القاب امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اوصاف، الغاب امام حسین،
زیارت پرسش: چه اوصافی برای امام حسین(ع) در
زیارات و روایات آمده است؟
پاسخ: اوصاف و القابی ذکر شده که پارهای از صفات مشترک امامان است، مثل
حجةالله ،
نورالله ،
وجهالله اما برخی اوصاف ویژة حضرت است مانند ثارالله، قتیلالعبرات، اسیرالکربات، قتییلالظمآء، وترالموتور و... که در هر یک اسراری نهتفه است و به معانی بلندی اشاره دارد،
زیارتهای امام حسین(ع) (که از
امامان و
پیشوایان معصوم (ع) رسیده) از غنیترین اسناد و مدارک برای شناخت حضرت و پی بردن به صفات و ویژگیهای ایشان است. اوصاف و القابی ذکر شده که پارهای از صفات مشترک امامان است، مثل حجةالله، نورالله، وجهالله اما برخی اوصاف ویژه حضرت است مانند ثارالله، قتیلالعبرات، اسیرالکربات، قتییلالظمآء، وترالموتور و... که در هر یک اسراری نهتفه است و به معانی بلندی اشاره دارد، که به معنای برخی اشاره میکنیم:
«ثار» از ریشه «ثَأر» و «ثُؤرة» به معناى انتقام و خونخواهى و نیز به معناى خون است.
براى «ثارالله» بودن
امام حسین معانى مختلفى ذکر شده که هر یک تفسیر خود را مىطلبد.
گروهی
ثارالله را به معنای کسی که انتقام خونش را
خداوند میگیرد میدانند.
خداوند، ولىّ دم حضرت است و خود او خونبهای آن بزرگوار را از دشمنانش طلب مىکند؛ چرا که ریختن خون سیدالشهدا در کربلا، تجاوز به حریم و حرمت الهى و طرف شدن با خداوند بود. از آن جهت که
اهل بیت(ع) «آلالله» هستند، شهادت امامان، ریخته شدن خونِ خداوند است.
اگر چه این واژه در قرآن نیامده است، اما مىتوان آن را با آیات این گونه توجیه نمود. خداوند مىفرماید: «مَنْ قُتِل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً؛
آن کس که مظلوم کشته شد، براى ولیّاش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم».
هر کسى (صرف نظر از مسلک و مذهبش)، اگر مظلومانه کشته شود، اولیاى دم او، حق خونخواهى دارند. از آن رو که
اهل بیت به ویژه امام حسین(ع) مظلومانه و در راه ایمان و حق و خداوند کشته شدهاند، در واقع «ولیّ دم» و خونخواه آنان، خداوند است.
بنابراین «ثارالله» به این معنا است که خونبهاى
امام حسین(ع) از آنِ خدا است و اوست که خونبهاى امام را خواهد گرفت. این واژه حاکى از شدت همبستگى و پیوند
سیدالشهدا(ع) با خداوند است که شهادتش همچون ریخته شدن خونى از قبیله خدا مىماند که جز با انتقامگیرى و خونخواهى خدا، تقاص نخواهد شد.
بعضی لفظ اهل را در تقدیر گرفتهاند و گفتهاند ثارالله یعنی اهل ثارالله؛ اهل خونخواهی الهی که خداوند انتقام خونش را میگیرد.
برخی گفتهاند: ثارالله یعنی کسی که در دوران رجعت میآید و انتقام خونش را میگیرد.
گروهی ثارالله را به معنای خون خدا دانستهاند.
اگر «
ثار » به معناى خون باشد، مراد از «
ثارالله » معناى حقیقى نیست؛ بلکه یک نوع تشبیه، کنایه و مجاز است. چون مسلّم است که خدا موجودى مادى نیست تا داراى جسم و خون باشد؛ پس این تعبیر از باب تشبیه معقول به محسوس است؛ یعنى همان گونه که خون در بدن آدمى نقش حیاتى دارد، وجود
مقدس امام حسین(ع) نسبت به دین خدا چنین نقشى دارد و احیاى اسلام با نهضت
عاشورا بوده است.
شاید بتوان در این باره با نگاه عرفانى مستند به
روایات به نتیجهاى نورانى دست یافت. از
امام علی(ع) به «اسدالله الغالب» و «یدالله» تعبیر شده، و در
حدیث «قرب نوافل» از
پیامبر(ص) روایت شده است که خداوند فرمود:
«ما تحبّب إلیّ عبدى بشىءٍ احبّ إلیّ ممّا افْترضتُه علیه وإنّه لَیَتَحَبَّبَ إلیّ بالنافلة حتّى اُحِبُّه فإذا اَحْبَبْتُه کنتُ سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به و لسانه الذى ینطق به و یده التى یبطش بها و رِجْله التى یمشى بها إذا دعانى اجبْتُه وإذا سألتنى اعطیته؛
بنده من به چیزى دوست داشتنىتر از واجبات، نزد من مقرّب و نزدیک نمیگردد او با نوافل به من اظهار دوستى مىکند. آن گاه که او را دوست بدارم، گوش او مىشوم که با آن مىشنود و دیدة او مىشوم که با آن مىبیند و زبان او مىشوم که با آن سخن مىگوید و دست او مىشوم که با آن ضربه مىزند و پاى او مىشوم که با آن راه مىرود. اگر به درگاه من دعا کند، او را دوست خواهم داشت و اگر از من درخواست کند، به او عطا مى کنم».
از این
روایت به خوبى آشکار مىشود که اولیاى خداوند، «
خلیفه » او روى زمین و مظهر افعال الهىاند. خداوند جسم نیست، اما آن چه را که اراده مىکند انجام بدهد، از طریق دست اولیاى خود به
ظهور مىرساند و کمکى را که مىخواهد به سوى بندهاى بفرستد، توسط اولیاى خود مىرساند، یا خونى را که قرار است براى احیاى دین ریخته شود، از طریق
شهادت اولیاى خودش ظاهر مىسازد. از این رو همان طور که دست
امام علی(ع) دست قدرت خدا و «
یدالله» است؛ خون امام حسین(ع) نیز خون خدا و «ثارالله» است.
از این رو در
زیارت عاشورا مىخوانیم: «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره والوتر الموتور؛ سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون او! سلام بر تو اى یگانه دوران!» نیز در زیارتی دیگر می خوانیم : «و انک ثار الله فى الأرض و الدم الذى لا یدرک ثاره أحد من أهل الأرض و لا یدرکه الا الله وحده».
همان گونه که نقش خون در بدن آدمى حیاتى است و بود و نبودش، مرگ و زندگى را رقم مىزند، وجود مقدّس امام على و امام حسین(ع) نزد خدا و در دین او چنین نقشى دارند. اگر آن حضرت نبود، اسلام نبود و اگر حسین(ع) نبود، اسلام و تشیّع نبود.
آرى! تا یاد و نام سیّدالشّهدا(ع) زنده و بر سر زبانها است، تا
عشق حسین(ع) در دلها مىتپد، تا آتش محبت و ولایت او در قلوب انسانها شعلهور است، تا فریاد «یا حسین» بر بلنداى آسمانها و زمین طنین انداز است، نام و یاد خدا زنده و پایدار است؛ چون او همه هستى خود را در راه خدا
انفاق و
ایثار کرد، نیز سیماى ننگین ریاکاران و تحریفگران زمان را آشکار نمود و نقاب از چهره زشت آنان برداشت و
اسلام ناب نبوى و علوى را بر مردم نمایاند. خون او شرافت «ثارالله» را گرفت.
صاحب کتاب مکیال گوید: اما رسیدن به فوز به وسیله خونخواهی مولای
شهید (ع) وظیفه هر
مؤمن است، چون پدر حقیقی
مؤمنان است، چنان که آیة «ووَصَّینا الإنسان بوالدیه إحساناً» به امام حسن و امام حسین(ع) تفسیر شده است، از این رو صحیح است که هر مؤمنی، خود را از اولیای دم او بداند و خداوند خودش ولیّ دم حقیقی آن حضرت است. مولای ما قائم آل محمد(ص) را بر خونخواهی امام حسین(ع) امر کرده چنان که در روایات متعدد آمده است.
ثارالله، یعنی ای کسی که خونبهای تو متعلق به خدا است و او خونبهای تو را میگیرد، یعنی تو متعلق به یک خانواده نیستی که خونبهایش را پدر خانواده بگیرد، نیز متعلق به یک قبیله نیستی که خونبهای تو را رئیس قبیله بگیرد؛ تو متعلق به جهان انسانیت و بشریت میباشی؛ تو متعلق به عالم هستی و ذات پاک خدایی، بنابر این خونبهای تو را خدا باید بگیرد. تو فرزند علی بن ابی طالب هستی که شهید راه خدا بود و خونبهای او را نیز خدا باید بگیرد.
این تعبیر نیز معنای وسیعی دارد که اشاره است به روایاتی که از حضرت نقل شده، از جمله فرمود: «أنا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمنٌ إلاّ اسْتعبر؛
«لا یذکرنی مؤمن إلاّ بکى؛ من کشتة اشکم. هر مؤمنی مرا یاد کند، اشکش جاری شود (یا گریه میکند)».
گریه علامت پیوند مکتبی با امام حسین است و منزلت معنوی گریه کننده را نشان میدهد. این جملات به این معنا نیست که امام (ع) شهید شد تا مردم بگریند و به ثواب برسند، بلکه بیانگر آثار و پیامد شهادت او است. علت قیام حضرت، نجات امت از جهالت و گمراهی بود، ولی سرشک عاشقان، برخاسته از عشق فطری هر مؤمن به اوست.
از معروفترین لقبهای امام (که در روایات و زیارتنامهها بیان شده و مستند به امامان میباشد) لقب سیدالشهدا است.
گرچه این لقب ابتدا از آنِ حضرت حمزه، عموی پیامبر بود که در جنگ احد به شهادت رسید، اما حماسه و فداکاری امام حسین(ع) چنان سترگ و والا بود که او را سرآمد همة شهدا ساخت و بر تمامی شهیدان تاریخ سروری داد.
امام صادق(ع) به «
ام سعید احمسیّه » (که مرکبی کرایه کرده بود تا در مدینه سر قبور شهدا برود) فرمود: «آیا به تو خبر دهم که سرور شهیدان کیست؟ حسین بن علی(ع) است. او
سید الشهداء است».
پیامبر این مقام بزرگ را برای حضرت درخواست کرده بود. در آن زمان که از
شهادت فرزندش خبر میداد، دعا کرد:
«اللهم فبارک له فی قتله واجْعله مِن سادات الشهداء؛ خدایا! قتلش را موجب برکت گردان و او را از بزرگان
شهدا قرار ده».
هر چند هم امامان(ع) دعوت کنندگان به خدا بودهاند،
اما در
زیارات هیچ یک از آنها «لبیک دعی الله» نیامده است، ولی در زیارت آن حضرت میخوانیم: «لبیک داعی الله؛ دعوت تو را به سوی خدا اجبت میکنم».
امام حسین(ع) پیام ویژهای داشت و این دعوت را با خون خود به مردم رساند، پس هر کس این دعوت را شنید، باید لبیک گوید و اهداف حضرت را استمرار بخشد. در این
زیارت به هفت بار لبیک گفتن توصیه شده است. مرحوم شیخ جعفر شوشتری بیان لطیفی در باب حکمت تکرار دارد: یک وجه آن ملاحظه حالات مجیب است و وجه دیگر این که هفت بار لبیک گفتن برابر استنصارهای هفتگانه آن حضرت است.
در
زیارتنامه امام حسین(ع) در موارد مختلف میخوانیم: «أشهد أنّک قد أقمت الصلاةَ وآتیتَ الزکاةَ؛ شهادت میدهم که نماز را برپا داشتی و زکات دادی».
البته منظور خواندن نماز و پرداخت زکات نیست، چون در این صورت بیش از یک گواهی معمولی نخواهد بود و شأن و ویژگی خاص برای امام(ع) شمرده نمیشود، در حالی که بیان فوق در اکثر زیارات آمده که گویای اهمیت این موضوع است. اگر به معنای ترویج و برپا داشتن نماز بدانیم، هر چند مطلب صحیحی است، ولی در مورد زکات، پرداخت آن معنا ندارد، پس به نظر میرسد مقصود آن باشد که گواهی میدهم
نماز و
زکات و
امر به معروف و نهی از منکر واقعی را تو انجام دادی، یعنی خواندن
نماز و پرداخت زکات با همه شرایط و ویژگیها، جز از
معصوم ساخته نیست.
یکی از ویژگیهای خاص امام حسین(ع)، درخشش نور حضرت است.
امام صادق (ع) در زیارت حضرت میفرماید: «کنتَ نوراً فی الأصلاب الشامخة ونوراً فی ظلمات الأرض و نوراً فی الهواء و نوراً فی السموات العُلى، کنتَ فیها نوراً ساطعاً لا یطفى؛ نوری در صلبهای بلند مرتبه هستی و نوری در تاریکیهای زمین و نوری در فضا و نوری در آسمانهای بلند و نوری که هرگز خاموش نخوهد شد».
درخشش نور حضرت به گونهای بود که در هنگام بارداری
فاطمه(ع) پیامبر میفرمود: «فإنّی أرى فی مقدّم وجهک ضوءاً و نوراً و ذلک انّک ستلدین حجة لهذا الخلق؛ دخترم! در پیشانی تو درخشندگی ویژهای میبینم، که بیانگر آن است به زودی حجت خدا بر مردم را به دنیا خواهی آورد».
مرحوم شوشتری میگوید: از ویژگیهای نور آن جناب این بود که نه تنها بر شبهای تار غالب بود، بلکه بر نور خورشید غلبه داشت.
کسی که در روز
عاشورا امام(ع) را دیده بود گفت: به خدا قسم! نور صورتش مرا از توجه به کشته شدنش بازداشت.
باز به گفتة مرحوم شوشتری، هیچ مانعی نتوانست از نور افشانی ایشان جلوگیری کند
که همان راوی میگوید: تا کنون هیچ کشتة به خاک و خون غلتیدهای را به نورانیت چهرة او ندیدهام.
یکی از ویژگیهای برجستة امام که در زیارت حضرت در روز
عرفه آمده، پنجمین نفر از اصحاب کسا است. در این زیارت میخوانیم: «و خامس
اصحاب الکساء ـغَذَتْکَ ید الرحمة ورُضِعْتَ من ثَدْی الایمان وَرُبِّیتَ فی حِجْر الاسلام؛ پنجمین نفر از
اصحاب کسا هستی که از دست رحمت غذا خوردی و از پستان ایمان شیر نوشیدی و در دامن اسلام پرورش یافتی».
از
امام صادق(ع) پرسیدند: چرا
عاشورا روز مصیبت و غم گردید و ایام دیگر حتى روز رحلت
نبیاکرم(ص) و دیگر اصحاب کسا این ویژگی را ندارد، فرمود: «بیمانندی عاشورا از آن روست که امام حسین(ع) یادگار همه اصحاب کسا بود و بعد از شهادت او کسی از آنان باقی نماند».
خود حضرت نیز به این موضوع در روز عاشورا اشاره میکند و میفرماید:
«الهی انک تعلم انهم یقتلون رجلاً لیس على وجه الارض ابن بنت نبی غیره؛ خدایا میدانی اینان کسی را میکشند که روی زمین، فرزندزادة پیامبری جز او نیست». حضرت زینب(ع) نیز در سخنان سوزناک خود میگوید: «الیوم ماتت امی فاطمه و ابی علی و اخی الحسن(ع) یا خلیفة الماضی و ثمال الباقی؛
امروز مادرم فاطمه(س) و پدرم علی(ع) و برادرم حسن(ع) مردند. ای جانشین گذشته و پشت و پناه آیندگان» نیز فرمود: «الیوم مات جدّی رسول الله؛ امروز جد ما رسول خدا درگذشت».
عقیله بنی هاشم روز عاشورا را روز رحلت همه اصحاب کسا میداند، چرا که امام حسین(ع) یادگار آنان بود.
«السلام على اسیر الکربات».
کرب یعنی اندوه شدید و این تعبیر اشاره به اندوه و حزن فراوانی است که در کربلا به امام و یاران حقطلب او بر اثر ستمهای دشمنان رسید.
پس از ملاقات با «حر» و گفتگو میان امام و وی و سخنانی که میان آنان رد و بدل شد، زهیر گفت: ما را تا کربلا ببر، اشک در چشمان امام جاری شد و گفت: «اللهم إنّی أعوذ بک من الکرب و البلاء».
که اشاره بود به سختی و رنجهایی که در پیش داشتند. وهب بن عبدالله کلبی در روز عاشورا میگفت:
وأدفع الکَرْبَ أمام الکرب لیس جهادی فی الوغی باللعب
حضرت فرمود: «قُتِلْتُ مکروباً و حقیقَ علیّ أنْ لا یأتینی مکروب قط إلاّ ردّه الله و اقلبه إلی أهله مسروراً؛
با رنج و درد کشته شدم. اگر به من رنجی رسید، شایسته بود خدا آن را برطرف کرده، به شادی تبدیل نماید».
امام رضا(ع) فرمود: «.... إنّ یوم الحسین(ع) أقرحَ جفونَنا، وأسبلَ دموعَنا، وأذلَّ عزیزَنا بأرض کرب و بلاء أورثتنا الکرب و البلاء إلى یوم الإنقضاء فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون...؛
روز کشته شدن حسین(ع) چشمان ما را آزرده کرد و اشکهای ما را روان ساخت. عزیز ما در زمین
کربلا خوار شد و اندوه و بلا نصیب ما گشت، تا روز معیّن، پس گریه کنندگان باید بر حسین
گریه کنند.
کنیه امام حسین(ع)، ابو عبدالله است، ولی این کنیه گویای صفتی از حضرت است، زیرا کنیه آن جناب از خردسالی ابو عبدالله بود،
در حالی که حضرت، آن زمان اولادی نداشت؛ از طرفی نام فرزندانش علی بود و جا داشت کنیه حضرت «ابوعلی» باشد،
دو دلیل گفته شده است:
گاهی کنیه برگرفته از یکی از اوصاف برجسته فرد است، مثلاً عرب به کسی که بخشش بسیار دارد «ابوجواد» میگوید. بهترین صفت برجسته امام حسین(ع) بندگی و
عبودیت بود. حضرت در مقام بندگی حق، بسیار
عبادت میکرد و تمامی
عبادات ظاهری و اعمال قلبی را انجام میداد. کسی غیر از معصوم توان چنین عبادتی را نداشت.
قیام حضرت موجب بقای دین و یگانه پرستی بود. اگر تا
قیامت کسی روی زمین خدا را پرستش کند، به برکت وجود حسین(ع) و
انقلاب اوست. اگر قیام او نبود، بندگی خدا برای همیشه از بین میرفت، پس او پدر تمام بندگان خداست، از این رو کنیة ابو عبدالله برای او برگزیده شد. مراد از عبدالله همة بندگان خدا هستند.
یکی از اوصافی که برای امام حسین(ع) در بعضی از زیارتنامهها ذکر شده «الوتر الموتور» است.
«وتر» به معنای فرد و طاق است؛ به معنای کنیه و خون هم ذکر شده، ولی بیشتر به معنای اوّل میآید.
نماز وتر را وتر میگویند، چون فرد و طاق است و نماز یک رکعتی غیر از آن نداریم.
اگر به معنای خون باشد، باز به معنای فرد بر میگردد، زیرا اگر کسی در بین گروهی کشته شود، او را «فرد وتر» میگویند، یعنی بین ده یا صد نفر، یکی کشته شده و به ناحق خونش ریخته شده است.
«موتور» به چند معنا است:
۱ـ طاق و فرد شده.
۲ـ کسی از وابستگان او کشته شده باشد.
۳ـ کسی که کشته شود و انتقام خون او گرفته نشود.
بنابر این «وتر موتور» را میتوان به سه صورت معنا کرد:
وتر به معنای یگانه و فرد باشد و «موتور» تأکید آن باشد، مثل «حجر محجور».
وتر به معنای فرد و «موتور» به معنای کسی که افرادی از او کشته شده باشد، یعنی ای حسین یگانهای که یاران تو کشته شدهاند.
وتر به معنای خون ریخته باشد، یعنی ای کشتهای که اصحاب تو را کشتهاند.
شاید در بین این سه احتمال، معنای دوم مناسبتر باشد، زیرا حضرت در مقام شهادت، مانندی ندارد. از آغاز دنیا تا کنون مثل او، کسی مظلومانه چنین به قتل نرسیده و این همه مصیبت ندیده است.
همچنین همه افراد او در کر بلا کشته شدند، حتى طفل شیرخوارة او، پس همه اصحاب و یارانش در کر بلا روز عاشورا کشته شدند،از این رو حضرت «موتور» است.
ممکن است گفته شود «
الوتر الموتور » به معنای فرد و تنهای بیهمتا و به زبان فارسی خودمانی «دُردانه» است و به ویژگی خاص سیدالشهدا(ع) اشاره دارد.
سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی