• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اندیشه امام خمینی درباره خواجه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه)، خواجه نصیرالدین طوسی، ‌اندیشه فلسفی، فلسفه صدرایی.

پرسش: ‌اندیشه فلسفی امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در مورد فلسفه خواجه طوسی چیست؟

پاسخ: اصولاً نمی‌توان نظر فلاسفه تابع ملاصدرا را در مورد فیلسوفان غیر صدرایی به صورت عام بیان کرد؛ چراکه مسلک ملاصدرا از نظر شیوه بحث و چینش مطالب، با فلسفه‌های پیش از او کاملاً متفاوت است. خواجه نصیرالدین طوسی نیز فیلسوفی نیمه‌مشاء و نیمه‌اشراقی بوده و ملاصدرا این دو فلسفه را کنار گذاشت، تابعین او نیز به طور طبیعی جدای از آن دو خواهند بود؛ ولی با مراجعه به مسائل جزئی‌تر، هم‌چنین طرز نقل قول یک فیلسوف در خلال مباحث فلسفی، شاید بتوان به کلیتی از نظر او در مورد نظرات فیلسوف دیگر پی‌برد، هر چند بگوییم کل فلسفه‌ او را قبول ندارد. با مراجعه به نقل قول‌های امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) از خواجه ـ در خلال مباحث ـ به این نکته می‌توان پی‌برد که خواجه طوسی از دیدگاه امام، فیلسوفی بزرگ و محققی ارزشمند است؛ چنان‌که در پاره‌ای از مباحث فلسفی نیز دیدگاه خاص خواجه را بر دیدگاه دیگران ترجیح می‌دهد و می‌پذیرد.



قبل از طرح دیدگاه امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) درباره خواجه نصیرالدین طوسی، از باب مقدمه باید گفت فلسفه صدرایی به دلیل قدرت بیان، استحکام مبانی و جذابیت، متفکران بعدی را مجذوب خود کرده است؛ به همین جهت امام خمینی از نظر فلسفی، صدرایی است. اصولاً نمی‌توان نظر فلاسفه‌ تابع ملاصدرا را در مورد فیلسوفان غیر صدرایی به صورت عام بیان کرد؛ چراکه مسلک ملاصدرا از نظر شیوه بحث و چینش مطالب کاملاً متفاوت با فلسفه‌های پیش از اوست. خواجه نصیرالدین طوسی هر چند فیلسوفی کاملاً مشایی یا کاملاً اشراقی نیست، بلکه او را باید فیلسوفی نیمه‌مشاء و نیمه‌اشراقی دانست؛ (در این باره دکتر دینانی طی مصاحبه‌ای بیان کرده است که «خواجه ارتباط با اشراق داشته؛ اما یک حکیم اشراقی به معنای مصطلح کلمه مانند شیخ اشراق نیست؛ ولی غافل از آن هم نبوده. بارها این را عرض کرده‌ام و الا‌ن هم گفتم که ما اصلاً‌ فیلسوف مشاء محض در ایران نداریم. این یک اشتباه تاریخی است و همه این اشتباه را کرده‌اند. در جهان اسلا‌م فیلسوف مشائی خالص، فقط ابن رشد است که آن هم ایرانی نیست. فلسفه مشائی فقط ارسطویی بودن و در ارسطو ماندن است. ابن رشد ارسطویی است و مباهات می‌کند که ارسطویی است و در ارسطو هم می‌ماند و از ارسطو دفاع هم می‌کند. او مشائی است. ما در ایران فیلسوف مشائی به این معنی که از ارسطو عبور نکند، نداریم. فارابی عبور کرده. ابن سینا عبور کرده. حتی خواجه و هم‌چنین سهروردی که خیلی عبور کرده‌اند؛ اما این‌ها همه با ‌اندیشه‌های ارسطو آشنا بودند؛ ولی هیچ کدامشان متوقف در ارسطو باقی نماندند. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به سایت بخش کامپیوتر مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.) ولی فلسفه صدرایی نیمه‌مشایی و نیمه اشراقی نیست؛ بلکه فلسفه جدیدی است؛ طبیعی است که تابعین او نیز جدای از آن دو فلسفه خواهند بود؛ اما با مراجعه به مسائل جزئی‌تر و نیز شیوه‌ نقل قول یک فیلسوف در خلال مباحث فلسفی، شاید بتوان به کلیتی از نظر او در مورد نظرات فیلسوف دیگر پی‌برد، هر چند بگوییم کل فلسفه‌ او را قبول ندارد.


با مراجعه به نقل قول‌های امام خمینی از خواجه نصیر در خلال مباحث، به این نکته می‌توان پی ‌برد که خواجه طوسی از دیدگاه امام خمینی فیلسوفی بزرگ و محققی ارزشمند است؛ چنان‌که در پاره‌ای از مباحث فلسفی نیز دیدگاه خاص خواجه را بر دیدگاه دیگران ترجیح می‌دهد و می‌پذیرد.
به عبارت دیگر، شاید امام خمینی فیلسوفی مشاء نباشد؛ ولی به یقین در موارد زیادی (همانند خود ملاصدرا) نظرات مشاء را قبول دارد و از طرفی خواجه نیز در مواردی نظرات جدیدی ارائه کرده که می‌توان با مراجعه به نظرات امام در آن زمینه‌ها و شناسایی ردود و تأییدات وی در مورد نظرات خواجه، به کلیتی از نظر امام در مورد فلسفه ایشان دست یافت.

۲.۱ - در کتاب سرالصلوة

به عنوان مثال امام خمینی در کتاب سر الصلوة، در بحث علم الهی که بحثی فلسفی ـ عرفانی ـ کلامی است، از خواجه با این عناوین و القاب یاد کرده‌اند و نظر ایشان را پذیرفته‌اند: «شیخ جلیل اشراقی و فیلسوف عظیم‌الشأن طوسی (قدس‌سره)».
[۱] امام خمینی، سرالصلاة (معراج السالکین و صلاةالعارفین)، ص۲۱ – ۲۲، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران.


۲.۲ - در کتاب چهل حدیث

یا در کتاب چهل حدیث از ایشان به «محقق مدقق طوسی و حکیم عظیم قدوسی، عطّر اللّه مرقده» و «محقق طایفه حقه و مدقق فرقه محقّه، کامل در علم و عمل، نصیرالدین طوسی، قدس اللّه نفسه القدوسی» و نیز «و جناب افضل المتأخرین و اکمل المتقدمین، خواجه نصیر طوسی، قدس اللّه سرّه القدّوسی» تعبییر نموده‌اند که حاکی از قدر و منزلت این فیلسوف الهی در منظر حضرت امام است.
[۲] امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۴۳، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱.



در بررسی مباحث فلسفی نیز، شاهدیم که امام در مواردی مؤید خواجه در برابر قول بوعلی و سایر فلاسفه می‌شوند؛ به عنوان مثال در بحث اقسام امکان، امام مؤید قول خواجه است. در عدم وجود هرگونه رتبه‌ای بین چیزی که علت ناقصه آن موجود است و چیزی علت ناقصه آن معدوم می‌باشد. وی امکان استقبالی را مانند خواجه نفی می‌کند.
[۳] اردبیلی، سیدعبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج‌۱، ص۲۹، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
یا در بحث علم خداوند متعال به مخلوقات، مؤید قول خواجه می‌شود و رد شبهات از این قول می‌کند و برهان خواجه را متین‌تر از برهان شیخ اشراق می‌داند.
[۴] اردبیلی، سیدعبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج‌۲، ص۱۷۰-۱۷۱، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.


۳.۱ - برهان شیخ اشراق

توضیح این‌که شیخ اشراق علم الهی را عین مخلوقات می‌داند؛ یعنی برخلاف مشاء که صورت‌های علمی را واسطه قرار داده بودند و می‌گفتند خدا به واسطه‌ این صور به اشیای خارجی علم دارد، شیخ اشراق با حذف وساطت صور علمی، یک گام به جلو نهاد. وی می‌گوید چگونه در علم نفس به صورت‌های علمی خود واسطه‌ای وجود ندارد با این‌که بین ماهیت نفس با ماهیت صورت‌های علمی تغایر وجود دارد؛ پس چگونه در علم حضرت حق به مخلوقات به واسطه صورت‌های علمی محقق می‌شود؛ بنابراین سلسله نظام وجودی عالم که مخلوق حضرت باری بوده که علتی فوق او نبوده و او صرف الوجود می‌باشد و هیچ شائبه ماهیتی که موجب غیریت باشد، در او نیست، عین علم حق تعالی و معلوم بالذات اوست.

۳.۲ - برهان خواجه نصیر

در حالی که خواجه علم واجب به مخلوقات را از راه علم واجب به ذات خود درست می‌کند. وی با این استدلال پیش می‌رود که ذات خداوند متعال، علت جمیع ماسوی است و حضرت حق، عالِم به ذات خویش است، بنابراین علم به ذات، علت علم به همه معلولات و ماسوی است؛ زیرا علم به سبب، علت علم به مسبب نیز هست. نیز بدون تردید علم حق متحد با ذات حق و عین اوست. به این دو مقدمه قاعده «الواحد لایصدر منه الّا الواحد» را ضمیمه می‌نماییم تا نتیجه دهد که این معالیل و وجودات عینی، عین علم حق می‌باشند؛ و الّا تخلف یکی از مقدمات لازم می‌آید؛ در صورتی که قابل تخلف نیست.

همچنین در برخی مباحث جزیی در بحث تجرد نفس ناطقه، امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) از نظریات خواجه طوسی دفاع کرده و اشکالات صدرالمتألهین بر خواجه را وارد نمی‌داند.
[۵] اردبیلی، سیدعبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج‌۳، ص۲۴-۲۵، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.



البته امام نقدهایی هم بر اقوال خواجه دارند و این‌گونه نیست که در همه جا مؤید نظرات ایشان باشند؛ به عنوان مثال در بحث تعداد نفوس فلکی، نظریه محقق طوسی را نپذیرفته است.
[۶] اردبیلی، سیدعبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج‌۲، ص۵۵۲، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
البته شرح و توضیح این مباحث فرصت بیش‌تری می‌طلبد که به جهت رعایت اختصار از پرداختن به آن خودداری می‌کنیم.


در نهایت به طور کلی می‌توان گفت که خواجه در نظر امام، فیلسوفی توانا و قوی است که در حل مسائل، نظراتی قابل قبول ارائه کرده است.


۱. امام خمینی، سرالصلاة (معراج السالکین و صلاةالعارفین)، ص۲۱ – ۲۲، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران.
۲. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۴۳، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱.
۳. اردبیلی، سیدعبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج‌۱، ص۲۹، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
۴. اردبیلی، سیدعبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج‌۲، ص۱۷۰-۱۷۱، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
۵. اردبیلی، سیدعبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج‌۳، ص۲۴-۲۵، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
۶. اردبیلی، سیدعبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج‌۲، ص۵۵۲، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «اندیشه امام خمینی درباره خواجه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۰.    



جعبه ابزار