معنای اسلام در آیه ۱۹ سوره آل عمران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:سوره آل عمران، معنای اسلام، تسلیم حق.
پرسش:تفسیر آیه ۱۹
آل عمران چیست؟
اسلام در این آیه به چه معنا است؟ و «بغیاً بینهم» چه معنایی دارد؟
پاسخ: برای پاسخ به این سوال باید ابتدا مراتب تسلیم را توضیح دهیم.
تسليم در برابر خداوند داراى مراتب و درجات متفاوتى است:
تسلیم تکوینی كل موجودات از جمله
انسان، در برابر خداوند: بدين معنا كه خلق و تبدلات و تغييرات تكوينى آنها و نيز كيفيت و جنسيت آنها و بالأخره مرگ آنها هيچ يک به آنها واگذار نشده و همه جبراً تسليم تقدير و خلق و تدبير و ملک و ربوبيّت اويند.
به اين معنا حتى معاندان و
مشرکان و
کفار و
منافقین هم در اين تكوين، چه بخواهند و چه نخواهند و چه بدانند يا ندانند، تسليم محض اويند و در اين قدرت تخطّى ندارند.
اسلام به معناى اين كه
فطرت انسان اگر تحت تعاليم و تربيت غلط قرار نگيرد، خداجو است و در مقابل خالق و رازق و مدبر و مالک مطلق خويش خاضع و منقاد و تسليم محض است و طبعاً به
توحید گرايش مى يابد و از انحراف و
شرک مى رهد. همين اسلام باطنى است كه
ابراهیم(علیه السلام) را به
ملکوت آسمان ها مى رساند و از جان و دل ندا مى دهد كه: «من روى خود را به سوى كسى كردم كه آسمانها و زمين را آفريده من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم!».
اسلام، به معناى تسليم دين -امر و نهى تشريعى خداوند در زمينه افكار و حالات و رفتار- بودن؛ بدون هيچ گونه چون و چرا و بدون تبعيض بين تعاليم معارفى و عملى و اخلاقى خداوند، عمل به بعضى و ترک بعض ديگر شود. اين تسليم، لازمۀ هرگونه ادعاى ديندارى است؛ يعنى اگر كسى واقعاً خود را متديّن و پای بند به دين خداوند مى داند، بايد در مقابل
اوامر و نواهی الهی، -هر چه باشد ولو با طبع و ميل او ناسازگار بنمايد- تسليم محض باشد.
از اين رو اگر پيامبری سفارش كرد كه پس از مدتى بايد شريعت مرا رها كند و به شريعت و پيامبر جديد گرويده و طبق آن عمل كنيد، اگر واقعاً پيرو پيامبر خويش است، با آمدن پيامبر بعدى موظف است كه شريعت قبل را رها كرده و طبق شريعت جديد راه پيمايد. چنان چه اگر
یهود واقعاً پيرو
موسی(علیه السلام) هستند، بايد پس از
بعثت عیسی(علیه السلام) پيرو ايشان مى شدند و اكنون يهودى يافت نمى شد. همچنین اگر
نصاری واقعاً پيرو مسيحند، به امر
مسیح(علیه السلام) موظفند كه پس از
بعثت حضرت محمد بن عبدالله(ص) به ايشان گرويده و واقعاً مسلمان شوند.
اسلام، آخرين شريعت و كامل ترين و تمام ترين شريعت الاهى است كه ناسخ تمامى شرايع قبل از خويش است و پس از آن هم شريعتى نخواهد آمد كه ناسخ آن باشد.
از اين رو، با بعثت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و تكميل دين اسلام به ولایت امام علی(علیه السلام)، هيچ دين و شريعتى، از احدى پذيرفتنى نخواهد بود، زيرا هيچ شريعت ديگرى پس از اين مورد
رضایت خداوند نيست؛ زيرا
ایمان به
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و تسليم در مقابل دين او، مستلزم ايمان و تصديق ساير شرايع و ساير انبيا است به اضافه متمّم و مكمّل اينها، اما ايمان به ساير شرايع، ايمان به دينى است كه نمى توانند جوابگوى نيازهاى بشر براى راهيابى به
سعادت دنيا و
آخرت به طور كامل و بهينه باشند و از اين جهت ناقص و نارسا هستند، پس آن اديان پس از اين نمى توانند مرضىّ حق تعالی واقع شوند و پیروان آنها مستحق ثواب و اجر نمی شوند. به خصوص كه آن اديان تحریف شده اند.
«الاسلام» در آيۀ كريمه با عنايتى مى تواند تمامى اين معانى چهارگانه را در خود داشته باشد؛ زيرا انسان تكويناً بايد خود راه خود را برگزيند و سرنوشت خود را خود رقم زند و با پذيرش
دین اسلام،
ندای فطرت خود را پاسخ مثبت مى دهد؛ چرا که دین اسلام، مطابق فطرت و
عقل سلیم است و با پذيرش آن، ساير اديان و انبيا را نيز تصديق مى كند و مى داند كه آنها واقعاً پيامبران و مبلغ دين راستين الاهى و هدايتگر انسان به سوى كمال بودند و دينی كه آنها آورده بودند، زمينه ساز ارايه كامل ترين اديان گشته است كه غير از اسلام دين ديگرى اين ويژگى را ندارد. از اين رو با پيروى از اين دين است كه تسليم محض خداوند گشته و به صراط مستقيم الاهى گام مى نهد.
پذيرش دين اسلام، خود داراى مراحلی و درجاتى است:
پذيرش ظاهرى اسلام با گفتن
شهادتین و پذيرش ظاهرى عمل به اوامر و نواهى الهى است، كه ممكن است با اعتقاد و ايمان قلبى همراه نباشد، اما آثاری را به همراه داشته باشد؛ مانند
احکام نکاح،
معامله،
طهارت بدن، لباس.
اسلام در پى رضايت قلبى و ايمان سرشار به دين و
نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) و خدا، كه مستتبع
خضوع و
خشوع جوارح و جوانح انسان در مقابل پروردگار و پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) و اوامر و نواهى ايشان مى شود، بدون اين كه در دل حرجى يا كراهتى نسبت به پذيرش يا انجام آنها احساس كند.
در اين حالت عبد خود را مملوک حق تعالى و حق تعالى را مالک تام خود مى بيند و رضاى او را بر رضاى خود بر مى گزيند و همان را مى پسندد كه جانان پسندد.
تسليم حق شدن، تسليمى كه از خود هيچ استقلالی و اراده اى نمى بيند، به گونه اى كه اراده اى نمى كند، مگر فرمان حق را، تمام عشق و همّ و غمّ او جلب رضاى او است. در اين مقام، انسان به
مقام اولیاء الله مى رسد كه نه بيمى بر آنها است و نه غصه اى؛
نه بر گذشته ها افسوس خورند و نه از دست رفتهها غصه دار شوند؛ و نه از آينده خويش بيمناک؛
زيرا به مقام اطمينان رسيده اند و تنها منتظر لبيک به دعوت حق و رسيدن به لقاءاللَّه هستند
و در اين راه هر چه پيش آيد خوش آيد ولو
صحنه کربلا باشد!
پس، «اسلام واقعى» آن است كه جامع جميع مراتب باشد.
از اين رو، اسلام نبى اكرم(صلی الله علیه وآله) قابل مقايسه با احدى نيست، چنان چه اسلام
ائمه اطهار(علیهم السلام) نيز قابل مقايسه با اسلام دگران نخواهد بود و نشانه ها و شواهد و قرائن اين مدعا بيش از آن است كه در اين مختصر بیايد و بر محقق حقجو است كه در کتاب های سير و تواريخ آنها را پى گيرى نمايد.
خلاصه اين كه، تسليم محض خداوند بودن مستلزم پذيرش دين اسلام است و پذيرش دين اسلام مستلزم تسليم محض بودن در برابر خدا است. اين ظرافتى است كه در اين واژه و عنوان نهفته است و هر معنا، مستلزم ديگرى است و منفک از ديگرى نيست كه بگوييم يا اين معنا و يا آن.
همچنین این آیه پاسخ این سؤال را که چرا
اهل کتاب، اسلام را نپذیرفتند می دهد. به این بیان؛ اسلام نیاوردن آنها از روی ندانستن و جهل نبوده، بلکه به جهت دشمنی و حسد آنان بوده است؛ لذا کلمه «بَغْياً بَيْنَهُم» در آیه آمده که در اصل بیان این است که چرا اهل کتاب بعد از دست یابی به علم و حقیقت، از حق روگردان شدند و میانشان اختلاف افتاده است. اين مخالفت که اهل کتاب با اسلام کرده و منکر
پیامبر اسلام شدند، به جهت ظلم و ستم و حسدی است که در ميان آنها بود و اجازه نمی داد پیامبر را بپذیرند.
از سوى ديگر، چون اين دين با «
ولایت»؛ يعنى نصب
امام علی(علیه السلام) به عنوان
امام در
غدیر خم - به اكمال و اتمام رسيد، منكِر ولايت، «تسليم محض» در برابر امر خداوند نيست، پس اسلام واقعى را نپذيرفته است و در تبعيت از شريعت راه تبعيض - يعنى عمل به بعض و رها كردن بخش ديگر - را پيشه كرده است، در حالى كه خداوند مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا و رسولش را اطاعت كنيد، در حالى كه مىشنويد از آن رويگردان مىباشيد؛ زيرا بدترين جنبندگان نزد خدا كرها و گُنگانى اند كه عقل ندارند (انسان هايى كه براى شنيدن حق خود را به كرى و براى گرفتن حق ابا كرده و خود را به گنگى مى زنند)... اى كسانى كه ايمان آورده ايد در حالى كه آگاهانه عمل مى كنيد به خدا و رسول(صلی الله علیه وآله) و اماناتتان خيانت نكنيد».
و نيز فرمود: «بگو حق از جانب پروردگارتان آمد، پس هر كه خواهد بگرايد و هر خواهد روى گرداند، چرا كه ما براى ظالمين آتشى را مهيا كرده ايم كه شعله هايش آنها را احاطه مى كند و اگر آبى طلبند، به آبى كه صورت ها را بريان كند به دادشان مى رسند، چه به نوشيدنى و چه به جايگاهى است!».
شكى نيست كه «
قرآن و
عترت» دو امانت گران بهایند كه پيامبر(صلی الله علیه وآله) ما را به آن دو و تمسک به هر دو تا روز قيامت سفارش فرموده است، چراكه
حدیث معروف
ثقلین بين
شیعه و
سنی متواتر است. پس اسلام بى ولايت، اسلام واقعى نيست و مرضىّ حق تعالی نخواهد بود.
پایگاه اسلام کوئست