم در نتیجه خوب بودن ما
رحمت و فضل الهی به ما میرسد، مطلبی است که امکان ندارد آن را اثبات کنیم. شاید بتوان بشودکه نسبت به بعضی افراد، یقیناً جلوتر و خوبتر هستیم؛ درحالیکه در مسائل معنوی، اولاً، باید به افراد بالاتر از خود نگاه کرد. در آن موقع ضعف انسان
آشکار میشود؛ ثانیاً، نمیشود گفت که فلان کس در پیشگاه الهی از من عقبتر است؛ زیرا
روایات بسیاری داریم که ممکن است کسانی که به ظاهر مقرب درگاه الهی هستند، در پیشگاه الهی چنین مقامی نداشته باشند و همچنین کسانی که به ظاهر در پیشگاه الهی مقامی نداشته باشند، صاحب مقامات بالایی باشند.
به شکل ظاهر افراد نمیشود
قضاوت کرد و نمیشود گفت: فضل و رحمت الهی به این دلیل به ما میرسد که ما خوب هستیم. ممکن است کار خوب ما باعث رحمت و فضل الهی شود؛ ولی این خوبی هم از طرف خداوند است و توفیق انجام این خوبی هم از سوی خداوند داده شده است.
اکثر انسانها گناهکارند و گناهکار هم مستحق عقوبت الهی است. انسان با این همه
گناه که انجام میدهد چهطور توقع دارد که عقاب نشود و به
آتش قهر الهی دچار نگردد. انسان گناهکار باید همیشه ترسان باشد و خودش را فردی گناهکار بداند. در این حالت دیگر چنین تصوری به ذهن انسان وارد نمیشود که من آدم خوبی هستم؛ از سویی نیز در روایات داریم که
مؤمن باید همیشه بین
خوف (
ترس از
گناه، عجب،
کبر و...) و
رجا (امید به کرم و رحمت الهی) باشد و این دو باید در حد
اعتدال باشند تا مشکلی پیش نیاید.
در روایتی
امام صادق (علیهالسلام) از
پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) نقل میفرماید که گفت: «خدای عزوجل به
داوود (علیهالسلام) فرمود: ای داوود! بشارت بده
گناهکاران را و بترسان صدیقین را. گفت: چگونه بشارت دهم گناهکاران را و بترسانم صدیقین را؟ گفت: ای داوود! بشارت ده، گناهکاران را که من همانا
توبه پذیرم و از گناه میگذرم، و بترسان صدیقان را که به اعمالشان عُجب نکنند؛ زیرا بندهای نیست که من به پا دارم برای حساب، مگر آنکه هلاک گردد.
در یک نتیجه کلی باید گفت که سخت است
انسان عمل خالصی انجام دهد و این عمل را بعداً ضایع ننماید و برای آخرت نگه دارد. ما نمیتوانیم به این اعمال خودمان امیدوار باشیم، باید از قهر و
غضب خداوند بترسیم و از طرفی هم به بخشش خداوند
امید داشته باشیم و نسبت به کارهای ناخالص خود توبه کنیم. در این صورت است که دیگر جایی برای خوب دانستن خود نمیماند و خودبهخود عجب برطرف میشود.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «درمان عجب»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۰/۱۶.