انتظار درمان بیماری از مراجع
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نائب امام زمان،
امام زمان،
بیماری،
علم لدنی.
پرسش: چرا علمای ربانی و مراجع که نائب امام زمان هستند از امام زمان راه درمان این بیماری را نمیپرسند؟
پاسخ اجمالی: انبیا و
امامان در حوزه رسالتی که داشتند، از علم لدنی بالفعل برخوردار بودند ولی در سایر حوزهها، از علم لدنی بالقوه برخوردار بودند و اگر از خدا میخواستند و خدا مصلحت میدید، در اختیارشان قرار میداد. به همین جهت، بسیاری از آنها بااینکه مریض میشدند و حتی گاهی بیماران را شفا میدادند، اما برای خودشان از این علوم استفاده نمیکردند و از طبیب بهره میبردند. همچنین، روشن میشود چرا متون دینی با اینکه دربردارنده آموزههای بهداشتی و پزشکی است، اما هیچگاه ادعای جامعیت و بینیازی از پزشکان را ندارد. حال، روشن میشود که چرا فقیهان که نائب عام امام زمان هستند و از طریق متون دینی، به فهم و اجرای
دین میپردازند، ادعای
علم پزشکی ندارند و همیشه علم پزشکی و طبیبان را مورد تکریم و احترام قرار داده و از دستورات پزشکی تبعیت کامل مینمودند.
دین مجموعه معارف وحیانی برای هدایت انسانها است و به همین جهت، بخشی از مردم چنین انتظاری را پیش میکشند که اگر دین اسلام، کامل و جامع است، باید دربردارنده درمان بیماریها باشد؛ و یا اگر فقیهان دین شناس هستند و یا نائب امام زمان هستند، باید از شیوه درمان بیماریها نیز باخبر باشند. در ادامه، با ارائه نکاتی روشن میکنیم که این انتظار از دین اسلام و فقهای عظام، انتظار ناموجهی است:
درست است که فقها نائب اماماند ولی این نیابت فقط برای فهم دین و اجرای آن است. مثلاً: «الْعُلَمَاءُ اُمَنَاءُ وَ الْاَتْقِیاءُ حُصُونٌ وَ الْاَوْصِیاءُ سَادَةٌ».
فقیهان دین را از طریق
عقل،
قرآن، روایت معتبر و
اجماع، مورد شناسایی قرار میدهند و هیچ یک ادعای ارتباط مستقیم با
امام زمان و دریافت معارف دینی از ایشان را ندارند.
بنابر باور شیعیان، فقیهان
نائب عام هستند نه
نائب خاص. نیابت خاص، اختصاص به
غیبت صغرا داشته است و پس از تمام شدن آن دوران، عالمان و مراجع، نایب عاماند؛ یعنی امام زمان به صورت عام و بدون ذکر نام کسی و یا ارتباط مخفیانه با او، به فقیهان نیابت داده که از منابعی که در دست دارند، دین را بشناسند و به مردم معرفی کنند.
بنابر روایات اعتقاد داریم که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
اهل بیت (سلاماللهعلیهم) علم ما کان و ما یکون دارند.
یعنی به همه گذشته و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد علم دارند (مگر موارد خاص چون زمان
روز قیامت) و از تمام امور آسمانی و زمینی آگاه هستند. لیکن این علم در برخی مسائل بالفعل است و در برخی عرصهها بالقوه؛ یعنی اگرچه تمام علومشان از جانب خداوند است، اما برخی علومشان را
خداوند از ابتدا و بدون اینکه ایشان آن را درخواست کنند به ایشان داده، اما برخی علوم را به محض اینکه دانستن را اراده کنند و خدا مصلحت بداند، به ایشان میدهد و ایشان را آگاه میسازد.
به نظر میرسد انبیاء و امامان نسبت به آنچه هدف اصلی از
بعثت و برگزیده شدن ایشان است (هدایت به راه درست زندگی توحیدی) علومشان بالفعل است ولی در سایر مسائل، بالقوه است؛ یعنی مثلاً در خصوص احکام و تعالیم اعتقادی یا
شریعت در پاسخ هرگز تعلل نکرده یا ابراز بیاطلاعی نمیکردند اما درجایی که خارج از حیطه رسالت اصلی ایشان بوده علمشان بالفعل نبوده و متوقف بر اراده کردنشان است، یعنی هرگاه اراده میکردند خداوند ایشان را نسبت به آن مسئله آگاه مینمود. ازاینرو، ادعای ما این نیست که امامان و انبیای الهی، تمام امور پزشکی را در
قرآن و روایات بیان کردهاند؛ همچنین، ادعای ما این نیست که اگر به محضر آنها شرفیاب شویم و از آنها چنین سؤالاتی را بپرسیم، قطعاً جواب ما را میدهند چراکه این امور از حوزه رسالت و وظایف آنها بیرون است و تنها در موارد خاصی از این علوم سخن میگفتند و یا از آن به شکل غیبی اطلاع مییافتند.
انبیا و اصحابشان مصائب طبیعی و انسانی بسیاری داشتهاند. چنانکه حتی اقوام پیشین، انبیای بسیاری را به شهادت رساندهاند.
ازجمله این مصائب، بیماری است. داستان بیماری برخی از انبیا مانند
حضرت یعقوب،
حضرت ایوب،
حضرت یونس و... در قرآن کریم مشهور است.
بیماری وفات
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
بیماری امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) پیش از
فتح خیبر، بیماری
امام سجاد (علیهالسّلام) در
کربلا از نمونه بیماریهای شدید معصومان (علیهمالسّلام) است که در تاریخ و اخبار شهرت بسیار یافته است. بنابر برخی اخبار رسول خدا (صلیاللهعلیهواله) دست بر سنگی نهاد و عقربی ایشان را گزید.
هرچند این ذوات مقدس توصیههایی برای مقابله با بیماریهای جسمی و روحی، دادهاند.
(محمد بن مسلم گوید: «از امام پرسیدم، چون
وبا در سرزمینی افتد، آیا از آن کنارهگیری کنیم؟ پس فرمود: چه اشکالی خواهد داشت که از وبا بگریزی؟»
شبیه این روایت در این منبع نیز آمده است:
البته بودهاند فقیهان نام آشنایی که پزشک بودهاند.ولی گستره منصب حقوقی فقاهت، دین مردم است.) و خودشان نیز قدرت شفا دادن بیماران را دارند اما خودشان به پزشک نیز مراجعه میکردند مثلاً:
اثیر بن عمرو بنهانی طبیب یهودیای به بالین امام علی (سلاماللهعلیه) آورده شد، درحالی که سه امام آنجا حضور داشتند، هم خود امام علی (علیهالسلام)، هم
امام حسن (علیهالسلام) و هم
امام حسین (علیهالسلام). «انه جمع لعلی اطباء الکوفة یوم جرح فلم یکن اعلم بجرحه من اثیر بن عمرو بنهانی السکونی و کان ابصرهم بالطب و کان متطببا صاحب کرسی یعالج الجراحات»
کوتاه سخن این که انبیا و امامان در حوزه رسالتی که داشتند، از علوم لدنی بالفعل برخوردار بودند ولی در سایر حوزهها، از علم لدنی بالقوه برخوردار بودند و اگر از خدا میخواستند و خدا مصلحت میدید، در اختیارشان قرار میداد. به همین جهت، بسیاری از آنها بااینکه مریض میشدند و حتی گاهی بیماران را شفا میدادند، اما برای خودشان از این علوم استفاده نمیکردند و از طبیب بهره میبردند. همچنین، روشن میشود چرا متون دینی بااینکه دربردارنده آموزههای بهداشتی و پزشکی است، اما هیچگاه ادعای جامعیت و بینیازی از پزشکان را ندارد. حال، روشن میشود که چرا فقیهان که نائب عام امام زمان هستند و از طریق متون دینی، به فهم و اجرای دین میپردازند، ادعای علم پزشکی ندارند و همیشه علم پزشکی و طبیبان را مورد تکریم و احترام قرار داده و از دستورات پزشکی تبعیت کامل مینمودند.
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، برگرفته از مقاله «انتظار درمان بیماری از مراجع» تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۱/۲۶.