افق مبین و افق اعلی از نظر مفسران و عارفان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
جبرئیل،
افق مبین، افق روشن،
افق اعلی،
نفس.
پرسش: فرق «افق مبین» و «افق اعلی» از نظر مفسران و عارفان چیست؟
پاسخ اجمالی: بسیاری از مفسران معتقدند که «افق مبین» و «افق اعلی» دو اصطلاحاند که در حقیقت بیانگر یک واقعیتاند. افق مبین (افق روشن) به معنای ناحیه ظاهر است، اما ظاهراً اشاره به «بِالْاُفُقِ الْاَعْلی»؛ یعنی بلندترین افق دارد.
معنای «افق مبین» این است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، جبرئیل را به صورت اصلیاش در آن سمتی که خورشید طلوع میکند که همان «افق اعلی» است، دیده بود. بنابراین «بِالْاُفُقِ الْاَعْلی» یعنی افق مشرق، و منظور از اعلی سمت مشرق در روی
زمین است.
برخی از مفسران معتقدند؛ منظور از «افق اعلی» ممکن است مشاهده به چشم دل، و «افق مبین» ذهن سرشار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد که مثل آئینه درخشان است و جبرئیل بر قلب مطهرش نازل شده او را میبیند و
وحی الهی را درک میکند. در
تفسیر عرفانی از این آیات نیز گفته شده است که «افق مبین» نهایت تکمیل نفس است در
علوم نظری و
ملکات علمی، در تطور (
تکامل) قلبی به نوعی که دل عارف هم مرآت اسرار غیب باشد، و هم تماشاگه
عالم شهادت. اما «افق اعلی» عبارت از نهایت مقام روح است که آنرا
مقام واحدیّت و
حضرت الهیّت و
الوهیّت مینامند.
حضرت جبرئیل امین (علیهالسّلام) هنگام
ابلاغ وحی معمولاً به صورت انسانی خوشچهره بر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ظاهر میشد و پیام الهی را به حضرتشان ابلاغ مینمود، اما در دو آیه از
قرآن دو تعبیر «افق مبین» و «افق اعلی» آمده است که بیشتر مفسران معتقدند این تعابیر بیانگر آن است که جبرئیل دو بار بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در چهره اصلیاش ظاهر گشت.
در این تفسیر، دو اصطلاح «افق مبین» و «افق اعلی» در حقیقت بیانگر یک واقعیتاند.
کلمه «افق مبین»
«وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْاُفُقِ الْمُبین». (افق روشن) به معنای ناحیه ظاهر است، و ظاهراً اشاره به آیه «وَ هُوَ بِالْاُفُقِ الْاَعْلی»
یعنی بلندترین افق دارد.
معنایش این است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جبرئیل را که در افق مبین، و ناحیه ظاهر قرار داشت دید، و آن همان افق اعلی است، افقی که بلندتر از سایر افقها است. البته بلندی به معنایی که مناسب با عالم ملائکه است.
بنابراین «بِالْاُفُقِ الْاَعْلی» یعنی افق مشرق، و منظور از اعلی سمت مشرق است در روی زمین بوده و سمت مشرق بالاتر از سمت مغرب است.
چون
خورشید از این افق صعود میکند.
جبرئیل همیشه به صورت انسان بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل میشد، حضرت از او خواست که به صورت اصلی خودش بر او نازل شود. جبرئیل نیز دوبار خودش را به صورت اصلی نشان داد، یکبار در زمین و بار دیگر در
آسمان، هنگامی که حضرت در
غار حراء بود جبرئیل از طرف مشرق و در افق اعلی بر حضرت ظاهر شد، و تمام سطح افق تا مغرب را پوشاند که پیامبر بر اثر آن غش کرد و افتاد، آنگاه جبرئیل به صورت انسانی ظاهر شد و حضرت را در آغوش کشید.
برخی نیز میگویند؛ دفعه دوم در آسمان در
شب معراج نزدیک «
سدرة المنتهی» بود، در حالیکه جبرائیل در افق بالاتری قرار داشت.
برخی از مفسران، با ذوق عرفانی به این مسئله نگریسته و معتقدند؛ منظور از «افق اعلی» ممکن است مشاهده به چشم دل باشد، و «افق مبین» ذهن سرشار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد که مثل آئینه درخشان است و جبرئیل بر قلب مطهرش نازل شد او را میبیند و وحی الهی را درک میکند.
دلیل بر این معنا آیه شریفه: «قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلْبِکَ».
و آیه «اِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِینَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْاَمِینُ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ»،
است.
این افق مبین نمیتواند هیچیک از آفاق زمین و فضای جهان که آفتاب و ستارگان در آن طلوع و غروب مینمایند باشد؛ زیرا این آفاق دریابنده و منعکس کننده انوار حسی است که خود آنها شعاعهایی از عقل و اراده برتر میباشند؛ برتر و وسیعتر از این آفاق، افق ذهن انسان است که در آن هزارها خورشید و ستارگان با حساب و دقت و بررسیهای علمی، میدرخشد، و این فروغهای ذهن، شعاع و پرتوی از حضرت جبرئیل است که به صورت
الهام و
کشف بر اذهان مستعد و ناآلوده میتابد.
افق ذهنی، میتواند دریافتکننده و تاباننده جوهر عقل و علم باشد که هیچگونه ناهنجاری در قوای ادراکی، و اختلالی در اقشار بدنی و عصبی و نفسانیاش نباشد و پردههای تقالید و اوهام ذهنش را تیره نساخته باشد: «وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ» و حجابهای اصطلاحات و معارف محدود آنرا نپوشانده و برتر از همه آنان باشد: «وَ هُوَ بِالْاُفُقِ الْاَعْلی»، تا آن حقیقت اعلی را بنگرد و آنرا بنمایاند: «وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْاُفُقِ الْمُبِینِ».
توضیح اینکه: در میان اذهان بشر، ذهنهای سالمی که دچار اختلالها و پوششهای اوهام و تقالید و آثار محیط نباشد، بساندک است. آن ذهنهای پاک و درخشان و درّاک نیز در میان دیوار معلومات اکتسابی محدود میگردد و در پرده مفاهیم و اصطلاحات و عناوینی که نمایاننده جزئی از اسرار و مظاهر وجود است، پوشیده میشود.
معلومات محدود، مانند چراغی در فضای وسیع است که پیرامون چراغدار را اندکی روشن میدارد، ولی خود حجاب ماوراء است. مفاهیم و اصطلاحات که نمایاننده حد ادراک است، حقیقت و عظمت ادراک شده را چنان محدود مینماید که آنرا دگرگون مینمایاند. مگر عنوانها و نامهای متعارف مانند:
انسان،
عقل،
حیوان،
گیاه، آسمان، زمین، خورشید و... نشاندهنده وجود واقعی آنها است؟! مگر اصطلاحات علمی مانند:
وجود،
ماهیت،
ماده،
طبیعت،
فضا،
نور،
قوه، و... نمایاننده حقایق وجود آنها میباشد؟!
این اصطلاحات و عناوین نشانگر ادراک محدود علمی است که واقعیات و حقایق و جلال و جلوههای عالم را محدود میسازد و پردهای بر روی ذهن فطری میکشد که چشم باطن به تماشای داخل آن سرگرم و از دیدن وراء آن ناتوان میشود. آفاق اینگونه اذهان که گرفتار پوششها، یا نوعی «
جنون» است؛ چون عالی و
مبین نیست، جوهر عقل و علم به صورت اصلی در آن طلوع نمینماید. افق عالی و مبین آن ذهن وسیع و درخشانی است که انواع حجابها را از میان برداشته و از سطح عالی نفسی برآمده است که از ریشهها و مواریث فضیلت و
تقوا و قوای موزون درونی تکوین یافته، و بدنی سالم و قوی آن قوای سالم را در برگرفته باشد.
حکمت و
رحمت الهی این شرایط روحی و جسمی را در وجود محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و دیگر
پیامبران (علیهمالسّلام) با درجات مختلف پدید آورد، تا در مرتبه اول، وحی خداوند را صریح و روشن بشنوند و ابلاغ نمایند، و در مرتبه برتر فرشته وحی را به صورت تمثل یافتهای بنگرند. انجذاب شدیدتر آنحضرت به سوی افق اعلی و تسلط آن بر حواس و خیال و همه قوا و لوازم بدنیاش، تا آنجا رسید که با چشم عقلی آن مبدا وحی و جوهر عقل را به صورت اصلیاش دید. انجذاب به این افق مبین و اعلی، و دیدن مبدا وحی و شدید القوی، به صورت اصلی، مخصوص کمال نبوت و ختم آن بود.
لذا این رؤیت و مشاهده نمیتواند با چشم ظاهر باشد؛ زیرا چشم ظاهر قابلیت و توانایی دیدن حقیقت عقلی و روحانی را ندارد. آنچه چشم ظاهر میبیند انعکاس صورت موجود به وسیله نور در بینایی است، نه عین صورت خارجی آن، پس از انعکاس اولی، هرگاه بیننده بخواهد همان صورت را بدون واسطه بینایی و تقابل با صورت خارجی در ذهن، مینگرد و هر چه قدرت ذهن بیشتر باشد صورتهای محسوس در آن آشکارتر و مشهودتر میشود. صورتهای عقلی چون برتر از مقدار، حدود و نور محض است دیدن آنها مانند محسوسات مشروط به تقابل حسی و انعکاس نور نیست.
صورت عقلی را چشم عقلی و بصیرت و ضمیر بینا مشاهده مینماید، در اینگونه مشاهده اشتباه و انحراف و کجبینی راه ندارد: «ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَای، ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی»،
چون در میان شاهد و مشهود فاصله دور و نزدیک و انعکاس و انکسار و لغزش و انحراف شعاع نیست و بیننده در افق مبین است.
عارفان اما معتقدند که «افق مبین» نهایت تکمیل نفس
است، در علوم نظری و ملکات علمی، در تطور (تکامل) قلبی به نوعی که دل عارف هم مرآت اسرار غیب باشد، و هم تماشاگه عالم شهادت.
اما «افق اعلی» عبارت از: نهایت مقام روح است که آنرا مقام واحدیّت
و حضرت الهیّت و الوهیّت
مینامند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «افق مبین و افق اعلی از نظر مفسران و عارفان»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۱/۷.