اسم اعظم خداوند
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: اسم اعظم،
پروردگار،
خداوند.
پرسش: درمورداسم اعظم پروردگار توضیح دهید؟
سخن در بیان اسماعظم خدای متعال است و البته هیچ کسی جز
معصوم از تفسیر دقیق آن آگاهی ندارد. و نزد ما معلوم نیست که اسماعظم اسمی است غیر از اسماء خدا که معروف است و در دعاها خصوصا دعای
جوشنکبیر آمده است و یا اینکه ترکیب خاصی از حروف است و یا اسماعظم اسم متشکل از الفاظ غیر معلوم نیست بلکه معنایی خاص است که در هر صورت
عقل و
ذهن ما از فهم آن عاجز است و جز آن که در بعضی از کتابهای تفسیری و عرفانی توضیحاتی در این باره داده شده است و به قرینه بعضی از روایات و احادیث مصادیقی هم برای آن در نظر گرفته شده است.
علامه طباطبایی در این باره که معنای اسم اعظم چیست توضیح خوبی داده است:
در میان مردم شایع شده که اسم اعظم اسمی است لفظی از اسمای خدای تعالی که اگر
خدا را به آن بخوانند
دعا مستجاب میشود، و در هیچ مقصدی از تأثیر باز نمیماند. و چون در میان اسماء حسنای خدا به چنین اسمی دست نیافته و در
اسم جلاله (
اللَّه) نیز چنین اثری ندیدهاند معتقد شدهاند به اینکه اسم اعظم مرکب از حروفی است که هر کس آن حروف و نحوه ترکیب آن را نمیداند، و اگر کسی به آن دست بیابد همه موجودات در برابرش خاضع گشته و به فرمانش در میآیند. و به نظر اصحاب عزیمت (کسانی که دارای تصمیم و عزم و جزماند) و دعوت، اسم اعظم دارای لفظی است که به حسب طبع دلالت بر آن میکند نه به حسب وضع لغوی، چیزی که هست ترکیب حروف آن بحسب اختلاف حوایج و مطالب مختلف میشود، و برای به دست آوردن آن، طرق مخصوصی است که نخست حروف آن، به آن طرق استخراج شده و سپس آن را ترکیب نموده و با آن دعا میکنند، و تفصیل آن محتاج به مراجعه به آن فن است.
با این حال بعضی از روایتها چنین دلالت دارد که اسم اعظم خدا لفظی از الفاظ است مثل کلمه: " الله" و یا در آیهای از
قرآن نهفته است و یا حقیقت و باطن پیامبر خدا (صلواتاللهعلیه) و یا
امام زمان است.
در بعضی روایات وارده نیز مختصر اشعاری به این معنا هست، مثل آن روایتی که میگوید: "بسم اللَّه الرحمن الرحیم" نسبت به اسم اعظم نزدیکتر است از سفیدی چشم به سیاهی آن، و آن روایتی که میگوید: اسم اعظم در"
آیة الکرسی" و اول
سوره"
آل عمران" است، و نیز روایتی که میگوید: حروف اسم اعظم متفرق در
سوره حمد است، و امام آن حروف را میشناسد و هر وقت بخواهد آن را ترکیب نموده و با آن دعا میکند، و در نتیجه دعایش مستجاب میشود.
علامه در ادامه به بحثی جالب اشاره میکند که باید حقیقتی ورای لفظ در کار باشد تا بتواند تأثیرگذار باشد و صرف خارج شدن یک صوت که با ترکیب چند حرف همراه باشد نمیتواند معجزهای از خود نشان دهد.
ایشان نوشته است:
محال است که یک صوتی که ما آن را از حنجره خود خارج میکنیم، و یا صورت خیالیی که ما آن را در ذهن خود تصور مینماییم کارش بجایی برسد که به وجود خود، وجود هر چیزی را مقهور سازد، و در آنچه که ما میل داریم به دلخواه ما تصرف نموده
آسمان را
زمین و زمین را آسمان کند،
دنیا را
آخرت و آخرت را دنیا کند، و... و حال آنکه خود آن صوت معلول اراده ما است و اسماء الهی (و مخصوصا اسم اعظم او) هر چند مؤثر در عالم بوده و اسباب و وسائطی برای نزول فیض از ذات خدای تعالی در این عالم مشهود بوده باشند، لیکن این تأثیرشان به خاطر حقایقشان است، نه به الفاظشان که در فلان لغت دلالت بر فلان معنا دارد، و همچنین نه به معانیشان که از الفاظ فهمیده شده و در ذهن تصور میشود، بلکه معنای این تأثیر این است که خدای تعالی که پدید آورنده هر چیزی است، هر چیزی را به یکی از صفات کریمهاش که مناسب آن چیز است و در قالب اسمی است، ایجاد میکند، نه اینکه لفظ خشک و خالی اسم و یا معنای مفهوم از آن و یا حقیقت دیگری غیر ذات متعالی خدا چنین تأثیری داشته باشد، چیزی که هست خدای تعالی وعده داده که دعای دعا کننده را اجابت کند، و فرموده:
" اُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذا دَعانِ" ؛
و این اجابت موقوف بر دعا و طلب حقیقی و جدی است، و...، کسی که دست از تمامی وسائل و اسباب برداشته و در حاجتی از حوائجش به پروردگارش متصل شود، در حقیقت متصل به حقیقت اسمی شده که مناسب با حاجتش است، در نتیجه آن اسم نیز به حقیقتش تأثیر کرده و دعای او مستجاب میشود، این است حقیقت دعای به اسم، و به همین جهت خصوصیت و عمومیت تأثیر بحسب حال آن اسمی است که حاجتمند به آن تمسک جسته است، پس اگر این اسم، اسم اعظم باشد، تمامی اشیاء رام و به فرمان حقیقت آن شده، و دعای دعا کننده بهطور مطلق و همه جا مستجاب میشود، بنابراین، روایات و ادعیه این باب باید به این معنا حمل شود.
در عین حال و در مورد تعیین اسم اعظم الهی بحثهای زیادی شده است از جمله:
روایات فراوانی در تعیین اسم اعظم وارد شده است که در این مجال به برخی اشاره میکنیم:
۱-
امام عسکری (علیهالسّلام) فرمود: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم، به اسم اعظم نزدیکتر است از سیاهی چشم به سفیدی آن».
۲- در برخی روایات گفتن یکصد مرتبه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم، لا حول و لا قوه الاّ باللَّه العلیّ العظیم» بعد از
نماز صبح را اسم اعظم الهی شمردهاند.
۳- در روایات دیگری نامهای مقدّس دیگری از نامهای خداوند و
اسمای حسنی ذکر شده است.
در توجیه این اختلاف و تعدد، سه قول ذکر شده است:
ا) اسم اعظم یک کلمه یا یک جمله یا آیهای است. این همه تأثیر و قدرت، در الفاظ و حروف آن نهفته شده، بی آن که قید و شرطی داشته باشد.
ب) اثر از الفاظ است، به ضمیمه حالات و شرایطی در گوینده از نظر
تقوا و پاکی و حضور قلب و توجه خاص به
خدا و قطع امید از غیر او و توکل کامل بر ذات پاک خدا.
پ) اسم اعظم از مقوله لفظ نیست. اگر پای الفاظ به میان آمده، اشاره به حقایق و محتوای این الفاظ است. باید معانی این الفاظ در جان آدمی نهادینه شده و آراسته به این معانی گردد. به مرحلهای از کمال برسد که دعای او مستجاب و حتّی تصرف او در موجودات تکوینی به فرمان خدا نافذ گردد.
از این سه احتمال، احتمال اوّل بسیار بعید به نظر میرسد که حروف و الفاظ بدون تکیه بر محتوا و بدون توجه به اوصاف و حالات گوینده چنان اثری داشته باشد. اینگونه برداشت از اسم اعظم، از روح تعلیمات اسلام دور است.
در روایت آمده است:
بلعم باعورا پس از انحراف از مسیر پاکی و
تقوا، اسم اعظم را از دست داد، یعنی حقیقت اسم اعظم را از دست داد، نه آنکه لفظ را فراموش کرده و از دست داده باشد.
احتمال دوم و سوم بسیار به واقع نزدیکتر است.
علامه طباطبائی بعد از اشاره به اسم اعظم میفرماید:
«نامهای خداوند عموماً و اسم اعظمش خصوصاً، هر چند در عالم هستی و وسائط و اسباب نزول فیض در این جهان موثر است، ولی تأثیر آن مربوط به حقایق این اسما است، نه الفاظی که دلالت بر آن میکند و نه به معانی متصوره در ذهن».
تفاوت در روایات ممکن است به خاطر تعدد اسم اعظم، یا تفاوت خواستهها باشد، ولی آن چه مهم است، پاکی دل و
خلوص نیّت و توجه به
خدا و قطع امید از غیر او و آراستگی به این اوصاف است که روح اسم اعظم را تشکیل میدهد. از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مورد اسم اعظم سؤال شد، حضرت فرمود:
«هر اسمی از اسمای الهی، اعظم است؛ پس قلب خویش را از غیر خدا خالی کن (و تمام توجهت به حق باشد). خدا را به هر اسمی که میخواهی بخوان. برای خداوند اسمی متفاوت با اسم دیگر نیست، بلکه او خداوند
واحد قهار است».
از
امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده فرمود: به
حضرت عیسی (علیهالسّلام) دو حرف (از
علم داده شده بود و با آن دو حرف کار میکرد، و به
حضرت موسی (علیهالسّلام) چهار حرف، و به
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) هشت حرف، و به
نوح (علیهالسّلام) پانزده حرف، و به
آدم (علیهالسّلام) بیست و پنج حرف داده شده بود. خداوند متعال همه آنها را در وجود
حضرت محمد (صلّیاللَّهعلیهوآله) جمع کرده بود) سپس فرمود:
اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است که هفتاد و دو حرف آن را به رسول خدا (صلّیاللَّهعلیهوآله) عطا کرده و یک حرف دیگر را از آن حضرت پنهان داشت.
و اما نزد عرفا اسم اعظم خدا مصداق خاص خودش که فردی از افراد بشر است را دارد و او وجود مقدس رسول گرامی اسلام (صلولاتاللهعلیه) است:
نوشتهاند:
آن حضرت معنای اسم اعظم و جامع جمیع
اسماء کلیه و
جزئیه و
تنزیهیه و
تشبیهیه است. شهود
حقایق قدریه و ابلاغ
احکام شرعیه از عهده همه انبیا خارج بود، جز حضرت ختمی مقام لذا حق تعالی، که خود مربی آن حقیقة الحقائقای الانسان الحادث الازلی و الابدی بود.
و اما سخن در این باب فراوان است و تفاسیر بسیار و متفاوت که از مجال پاسخ خارج است و واکاوی دقیق آن نیز از عهده و توان بیرون با این حساب معلوم نیست بهطور دقیق منظور از معنای اسم اعظم چیست و اگر لفظ و یا الفظ است باز هم چه معنایی میدهد و چه تعداد است و علاوه بر این سعی علما رسیدن به حقایق جهان هستی از طریق تقوای الهی است و آنان میکوشند در حد توان خود در مسیر حق گام بردارند تا نور الهی بر آنان متجلی شود و از اسم اعضم خدا بهره برند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «اسم اعظم خداوند» تاریخ بازیابی۱۳۹۷/۳/۱۳.