نقش دین در زندگی انسان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:
ضرورت وجود دین،
انسان شناسی دینی،
قلمرو دینی، دین حداقلی و حداکثری،
فوائد دین.
پرسش: نقش
دین در
زندگی انسان چیست؟
پاسخ: در ذیل در مورد نقض دین در زندگی انسان مورد بحث قرار میگیرد.
دین(Religion) در
لغت به معنای
جزا،
حساب،
طاعت،
ورع،
سلطه و
قهر و
غلبه، و نیز به معنای
شریعت و
آیین است.
اصطلاح دین دارای یک معنای واحد که مورد قبول همه باشد نیست بلکه پدیدارهای متعدد فراوانی تحت نام دین گرد میآیند که به گونهای با هم ارتباط دارند
اما دین در
تعابیر قرآنی مجموعه
عقاید،
اخلاق،
قوانین و مقرراتی است که برای اداره
جامعه انسانی و پرورش انسانها باشد. گاهی همه این مجموعه
حق، و گاهی
باطل و گاهی مخلوطی از حق و باطل است. اگر مجموعهی حق باشد دین حق و در غیر اینصورت آن را دین باطل و یا مخلوطی از حق و باطل می نامند.
بنابراین دین حق عبارتست از آیینی که دارای عقاید درست و مطابق با واقع بوده و رفتارهایی را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشد.
به طور کلّی، دیدگاه های مختلف در باب قلمرو دین را میتوان به دو دیدگاه عمده تقسیم کرد:
۱. دیدگاه حدّاقلی؛ ۲. دیدگاه حدّاکثری.
در این حوزه هم عالمان
مسلمان و هم
دانشمندان غیر مسلمان اظهار نظر کردهاند.
نظریه
دین حدّاقلی، امروزه میان روشنفکران و نواندیشان دینی رواج دارد. اینان با محصور کردن دین در
سعادت آخرتی، منکر دخالت و حضور دین در عرصه اجتماع و امور سیاسی هستند در واقع گستره دین، در امور اجتماعی، سیاسی، اخلاقی و فقهی به حداقل تحویل داده شده، و
شرع در این موارد حداقل لازم را به ما آموخته است. در واقع، «بینش اقلّی»، خود را در امور آخرتی محدود و منحصر کرده و در
امور دنیایی هم به حداقل لازم، بسنده کرده است و بدین طریق، دین را
سکولاریزه کرده، به جدایی دین از
سیاست (یا دین و دنیا) قائل هستند.
تلقی دکتر سروش از دخالت دین در عرصه های گوناگون نخست حداقلی و بعد بالعرض است؛ یعنی «خداوند اولاً و بالذات دین را برای کارهای این جهانی و سامان دادن به معیشت درمانده ما در این
جهان فرو نفرستاده است. تعلیمات دینی علی الاصول برای حیات اخروی جهت گیری شده اند؛ یعنی برای تنظیم
معیشت و سعادت اخروی هستند.»
درنتیجه تمام آموزه های دینی اولا و بالذات برای آباد ساختن آخرت ما بیان شده و هدف دیگری از جمله توصیه های بهداشتی، روانی، نیازهای اقتصادی، فرهنگی و... ندارد.
در مقابل گروهی از متالهان
مسیحی،
وحی را جانشین همه معارف بشری اعم از
علوم تجربی، اخلاقی و مابعدالطبیعی میدانستند و بر این باور بودند که خداوند هرآنچه نیاز
بشر بوده است را در
کتاب مقدس آورده است. این گروه که قلمرو حداکثری برای دین قائل شدند معتقدند که باید صرفا
شریعت را آموخت و نیاز به فراگیری هیچ چیز دیگر حتی
فلسفه نیست.
در این بین دیدگاهی که در مقابل دیدگاه آخرت گرا (در دیدگاه آخرت گرا از نظر دانشمندان مسلمان نقش دین در حیات دنیوی و معیشت این جهانی به صورت امری طفیلی و بالعرض می شود که در دعوت انبیا جایگاه عمده ای ندارد. اما نظریه آخرت گرایانه نزد برخی از معاصران مفهوم دیگری دارد:دین فقط برای آخرت است و امور مربوط به عالم
سیاست،
حکومت،
قدرت،
اقتصاد،
فرهنگ و... به خود مردم وانهاده شده است و تمام سخنان دین به عالم بعد از مرگ مربوط است.)
و دنیاگرا قرار دارد، دیدگاه جامع نگر است. دیدگاه جامع نگر در
تفسیر جهتگیری
دعوت انبیا بر این باور است که تعالیم پیامبران، همه شئون حیات بشر، اعم از زندگی دنیوی و اخروی را شامل است و
پیامبر اسلام (ص) به دلیل خاتمیت، پیامی جامع و کامل برای بشر آورده است. تصویر غالب دانشمندان جامع نگر، از جامع و کامل بودن پیام رسول گرامی اسلام (ص) این است که خداوند نه حداقل، بلکه حداکثر آنچه را که مورد حاجت بشر است بر وی ارزانی داشته است، بنابراین دین اسلام به همه نیازهای آدمی پاسخگوست و هر کس با هر حاجتی به دین روی آورد، بی نصیب نخواهد بود.
برخی از متکلمان متأخر و متفکران معاصری همچون
امام خمینی،
علامه طباطبایی و... از کسانی اند که به دیدگاه جامع نگر قایل هستند.
استاد مطهری نیز از نظریه دین حدّاکثری
دفاع کرده و از همگرایی و همسویی
دین و
دنیا سخن گفته و دیدگاهی جامع نگرانه در این باب اتخاذ کرده است.
شاید این فایده از مهمترین فواید دین باشد، زیرا زمانی زندگی برای انسان معنا دارد که بداند هدف و معنای آن چیست و برای چه آفریده شده. در واقع، اگر معنای زندگی را در جهت تأمین جاودانگی انسان تبیین کنیم، به یکی از عظیمترین و اصلیترین فواید دین دست یافتهایم؛ ازاین رو گفته اند سرّ حاجت انسان به دین، جاودانه بودن و زندگی اخروی اوست و اگر جاودانگی مطرحنباشد، زندگی
لغو خواهد بود.
دین اطلاعاتی را در اختیار انسان می نهد تا زندگی برای او در مجموعه هستی میسر و مطبوع شود و به تعبیری بین آدمی و جهان و زندگی و خویشتن او آشتی برقرار گردد و همه چیز را به دید مثبت بنگرد.
آرامش روانی، گمشده
انسان است و او با تمام وجود در پی دستیابی به آن میباشد.
از دیدگاه دین، یگانه چیزی که می تواند این نیاز را برآورده کند، یادخداست.
قرآن کریم با تأکید تمام، اعلام میکند که آرامش روان، فقط در سایه توجه به خداوند امکان پذیر است « ألابذکرالله تطمئن القلوب سوره رعد۲۸
"آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد."
افراد بشر از نظر درک کمال و
تحصیل معارف و اکتساب فضائل گوناگونند چون عقول انسانها متفاوت است، انبیا مبعوث میشوند که هر مستعدی را به نهایت کما ممکن او نایل کنند. بعبارت دیگر چون عقول انسانها متفاوت است و انسان کامل کمیاب،
انبیا مبعوث میشوند که هر مستعدی را به نهایت کمال ممکن او نایل کنند.
انسان بهدلیل وجود
عقل، اگر بخواهد عملی را انجام دهد بیمناک است که مبادا مجاز نباشد و اگر بخواهد همان عمل را ترک کند بیمناک است که شاید وظیفه اش را انجام نداده است. از اینرو در هر جا از خشم خداوند بیمناک است، اما بوسیله
بعثت انبیا و بیان حدود و فعالیت انسان، این ترس زائل خواهد شد و او بدون بیم وظایف خود را انجام می دهد.
یکی از دردهای همیشگی انسان که پیوسته از آن رنج می برد، احساس تنهایی است. یکی از فوائد دین و بارو دینی این است که انسان خداباور هیچ گاه احساس تنهایی نمی کند زیرا باور دارد که خدا از رگ گردن به اون نزدیکتر است.«نحن اقرب الیه من حبل الورید سوره ق آیه۱۶»
عقل در صورتی سود و زیان اشیا را درک می کند که آنها را
تجربه و آزمایش کرده باشد و آزمون و تجربه نیز نیازمند گذشت زمان های طولانی و تحمل زیان های فراوان است.
فایده
بعثت این است که انسان طبق رهنمود
وحی، اشیای نافع و ضارّ را میشناسد بدون اینکه خطر و ضرری متوجه او باشد.
جامعهای که به
دین پایبند نباشد، واقع بینی و
روشنفکری را از دست میدهد و
عمر گرانمایه خود را در
گمراهی و
ظاهربینی و
غفلت میگذراند،
عقل را زیر پا گذاشته، و چون حیوانات، کوتاه نظر و بیخرد زندگی میکند. دچار زشتی اخلاق و پستی کردار میشود و بدین ترتیب، به کلی امتیازات انسانی را از دست میدهد. چنین جامعهای گذشته از اینکه به سعادت ابدی و کمال نهایی خود نمیرسد، در زندگانی کوتاه و زودگذر این جهان نیز، نتایج شوم و آثار ناگوار انحرافات و کجرویهای خود را دیده و دیر یا زود چوب
غفلت خود را خواهد خورد و به روشنی خواهد فهمید که تنها راه سعادت، همان دین و ایمان به خدا بوده است و سرانجام ازکردار خود پشیمان خواهد شد.
همبستگی و وفاق، اساس یک
زندگی اجتماعی است و زوال آن موجب فروریزی ساخت جامعه و از همپاشیدگی حیات اجتماعی میشود. از طرفی هرفردی براساس غریزه خویشتندوستی، نفع خویش را میطلبد، گرچه به ضرر دیگران بینجامد و این حالت غریزی، موجب اختلاف و درگیری است. دین با تبیین حیات و مقدمه خواندن آن برای زندگی اخروی و نیز دعوت به گرایشهای معنوی وتربیت ویژه اخلاقی، این انسجام و همبستگی را فراهم میآورد.
برادری و احساس اشتراک بر محور دینداری سامان مییابد. دورکیم، جامعه شناس مشهور مینویسد: «مناسک دین برای کارکرد درست زندگی اخلاقی ما، به همان اندازه ضروری اند که خوراک برای نگه داشتن زندگی جسمانی ما ضرورت دارد، زیرا از طریق همین مناسک است که گروه خود را تایید و حفظ می کند.
علوم طبیعی با تمام پیشرفت های گستردهاش، از پاسخگویی به نیازهای غیر طبیعی انسان عاجز است و تنها از دین میتوان انتظار داشت تا نیازهای ماورای طبیعی آدمی را برآورده کند.
علامه طباطبایی مینویسد: «درست است که علوم طبیعی چراغی است روشن که بخشی از مجهولات را از تاریکی درآورده و برای انسان معلوم می سازد ولی چراغی است که برای هر تاریکی سودی نمی بخشد. از فن روان شناسی حل مسایل فلکی را نمی توان توقع داشت، از یک پزشک حل مشکلات یک نفر مهندس راه بر نمی آید و بالاخره علومی که از طبیعت بحث می نماید اصلا از مسایل
ماورالطبیعه و مطالب معنوی و روحی بیگانه بوده و توانایی بررسی این گونه مقاصدی که انسان با نهاد و
فطرت خدادادی خود خواستار کشف آن ها است، ندارد.
بسیاری از افراد از
مرگ نگرانند.
اضطراب آنان به دلیل این امور است: خود مردن، از دست دادن چیزهای خوب در زندگی، و
اطمینان نداشتن به آنچه قرار است بعد از مرگ رخ دهد. در اینجاست که دین تفسیری خوشبینانه از مرگ به دست می دهد و آنرا نه نابودی و از بین رفتن، که انتقال از یک نوع زندگی موقت به نوع دیگری از زندگی که همیشگی وابدی است، تلقی میکند.
شهید مطهری در این باره میفرماید: امروز غالبا دریافتهاند که علم گرایی محض از ساختن انسان تمام ناتوان است. علم خالص انسان تک ساحتی می سازد نه انسان چند ساحتی. امروزه هم دیافته اند که عصر
علم محض به پایان رسیده و یک خلأ آرمانی جامعه ها را تهدید میکند.
به گفته
اریک فروم، رشد فن آوری نتوانسته است انسان را به
آرامش روانی برساند که مهمترین بنیاد سلاکت از دیدگاه سازمان بهداشت جهانی است و نخستین گام در زندگی سعادتمندانه است. بلکه بر عکس
آرامش را از او گرفته است.
علم و فن آوری و بهرههای مادی آن از ارضای نیازهای فطری و معنوی انسان عاجزند، همین امر سبب روی آوردن بسیاری به دین شده است.
انسان معاصر با وجود برخورداری از
دانش تجربی و عقل، آن را برای هدایت اخلاقی و معنوی و پاسخگویی به نیاز فطری خود ناکافی می بیند، از اینرو جمع کثیری از نسل جدید اندیشه وران غربی اعتراف کردهاند که « ماره گم کردگانی هستیم که ورای خود و آرای ضعیف خود در جستجوی کانونهایی هستیم که رفتار و اندیشه ما را به سلاح
اخلاق و
معنویت مجهز سازد»
طی دههای اخیر، بسیاری از اندیشه وران غربی توصیف علم تجربی بهعنوان تنها راه کشف مجهولات بشری را سخنی ناصواب و خلاف واقع شمردند. برای مثال به اظهار ریچارد، استاد علم مصالح و مهندس برق «یکی از شدیدترین دروغ هایی که تاکنون تقریبا در همه جهان پذیرفته شده، این است که روش علمی تنها راه مطمئن به سوی حقیقت است.»
علوم تجربی حداکثر توان فراهم سازی
رفاه را دارد، ولی این امر برای ایجاد جامعه سالم و پویا کافی نیست، بلکه اگر
هدایت نشود منشأ افزایش تبهکاری است. بر پایه تحقیقاتی که در یک کشور صنعتی جهان انجام گرفته، روشن شده است که افزایش تبهکاری در نتیجه
فقر و
عقب ماندگی مردم کشورها نبوده، بلکه در پی رفاه
جوامع صنعتی و سیستمهای
دموکراسی غربی ایجاد میشود.
قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «کسانی که ایمان به آخرت ندارنداعمال بدشان را برای آنان زینت می دهیم بطوری که سرگردان میشوند.» نمل، آیه ۴.
سایت پژوهه.