• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: تکرار عبارات، زیبایی ، شیوایی، زیاده‌گویی، کم‌گویی.
پرسش: در آیه ۱۲۰ سوره شعراء پس از بیان نجات حضرت نوح می‌فرماید:" ثمّ اغرقنا بعدُ الباقین ". با توجه به این‌که "ثمّ" به معنای سپس و متضمن معنای "بعد" است، چرا باز کلمه بعد تکرار شده است؟ مخصوصاً این‌که در ترجمه‌ها و تفسیر ها نیز طوری تفسیر شده است که با " ثمّ اغرقنا الباقین " هیچ فرقی ندارد، در نتیجه به نظر می‌رسد کلمه "بعد" را زاید حساب کرده‌اند.
پاسخ: در ابتدای پاسخ، توجه شما را به این نکته مهم جلب می‌کنیم که عقیده ما مبنی بر نبودن کلمات و جملات زاید در قرآن ، بدین معنا نیست که هیچ‌گاه نمی‌توانیم به جمله و یا کلمه‌ای در این کتاب مقدس برخورد کنیم که سابقاً با همان لفظ و یا با عبارت دیگری با همان معنا و مفهوم، در جای دیگری تکرار شده باشد.



شما، یک عبارت کاملاً مشابهی، چون:" وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها " را در دو سوره مختلف قرآن می‌یابید، بلکه آیه:" فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان‌ " ۳۱ بار تنها در سوره رحمن و آیه:" وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبین‌ " ده بار تنها در سوره مرسلات تکرار شده است. در ضمن، استفاده از دو واژه "ثم" و "بعد" نیز اختصاصی به آیه مورد پرسشتان نداشته و در بسیاری دیگر از آیات قرآن نیز می‌توانیم این دو واژه را در پی هم مشاهده کنیم.


به این نکته نیز دقت فرمایید که اگرچه زیاده‌گویی به دور از بلاغت بوده و مطلوب نیست، اما اختصار بیش از حد نیز به زیبایی و شیوایی کلام، لطمه وارد می‌سازد و به تعبیر دانشمندان علم بلاغت ، کلامی نیکوست که در آن نه "اطناب ممل"
[۹] زیاده‌گویی که موجب ملالت شود.
باشد و نه "ایجاز مخل".
[۱۰] کم‌گویی که عبارت را نازیبا کند.
بر این اساس تکرار یک عبارت، اگر با هدف‌هایی چون تأکید، زیبایی، آهنگین کردن و ... انجام شود، هیچ ایرادی نداشته و در انتقال بهتر مطالب نیز کمک خواهد کرد. به تعبیر یکی از مفسران:"تکرار آیه فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ ، آن هم در مقطع‌های کوتاه، آهنگ جالب و زیبایی به سوره داده، و چون با محتوای زیبایش آمیخته می‌شود، جاذبه خیره‌کننده‌ای پیدا می‌کند.


با این وجود، می‌توان توجیهات دیگری را نیز برای آوردن واژه "بعد" به دنبال واژه "ثم" بیان کرد، از جمله:
در دو آیه مذکور (" فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ• ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقینَ ") "فاء" و "واو" عاطفه هستند، "من" اسم موصول در محل نصب معطوف بر ضمیر غائب، مفعول أنجینا "فی الفلک" جار و مجرور متعلق به صله محذوف است. جمله " أنجیناه... " محلش اعراب ندارد و عطف بر جمله قبل است.
[۱۲] صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی إعراب القرآن، ج ‌۱۹، ص ۱۰۲، ‌ناشر: دار الرشید مؤسسة الإیمان، دمشق بیروت، ۱۴۱۸ ق‌.
"ثمّ" حرف عطف برای تراخی و "أغرقنا" فعل و فاعل و "بعد" ظرف زمان مبنی بر ضم است؛ زیرا لفظاً مضاف نیست (گرچه در معنا مضاف است).
[۱۳] درویش، محیی‌الدین، إعراب القرآن و بیانه، ج ‌۷، ص ۱۰۱، دار الارشاد، سوریه، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ ق‌.

پس "ثمّ" حرف عطف است برای تراخی و مهلت؛ زیرا گفته‌اند:کلمه "ثمّ" به معنای تراخی در زمان و تراخی در رتبه و مقام است.
[۱۴] حسینی جرجانی، سیدامیر ابوالفتوح، آیات الأحکام (الجرجانی)، ج ‌۲، ص ۷۰۵، انتشارات نوید، تهران، چاپ اول‌، ۱۴۰۴ ق، با اندکی تصرف.

در نتیجه از کلمه "ثمّ" بعدیت فهمیده نمی‌شود؛ زیرا چه‌بسا گفته شود این عطف براساس تقدم رتبی است نه زمانی، اما پس از بیان کلمه "بعد" که ظرف (و در آیه ظرف زمان) است به دنبال هم و پی‌درپی بودن از آن استفاده می‌شود.
ظاهراً این‌گونه استعمالات در تمام زبان‌ها وجود دارد؛ مثلاً در زبان فارسی تاجری که به عربستان سفر کرده، می‌گوید: در عربستان به زیارت خانه خدا مشرف شدم، آن‌گاه بعد از آن، قبر پیامبر را زیارت کردم.
بنابراین در این صورت عبارت "بعد از آن" قید توضیحی برای کلمه "سپس" به حساب می‌آید.


بر این اساس معنای آیه شریفه چنین است:
ما، او ( نوح ) و کسانی را که با او بودند، در آن کشتی که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود، رهایی بخشیدیم، آن‌گاه باقی آن قوم سرکش را پس از نجات نوح و مؤمنان به دریا غرق کردیم.


۱. بقره (۲۶)، آیه ۱۲۰.    
۲. ابراهیم (۱۴)، آیه ۳۴.    
۳. نحل (۱۶)، آیه ۱۶.    
۴. بقره (۲)، آیه ۵۲.    
۵. بقره (۲)، آیه ۵۶.    
۶. بقره (۲)، آیه ۶۴.    
۷. بقره (۲)، آیه ۷۴.    
۸. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۵۴.    
۹. زیاده‌گویی که موجب ملالت شود.
۱۰. کم‌گویی که عبارت را نازیبا کند.
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۹۲، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ ه ش.    
۱۲. صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی إعراب القرآن، ج ‌۱۹، ص ۱۰۲، ‌ناشر: دار الرشید مؤسسة الإیمان، دمشق بیروت، ۱۴۱۸ ق‌.
۱۳. درویش، محیی‌الدین، إعراب القرآن و بیانه، ج ‌۷، ص ۱۰۱، دار الارشاد، سوریه، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ ق‌.
۱۴. حسینی جرجانی، سیدامیر ابوالفتوح، آیات الأحکام (الجرجانی)، ج ‌۲، ص ۷۰۵، انتشارات نوید، تهران، چاپ اول‌، ۱۴۰۴ ق، با اندکی تصرف.



پایگاه اسلام کوئست.    






جعبه ابزار