ایدهآلیسم و تعلیم و تربیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:
ایده آلیسم،
انسان شناسی،
هستی شناسی،
ارزش شناسی،
شناخت شناسی،
مدیریت آموزشی.
پرسش: رابطه ایده آلیسم و
تعلیم و تربیت در چیست؟
پاسخ: ایدهآلیسم، که در زبان فارسی غالبا به اصالت تصور و آرمانگرایی ترجمه شده است، پدیدهها را براساس "ایدهآل" یا آنچه به
روح و تصور نسبت داده میشود، تفسیر و توجیه میکند. ایدهآلیسم،
عقل یا
ذهن و روح را مقدم بر ماده میداند. این نظریه معتقد است که واقعیت بیش از آنکه به نیروهای مادی بستگی داشته باشد، در پندارها،
فکر، ذهن و خود فرد است.
نقطه یا هستهی مرکزی این
فلسفه، آگاهی شخصی از خویشتن است و آن را مهمترین حقیقت در تجربهی فرد میداند که پیوسته رو به کمال است. پس ایدهآلیسم، عقل را یک جوهر ساخته و پرداخته و ثابت نمیداند، بلکه معتقد است که ذهن در واقع یک جریان یا فرآیند است. طرفداران این نظریه، واقعیت را "فکری" میدانند که در ذهن ماست نه در دنیای فیزیکی خارجی. آنها به تئوری بههمپیوستگی حقیقت که میگوید، یک فکر در صورتی حقیقت است که جزئی از نظام افکار ما را تشکیل دهد، تأکید میکنند. همچنین، اینان بیشتر
استدلال قیاسی را مورد توجه قرار میدهند و کمتر به
حواس و
روش عقلی توجه دارند.
پندارگرایی، ترجمهی واژهی ایدهآلیسم مأخوذ از کلمهی ایده (idea)، به معنی مجرد، ذهنی، تصوری یا پنداری است که با تعبیرات متفاوت به
آرمانگرایی،
اصالت تصور،
ذهنگرایی و سرانجام پندارگرایی ترجمه شده است.
ایدهآلیسم، ذهن یا خود را مقدم بر ماده و پدیدههای طبیعی میداند. براساس این نظام فکری، آنچه اصالت دارد، ایدهها یا پندارهاست و چیزهای طبیعی و مادی، واقعیتهای اصیل نیستند. واقعیتهای اصیل به عالم پندار یا عالم روحانی تعلق دارد. فقط چیزی واقعی است که در ذهن مطلق یا ذهنی که ذهنهای دیگر از آن جدا شدهاند، وجود دارد. این ذهن مطلق نیز در عالم مادی و طبیعی نیست.
واقعیت همان است که ذهن، آنها را به جهان میافکند. انسان موجودی است که از ذهن و جسم تشکیل یافته و روح مقدم بر جسم است. روح چون غیرمادی است، پس واقعیت اصیل دارد. جسم فانی است و مادی، پس ارزش جاودانگی ندارد. شناخت ما از جهان، شناختی ذهنی است. شناخت واقعیتهای مادی و ملموس و ارزشهایی که در جهان مادی وجود دارند، همه نسبی است. اصیلترین ارزشها، ارزشهای روحانی و مطلق است که با عالم پندار و اندیشه ارتباط دارد و هرچه با عالم روحانی در ارتباط باشد، اصیل است و دارای ارزش مطلق و هرچه با عالم مادی و طبیعی در ارتباط باشد، ارزش پست دارد. خداوند منبع تمام دانشهاست و ارزشها قابل تغییرند.
افلاطون که به اعتقاد اغلب دستاندرکاران فلسفه، سهم عمدهای در ایجاد و گسترش فلسفه پندارگرایی داشته است، معتقد بود که جهان مادی نه بود است و نه نبود، بلکه نمود است. یعنی هر یک از موجودات جهان، نمونهای کامل و حقیقی در جهان دیگر که جهان حقیقی و اصیل است، دارد و آنچه در این جهان وجود دارد، اعم از موجودات مادی و معنوی، همه نمود هستند. افلاطون آن نمونههای کامل را که تنها عقل، قادر به درک آنهاست، ایده نامیده است.
در این دیدگاه، انسان به مثابه بخشی از
هستی، موجودی معنوی است و ماهیت اصلی او را روح وی تشکیل میدهد. قدرتهای مهم روح انسان، عقل و
اراده است. این دو نیرو انسان را از سایر موجودات متمایز میکند. عقل به او امکان شناخت صحیح و اراده قدرت رفتار صحیح را میبخشد.
عدهای از پندارگرایان برخلاف افلاطون، هستی را امری اعتباری و ذهنی میدانند که واقعیتی غیر از ادراکات،
معانی ذهنی، اندیشهها و پندارهای انسان وجود ندارد. به اعتقاد آنان، جهان خارج از ذهن انسان، حقیقی نیست، بلکه پدیدهای است که قابل شناخت و ادراک برای ما نیست.
ایدهآلیستها برای ارزشها، اهمیت ویژهای قایل هستند و معتقدند که ارزشها در ذات خود، ابدی، مطلق و تغییرناپذیرند. آنها ابراز میدارند آنچه که تغییر میکند و در جایی خوب و در جایی بد دانسته میشود، ارزشها نیستند بلکه ارزشگذاریها هستند.
ارزشها در این دیدگاه، دارای سلسله مراتباند؛ برای مثال ارزشهای معنوی برتر از ارزشهای مادی است. ارزشهای غایی یا پایدار، برتر از ارزشهایی هستند که گذرا و وسیلهی رسیدن به ارزشهای والاتر دیگر هستند.
هنگامی که با چند ارزش روبرو هستیم، ناگزیریم دست به انتخاب بزنیم و اینجاست که ارادهی ما اولویت را به بهترین آنها میدهد. در این تئوری، ارزشهای اخلاقی بالاترین مرتبه را در میان ارزشها دارند و معیارهایی هستند که انسان باید رفتارهای خود را با آنها تطبیق داده و اعمال و رفتار دیگران را با آنها بسنجد.
ایدهآلیستها معتقدند که
معرفت یا شناخت انسان، مستقل از تجارب هستی اوست. انسان، ایدههایی از جهان و پدیدهها را از همان آغاز زندگی در ذهن دارد. به اعتقاد برخی از آنان، روح انسان قبل از تولد با حقایق آشنا میشود و بعد از تولد، آنها را به یاد میآورد. شناخت انسان، محصول
اندیشه و خردورزی اوست؛ بنابراین برای رسیدن به حقیقت و دوری از خطای حواس، تربیت باید به تقویت ذهن بپردازد. تقویت و منظم کردن ذهن از طریق به خاطر سپردن و
یادآوری دانشها ممکن است.
به عقیدهی
ایدهآلیسم، معرفت و شناخت انسان، مستقل از تجربهی حسی اوست. عمل دانستن در ذهن یا عقل صورت میگیرد و عقل، فعال است و به وسیلهی قدرتهای نهانی که دارد، معلومات به دست آمده از طریق حواس را ترکیب و تنظیم میکند. انسان میتواند با روش شهودی یعنی بدون استفاده از حواس خود، حقیقت را دریابد. بدین ترتیب، منشا معرفت انسان،
ذهن و
عقل اوست و افکار یا ایدهها که غیرمادی هستند، پایههای وجود یا هستی میباشند.
هدف از تربیت ایدهآلیستی این است که شاگرد را قادر سازد تا به حقیقت زیبایی و نیکی در زندگیاش پی ببرد تا شخصیت وی بهطور آزاد و کامل پرورش یابد. تحقق خود، عمدهترین هدف آموزش و پرورش ایدهآلیستی است. منظور از این اصطلاح، رساندن انسان به عالیترین جایگاه شخصیت و بالنده ساختن تمام توانها و استعدادهای ذاتی وی است. بنابراین از نظر آموزش و پرورش ایدهآلیستی، ایجاد محیط روحانی و معنوی باید از عمدهترین هدفهای تربیت باشد. به نظر ایدهآلیستها،
فرهنگ و محیط روحانی، حاصل فعالیت خلاق انسان است، به این معنی که تمام
علوم انسانی یعنی، هنر، ادبیات، مذهب، اخلاق، ریاضیات، علوم و تاریخ و فلسفه، محصول فعالیتهای خردمندانه و اخلاقی و زیباییشناختی انسان است که آموزش و پرورش باید این میراث فرهنگی را پاس دارد. در این مکتب به پرورش ذهن، بیش از تربیت بدنی اهمیت داده میشود و پرورش جسم نیز به این منظور، مورد توجه قرار میگیرد که ظرف روح است. هرچه که این جسم بهتر پرورش یافته باشد، روح نیز بهتر پرورده میشود.
بهطور کلی، ایدهآلیستها موافقند که تعلیم و تربیت، نباید فقط بر رشد ذهنی تأکید کند، بلکه باید دانشپژوهان را تشویق کند تا بر همهی آنچه که به ارزشهای پایدار مربوط است، متمرکز شوند. آنها همراه با افلاطون معتقدند که هدف تعلیم و تربیت باید به جانب تحقیق، در مورد اندیشههای حقیقی
هدایت شود. هدف مهم دیگر ایدهآلیستها، رشد منش است، زیرا تحقیق برای رسیدن به حقیقت، نیازمند انضباط شخصی است.
تخلفات انضباطی شاگردان، به منزلهی طغیان نفسیات و بروز خودخواهیها تلقی میشود که باید مطابق با اصول اخلاقی مورد مؤاخذه قرار گیرند. در نظر ایدهآلیستها ریشهی این اصول در
دین، یا در این
اعتقاد است که انسان موجود روحانی است و روح او جاودانه خواهد ماند.
میتوان گفت یکی از اهداف مهم
تعلیم و تربیت ایدهآلیستی، خودشکوفایی است. اصولا آنها تأکید میکنند که تعلیم و تربیت حقیقی فقط توسط خود فرد تحقق مییابد و هر چند معلمان نتوانند در
ذهن کودکان راه یابند، اما قادرند مواد درسی و فعالیتهایی را تدارک ببینند که بر یادگیری اثر میگذارد و پاسخ یادگیرنده به این مواد و فعالیتهاست که تعلیم و تربیت را تشکیل میدهد.
در این نظریه،
معلم با کمک به شاگردان، زمینههایی را فراهم میکند تا خود آنان به رشد معنوی و روحانی دست یابند. شاگردان برای او دارای اهمیت فراوانی هستند، چون آنها هستند که باید پرورش یابند و به خصایص و اخلاق نیکو آراسته گردند. این کار در درجهی نخست، توسط معلم صورت میگیرد. بنابراین، معلم باید دارای شخصیت متعالی و روح پرورده باشد. هدف معلم، انتقال اطلاعات عینی به شاگرد نیست، بلکه فراهم آوردن شرایطی است تا شخصیت شاگرد، بالنده شود و خود او نیز پرورش یابد؛ این بالندگی باید در مسیر رشد روحانی صورت پذیرد. شخصیت معلم پیوسته، شاگرد را تحت تأثیر قرار میدهد و معلم میکوشد شاگرد را
رهبری کند تا وی شخصا در تحقق خود، توفیق یابد.
چون هدف از
تربیت،
رشد یا تحقق خود است، بنابراین محتوا نیز باید مطالبی باشد که برای رسیدن به این هدف، مفید واقع شود. از اینرو، مطالبی که آرمان و اندیشههای ذهنی را تقویت میکند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. ایدهآلیستها در تعیین مطالب درسی به تجربهی فعلی کودک توجهی نمیکنند، بلکه تجربه نژاد انسان را بهطور کلی مورد نظر دارند.
به عبارت دیگر، کودکان را مینیاتور یا کوچکشدهی افراد بزرگسال میبینند و در نتیجه، همان مطالبی را که برای بزرگسال مناسب میدانند، کمابیش برای کودک در نظر میگیرند.
علوم و
علوم انسان ی دو رشتهی اصلی برنامهها را تشکیل میدهد. در این میان به بخشهایی از این دو رشته توجه میکنند که دارای اهمیت پایدار و ماندگار است و برای سلامت و حفظ کل جامعهی انسانی مفید باشد.
چون در این نظام فکری، هدف،
پرورش خود شاگرد و شخصیت وی تا عالیترین مرتبه است، بنابراین روشی که معلم در پیش میگیرد، مبتنی بر این هدف است. معلم میکوشد با بحثهای دوسویه و تجزیه و تحلیل، امکان رشد شخصیت شاگردان را فراهم سازد. در این روش، تلاش بر آن است تا شاگردان به جای آموختن حقایق و واقعیتها، بینشی عمیق نسبت به مسایل پیدا کنند. در روش ایدهآلیستی، کوشش بر این است تا شاگردان به رهبری معلم، شخصا امکان بالندگی و رشد پیدا کرده و به این حقیقت پیببرند که تجربیات فعلی آنان بسیار کم است و باید بکوشند تا به تجربیات کاملتری دست یابند و به همین منظور، بیشتر به بحثهای دوطرفه میپردازند تا سخنرانی مستقیم معلم.
سایت پژوهه.