باطنیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه : باطنيه، مزدكيه، قرامطه، اسماعیلیه
پرسش :شیعیان باطنیه چه كسانی هستند؟
پاسخ :
الحاد و
کفر برخي
فرق و
مذاهب توسط بسياري از نويسندگان، توجه محققين را جلب مينمايد. بدون شك تحقيق در مسأله
تکفیر فرق و مذاهب بدون بررسي
عقائد و عملكرد
فرقه ناممكن است و از سوئي سوء برداشتها و افترائاتي نيز ديده ميشود كه بايد با تحقيق واضح شود. از اين رو در اين نوشتار به بررسي فرقه باطنيه و نيز سوء برداشتهاي وابسته به اين عقيده پرداخته ميشود.
با وفات
اسماعیل ، طرفداران او معتقد بودند که اسماعیل نمرده بلکه
غیبت اختیار کرده است! و دوباره
ظهور مىکند و همان
مهدی موعود است و معتقدند كه استشهاد
امام صادق(ع) به مرگ او یک نوع
تقیه بوده که از ترس
خلیفه عباسی به
عمل آورده است و عدهاي ديگر معتقد شدند که امامت، حق اسماعیل بود و با
مرگ او به پسرش
محمد منتقل شد و جمعى معتقد شدند اسماعیل -با اینکه در حال حیات پدر در گذشته است-
امام مىباشد و
امامت پس از اسماعیل در محمد بن اسماعیل و نسل اوست.
با رواج تفكر اسماعيلي در مناطق مختلف، به نامهاي مختلفي نيز خوانده ميشدند. ايشان در
عراق به باطنيه و
مزدکیه و
قرامطه مشهور بودند و در
خراسان به تعليميه و ملحده و در
مصر به به
فاطمیین شهرت داشتند.
لكن با اين حال بعد از زماني لقب مشهور ايشان همان باطنيه ميشود. زيرا اين نام از مبناي عقايد اين فرقه گرفته شده است. زيرا ايشان معتقدند هر امر شرعي باطني دارد و ظاهري؛ مثلا باطن
روزه پنهان داشتن مذهب است و باطن حج رسيدن به امام و باطن
نماز را فرمانبرداري امام ميدانستند و نيز معتقدند كه
قرآن و
أحادیث داراي معني ظاهري و باطني است.
به معتقدين به امامت
محمد بن اسماعیل و فرزندانش، باطني میگویند.
اين تفكر كه به اسماعيلي نيز مشهور است حداقل بعد از
شهادت امام صادق(ع) به طور عام مطرح ميشود ولي در زمان
مأمون و
معتصم عباسي در جامعه منتشر ميشود.
اعتقاد به ائمه مستور در اين دوره با روش مخفي اين سيستم و همچنين
اعتقاد به برخي عقايد مخصوص، موجوديت باطنيه را رقم زد.
اما بعد از اين گفته شده است كه دو نفر به نام حمران قرمط و عبدالله بن ميمون قداح بطور مشخص رهبري اين تفكر انحرافي را به عهده داشتند.
ميمون بن ديصان و محمد بن الحسين ملقب به ذیذان نيز از موسسين تفكر باطني خوانده شدهاند.
ذيذان به نشر اين تفكر اقدام نمود و ابتدا معدودي از كردهاي كوهستان ناحيه بدين به او ملحق شدند. بابك خرمي كه در اين ناحيه حكومت مينمود با باطنيه هم
پیمان بود و شايد او بود كه با پيمانش توان باطنيه را در ايران گسترش داد.
اين حمايت نشان دهنده ماهيت شورشي و ساختارشكنانه باطنيه است. اين روند به باطنيه ديلم نيز منجر ميشود. از سوئي
میمون بن دیصان به سوي مغرب هجرت نمود. وي در اين مكان خود را منتسب به نسل
عقیل بن ابی طالب معرفي كرد و با اوجگيري پيروانش خود را از نسل محمد بن اسماعيل معرفي نمود. برخي عبيد الله مهدي سرسلسله فاطمين مصر را سعيد بن الحسين بن احمد بن عبد الله بن ميمون بن ديصان ميدانند كه با تغير اسم و نسب خود را از
علویین معرفي كرد.
در واقع نيمه پنهان و مستور اسماعيليه بخصوص در اوائل حضور اين
تفکر در عرصه
اجتماع ، همان تفكر باطنيه است. اين تفكر به تفكيك در ايالت
بابک خرمی ، ديلم،
بحرین ،
یمن ،
فارس ،
نیشابور و مغرب استيلا يافت. قرامطه و فاطميين كه بر مناطقي از
ایران و
عراق و
مصر به قدرت رسيدند به نوعي اقتدار و
ظهور تفكر باطني را نمايش ميدادند.
برخي اين فرقه را توبيخ ميكنند و به
تکفیر هم ميرسانند و براي خود ادلهاي بيان ميكنند. اين بيانات را با
عقاید و مباني باطنيه ذكر ميكنيم:
مالک بن انس گفته که
توبه فرقه باطنيه مقبول نباشد. چرا که
توبه ايشان را هم باطني خواهد بود.
عدهاي از نويسندگان معتقدند كه باطنيه را عدهاي از اولاد مجوسيان وضع كردند. زيرا باطنيه حقيقتي جز دين مجوس ندارد و با همين
اعتقاد به
تأویل شريعت دست زدند و مباني
مجوس را ثابت نمودند. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میگردد:
همانطور كه مجوس
نور و
ظلمت را خدايان خويش ميدانستند اين فرقه خدا را فاعل خيرات و شيطان را فاعل شرور معرفي ميكنند كه در واقع تاويل معارف ديني به مباني مجوس ميباشد.
تقدس آتش توسط مجوس باعث اين شد كه باطنيه در
مساجد به سوزاندن عود روي بياورد و حتي برامكه زمان
هارون ، مجمري بزرگ از عود را داخل
کعبه گذاشتند.
همانطور كه مجوس
ازدواج با
محارم را جايز ميدانست، باطنيه نيز هر
فسق و فحشايي را
مباح ميدانستند.
معتقدند كه
ائمه ايشان بر روال عدد هفت محقق ميشوند ولي نقباء ايشان بر عدد دوازده ميباشند.
هفتمين امام را به محمد بن اسماعيل تمام نموده و بعد از وي قائل به امامت
ائمه مستور شدهاند. اين افراد بطور مخفيانه به حفظ شخصيت خويش ميپردازند ولي افرادي به عنوان داعي بطور آشكار براي ياري و بيعت با اين ائمه مستور فعاليت ميكنند. ايشان معتقدند با خفاء امام بايد داعيان ظاهر باشند. بعد از اينكه با فعاليت بسيار، اين پيشوايان به
حکومت رسيدند دوران امامان ظاهر شروع ميشود و اين در حالي است كه داعيان در اين زمان ميتوانند مخفي و مستور شوند و ميتوانند ظاهر باشند. بطور كلي معتقدند كه زمين از امام زنده و
قائم خالي نيست؛ چه اينكه ظاهر باشد و يا مستور.
معتقدند كه هركس بميرد و امام زمانش را نشناسد و يا با او
بیعت نداشته باشد به
مرگ جاهلي مرده است.
عبدالله بن میمون قداح و پدرش
میمون بن دیصان از اصحاب مورد اعتماد
امام باقر و
امام صادق علیهما السلام ميباشند.
نقل
روایات بسيار او شاهد اين مدعي است و انتساب ايشان به باطنيه بلاشك از افترائات
اهل سنت است؛ همانطور كه به زراره و محمد بن نعمان و سليمان اقطع و عبدالله بن يعفور و يونس بن عبدالرحمن و
هشام بن حکم افتراء زده و اقوال و فرق جعلي باطلي را به ايشان منتسب نمودند.
علت اين
افتراء فقط براي دشمني با
تشیع است و إلا اين عقايدي كه به باطنيه منسوب ميباشد برگرفته از تفكرات بدترين
زنادقه است.
اين افراد قبل از اسلام تابع شخصي به نام
دیصان بودهاند و مكتب خويش را ديصانيه معرفي ميكنند.
اين فرقه از منشعبات
ثنویه ميباشد و عقايدي شبيه
مانویه و
مزدکیه و
مجوسیه و مرقيونيه دارد.
اين ادعا از زبان نويسندگان اهل سنت نيز بيان شده و معتقدند كه باطنيه را عده اي از اولاد مجوسيان وضع كردند.
به تصريح
ابومنصور بغدادی باطنيه از فرق امت
اسلام محسوب نميشوند بلكه از فرق مجوس ميباشد.
با اين حال با كدام توجيه
اصحاب امام باقر و
امام صادق علیهما السلام را از سران باطنيه ميدانند؟
اين انتساب جز
جهل و عدم دقت يا خصومت مذهبی این نویسندگان را نميرساند.
بطلان
عقاید و مرام باطنيه بر كسي از مسلمين مخفي نيست اما عدهاي نابخردانه با اينكه ميدانند اين فرقه از منشعبات اسماعيليه است ولي با اطلاق
شیعه و
رافضه به آنها همه
شیعیان و اسماعيليان را
کافر ميدانند در حاليكه شيعه در
عقاید و
عمل با باطنيه و اسماعيليه بسيار تفاوت دارد. اما زخمي كه اهل سنت از
حکومت اسماعيليه و باطنيه ديدند باعث شد تا اهل سنت بدون توجه به مباني و معارف شيعي، باد
اهانت و
تکفیر را به سوي
تشیع نيز بگشايند. اين در حالي است كه علماء شيعه به مخالفت با باطنيه اقدام نموده و با بيان علمي به نقد مباني و معارف
باطنیه ميپرداختند. أبوعبدالله الحسين بن المظفر بن علي الحمداني از شاگردان
شیخ طوسی كتاب هتك استار الباطنيه را در رد مباني باطنيه مينويسد
و علماء ديگري مانند
فضل بن شاذان نيشابوري نيز رد علي الباطنيه را در مجموعه كتب علمي خويش آوردهاند.
علاوه بر اينكه تمام
معارف تشيع كه در رد
کفار و
زنادقه و منحرفين صادر شده،
افکار و
عقاید باطنيه را هم به بطلان كشانده است.
سایت شهر سوال