اسلام آوردن عمر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عمر،
اسلام،
مسلمان،
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم.
پرسش: درباره مسلمان شدن عمر کدام
روایت صحیح است؟
پاسخ: در مورد
اسلام آوردن عمر اقوال مختلفی نقل شده است، گاهی نیز مطالب اغراقآمیزی در این زمینه بیان شده است. اما آنچه از این اقوال صحیحتر به نظر میرسد، که هم منابع
شیعه و هم منابع
اهل سنت آن را آوردهاند، این قول هست که سیره ابن هشام آن را نقل کرده است.
روابط عمر با
مسلمانان در آغاز اسلام بسیار تیره بود، بهگونهای که از
دشمنان سرسخت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ بهشمار میرفت. با هجرت عدهای از مسلمانان به
حبشه و اوضاع آشفته مکه، عمر سخت عصبانی بود؛ زیرا میدید دو دستگی و
تفرقه میان اهل
مکه حکمفرما است؛ از این جهت با خود اندیشید و به این نتیجه رسید که ریشه این اختلافات را با کشتن پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ قطع نماید. با همین قصد به خانه ارقم بن ابیارقم که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ و عدهای از مسلمانان در آن حضور داشتند، حرکت کرد.
نُعیم بن عبدالله که مسلمان شده بود، اما اسلام خود را از عمر مخفی نگه داشته بود و از بستگان عمر بود، در میانه راه به او برخورد و سؤال کرد. به کجا میروی؟ عمر گفت: میخواهم بروم «
محمد» را که باعث پراکندگی
قریش شده، به
قتل برسانم. نعیم گفت: غرور تو را گرفته است، گمان میکنی اولاد عبد مناف تو را زنده میگذارند؟ اگر راست میگویی بهتر است به فکر خویشان خود باشی؛ زیرا خواهرت «
فاطمه» و شوهر او مسلمان شدهاند. عمر وقتی این خبر را شنید، با
عصبانیت به طرف خانه خواهرش حرکت کرد.
همینکه عمر نزدیک خانه آمد، زمزمه کسی را شنید که
قرآن میخواند. افراد خانه همین که متوجه ورود عمر شدند، خباب بن ارت که نزد آنها بود و به آنها قرآن یاد میداد، را از
ترس پنهان کردند، فاطمه هم صفحهای را که آیات قرآن در آن نوشته شده بود، مخفی کرد. عُمر گفت: این زمزمهای که به گوش میرسید چه بود؟ گفتند: کدام زمزمه؟ عمر گفت: به من اطلاع دادهاند که شما دو نفر پیرو
دین محمد ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ شدهاید. سپس به طرف شوهرخواهرش «سعید» حملهور شد و او را زیر ضربات خود گرفت، فاطمه به یاری شوهرش برخاست، عمر خواهر خود را نیز مورد حمله قرار داد و سر او را با نوک
شمشیر سخت مجروح کرد. وقتی کار به اینجا کشید، خواهر گفت: آری ما مسلمان شدهایم و به
خدای یگانه ایمان آوردهایم. هر کاری میخواهی بکن. عمر چون سر خونآلود خواهرش را دید، از کرده خود پشیمان شد.
عمر به خواهرش گفت: صفحهای که از روی آن میخواندید، نشانم بدهید. فاطمه گفت: میترسم آن را پاره کنی. عمر متعهد شد که پاره نکند و آن را برگرداند. پس لوحی را به دست او دادند که در آن آیاتی از سوره مبارکه «
طه» نوشته شده بود؛ پس از
قرائت این آیات بلیغ، فصیح و محکم عمر تحت تأثیر قرار گرفت و تصمیم گرفت بهسوی همان خانهای که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ در آن بود، برود.
عمر وقتی به در خانه ابن ابیارقم رسید و در زد، مردی از یاران پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ از روزنه در، عمر را دید که با خود شمشیر به همراه دارد، موضوع را به اطلاع پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ رساند.
حمزه گفت: یا رسوللله! اجازه بدهید وارد شود، اگر با
حُسن نیت وارد شد، او را میپذیریم و در غیر این صورت او را میکشیم. هنگامی که عمر وارد شد، گفت: یا رسولالله! آمدهام تا به خدا و پیامبرش
ایمان بیاورم و در محضر گروهی از
یاران رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ
اسلام آورد.»
اما اینکه با
اسلام آوردن عمر مسلمانان
تقویت شدند و اسلام خودشان را آشکار ساختند، چنانکه از سعید بن مسیب نقل شده است که: عمر بعد از چهل مرد و ده زن اسلام آورد (البته در اینکه عمر چندمین نفر از اسلام آورندگان بود و در چه سالی اسلام آورد، اختلاف نظر هست)، قبل از او اسلام آشکار نبود، و وقتی عمر اسلام آورد، اسلاممان را آشکار ساختیم.»
و یا اینکه مسمانان بهواسطه
شجاعت عمر توانستند بعد از اسلام آوردن او در
مسجدالحرام نماز بخوانند، چنانکه از محمد بن عبید نقل شده است که: ما امکان خواندن نماز در بیت (مسجدالحرام) را نداشتیم تا اینکه عمر مسلمان شد؛ پس چون عمر اسلام آورد، با
مشرکین میجنگید تا ما نمازمان را میخواندیم.»،
این مطالب اغراقآمیز و خلاف واقع است.
این چه جنگی بوده است که در هیچیک از کتب مغازی، سیره و
تاریخ هیچ توضیحی درباره آن وجود ندارد.
اگرچه عمر دارای خلقی خشن بوده است، اما شجاعتی که باعث تقویت مسلمانان شود در او نبوده است و شاهد بر این مطلب فرار او از میدان جنگ در مواقع حساس و به خطر افتادن جان
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ میباشد؛ چنانکه در
جنگ احد بهجز تعداد اندکی اکثر مسلمانان و از جمله عمر فرار کردند که در منابع اهل سنت به آن اشاره شده است.»
همچنین در جنگ حنین نیز در موقعیتی حساس عمر از جمله فرارکنندگان بود.
اینکه پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ هنگام اسلام آوردن عمر
دعا کرده است: «خدایا عزت بده دین را بهوسیله
عمر بن خطاب.»
و یا از عبدالله بن مسعود نقل شده است که: ما ذلیل بودیم و هنگامی که عمر اسلام آورد، عزیز شدیم»
اینها هم قابل قبول نیست.
چگونه مسلمانان بهواسطه اسلام آوردن عمر عزت یافتند، درحالیکه عمر و قبیلهاش دارای جایگاه والایی در بین قریش نبودهاند.
و شاهد این مدعا گفته عمر است به هنگامی که پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ در زمان
صلح حدیبیه عمر را بهعنوان نماینده خود برای رفتن پیش
قریش انتخاب کرد، عمر ضمن رد این پیشنهاد گفت: من از قریش بر جانم میترسم و از فامیل من کسی در
مکه نیست که از من
حمایت کند.»
یا جملهای که ابوسفیان بعد از بیعت با
ابوبکر، درباره ابوبکر و دستیارش عمر گفت: شأن خلافت نیست که در کوچکترین خاندان قریش باشد.» و این مطلب را
ابوسفیان بعد از
رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآلهوسلم ـ و در زمان اوجگیری
اسلام و مسلمانان بیان میکند.
و یا هنگامی که عمر دستور داد نصف اموال
عمروعاص مصادره شود، عمروعاص گفت: خداوند روزگاری را که من در آن کارگزار و عامل عمر شدهام،
لعنت کند. به خدا سوگند خودم عمر و پدرش را دیدم که بر تن هریک عبایی قطوانی (نوعی عبای ارزان قیمت از قطوان کوفه) بود که از گودی زانو بلندتر نبود و بر گردن عمر پشته هیزم بود؛ درحالیکه همان هنگام عاص بن وائل (پدر عمرو) جامههای دیبای زربفت بر تن داشت.»
لذا اینها مطالبی خلاف واقع هست، و بیشتر این فضایلی که در رابطه با خلفای ثلاث مطرح شده است، در زمان حکومت
معاویه به جهت دشمنیاش با
علی ـ علیهالسلام ـ و
بنیهاشم جَعْل شده است.
چنانکه «مدائنی» از
مورخین نامدار اهل سنت در اینباره مینویسد: معاویه در زمانی به کارگزاران خویش دستور داد مردم را
دعوت کنید که فضایل
صحابه و خلفای اولیه را روایت کنند و حدیثی در
فضیلت ابوتراب علی ـ علیهالسلام ـ نباشد، مگر آنکه روایتی همانند آن را روایت کنید، این کار نزد من محبوبتر است و برای شکست دلایل و براهین ابوتراب و
شیعیان وی قویتر و برندهتر است.»
ابن عرفه معروف به نقطویه از بزرگان
اهل حدیث از اهل سنت نیز در اینباره میگوید: بیشتر احادیث دروغین که فضایل
صحابه را بازگو میکند، در ایام
بنیامیه ساخته و پرداخته شده است، آنهم بهخاطر اینکه گوینده و سازنده آن خود را به دستگاه
خلافت نزدیک سازد.»
پس چگونه میتوانيم اينگونه مطالب را با توجه به شناختی که از شخصيت و روحيات عمر داريم، قبول کنيم و بپذيريم که اينها مطالبی درست و مطابق با واقع هستند.
۱. فروغ ابديت، آيتالله سبحانی.
۲. نقش ائمه در احيای دين، علامه عسگری.
۳. پژوهشی پيرامون انصار، آقای محرمی.
سایت اندیشه قم.